تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 8 از 12 اولاول ... 456789101112 آخرآخر
نمايش نتايج 71 به 80 از 116

نام تاپيک: مطالب روانشناسی

  1. #71
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    ۶ سوال مهم که زندگیتان را برای همیشه تغییر می‌دهد

    «اطلاعات دانش نیست.» -- انیشتین


    چند سال پیش سردرگم شده بودم. احساس خستگی، ترس، تردید، اضطراب و شکست می‌کردم. در بن‌بست کاری گیر کرده بودم و از انتظارات جامعه به تنگ آمده بودم. نمی‌دانستم واقعاً باید با زندگیم چه کنم.

    آنقدر برای خودم ارزش قائل بودم که بخواهم زندگیم را تغییر دهم اما نمی‌دانستم از کجا باید شروع کنم. روزها را با این امید می‌گذراندم که اوضاع تغییر کند--که بتوانم از زندگی که روحم دیگر تحمل آن را نداشت فرار کنم.


    بدترین قسمت ماجرا اینجاست که من طوری زندگی می‌کردم که جامعه از من انتظار داشت. اینکه کار مطمئنی پیدا کنم و سخت کار کنم ، پله‌های ترقی را بالا بروم.


    نمی‌دانم شما چطور هستید اما درمورد من، این رفتارهای درست، همه لذت زندگی را برایم نابود کرد.


    تصور کنید که در وجودی که راضی‌تان نمی‌کند، گیر افتاده باشید. وقت باارزشتان را به انجام کارهایی تلف کنید که واقعاً دوست ندارید. و از اینکه بخواهید این خاص بودنتان را اعلام کنید بترسید. آخرهفته‌ها خوش بگذرانید و از رسیدن هفته بعد واهمه داشته باشید. شاید لازم به تجسم کردنش نباشد؛ شاید زندگی شما هم دقیقاً شبیه به من باشد.


    بعد انگار چیزی مثل یک چکش به سرم اصابت کرد. قبلاً هم شنیده بودم اما هیچوقت به آن دقیق نشده بودم. انگار صدایی از اعماق ذهنم خیلی واضح و بلند با من حرف می‌زد.


    «خود واقعی‌ات را کشف کن و همه جنبه‌های خاص بودنت را به دنیا نشان بده. اگر می‌خواهی یک زندگی غیرعادی داشته باشی این تنها راه توست.»


    این توصیه را طوری دنبال کردم که انگار زندگی‌ام به آن وابسته بود. و می‌توانم بگویم که از آن به بعد زندگی‌ام بسیار بهتر شده است.


    به جرات می‌توانم بگویم که عاقلانه‌ترین جمله‌‌ای که تابحال شنیده‌ام این بوده است:


    اگر می‌خواهی یک زندگی فراعادت داشته باشی، لازم است که بدانی واقعاً که هستی و برای این منظور باید خود واقعی‌ات را کشف کنی.


    این ۶ سوال زندگی من را برای همیشه متحول کرد. با اجازه دادن به شما برای کشف خود واقعی‌تان به شما هم کمک می‌کند زندگیتان را تغییر دهید. برای این منظور باید بفهمید چرا به این دنیای بزرگ پا گذاشته‌اید.


    منظورمان خودی که دیگران می‌خواهند باشید نیست یا خودی که سعی می‌کنید برای گنجاندن در جامعه آن را تغییر دهید. درمورد خود واقعی‌تان حرف می‌زنیم--خودی که می‌خواهد خصوصیات خاص شما را به دنیا نشان دهد.


    با پاسخ دادن به این سوالات علایق، توانایی‌ها، ارزش‌ها، امیال و انگیزه‌های خاص خودتان را پیدا می‌کنید.


    شما یک هدف خاص دارید. پیدا کردن پاسخ به این سوالات به شما این امکان را می‌دهد خودتان را با این هدف هماهنگ کنید و جادوی واقعی را وارد زندگی‌تان کنید.


    شناخت خود بالاترین دانشی است که می‌توانید به دست آورید. چرا؟ زیرا توانایی شما برای برآوردن امیال خاص درونی‌تان، توانایی شما برای برآوردن قدرت خود را تعیین می‌کند و این درمقابل کیفیت زندگی شما را مشخص می‌کند.

    سوالات زیر برای کمک به شناختن عمیق خودتان و پیدا کردن چیزی که واقعاً برایتان مهم است، طراحی شده است. همه ما یک توانایی غیرقابل‌پیش‌بینی داریم؛ این تمرینات برای کمک به شما برای پیدا کردن این توانایی‌ها در خودتان طراحی شده‌اند.


    ۱. چه چیزی است که من در زندگی واقعاً دوست دارم؟


    هر چیزی را که درمورد این جهان و آدمهایی که در زندگی‌تان هستند دوست دارید را لیست کنید. درمورد هر فعالیتی که شما را به هیجان می‌آورد و سرزنده‌ترتان می‌کند فکر کنید. این می‌تواند هر چیزی باشد: موسیقی، ورزش، آشپزی، تدریس، یادگیری، تماشای فیلم و … در عشق شما به این چیزها شوری عمیق نهفته است.


    ۲. تا اینجا در زندگی چه دستاورهایی داشته‌ام؟


    تمام لحظاتی که به آن افتخار می‌کنید و همچنین وقت‌هایی که به موفقیت رسیده‌اید را لیست کنید. برای به دست آوردن این موفقیت‌ها، ممکن است بعضی توانایی‌های اصلی‌تان را استفاده کرده باشید. ببینید می‌توانید بفهمید که دلیل موفقیتتان چه بوده است؟ همچنین، هر فعالیت، سرگرمی یا چیز دیگری که به سادگی انجام می‌دهید را هم لیست کنید. در این فعالیت‌ها بالاترین توانایی‌های شما نهفته است.


    ۳. اگر می‌دانستم کسی قضاوتم نمی‌کند، چه می‌کردم؟


    هر کاری که اگر نمی‌ترسیدید انجام می‌دادید، حتی وحشی‌ترین رویاهایتان را لیست کنید. این به شما کمک می‌کند ارزش‌های عالی خود را کشف کنید.

    ۴. اگر زندگی‌ام مطلقاً هیچ محدودیتی نداشت و می‌توانستم هر چه که می‌خواهم داشته باشم یا هر کاری که می‌خواهم انجام دهم، چه چیزی را انتخاب می‌کردم یا چه کاری را انجام می‌دادم؟


    سبک‌زندگی ایدآل خود را توصیف کنید. بنویسید اگر می‌دانستید که قطعاً موفق می‌شوید چه می‌کردید، چه نوع فردی می‌شدید، چقدر پول درمی‌آوردید و کجا زندگی می‌کردید.


    این سوال به شما این امکان را می‌دهد که بفهمید اگر هیچ محدودیتی نداشته باشید، چه نوع انسانی دوست دارید باشید. با منطبق کردن خودتان با این سبک زندگی می‌توانید به سمت زندگی گام بردارید که واقعاً دوست دارید داشته باشید.


    ۵. اگر صد میلیارد تومان پول داشته باشم چه می‌کردم؟


    لیستی از همه کارهایی که دوست دارید با داشتن این همه پول انجام دهید، تهیه کنید. خوب، شاید به سفر دور دنیا بروید، یکی دو خانه بزرگ بخرید و کمی هم پول به خانواده‌تان بدهید. با وقتتان چه می‌کنید؟


    این سوال به شما کمک می‌کند بتوانید بدون محدودیت فکر کنید. وقتی بتوانیم محدودیت‌ها و موانع را برداریم، می‌توانیم کاری که واقعاً دوست داریم انجام دهیم را کشف کنیم.


    ۶. چه کسی را بیشتر از همه در جهان تحسین می‌کنم؟


    لیستی از کسانی که از آنها الهام می‌گیرید و خصوصیاتی در آدمها که تحسین می‌کنید، تهیه کنید. به این فکر کنید که واقعاً چه چیزی در این دنیا به شما الهام می‌بخشد. چیزی که در دیگران تحسین می‌کنید درواقع خصوصیتی در خودتان است. باید بدانید که به این دلیل کسی را تحسین می‌کنید که شبیه به خودتان است.


    وقت گذاشتن برای پاسخ دادن به این سوالات زندگی‌تان را تغییر می‌دهد. هر چه بیشتر توانایی‌ها، ارزش‌ها، علایق، امیال و انگیزه‌های خودتان را کشف کنید، زندگی‌تان شادتر خواهد شد.


    می‌توانید درس بخوانید و دکتر، مهندس، وکیل، معلم یا هر چیز دیگری شوید اما اگر دانش شناخت کامل خودتان را به دست نیاورید، زندگی هیچوقت پرمعنا و مفهوم نخواهد شد.


    حالا شاید بفهمید که چرا انیشتین می‌گوید، اطلاعات دانش نیست.


    باارزش‌ترین دانشی که می‌توانید به دست آورید، درون خودتان است.


    مردمان/منبع

  2. این کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #72
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    مرد زندگی‌تان را قدرتمند سازید

    * اجازه دهید متوجه شود چقدر وجودش برای شما اهمیت دارد.

    * حتی اگر با شما مخالفت می کند، باز هم به صحبت های او گوش دهید.

    * به او بگویید که او را دوست دارید و به وجودش افتخار می کنید.

    * بگذارید برای خود سرگرمی داشته باشد.

    * به او اعتماد داشته باشید.

    * در مقابل کسی که به او بی احترامی می کند بایستید.

    * اگر مرتکب اشتباهی شد، او را ببخشید.

    * وقتی عصبانی است به او گیر ندهید.

    * بهترین دوست او باشید.

  4. 3 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #73
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    آیا زیبایی افراد در موفقیت آنها تاثیر دارد؟



    چه رابطه‌ای بین زیبایی و موفقیت افراد جامعه وجود دارد؟

    آیا واقعاً زیبایی می‌تواند به رشد موفقیت اجتماعی یک فرد کمک کند و در نهایت به خوشبختی او بیانجامد؟ پاسخ این پرسش در یکی از پژوهش‌های دانشگاه تگزاس آمده است.


    دانشگاه تگزاس در تحقیقی به نام «آیا زیبایی رمز خوشبختی است؟» یک بار دیگر به بحث پردامنه و جاودانه زیبایی جسمانی و تاثیر آن بر زندگی ما پرداخته است.
    برای این منظور نظرات بیش از ۲۵ هزار نفر در چهار کشور گردآوری شد و توسط دو اقتصاد دان به نام های دانیل هامر مش و جیسن ابروایا مورد بررسی قرار گرفت.
    در این مطالعه سطح موفقیت و خوشبختی ابراز شده از سوی افراد با میزان جذابیت جسمانی آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتیجه مشخص شد: ۱۰ درصد افرادی که به لحاظ زیبایی جزو ۱۵ درصد بالای جدول بودند به طور متوسط خوشحال تر و خوشبخت تر از آنهایی بودند که در یک سوم پایین جدول معیار جسمانی قرار داشتند. یعنی به طور مشخص آنها که کمتر زیبا بودند غمگین تر بودند.


    دانیل هامرمش در این باره می گوید: زیبایی فردی انسان را خوشبخت تر می‌کند. البته می‌دانم که این نتیجه تعجب آور نیست. اما آنچه که شگفت آور است این است که هیچکس تا کنون این امر را به طور واقعی اندازه گیری نکرده است.
    حال چرا معمولی ترها غمگین تر از زیبارویان بودند؟ پاسخ آن به مشکلاتی بر می‌گردد که در طول زمان به دلیل تحت تاثیر قرار ندادن اطرافیان خود با آن برخورد کرده اند آنها عملاًَ کمتر پول در می آورند. در پیدا کردن همراهی برای زندگی خود با مشکل مواجه می‌شوند. در جوامعی که روز به روز به زیبایی ظاهری توجه بیشتری نشان می‌دهند مشکل بیشتری در پذیرفته شدن پیدا می‌کنند.


    تمام این داده ها تا اینجا به نظر بدیهی می‌رسد. اما مطالعات نشان می‌دهد که افراد جذابتر به طور متوسط ۵ درصد بیشتر از دیگران در طول زندگی خود پول درمی‌آورند. زنان و مردان زیبا در واقع بیش از دیگران مورد توجه معلم، مربی و اطرافیان خود قرار می گیرند.


    مجله نیوزویک در گزارشی اعلام کرد: افراد جذاب از امتیازات زیادی در دنیای کار برخوردار می شوند.
    نویسنده مقاله نتیجه می‌گیرد: واقعیت بازار کار این است: بهتر است زیبا باشید با هوش متوسط؛ تا این که نابغه باشید با قیافه معمولی!



    سقراط می‌گوید که آنقدر در مورد زیبایی کم می‌داند که نمی‌تواند بگوید زیبایی به خودی خود چیست؟



    این جمله تنها مختص سقراط نیست. توصیف زیبایی الزاماً در بین انسان ها یک شکل نیست و اشکال مختلفی پیدا می کند. یعنی هر فرد برای تعریف زیبایی معیار و مختصات ویژه ای را ارائه می کند. بنابراین ورود به حیطه بیان مختصات زیبایی تا حد زیادی سلیقه‌ای به نظر می رسد و افراد مختلف گاه با سیلقه فاحش نظری متفاوت در مورد زیبایی بیان می‌کنند.



    از این روست که آناتول فرانس می‌گوید: «به عقیده من، هرگز به درستی نخواهیم دانست که چرا یک شئ زیباست.»



    بسیارند افرادی که با اعتماد به نفس و اخلاق نیک توانسته اند خود را مصداق معنوی زیبایی جلوه دهند و علی رغم نواقصی که در ظاهر و فیزیک داشته اند، مورد توجه و خوشایند دیگران قرار گیرند. از این رو در پاسخ به پرسش زیبایی کدام است ملاک های متعددی دخالت دارند که هر کدام نقش تعیین کننده ای ایفا می کنند و نباید صرفاً به زیبایی جسمانی بسنده کرد. یکی از بزرگان در جایی گفته است: اگر زن یا مردی صرف نظر از زیبایی دارای اخلاق خوب باشد مانند عدد ۱ هستند و اگر از آراستگی و زیبایی ظاهری هم بهره مند بودند گویی یک صفر جلوی عدد گذارده ایم. یعنی اخلاق به کمک ظاهر انسان می‌آید و آن را ۱۰ برابر می‌کند و اگر یک حذف شود فقط صفر باقی می‌ماند.



    منبع: ماهنامه دانشمند

  6. 3 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #74
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    1,591

    پيش فرض

    عشق نوعی بیماری است؟!
    برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شده‌اند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید روان‌شناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کرده‌اند.


    در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم می‌آورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی می‌کند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی می‌شود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۱۰ بار دست‌هایش را بشوید و اگر ۸ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب می‌شود و نمی‌تواند آسوده بخوابد.

    عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلول‌های پلاکت خون بیمار افزایش پیدا می‌کند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند.


    پس عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد می‌کند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادت‌های خاصی می‌شود که نمی‌تواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل می‌کند.

    سلام دوست عزيز

    واقعا مطلبت عالي بود دمت گرم زدي تو خال

    ببينيد من حقيقتش برج 8 پارسال از طريق اينترنت متوجه شدم شخصيت وسواس مجبور دارم و حتي رفتم روان شناس بدون برو و بيا يك قرص داد كه فهميدم مال سروتئين مغز هست كه بالا مي بره و گفت يك ماه بخور بعش بيا و از اونجايي كه شب اول و دوم كه خوردم حالم منقلب شد يعني حالت تهوع و بي خوابي داشتم زنگ زدم گفت نصفش كن ولي بازم نصفش همون حالت ها رو ايجاد كرد و از اون جايي كه به درمان دارويي اعتقادي ندارم قطعش كردم و اونجا هم ازم سوال كرد ازدواج كرديد يا نه ولي من نفهميدم منظورش چيه يعني توضيح نمي داد و فقط من حرف مي زدم

    تا اون موقع اصلا تو فكر ازدواج و اين چيزا نبودم تا اين كه برج 10 از طريق يكي از دوستان تلنگر بهم زده شد كه ازدواج كنم و از اون موقع بود كه دقيقا اين قسمتي كه شما گذاشتيد سر من اومد و به مدت 10 ماه داغون شدم و دو بار كه خواستگاري رفتم دقيقا عين همين حالت ها رو داشتم و فكر مي كردم عادي هست تا اينكه اين مطلبي كه شما گذاشتيد رو ديدم كه اي داد بي داد بر مي گرده به همون شخصيت وسواس مجبور

    فكر مي كنيد بايد چه كار كنم من؟؟؟


    با تشكر

  8. #75
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    سلام دوست عزيز

    واقعا مطلبت عالي بود دمت گرم زدي تو خال

    ببينيد من حقيقتش برج 8 پارسال از طريق اينترنت متوجه شدم شخصيت وسواس مجبور دارم و حتي رفتم روان شناس بدون برو و بيا يك قرص داد كه فهميدم مال سروتئين مغز هست كه بالا مي بره و گفت يك ماه بخور بعش بيا و از اونجايي كه شب اول و دوم كه خوردم حالم منقلب شد يعني حالت تهوع و بي خوابي داشتم زنگ زدم گفت نصفش كن ولي بازم نصفش همون حالت ها رو ايجاد كرد و از اون جايي كه به درمان دارويي اعتقادي ندارم قطعش كردم و اونجا هم ازم سوال كرد ازدواج كرديد يا نه ولي من نفهميدم منظورش چيه يعني توضيح نمي داد و فقط من حرف مي زدم

    تا اون موقع اصلا تو فكر ازدواج و اين چيزا نبودم تا اين كه برج 10 از طريق يكي از دوستان تلنگر بهم زده شد كه ازدواج كنم و از اون موقع بود كه دقيقا اين قسمتي كه شما گذاشتيد سر من اومد و به مدت 10 ماه داغون شدم و دو بار كه خواستگاري رفتم دقيقا عين همين حالت ها رو داشتم و فكر مي كردم عادي هست تا اينكه اين مطلبي كه شما گذاشتيد رو ديدم كه اي داد بي داد بر مي گرده به همون شخصيت وسواس مجبور

    فكر مي كنيد بايد چه كار كنم من؟؟؟


    با تشكر
    البته من پزشک نیستم اما برحسب چیزایی که دیدم و شنیدم میتونم بگم درمان وسواس(از هرنوعی چه فکری چه عملی) بدون درمان دارویی امکان پذیر نیست!
    شما ابتدا تحت نظر پزشک باید نشانه های بیماری رو با مصرف دارو تحت کنترل دربیارید و در ادامه از طریق مشاوره با روانشناس به راحتی مشکلتون قابل حل خواهد بود
    موفق باشید

  9. این کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #76
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    1,591

    پيش فرض

    البته من پزشک نیستم اما برحسب چیزایی که دیدم و شنیدم میتونم بگم درمان وسواس(از هرنوعی چه فکری چه عملی) بدون درمان دارویی امکان پذیر نیست!
    شما ابتدا تحت نظر پزشک باید نشانه های بیماری رو با مصرف دارو تحت کنترل دربیارید و در ادامه از طریق مشاوره با روانشناس به راحتی مشکلتون قابل حل خواهد بود
    موفق باشید
    سلام

    واقعا تاپيك عالي هستش

    از اولش كه دارم مي خونم مي بينم همش مشكل دارم كه قبلا اطلاع داشتم ازش ولي رها كرده بودم

    الان اين پستي كه داديد در مورد اين موضوع واقعا عالي بود و يك تلنگر خوبي زد بهم انشالله بايد برم درمان كنم ( درمان اساسي )

    يكي از دلايلي كه اون قرص رو ديگه نخوردم اين بود كه عوارض وحشتناكي داشت يعني انگار قرص ايكس خورده باشي حالا تجربه خودم رو از اين قرص مي گم كه دوستان هم بدونن

    اسم اين قرص فلوكسامين 50 هست و كلومپيرامين 25 هست

    وقتي اين قرص رو مي خوردم كه بايد شب بخوري :

    مردمك چشم گشاد مي شه و باز مي شه هر كسي شما رو مي بينه انگار زل زدي به طرف

    حالت تهوع بهت دست مي ده ولي من تهوع نكردم فقط حالتش دست مي ده

    همه چيز دور كند مي شه يعني انگار داري صحنه آهسته مي بيني

    يك حالت ريلكس بهت مي ده كه صداي ماشين مثل صداي بلبل برات تجسم مي شه

    و آخرين حالتي كه دست مي ده و علت اصلي ترك اين قرص بود اين بود كه مغزت تعطيل مي شه يعني به هيچ عنوان به هيچ چيزي اگر هم بخواي نمي توني فكر كني يعني محال ممكن هست تو بتوني وقتي اين قرص رو بخوري به چيزي بتوني فكر كني و منم از اونجايي كه كار داشتم و نياز به فكر كردن داشت مجبور شدم تركش كنم

    نكته آخر اينكه دكتر گفته بود وقتي اين قرص ها رو مي خوري هر روز به هر چيزي كه فكر مي كني يادداشت كن رو كاغذ و يك بار بخونش بعدش پاره كن ولي روز اول و دوم كه اصلا به هيچ چيز نمي تونستم فكر كنم كه بنويسم و نكته بعدي اينكه اين قرص تا 4 هفته بايد خورده بشه و بعدش نبايد يك دفعه قطع بشه بلكه كم كم بايد قطع بشه


    انشالله دارم جمع و جور مي كنم از برج 8 برم سراغ ساختن خودم هم روحي هم جسمي خلاصه يه حالي به خودم بدم و اوكي بشم به اميد خدا


    با تشكر از مطالب خوبتون
    Last edited by aria_electric_fars; 29-08-2013 at 23:49.

  11. این کاربر از aria_electric_fars بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #77
    حـــــرفـه ای ملا نصرالدین's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    2,056

    پيش فرض

    سلام

    واقعا تاپيك عالي هستش

    از اولش كه دارم مي خونم مي بينم همش مشكل دارم كه قبلا اطلاع داشتم ازش ولي رها كرده بودم

    الان اين پستي كه داديد در مورد اين موضوع واقعا عالي بود و يك تلنگر خوبي زد بهم انشالله بايد برم درمان كنم ( درمان اساسي )

    يكي از دلايلي كه اون قرص رو ديگه نخوردم اين بود كه عوارض وحشتناكي داشت يعني انگار قرص ايكس خورده باشي حالا تجربه خودم رو از اين قرص مي گم كه دوستان هم بدونن

    اسم اين قرص فلوكسامين 50 هست و كلومپيرامين 25 هست

    وقتي اين قرص رو مي خوردم كه بايد شب بخوري :

    مردمك چشم گشاد مي شه و باز مي شه هر كسي شما رو مي بينه انگار زل زدي به طرف

    حالت تهوع بهت دست مي ده ولي من تهوع نكردم فقط حالتش دست مي ده

    همه چيز دور كند مي شه يعني انگار داري صحنه آهسته مي بيني

    يك حالت ريلكس بهت مي ده كه صداي ماشين مثل صداي بلبل برات تجسم مي شه

    و آخرين حالتي كه دست مي ده و علت اصلي ترك اين قرص بود اين بود كه مغزت تعطيل مي شه يعني به هيچ عنوان به هيچ چيزي اگر هم بخواي نمي توني فكر كني يعني محال ممكن هست تو بتوني وقتي اين قرص رو بخوري به چيزي بتوني فكر كني و منم از اونجايي كه كار داشتم و نياز به فكر كردن داشت مجبور شدم تركش كنم

    نكته آخر اينكه دكتر گفته بود وقتي اين قرص ها رو مي خوري هر روز به هر چيزي كه فكر مي كني يادداشت كن رو كاغذ و يك بار بخونش بعدش پاره كن ولي روز اول و دوم كه اصلا به هيچ چيز نمي تونستم فكر كنم كه بنويسم و نكته بعدي اينكه اين قرص تا 4 هفته بايد خورده بشه و بعدش نبايد يك دفعه قطع بشه بلكه كم كم بايد قطع بشه


    انشالله دارم جمع و جور مي كنم از برج 8 برم سراغ ساختن خودم هم روحي هم جسمي خلاصه يه حالي به خودم بدم و اوكي بشم به اميد خدا


    با تشكر از مطالب خوبتون
    من هم وسواس داشتم.
    من دوران راهنمایی مدرسه ی نمونه دولتی میرفتم.این مدرسه انقدر به ما سخت گرفت که من تا اواخر دبیرستان وسواس گرفتم.اولش به صورت ناخن جویدن بود...بعد کم کم هر روز صبح قبل از اینکه برم مدرسه بالا می اوردم...بعد ترس از مرگ اطرافیان هم اضافه شد..همش منتظر بودم خبر فوت یکی از عزیزانم رو بشنوم...چند تا دکتر رفتم.یکیشون یک قرصی داد که اصلا روی من هیچ اثری نداشت...یکی دیگه یک قرصی داد که 24 ساعت بدون وقفه خواب بودم.یعنی حتی برای غذا خوردن هم که بیدار میشدم سر سفره چرت میزدم
    اخر سر رفتم پیش روانپزشک..اون 3 تا حرف خوب زد...1- حتما به یک کلاس ورزش برو 2- تا احساس کردی که افکار مزاحم دارن میان برو دوش اب سرد بگیر 3-نماز بخوان
    الان من دیگه اصلا وسواس ندارم.قبل از درمان دارویی به نظر من ادم باید این 3 راه رو همزمان با هم امتحان کنه...

  13. این کاربر از ملا نصرالدین بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #78
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    ۲۰ توصیه برای آنکه ذهن خود را توسعه دهید!



    ۱. کارهایی را انجام دهید که از آن ترس دارید.
    اگر چیزی باشد که افکار شما را سریع‌تر از هر چیز دیگری تغییر دهد، روبرو شدن با ترس هایتان است.


    ۲. طرفدار خودتان باشید.
    بسیاری از مردم به خاطر خودشان ایستادگی نمی‌کنند. تصمیم بگیرید از خودتان حمایت کنید تا بتوانید به افکارتان برای همیشه قدرت ببخشید.


    ۳. دیگر صحبت نکنید.
    فقط برای مدتی سکوت فوق العاده است. اینگونه می‌توانیم کمی بیشتر خودمان را درک کنیم.


    ۴. نقاط قوت خود را تقویت کنید.
    گاهی اوقات ما تلاش بیش از حدی برای تقویت نقاط ضعف خود می‌کنیم. که بایستی بر روی تقویت نقاط قوت مان تمرکز کنیم.


    ۵. کنار گالری هنری قدم بزنید.
    حتی اگر فکر می‌کنید که درک چندانی از هنر ندارید، با این حال بهتر (و حتی فوق العاده) است با بازدید از گالری های هنری،افکار و اندیشه های دیگران را بر روی بوم ببینید. این می‌تواند نگاهی اجمالی از چیزهایی که در ذهن دیگران است را به ما بدهد.


    ۶. برای یک روز چشم بند ببندید.
    راه رفتن با کفش‌های یک فرد نابینا به مدت ۱ روز کامل، می‌تواند تاثیر به سزایی در نگاه شما به زندگی داشته باشد.


    ۷. روزی ۵ دقیقه بر روی صندلی بنشینید.
    ایجاد نظم و انضباط، خود راهی مناسب برای کنترل ذهن و افکار شماست. بر روی صندلی به این فکر کنید که کارهایی که هر روز انجام می‌دهید شما را به جهنم هدایت می کند یا بهشت.


    ۸. در تنهایی برقصید.
    رقصیدن برای خودتان احساس عجیب و غریبی را برایتان رقم می‌زند. شاید این‌کار در شما خوشتنداری را تقویت کند.


    ۹. به طور غیرمنتظره به کسی پول بدهید.
    فرقی نمی‌کند در اینترنت باشد یا در خیابان، فقط مهم این است که از کسی حمایت مالی کنید. این کار افکار شما را در مورد پول برای چند لحظه تغییر می‌دهد.


    ۱۰. افکارتان را درمورد خودتان تقویت کنید.
    افکار خود را نسبت به نکات خوب تان تقویت کنید. اگر شما در صحبت کردن با مردم خوب هستید، این را اغلب به خودتان بگویید. اگر شما در ریاضی خوب هستند، این را در ذهن‌تان مرور کنید. اینطور شما می‌توانید تصور ذهنی‌ که نسبت به خودتان دارید را تقویت و تحکیم کنید.


    ۱۱. ریسک کنید.
    زندگی بدون داشتن ریسک، برایتان خسته کننده خواهد بود. کاری را انجام دهید که قبلا به خاطر اینکه فکر می‌کردید در آن موفق نمی‌شوید از آن اجتناب می‌کردید. این مورد مرز منطقه راحتی شما را تهدید کرده و زندگی شما را برای همیشه تغییر می‌دهد.


    ۱۲. با غریبه ای صحبت کنید.
    باز هم این مورد منطقه آسایش شما را می‌شکند، اما تنها گفتن سلام به غریبه ای در خیابان می‌تواند تاثیر زیادی در روز شما و شخصی که به او سلام کرده اید داشته باشد.


    ۱۳. در خانه تان لخت باشید.
    این به این معنی نیست که زمانی که شما مهمان دارید این کار را بکنید! منظور این است که زمانی که کسی در خانه نیست، درب را قفل کنید و پنجره ها را ببندید. این می‌تواند احساس بزرگی را در شما ایجاد کند.


    ۱۴. کتابی از نویسنده ای که نمی‌شناسیدش یا دوستش ندارید بخوانید.
    این کار به شما اجازه می‌دهد که ذهن خود را تقویت کنید و به ابعاد دیگری از زندگی فکر کنید.


    ۱۵. در مورد خودتان مقاله بنویسید.
    تصور کنید که یک روزنامه را از شما خواسته که مقاله ای ۱۰۰۰ کلمه ای یا کمتر را در مورد خود و زندگی تان بنویسید، و آنها می‌خواهند بدانند که چه چیزی در زندگی به شما انگیزه می‌دهد، همین امروز این مقاله را بنویسید. این کمک می‌کند تا چشم اندازی از زندگی تان داشته باشید و شما را به دوران کودکی ببرد.


    ۱۶. با برخی افراد قطع رابطه کنید.
    اگر کسانی در زندگی شما هستند که به طور مداوم باعث کاهش اعتماد به نفس شما می‌شوند، و یا اینکه منفی‌باف و بدبین هستند، آنها را رها کنید. یعنی آنها را از زندگی خود بیرون کنید، به این دلیل که آنها باعث کاهش اعتمادبنفس شما و مانع گسترش افکارتان می‌شوند.


    ۱۷. خودتان را باور کنید.
    بسیاری از مردم بر این باورند که زندگی آنها از پیش مقدر شده است و ما نمی‌توانیم چیزی را تغییر دهیم. این احمقانه است. شما تنها کسی که می‌توانید دنیا را تغییر دهید! ابتدا شما باید در خود تغییراتی ایجاد کنید.


    ۱۸. تمرین سپاسگذاری کنید.
    بسیاری از ما بیشتر وقت خود را صرف اندیشیدن به آرزوهایمان می‌کنیم، اما تا چه اندازه برای چیزهای خوبی که داریم سپاسگذاری می‌کنیم؟ هر روز برای سپاسگذاری از خداوند بزرگ وقت بگذارید و با نام بردن از نعمت های بزرگی که به ما اعطا کرده از او سپاس‌گذاری کنید.


    ۱۹. درخواست تخفیف کنید.
    هنگامی که شما از فروشگاهی بیش از ۱۰۰ هزارتومان خرید می‌کنید، برای گرفتن تخفیف از فروشنده سوال کنید. به فروشنده بگویید که یک تخفیف ۱۰٪ می‌خواهم. اکثر مردم از این کار می‌ترسند! اما این یک راه بسیار خوب برای توانمندسازی خودتان است.


    ۲۰. خجالت نکشید.
    تصور کنید مرد/زن رویاهای خود را در یک اتوبوس یا در فروشگاهی می‌بینید ولی خجالت می‌کشید که چیزی به او بگویید. پس با کنار گذاشتن خجالت، همیشه آماده باشید که با هر شرایطی تغییر کنید.

    منبع:ایران آتا

  15. 3 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #79
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    1,591

    پيش فرض

    من هم وسواس داشتم.
    من دوران راهنمایی مدرسه ی نمونه دولتی میرفتم.این مدرسه انقدر به ما سخت گرفت که من تا اواخر دبیرستان وسواس گرفتم.اولش به صورت ناخن جویدن بود...بعد کم کم هر روز صبح قبل از اینکه برم مدرسه بالا می اوردم...بعد ترس از مرگ اطرافیان هم اضافه شد..همش منتظر بودم خبر فوت یکی از عزیزانم رو بشنوم...چند تا دکتر رفتم.یکیشون یک قرصی داد که اصلا روی من هیچ اثری نداشت...یکی دیگه یک قرصی داد که 24 ساعت بدون وقفه خواب بودم.یعنی حتی برای غذا خوردن هم که بیدار میشدم سر سفره چرت میزدم
    اخر سر رفتم پیش روانپزشک..اون 3 تا حرف خوب زد...1- حتما به یک کلاس ورزش برو 2- تا احساس کردی که افکار مزاحم دارن میان برو دوش اب سرد بگیر 3-نماز بخوان
    الان من دیگه اصلا وسواس ندارم.قبل از درمان دارویی به نظر من ادم باید این 3 راه رو همزمان با هم امتحان کنه...

    سلام

    اين سه مورد هم خوبه فكر كنم

    مثلا ورزش باعث خسته شدن هم مي شه و راحت تر خواب مي ره آدم اصلا كلا فعاليت خوبه
    افكار مزاحم رو شوت كرد هم عاليه
    نماز خوندن هم مسئله اي هست به نام پوچي و پوچي گرايي كه نماز عاليه ولي من عقيده اي ندارم به نماز به اين صورت ( راز و نياز بنده به روش خودم هست )


    با تشكر

  17. #80
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    این ورزش ها به درمان افسردگی کمک می کنند





    تحقیقات نشان می دهند که ورزش و فعالیت بدنی می تواند در بهبود علایم افسردگی نقش عمده ای ایفا کند.

    متخصصان مکانیسم این اثر را افزایش ترشح سروتونین در نتیجه ورزش می دانند. سروتونین یک واسطه عصبی است که در تنظیم خلق و خو و احساساتی نظیر امید، علاقه، لذت، انگیزه و تنظیم خواب نقش اساسی دارد.

    تحرک فیزیکی و ورزش ترشح اندورفین را نیز در بدن افزایش می دهند. اندورفین یک مسکن طبیعی بوده و در کاهش درد موثر است.

    در میان ورزش ها، انواع هوازی نظیر شنا، دوچرخه سواری و کوهنوری اثر بیشتری بر بهبود خلق و خو و درمان افسردگی دارند در حالی که تاثیر ورزش های غیر هوازی مانند بدنسازی در این خصوص ناچیز می باشد.

    روانپزشکان در کنار دیگر شیوه های درمانی افسردگی همواره به بیماران خود تاکید می کنند برای تسریع روند درمان، حداقل 3 روز در هفته و به میزان 30 دقیقه، فعالیت فیزیکی از نوع هوازی داشته باشند.




    اختصاصی سیمرغ

  18. این کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •