كيست كه نداند مسير هيجان انگيز آن ها تا قله اي كه امروز در آستانه فتحش قرار دارند، با نام مربي جاه طلبي عجين شده كه خيلي از تابو هاي معمول را شكست
سایت گل- گاهي اوقات در دنياي فوتبال پديده هايي ظهور مي كنند كه ناگهان در دل هواداران ورزش جايگاه خاصي را به قبضه خود در آورده و به اصطلاح عاميانه تر عزيز دل همه مي شوند. تيم هايي كه به ناگاه هواداران زيادي مي يابند، به جز طرفداران پر و پا قرص تيم مقابل و رقيب مستقيمشان، نام خود به واضح ترين شكل ممكن روي قلب باقي فوتبال دوستان بي طرف حك مي كنند.
حاضر و آماده ترين نمونه اين پديده هاي دوست داشتني بوروسيا دورتموند زرد پوش است، تيمي كه حالا تنها 90 دقيقه زمان و 11 بازيكن قرمز پوش را بين خود و معتبر ترين عنوان باشگاهي جهان مي بيند و پسرانش شنبه شب به زمين مي روند تا تمام دنيا غير از مونيخ و شايد مادريد! را شاد كنند.
داستان رسيدن زنبور ها به اينجا هيجان انگير تر از بسیاری از فیلم های مشهور سينمايي است. تيمي كه زماني تا آستانه ورشكستگي هم پيش رفته بود اما با عبرت گرفتن از گذشته و جلوگيري از تكرار اشتباهات مسيري را آغاز نمود كه حالا در بهترين نقطه آن قرار دارد. اما كيست كه نداند مسير هيجان انگيز آن ها تا قله اي كه امروز در آستانه فتحش قرار دارند، با نام مربي جاه طلبي عجين شده كه خيلي از تابو هاي معمول را شكست و با تكيه بر هيجان كودكانه و در عين حال ذهن منطقي خود طرحي نو در انداخت و نشان داد كه فوتبال بيش از يك اقاي خاص را همزمان در ميان فرزندان خود مي بيند. مردي كه حالا به گفته خودش يكي از جذاب ترين پروژه هاي ورزشي تاريخ را بنا نهاده.
كلوپ و پروژه دورتموندش
كمتر از يك دهه قبل بر خلاف اين روز ها تيم دورتموند و يورگن كلوب هيچ نقطه مشتركي با هم نداشتند. در يك سو بوروسيا دورتموندي بود كه در حول و حوش سال 2005 تنها يك نفس با ورشكستگي كامل فاصله داشت و در آن سو نيز يورگن جواني بود كه بعد از هفت سال خدمت به عنوان مربي آخرين تيم باشگاهي خود يعني ماينتس، با اين تيم هم بوندس ليگايي شده بود و هم طعم حضور در مرحله مقدماتي جام يوفا در فصل 2005،06 را چشيده بود.
دورتموندي كه بعد از سال هاي طلايي خود در پايان قرن بيستم كه به دو قهرماني در بوندس ليگا و يك بار فتح ليگ قهرمانان اروپا انجاميده بود در ابتداي قرن بيست و يكم روز هايي مي گذراند كه كم از فاجعه نداشت. بدهي 125 ميليون يورويي آنان را مجبور كرده بود تا در پرداختي هاي خود از چهار عمل اصلي تنها منها و تقسيم را بشناسند، به جدايي روسيچكي ها تن در دهند و به عنوان تلخ ترين تصميم تاريخ خود حتي كپي رايت نام ورزشگاه محبوب خود يعني وست فالن را به كمپاني "سيگنال ايديونا" بفروشند. از آسمان زرد ها ستارگاني جدا شدند كه خود ذره ذره درخشانشان نموده بودند ولي حالا براي فرار از ورشكستگي بايد پشت سرشان آب مي ريختند.

مرد مو زرد و دورتموند رو به سياهي می رفتند اما در همين روز ها يكديگر را يافتند و بي وي بي را باز زرد و سياه كردند؛ اتفاقي كه بيش از آن چه تصور مي شد براي هردوشان خوش يمن بود. در اولين روز هاي حضورش، مرد مو بور نه تنها تجربه سوبوتيچ ها واستعداد گروسكروتز ها را به تيم افزود بلكه در كنار تمام اين خدماتش، صبر و بردباري را به تيم آورد كه اصلي ترين نياز زرد ها بود براي بازگشت به سال هايي درخشان تر از آنچه بيش از يك دهه بود از ياد رفته بود. از ديگر سو نيز تيم مديريتي باشگاه به اشتباهات اصلي خود پي برده و جلوي خيلي از ريخت و پاش هاي بي مورد در باشگاه را گرفته بود تا تمركز هزينه ها را جلب زير ساخت هاي باشگاه كند و اين گونه با كمك كلوپ اين تصميم منتج به پیگيري سياست هايي در جهت خود كفايي هر چه بيشتر باشگاه در بازيكن سازي و توجه به رده هاي سني پايه شد.
اين يعني ساختن تيمي از جنس خود هواداران و مردمي كه هيچ گاه پشت تيم را خالي نكرده بودند.
هانس يواخيم واتكه مدير دورتموند در باره اين دوران اين گونه صحبت مي كند:
"ما به لبه پرتگاه رسيده بوديم و تنها يك گام با سقوط و مرگ فاصله داشتيم و درست در همين روز ها بود كه تصميم گرفتيم از این به بعد زير بار حتي يك يورو بدهي براي خريد بازيكن هم نرويم. از آن روز باشگاه تصميم گرفت همواره روي پاي خود بايستد اما همه اين ها براي رسيدن به امنيت كافي نبود. ما بايد بار ديگر منابع مالي خود را باز مي يافتيم."
اما آن ها براي باز يابي سرمايه چه كردند؟ جواب خيلي ساده است.
پاسخ اين سؤال همان راهي است كه 33 باشگاه آلماني آن را پيموده اند و تنها نياز به پشتوانه گرمي به نام هواداران دارد. زرد ها هم که مثل باقي ژرمن ها به هيچ عنوان علاقه اي به اختراع مجدد چرخ ندارند، بخش اعظمي از سهام خود را به هوادارن فروختند و پاداش هاي بي نظيري را براي ساپورت هاي هميشگي آن ها در نظر گرفتند. هواداران نيز دست به دست يكديگر داده به خوبي پشت تيم خود در آمدند واين گونه شد كه به ناگاه تعداد اعضاي رسمي هواداران باشگاه از 8 هزار عضو به يكصد هزار نفر افزايش يافت و 54000 بليط بازي هاي فصل آتي تيم از سوي هواداراني پيش خريد شد كه كه بازي هاي تيم محبوبشان را به شلوغ ترين و پر تماشاچي ترين بازي هاي اروپا بدل نموده اند.مردان و صد البته زناني كه در عمل پر شور بودن را اثبات نمودند، هوادارهاي واقعي كه به طور ميانگين در هر بازي 80 هزار و پانصد صندلي را گرم ميكنند و در روز هاي سلطنتت كلوپ هم هر روز اين ركورد را بهبود مي بخشند.
به اين ترتيب روح هوادارن در تيم جاري شد و خواسته و ناخواسته سبك بازي دورتموند را نيز هماني كرد كه آنان مي خواهند. خطوط اين اثر هنري را اما مردي ترسيم نمود كه به دامنه استعداد وسيع جوانان تيم و هم چنين محدوديت هاي بودجه باشگاه با نوعي حس مسئوليت نگاه كرد. و اين گونه شد كه معجزه زرد رنگ او و هواداران و مديران تيم امروز آن ها در به يكي از مشهور ترين و محبوب ترين تيم هاي اروپا تبديل نموده. محبوبيتي كه نه به خاطر مدل موي بازيكنان است و نه اسكناس هاي وارداتي از حوزه خليخ فارس و يا روسيه و هر جاي ديگري. زرد ها را همه مي شناسند به خاطر دورتموند بودنشان. به خاطر يك رنگ بودنشان و صد البته بي تفاوتي آن ها به جهت وزش باد.

كلوپ باشگاهش را از آن دسته تيم هايي مي داند كه اصطلاحا در آن مجبوري با دل خود بازي كني. نمايش و جنگي كه بايد تا آخرين ثانيه ادامه يابد تا اين گونه هر ثانيه از بازي هاي تيم براي هميشه درياد ها ماندني شود و عمري به اندازه تاريخ يابد. شخصيتي كه مرد جوان به خوبي با آن كنار آمد و تيم و هوادارانش را كه حالا خود عضوي از هر دوي آن هاست را دو سال پياپي قهرمان آلمان کرد و حالا در آستانه فتح اروپا قرار داده. تيمي كه در فصل 11-2010 كل بازيكنان آن روي هم كمتر از 5 ميليون يورو براي باشگاه خرج در بر داشتند و تيم حال حاضرشان نيز از فرناندو تورس ارزان تر است!
راه منتج به اين قله را مي توان در 3 سر فصل خاص طبقه بندي كرد كه در زير نگاهي گذرا به ان ها مي اندازيم.
توجه به رده هاي پايه:
توجه به رده هاي پايه در آلمان تنها مشخصه دورتموند و كلوپ نيست. در حقيقت كل آلمان بعد از فاجعه يورو 2000 تصميم گرفتند همه چيز را از نو بسازند و اصطلاحا تيم جام هاي جهاني آينده خود را در دبستان ها ببندند. به اين ترتيب بازيكنان در رده هاي سني پايين اجازه حضور در رده هاي گوناگون ملي را يافتند و رسيدن به قدرت و ثبات امروز آن ها آغاز شد.
دورتموندي ها با پيروي از همين خط مشي امثال گوتزه و نوري شاهين را تربيت كردند و حتي ماركو رویس را كه براي جانشيني كاگاوا از مونشن گلادباخ خريدند نيز در ابتدا در آكادمي جوانان باشگاه خود كشف نموده بود. باشگاه زنبور ها اين روز ها سرشار از استعداد و نيرو شده و به عنوان مثال نام هايي چون كارك هورنشا، مورتيز ليتنر، لاس سوبيش، دانيل ژينشك، ژولين كوخ و لئونارد بيتنكورخ هم اكنون در صف حضور در كناره هاي زمين تيم اصلي حضور دارند. ستاره هاي آينده فوتبال اروپا كه نام هاي پيچيده شان نشان از گستردگي جستجويي دارد كه براي يافتن آنان صورت پذيرفته.

در تيم دورتموند ملي پوش آلماني هم كم ديده نمي شود. مت هوملس آن ها اين روز ها در صدر ليست خريد بسياري از باشگاه ها قرار دارد، بازيكني كه در كنار سوبوتيچ يكي از هماهنگ ترين و نفوذ ناپذير ترين سيستم هاي دفاعي اروپا را بنا نهاده اند. مارسل شوملزر، اسون بندر و سباستين كِل هم از ملي پوشان به نام وست فالني ها هستند. به اين نام ها مثلث لهستاني اين تيم كه متشكل از لواندوفسكي، پيشچك و كاپيتان تيم ملي اين كشور يعني توماس بلاژيكوفسكي مي باشد را هم اضافه كنيد تا دريابيد چرا تيمي كه ميانگين سني اش ها تنها 24 سال است بر خلاف سن از نام و نشان و تجربه هيچ كم ندارد.
متود هاي پيشرفته مربي گري:
اما آيا اين تيم پر استعداد و غني بي نياز به تدابير يك سرمربي با كلاس است؟ جواب مسلما خير مي باشد. مربي آن ها از اولين روزهاي فعاليت خود در كمپ زرد ها اسرار ويژه اي بر نظم و انضباط براي ساختن تيمي داشته كه بازيكنان آن براي يك هدف مي جنگند و در عين حال تكنيكي و فني هم هستند. هدفي كه بي شك مي توان موفقيت آن را در سبك بازي با طراوت و زيباي اين تيم ديد. نشانه هايي كه براي يافتن آن ها به هيچ عنوان لازم نيست يك تئوريسين و يا يك مربي با تجربه باشيد و صرفا هر هوادار فوتبال مي تواند آن را در يابد.
براي هر چه بهتر شناختن سبك كاري كلوپ نگاهي كوتاه مي اندازيم به مصاحبه اخير مربي او در تيم ماينتس با نشريه گاردين. گفتگويي كه طي آن ولفگانگ فرانك از ميلانِ آريگو ساكي بعنوان يكي از الگو هاي كاري مربي جوان دورتموند ياد كرد، شيوه اي مبتني بر دفاع مستحم توآم با تاكتيك هاي پيچيده براي ممكن ساختن غلبه بر تيم هاي بزرگتر و پر آوازه تر. اتفاقي كه با غلبه دورتموند بر غول هايي چون آژاكس، منچستر سيتي، شاختار، مالاگا و در نهايت هيولاي اسپانيايي يعني رئال مادريد نشانه هاي رخ دادن آن بيش از پيش در مقابل چشمان ما قرار گرفت.

در سيستم كاري دورتموندي ها علاوه بر اتحاد مردم و نيروي جواني مربي، ايده هاي پيچيده و صد البته پيشرفته روز دنيا هم به چشم مي خورند. به عنوان مثال مي توان از متد جديد آن ها كه از يك سال پيش تا كنون جاي خود را جلسات تمريني زرد ها باز نموده ياد كرد. "فوتبونات" كه در يك جمله متودي پيچيده و پيشرفته براي پخش توپ است كه مي تواند تآثيري جدي بر توانايي كنترل و بازي با توپ بازيكنان در شرايط مختلف بازي داشته باشد تا اين گونه بازيكنان تكنيكي تر و فني تري در تيم پرورش يابند و اولين بارتوسط طراح اهل برلين يعني كريستين گولتر اجرايي شد. شيوه اي بسيار پيچيده و پيشرفته كه در هر شرايط و مكان تمريني قابل پياده شدن نیست و مي تواند در بازه زماني كوتاه تمامي كنش ها و واكنش هايي كه يك فوتباليست در طول هفته مي تواند با توپ داشته را شبيه سازي نموده و علاوه بر مزاياي قابل پيش بيني خود بر تاكتيك تيم نقش بسزاي را براي بازگشت بازيكنان به شرايط بازي بعد از دوره هاي طولاني مصدوميت ايفا نمايد.
در حال حاضر در دنيا تنها دورتموندي ها تمرينات خود را با تكيه بر اين شيوه اجرا مي نمايند و اين خود نشان دهنده ذهن جاه طلب و شور ارضا نشدني يورگن كلوپ است. مربي كه براي رسيدن به شيوه خاص خود در بازي سريع و گردش توپ در ميدان حاضر است هر راهي را امتحان كرده و هر روشي را تست كند تا اين گونه نشان دهد سرعت بالاي بازي و پرس مداوم حريف مي تواند بدون آسيب رساني به انسجام دفاعي تيم قابل اجرا باشد.
خود مربي جوان دورتموند عقيده دارد براي زدن گل هاي زياد بايد خوب دفاع كرد، بايد بازيكنان به بهترين شكل ممكن نزديك به هم بازي كرده و در عين حال نظم تاكتيكي خود را حفظ نمايد. به عقيده اين پسرك 45 ساله! بعد از رسيدن به گل تيم او مجبور است هم از امتياز به دست آمده دفاع كند و هم بايد براي رسيدن به گل هاي بعدي شجاعت به خرج دهد و اين گونه سبك بازي خود را هر روز تمرين نموده و نهادينه كند.
با توجه به اين صحبت ها مي توان به آساني متوجه شد كه چرا دورتموندي هاي براي سر پنجه نگاه داشتن بازيكنان خود از شيوه هاي نويني چون آن چه چند سطر قبل تر گفته شد استفاده مي نمايند. سيستم هايي كه اوج سرعت را در بازي براي شاگردان او به ارمغان آورده تا به گفته خودش هميشه همه چيز خيلي سريع باشد.
تيم خاص آقاي خيلي خاص دورتموند:
بي شك در اولين نگاه آن چه بيش از پيش در باره كلوپ و شاگردانش به چشم مي خورد روح تيمي و اتحاد آنان است. بازيكناني كه تنها ارتباط مربي و بازيكني را بين خود و نفر اول تيم نمي بينند و در يك كلام او را دوست دارند. او را از لحاظ عاطفي براي خود قابل اتكا مي دانند و اين همان فاكتوري است كه باعث شده وايدنفلر در مصاحبه اي اعلام نمايد كه حس مي كند مجموعه كنوني باشگاه در حال رقم زدن بخش مهمي از تاريخ فوتبال مي باشند.
دروازبان 32 ساله اي كه چندي پيش قرار داد خود را تا سال 2016 با تيم خود تمديد كرد و گفت فكر حضور در باشگاهي ديگر را حتي به زهن خود هم راه نمي دهد. بازيكني كه قصد دارد در اين تيم بماند تا اين گونه نقش بسزايي را نوشتن تاريخ تيم محبوبش ايفا كند.
نام زرد ها اين روز ها شخصيت يافته و مانند بسياري از با سابقه هاي اروپا به برندي خاص تبديل شده. تيمي كه هر ساله بازيكناني نامي را از دست مي دهد ولي خم به ابرو نمي آورد. نايب قهرمانان امسال آلمان سال گذشته كاگاوا را راهي دورتموند كردند و امسال گوتزه 32 ميليون پوندي را با حواشي فراوان به باواريا فرستاند و با لواندوفسكي هم كم كم بايد خداحافظي كنند. در اين ميان پيشچك هم در حوالي تور آرسنالي ها به شنا مشغول است ولي تمامي اين رويداد ها نيز نمي توانند باعث شوند كه كسي دورتموندي ها را در آستانه فروپاشي ببيند. رويدادي كه بي شك جلوگيري از آن سخت است اما كيست كه به كلوپ و مردم شهر زرد ها اعتماد نداشته باشد؟

مربي كه ناراحتي خود از جدايي گوتزه را نه تنها پنهان نكرد بلكه از سختي شرايط باقي بازيكنان نيز براي سازگاري با شرايط جديد پرده بر داشت. او اما در ادامه اين تحول را اتفاقي عادي خواند كه مرور زمان بار ديگر سختي هاي آن را حل نموده و همه چيز را به تعادل گذشته باز مي گرداند. او در اين زمان تمام نياز تيم را حفظ آرامش بازيكنان و صبور بودن آنها دانست تا اين گونه سير تكاملي دورتموند خدشه اي نيابد و آن ها مسير جاه طلبانه خويش را باز هم ادامه دهند.
پيش از اين كه زمان برداشتن اين گام هاي بلند فرا رسد اما به گفته بازيكنان تيم "كلوبو" و شاگردانش فينال ليگ قهرمانان اروپا در پيش دارند. داستاني كه به گفته خود آقاي خيلي خاص تا اين جاي كار در كنار هواداران تيم عشاق بي طرف فوتبال نيز عضوي از آن بودند و در كنار هم اين قصه شعر گونه را تا ورزشگاه ومبلي رسانده اند. قصه شيريني كه حالا 90 دقيقه با افسانه شدن فاصله دارد و به معناي واقعي عصاره يك دهه فرياد هاي مردمي است كه زرد و سياه پوشيدند و دست به دست هم دادند تا باشگاهشان، تيمشان و عشقشان را به آسمان اروپا بچسبانند.
شايد جمله اي از آقاي خيلي خاص همه چيز را به شيوه خود او توضيح دهد:
" اكنون تك تك فوتبالي ها بايد!!! هوادار ما باشند...