ممنون مسلم جان من چون از اول ندیدم میشه عکس اون سرباز فراری رو بزاری و شنیدم دو تا برادر تو این فیلم بازی میکنند میشه راهنمایی کنی قاط زدم تشکر
ممنون مسلم جان من چون از اول ندیدم میشه عکس اون سرباز فراری رو بزاری و شنیدم دو تا برادر تو این فیلم بازی میکنند میشه راهنمایی کنی قاط زدم تشکر
«وضعيت سفيد» از كليشههاي مرسوم دور شد
روزنامه جام جم دوشنبه 2 آبان 1390 - تهيهكننده «وضعيت سفيد» گفت: حميد نعمتالله در اين سريال كار سخت و ويژهاي انجام داد و از كليشههاي مرسوم تلويزيون دور شد تا اين سريال به واسطه تفاوتهايي كه با سريالهاي ديگر داشت، به سرانجام برسد.
محمدرضا شفيعي با اعلام اين مطلب به ايسنا گفت: زماني هست كه يك فرد بهزعم خودش كار متفاوتي را انجام ميدهد؛ اما مهم در كار تلويزيون، مردم هستند. اگر يك سريال بتواند هم مردم و هم خواص را جذب كند، كار مهمي انجام داده است. اين مساله مهمي است كه حميد نعمتالله هم مردم و هم خواص و از همه مهمتر بچههاي هنرمند را جمع كرد.
تهيهكننده سريال «وضعيت سفيد» گفت: زماني كه ساخت اين سريال را پيگيري ميكرديم، روي دو نكته به عنوان ويژگي سريال حساب ميكرديم.
وي افزود: يكي از آنها، خاطرهانگيز بودن است؛ زيرا «وضعيت سفيد» دوراني را بازسازي و حسي را ايجاد ميكند كه باعث ميشود بيننده حساب ويژهاي روي آن باز كند.
وي تاكيد كرد: دوران موشكباران تهران براي مخاطبان خاطرهانگيز است و به هر نوعي كه پرداخته ميشود، باعث ميشود كه بتوان روي آن به لحاظ جذب مخاطب، حساب باز كرد.
شفيعي ادامه داد: نكته دوم، شخصيتهاي متفاوت هستند. امير، منيژه، بهروز ، محترم، حتي همايون و احترام شخصيتهاي متفاوتي هستند كه مخاطبان، آنها را دوست خواهند داشت. اين دو مورد، هم تفاوت كار ما با ديگر كارهاست و هم ويژگيهاي اين سريال محسوب ميشود.
وي درباره بازيگران سريال «وضعيت سفيد» هم گفت: متاسفانه مسالهاي كه در بازيگران حرفهاي ما وجود دارد، ديده شدن است. در «وضعيت سفيد» نقشها بين30 تا 35 بازيگر تقسيم شده بود و تجربه خوب نعمتالله هم باعث شد، همه اين مساله را بپذيرند. در بين بازيگران ما، ديده شدن، مرسوم است؛ اما در سريال ما، همانطور كه بازيگران مطرح حضور داشتند، بازيگران ديگر هم همان قدر ديده ميشدند. اين ممكن است در نگاه اول، باعث جبههگيري شود؛ ولي همه بازيگران، اين امر را پذيرفتند.
تهيهكننده «وضعيت سفيد» در پاسخ به اين پرسش كه آيا از ابتدا پيشبيني ميكرد سريالش با استقبال مخاطبان مواجه شود، گفت: ما تجربههاي جديدي در تلويزيون انجام داديم و همه با يك آزمون و خطا وارد كار شديم و در نهايت، اتفاقي كه ميبينيم، رخ داد.
شفيعي درباره استفاده از صحنههاي آرشيوي برنامههاي دهه 60 در سريال «وضعيت سفيد» عنوان كرد: اين قسمتها را از آرشيو صداوسيما كه همكاري خوب با ما داشت، دريافت كرديم و هرچه نياز داشتيم، در اختيارمان قرار گرفت.
وي تاكيد كرد: اين صحنهها در فيلمنامه وجود داشت و همه آنها ملزوماتي بود كه در فيلمنامه نوشته شده بود و نياز داشتيم.
گفتوگو با اسماعيل سلطانيان، بازيگر نقش عمو بهرام در سريال «وضعيت سفيد»
كارهايم يادگاري كوچكي براي مخاطبان است
اسماعيل سلطانيان متولد كرمانشاه است و به قول خودش از 12 سالگي روي صحنه تئاتر، بازيگري را تجربه كرده است با بازي در فيلم بايكوت پا به دنياي سينما گذاشت و در ادامه در فيلمهايي مانند بايسيكلران، اسكادران عشق، دستفروش، افسون و... بازي كرد. بازي او در فيلم بايسيكلران آنقدر درخشان بود كه بسياري به آينده بازيگري او اميدوار شدند. در سالهاي اخير بيشتر او را به واسطه نقشهايي كه در تلويزيون بازي كرده است، ميشناسيم. اسماعيل سلطانيان، بازيگر سينما، تلويزيون و تئاتر است و بزرگترين دغدغهاش به جا گذاشتن خاطرهاي خوش براي مخاطبانش است. به واسطه حضور اين بازيگر در سريال «وضعيت سفيد» و نقش عمو بهرام با او به گفتوگو نشستيم.
از پيوستنتان به گروه بازيگران سريال وضعيت سفيد برايمان بگوييد؟
من قبلا با آقاي شفيعي و تهيهكننده سريال وضعيت سفيد در چند كار همكاري كرده بودم. به هر حال مثل كارهاي قبلي با من تماس گرفتند و پيشنهاد بازي در اين كار را به من دادند. من ابتدا فكر ميكردم كارگردان اين كار، آقاي سعيد نعمتالله، نويسنده مجموعه رستگاران هستند، ولي بعد متوجه شدم كه برادرشان يعني حميد نعمتالله كارگرداني اين كار را به عهده دارند. من حميد نعمتالله را نميشناختم و با او كار نكرده بودم، ولي از اين كه تجربه همكاري با اين عزيز را پيدا كردم بسيار خوشحالم.
وقتي براي بازي در اين كار دعوت شديد فيلمنامه آماده بود يا متنها بتدريج و حين كار به دستتان ميرسيد؟
فيلمنامه كاملا آماده بود، اما مسالهاي كه وجود داشت اين بود كه ابتدا قرار بود اين سريال در 26 قسمت تهيه شود، ولي بعدا به 40 قسمت رسيد و از اين جهت كار طولانيتر شد.
از نقش عمو بهرام بگوييد. اين نقش چقدر به شما نزديك يا دور است؟
نقشم را در اين كار بسيار دوست دارم، چون به من خيلي نزديك بود. من هم در خانواده خودم به عنوان بزرگتر تصميمگيرنده نهايي هستم و البته در زندگي واقعي من از عمو بهرام فعالتر و پرجنب و جوشترم.
فضاي اين سريال به نوعي تداعيكننده دوران جنگ و اتفاقات آن دوران است. خودتان چقدر اين فضا را درك كرديد و از آن خاطره داريد؟
بسيار زياد از آن دوران خاطره دارم. حتي من هم مجبور شدم مدتي با خانوادهام از تهران به شهرستان كوچ كنم. چون تهران زير موشكباران بود و ديگر جاي زندگي نبود. حتي جالب است بدانيد در زمان جنگ من در تئاتر بازي ميكردم و وقتي آژير قرمز را ميزدند، چراغها را خاموش ميكرديم و با شمع يا فانوس كارمان را روي صحنه ادامه ميداديم. به هر حال بخوبي آن فضا و خاطراتش را به ياد دارم.
چطور به نقش عمو بهرام نزديك شديد؟
بازي در اين نقش در ظاهر برايم ساده بود، اما در اصل دشواريهاي خاص خودش را داشت. چون آقاي نعمتالله همان ابتداي كار به من گفتند بهرام يك آدم مثبت و در عين حال غمگين است. غمگين به اين معنا كه نميتواند بين خواهر و برادرهايش آشتي برقرار كند و مثبت از اين جهت كه دوست ندارد دل كسي را بشكند. او كار خاصي نميتواند براي خانوادهاش انجام دهد، ولي اميدوار است و هر كاري ميكند كه بتواند فضا را شاد كند.
عمو بهرام يك شخصيت دروني داشت و از اين جهت بازي زير پوستي را ميطلبيد. او در عين بيحركتي بايد حركت ميكرد. براي همين بازي در اين نقش بسيار دشوار بود كه البته با كمكهاي آقاي نعمتالله توانستم به اين شخصيت نزديك شوم.
وضعيت سفيد، يك مجموعه پربازيگر است. از اين جهت دغدغهاي نداشتيد كه نقش شما در بين شخصيتهاي ديگر گم شود يا كمتر ديده شود؟
خير. درست است كه اين سريال، شخصيتهاي زيادي دارد ولي هيچكدام از آنها نسبت به ديگري برتري ندارد. ضمن اين كه همه ما يا جلوي دوربين بوديم يا در صحنه به نوعي حركت داشتيم. چون در بيشتر سكانسها همه اعضاي خانواده بايد حضور ميداشتند.
از طرفي من بعد از 40 سال فعاليت در عرصه بازيگري تا حدودي توانستهام تواناييهايم را نشان بدهم و ديده شوم. براي همين دغدغه خاصي براي كمرنگبودن نقشم نداشتم و تنها دغدغهام اين بود كه عمو بهرام بتواند تاثيرش را در قصه روي مخاطب بگذارد. اگر اين اتفاق افتاده پس يعني من كارم را درست انجام دادهام.
وضعيت سفيد چه جايگاهي در پرونده هنري شما دارد؟
جايگاه خوبي دارد. البته اين مخاطبان هستند كه بايد به كار من نمره بدهند و از آن استقبال كنند. اگر مردم اين كار را دوست داشتهاند پس من هم از بازي در اين كار راضي هستم.
در ابتداي مصاحبه گفتيد كه اين سريال اولين تجربه همكاري شما با حميد نعمتالله است. اين تجربه برايتان چگونه بود؟
خيلي عالي بود و اميدوارم كه يك بار ديگر اين فرصت برايم فراهم شود كه بتوانم مقابل دوربين اين كارگردان ايفاي نقش كنم. حميد نعمتالله يك جوان باتجربه است كه بسيار آرامش دارد و اين آرامش را ميان گروهش هم تقسيم ميكند.
از مسيري كه تا به امروز در عرصه بازيگري طي كردهايد راضي هستيد؟
راضي هستم، اما به همه خواستههايم نرسيدهام.
منظورتان چيست؟
از راهي كه براي خودم انتخاب كردم راضي هستم. يادم ميآيد 12 ساله بودم كه روي صحنه تئاتر نقش يك پيرمرد 70 ساله را بازي ميكردم و با چسب دوقلو روي صورتم پنبه ميچسباندم. من براي رسيدن به آرزوهايم خيلي تلاش كردم، اما يك هنرمند حداقل توقع دارد پس از 40 سال كار يك سرپناهي داشته باشد و خانه به دوش نباشد و از طرفي نياز مالي هم نداشته باشد. الان خيلي از هنرمندان پيشكسوت به قول معروف هشتشان گرو نهشان است، اما با اين همه خوشحالم كه هميشه اين مردم بودند كه دستمزد واقعي ما را دادهاند و مشوقمان بودند.
سينما، تئاتر يا تلويزيون؛ بازي در كدام يك برايتان لذتبخشتر است؟
اولا كه اين سه مقوله كاملا از هم جدا هستند و هيچ ربطي به يكديگر ندارند، اما من بعد از سالها فعاليت در عرصه بازيگري صراحتا ميگويم بازي در تلويزيون را بيشتر دوست دارم چون ماندگاري بيشتري دارد و مخاطبانش هم بيشتر هستند و از اين جهت بيشتر هم مورد قضاوت و نقد قرار ميگيريم.
شما در سريال ستايش هم نقش حسنآقا را بازي كرديد از اين نقش و حضورتان دراين سريال برايمان بگوييد؟
ستايش هم جزو كارهايي است كه آن را خيلي دوست دارم و از آقاي سلطاني به عنوان كارگردان خيلي چيزها آموختم. حسنآقا يك شخصيت رئال و واقعي بود كه امثال او را در دهه 60 بسيار ميديديم. در آن زمان همسايهها خيلي به هم نزديك بودند، حتي نزديكتر از افراد فاميل. مثل امروز نبود كه كسي از حال ديگري خبر نداشته باشد. به هر حال اين شخصيت را هم بسيار دوست داشتم و فكر ميكنم خيلي خوب هم توانست با مردم ارتباط برقرار كند.
شما آخر قصه را ميدانيد؟
خير. خيليها اين سوال را از من ميپرسند، اما باور كنيد كه من هم بياطلاع هستم و اگر فرصت كنم مثل بقيه مردم جمعه شبها اين كار را دنبال ميكنم تا ببينم آخر قصه ستايش چه ميشود.
بزرگترين نقطه ضعف سريال ستايش از نگاه شما چيست؟
من فكر ميكنم طولانيشدن اين كار به روند قصه ضربه زده است و حتي مخاطب را هم خسته كرده به همين دليل بيشتر مخاطبان اين سريال دوست دارند فقط از آخر سريال باخبر شوند.
حضور شخصيتهاي متعدد باعث شده كه خط اصلي داستان گم شود به هر حال اين كارگردان و نويسنده هستند كه در نهايت تصميم ميگيرند كار را چگونه به پايان برسانند.
چه كارهايي از شما در آينده خواهيم ديد؟
در تلهفيلم گلبهار به تهيهكنندگي خانم پوران درخشنده بازي كردهام كه در ارتباط با كودكان و نوجوانان است و بزودي قرار است در يك سريال به كارگرداني حميد تاجبخش بازي كنم كه آن هم مربوط به گروه كودك و نوجوان شبكه 2 سيماست.
پس از اين همه سال بازي در نقشهاي مختلف آيا هنوز هم در انتخاب كارهايتان حساسيت داريد يا حق انتخاب به خود ميدهيد؟
حساسيت به معناي وسواس در انتخاب نقش ندارم، اما چيزي كه برايم مهم است تاثيرگذاري آن نقش در طول كار و قصه است. برايم مهم كوتاهي يا بلندبودن نقش نيست بلكه دوست دارم كارهايم يادگاري كوچكي باشند براي مخاطبانم.
ساخت آثار تلويزيوني با موضوع دفاع مقدس را پس از گذشت سالها از جنگ چگونه ارزيابي ميكنيد؟
به هر حال جنگ و دوران دفاع مقدس جزو خاطرات همه ما ايرانيان است.
حتي بچههاي امروز هم با مقوله جنگ آشنا هستند. توليد سريال و فيلم با موضوع سالهاي دفاع مقدس خوب و مفيد است و حداقل يادآور بخشي از خاطرات زندگي همه ماست كه تلخيها و شيرينيهاي آن را به ياد داريم.
شما در كارهاي تلويزيوني زيادي بازي كردهايد. به نظر خودتان كدام كارتان از بقيه بهتر است؟
فكر ميكنم در همين كارهاي اخيرم سريال رستگاران بيش از پيش توانست با مخاطبان ارتباط برقرار كند و خودم هم آن نقش را دوست دارم.
و سوال آخر اين كه شما در اكثر كارهايتان بسيار واقعي و راحت بازي ميكنيد. انگار اصلا دوربين وجود ندارد. چگونه يك نقش را باورپذير اجرا ميكنيد؟
در عين حالي كه دوربين را دوست دارم اما توان اين را هم دارم كه آن را ناديده بگيرم موقعي كه روي صحنه تئاترهستم فقط بازيگر هست و تماشاگران، اما زماني كه در سينما يا تلويزيون كار ميكنم فقط من هستم و دوربين، اما با حضور دوربين، براي تماشاگرانم ارزش ويژهاي قائل هستم و كار خودم را متصل به آنها ميدانم. پس وقتي ميخواهم كار كنم به هيچكس جز تماشاگر فكر نميكنم.
محبوبه رياستي / روزنامه جام جم
دوشنبه 2 آبان 1390
_____________________________
به بهانه پخش «وضعيت سفيد» در شبكه 3
برشي از زندگي در دهه 60
مدتي است توليد و پخش سريالهايي با موضوع دفاع مقدس در تلويزيون رو به افزايش است. پس از نابرده گنج و شوق پرواز اينك با نخستين سريال حميد نعمت الله با عنوان وضعيت سفيد مواجه هستيم كه نه خود جنگ و رخدادهايي از آن، بلكه دوران جنگ را در دهه 60 به تصوير كشيده است.
اگر نام خود سريال را معيار قرار دهيم، وضعيت سفيد شرايط بعد از آتش و انفجار و وضعيت قرمز را نشان ميدهد. واقعيت اين است سينماي دفاع مقدس ما به جنبههاي اجتماعي و سبك زندگي مردم در زمان جنگ توجهي نكرده است. آثارجنگي ما يا درباره فضاي جبهه و مناسبات آدمهاي جنگ بوده يا حضور رزمندگان و دغدغهها و مسائل آنها در فضاي شهري و دوران بعد از جنگ، اما نعمتالله با رويكردي مردم شناختي و هوشمندانه، به روايت سبك زندگي مردم و مناسبات آنها در زمان جنگ پرداخته و تاثيرات جنگ را بر زندگي مردم عادي در آن دهه بازنمايي ميكند.
آنچه در اين سريال براي مخاطب ايراني جذاب است، فارغ از قصه و بازيگري، حس نوستالژي و خاطره بازيهايي است كه كارگردان به واسطه توجه به نشانههاي رفتاري و نمادين زندگي درآن دوران داشته كه اين حس خاطره برانگيز را ميتوان از همان تيتراژ ابتدايي سريال هم تشخيص داد؛ استفاده از تصاوير و جلوههايي از زندگي در دهه 60 از برنامههاي تلويزيوني گرفته تا خودروها و خيابانها و صف ايستادن تا نمايش كوپنها و مصاحبههاي تلويزيوني و همه عناصر و نشانههايي كه ميتواند با تداعي خاطرات زندگي در دهه 60 مخاطب را به آن دوران ببرد.
به نظر ميرسد حميد نعمتالله و دوست فيلمنامهنويساش هادي مقدمدوست علاقه زيادي بهخاطره بازي دارند و نشانههايي از اين حس را ميتوان در 2 فيلم قبلي وي يعني بوتيك و بيپولي هم رديابي كرد. اساسا تاثيرات سينماي نعمتالله با اين دو فيلم را بخوبي ميتوان در سريال وضعيت سفيد حدس زد، از نوع روابط و ديالوگگويي شخصيتهاي قصه تا فضاي شلوغ و پركاراكتري كه گاه آنقدر در بند جزئيات قرار ميگيرد كه احساس ميشود سريال فاقد قصه و ساختار داستاني مشخص است.
يكي از ويژگيهاي بارز اين سريال، پربازيگر بودن آن است كه هر كدام با رفتارشناسي خاص خود و موقعيتي كه در درام دارند، بخشي از همان خاطره بازيهاي كارگردان را براي مخاطب به تصوير ميكشند. در عين حال وضعيت سفيد، حول محور شخصيت نوجوان قصه يعني اميرقرار دارد و به نوعي موقعيت جنگ و تاثيرات اجتماعي را در آن دوران روايت ميكند؛ بازيهاي متفاوت در يك سريال تلويزيوني كه درهمان قسمت اول توانست نظر بسياري از مخاطبان را به خود جلب كند. در واقع ساختار كلي درام از نظر نسبت بين شخصيتها و قصه، در يك موقعيت وحدت در عين كثرت قرار دارد. يعني اگر چه داستان واجد شخصيتهاي مختلف و بظاهر قصهاي پراكنده است، اما محوريت شخصيت امير، به آن وحدت و انسجام ميبخشد. واقعيت اين است چالش اصلي سريال دقيقا در همين نقطه شكل ميگيرد. به اين معني كه به نظر ميرسد هيچ درامي تاكنون شكل نگرفته است و كارگردان صرفا با توجه به جزئيات و نگاهي ميني ماليستي به زندگي اجتماعي در دوران جنگ صرفا به بازنمايي ابعاد گوناگون اين زيست متفاوت ميپردازد. البته با توجه به اينكه وضعيت سفيد سريال 45 قسمت دارد شايد كمي زود باشد تا درباره اين مساله قضاوت كنيم، در ضمن بايد پذيرفت نمايش جزئينگرانه اين موقعيت كه با عقبه خاطرات مخاطبان بويژه آنها كه دوران جنگ را تجربه كردهاند خود ميتواند واجد ظرفيتهاي دراماتيكي باشد و دست كم تماشاي آن را براي بيننده لذت بخش كند.
وضعيت سفيد از اين حيث واجد يك نوع رويكرد گزارش گونه و مستندواري است كه كوشيده تصويري جامع و جذاب از شيوه زندگي مردم در زمان جنگ ارائه كند. رفتن به پناهگاه، همزيستي مسالمتآميز با هم، روابط عاشقانهاي كه در اين موقعيت شكل ميگيرد و حتي اختلافاتي كه در اين میان روي ميدهد و در يك كلام زندگي در شرايط سخت، از جمله عناصر اين درام است كه فينفسه قابليت نمايشي دارد. به عبارت ديگر، تا اينجاي كار قصه به شكلي جلو رفته كه همين جزئيات ـ كه حتي دراشياء وخرت و پرتهاي زندگي كسي مثل اميرهم لحاظ شده ـ خود واجد ظرافتهاي نمايشي بوده و با حافظه تاريخي مخاطب پيوند خورده و دراماتيك شده است.
يكي از وجوه اين امتياز، قطعا در نوع و جنس ديالوگهايي است كه بويژه اميراستفاده ميكند. سريال بخوبي توانسته اين شخصيت را بهگونهاي ترسيم كند كه به لايههاي دروني و تخيلي و روياپردازي يك نوجوان در زمان جنگ و دنياي خاصي كه نوجوانان در آن دهه اززندگي و دنياي اطرافشان داشتند، بپردازد. تعلق خاطري كه او به اشيا و خرت و پرتهاي خود دارد يا علاقه او به مريم ازجمله اين موارد است كه خوب از كار درآمده است.
در مقابل شخصيت امير، با شخصيت فردي معتاد به نام بهروز مواجه هستيم كه نوع حرف زدن او به يكي از بازيگران معروف قبل از انقلاب شباهت دارد و اين نه از حيث بازيگري يك تقليد كه از لحاظ شخصيتپردازي تاثيرپذير و همانندسازيهايي است كه جوانان آن دوره از بازيگران مشهور قبل از انقلاب داشتهاند.
واقعيت اين است كه نبايد سريال وضعيت سفيد را در ذيل ژانر سينماي دفاع مقدس به معناي متعارفش قرار داد. در واقع كارگردان از اين زمينه به عنوان بستري دراماتيكي براي بازنمايي زندگي اجتماعي مردم در آن دوران استفاده كرده و اتفاقا در بازنمايي اين موقعيت موفق هم بوده است. كاركرد خاطرهپردازي و ايجاد حس نوستالژي و زمينهاي كه براي قياس آن دوره با زندگي در زمانه حاضر به واسطه تماشاي اين سريال ايجاد ميشود را هم بايد به ويژگيهاي اين سريال اضافه كرد و اين مجموعه ميتواند تجربه و نمونه خوبي باشد تا فيلمسازان دفاع مقدس ما سراغ سوژههاي تازهتري از دوران جنگ بروند و زندگي اجتماعي مردم را به عنوان بخشي از واقعيت جنگ به تصوير بكشند.
سيدرضا صائمي
ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم - شنبه 30 مهر 1390
_____________________________
نماي اول
سفر به خاطرات گذشته
داستان سريال وضعيت سفيد در زمان جنگ ميگذرد. ابتدا بايد گفت تكنيك به كار رفته در تيتراژ اين سريال، استفاده از فيلمهاي مختلف است و المانهاي گرافيكي و انيميشن در آن استفاده نشده است كه در نگاه اول ميتوان گفت اين موضوع باعث وحدت فرمي اثر شده و در همه جاي آن به يك شكل تكرار ميشود كه جزو نكات مثبت آن به شمار ميرود.
تصاوير تيتراژ به 3 دسته عمده تقسيم ميشوند:
دسته اول، تصاويري كه كاملا مستند هستند.
دسته دوم، تصاويري كه ساختگي هستند و در زمان حال فيلمبرداري شدهاند و دسته سوم، آنها كه بهرغم فيلمبرداري در زمان حال، ايدهاي مرتبط با گذشته دارند.
در تصاوير دسته اول بسيار عالي عمل شده است، چون فوقالعاده هوشمندانه انتخاب شدهاند و يادآور بيشترين حجم از خاطرات در كوتاهترين زمان ممكن هستند، تصاويري مانند كارتن دوست داشتني و پرخاطره لولك و بولك و بسياري از برنامههاي محبوب و معروف تلويزيوني آن دوران نظير شاهكار علي حاتمي، هزاردستان. همچنين فيلمهاي مستندي از زمان جنگ و دوران آشفتگيهاي خياباني كه كمك بسيار زيادي در انتقال جو تاريخي سريال كرده است.
اما گروه دوم يعني تصاوير ساختگي، صرفا در زمان حال گرفته و سعي شده با كمك فيلترهاي مختلف به آن حالتي قديمي داده شود تا بتواند همانند تصاوير بخش اول عمل كند كه در اجرا ناموفق بوده است. اينگونه افكتها نميتوانند بخوبي پاسخگوي تغيير زمان در تصاوير باشند. مگر آن كه در كيفيت فيلمبرداري اوليه آنها نيز اين نكته رعايت شود. يعني كيفيت تصويربرداري كمي پايينتر بيايد تا بتوان با اضافه كردن افكتهاي مختلف حس قديمي بودن را كاملا منتقل كرد، اما اين اتفاق در تيتراژ وضعيت سفيد رخ نداده است، به همين دليل كمي تصنعي و غيرقابل باور به نظر ميرسد.
و اما در قسمت سوم، عمده مانور تيتراژ روي مسائلي است كه به شكلي براي مخاطب حالتي نوستالژيك دارد. به اين معنا كه با يادآوري خاطرات گذشته او را به يك دوره تاريخي خاص ببرد يا به بيان بهتر او را آماده پذيرش يك دوره تاريخي خاص بكند. در اين قسمت تيتراژ به سراغ ايدههاي نوستالژيك رفته است، يعني كارهايي كه در آن دوره كودكان و نوجوانان انجام ميدادهاند را به تصوير كشيده است.
تصاويري نظير رسم داستان مصور در گوشه كتابهاي درسي و ورق زدن آنها و در نتيجه ايجاد حركت در آن تصاوير و بسياري ديگر از اين نوع ايدهها كه واقعا عالي و خوب انتخاب شدهاند. از اين جهت كه عمدتا اموري هستند كه توسط قشر اعظم مخاطبان در دوره دانشآموزي تجربه شده است.
موسيقي تيتراژ بسيار با فضاي سريال همخوان است و نميتوان آن را جزيي جداي از آن دانست. استفاده از كمانچه در موسيقي تيتراژ توانسته حسهايي مانند نوستالژي و گرماي موجود ميان جامعه آن زمان را منتقل كند.
حمیدرضا رفعتنژاد
ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم - شنبه 30 مهر 1390
عباس غزالی (عمو بهروز همونی که معتاد بود و زنش حاملست)
یونس غزالی (بازیگر نقش امیر )
برادرن در واقعیت ؟؟؟؟؟
خطب به دوستانی که میگن این سریال داستان نداره.
اصل داستان و تلخی اش هنوز مونده!
این خاطره بازی ها نیز بگذرد.
به شدت منتظر بعد از این آرامش هستم.
سریال خوش ساختیه .ولی نتونسته تمامی مسایل و رویدادهای اون روزها رو نمایش بده (حتی گاهی هم به حواشی بیشتر پرداخته شده !) توی کاراکترها امیر شخصیت جالبی داره .
دوستان من یه سوال واسم پیش اومده اونجایی که امیر با شرین خیالی صحبت میکنه شیرین بهش میگه اگه بیایی باهات تند برخورد میکنم و همین کارو تو مدرسه کرد بعدش اونجایی که یارو داشت مرثیه میخوند شیرین یه جمله گفت موندم توش گفتش "گفته بودم باهات تند برخورد میکنم " دقیقا همین جمله بود من که متوجه نشدم هر کی فهمیده منو روشن کنه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)