تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 9 اولاول 123456789 آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 84

نام تاپيک: فلسفه زندگی

  1. #41
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    من این صحبت شمارو که بعضی حیوانات از هوش برخوردارند وحتی توانایی های بسیاری مثل انسان دارند رو قبول دارم.
    ولی اگه اینطوره پس چرا الان ما شدیم انسان واون ها حیوان؟
    ماهم از اول نمیتونستیم حرف بزنیم چرا ما تونستیم واون ها نتونستن؟
    خیلی از حیوانات وخیلی از حشرات خیلی سال قبل از اینکه ما به به وجود بیایم بودن پس توی این همه سال چرا شدن این؟
    من فکر میکنم مطلبمو درست ادا نکردم.منظور من این بود حیوان ها با این همه توانایی واین همه سال تجربه زندگی چرا به ما برتری ندارن؟خرس خیلی قدرت داره یاعقاب چشم تیز بینی داره یابه قول شما میمون هاهم میتونن به نسل آیندشون یاد بدن پس با این همه برتری اون ها نسبت به ما اونا چرا نشدن حاکم این دنیا؟و چرا پیشرفتی نداشتن تو این همه سال؟
    گرامی این بحثتون کاملا اف تاپیک هست
    بهتره این سوالات رو توی تاپیک تکامل بپرسید تا به جوابتون برسید

    ولی اینکه تمام این چرا سوالات بیمعنی هست از نظر من
    یک زمان دایناسورها حاکم زمین بودن با توجه به توانایی هایی که داشتن
    حالا هم انسان حاکم شده با توجه به توانایی هاش
    هیچ چیز عجیب غریبی هم اتفاق نیافته این وسط جز اینکه طبیعت چی رو به انسان داده

  2. #42
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    بنده هیچ دشمنی با نیچه ندارم ..

    پوچ‌گرایی یا نیهیلیسم (برگرفته از nihil لاتین به معنای هیچ) یک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] فلسفی است که زندگی را بدون معنا و هدف خارجی یا ارزش‌های درونی می‌داند

    منبع:ویکی پدیا

    شما واژه نهیلیسم و نیچه رو در گوگل سرچ کن بیش ا ز ده ها مطلب هست که به نهیلیسم بودن اندیشه های فریدریش نیچه می پردازه.


    آلبرکامو و داستایوسکی و صادق هدایت و شاملو خیلی از نویسندگان دیگر هم در ادبیات به نهیلیسم گرایش داشته اند
    بنده معنی پوچ گرایی رو میدونم ولی ممنون از توضیحتون

    تمام اون گوگلیها 90درصد با دشمنی و اغماض به تجزیه و تحلیل افکار نیچه پرداختن و اون رو پوچگرا معرفی میکنن
    هرچند خوده تعریف نهلیسیم هم گنگ هست و همین باعث میشه شما و اون گوگلی ها به این دلیل که نیچه(و تمام اون کسانی که اسم بردید) به زندگی پس از مرگ و باقی اعتقادی ندارن اونها رو پوچگرا بدونید
    ولی نیچه میگه حقیقت این هست دقیقا برعکس این ادیان هستن که نهلیست و پوچگرا هستن چون چیزی که وجود داره رو فدای چیزی میکنن که وجود داشتنش محال و یک پوچی هست
    انسان زندگی که در دست داره رو با پرداختن به دنیای موهوم خیالی پس از از بین میبره و این دقیقا پوچی

    ولی ادیان تعریفشو این هست که اگر انسان فقط در همین دنیا وجود داشته باشه این یعنی پوچی و حتما باید دنیای دیگری هم باشه که زندگی ما از پوچی در بیاد
    ولی این ارزو و خیال چقدر واقعیت داره؟؟؟مطلقا هیچ

    یک نمونه از اشتتباهات بزرگ درباره نیچه رو ببراتون قرار میدم و توصیه میکنم حتما بخونید که با افکار واقعی نیچه نیشتر اشنا بشید
      محتوای مخفی: نیچه 


    این سخنانِ برگرفته از «چنین گفت زرتشت» را در گوگل جستجو کنید: «آموزه ای پدید آمد و باوری در کنارش: همه چیز پوچ است؛ همه چیز یکسان؛ همه چیز رو به پایان!» چه یافتید؟! این نوشتار در سرتاسر اینترنت، به عنوانِ گزین گویه ای از نیچه، پراکنده است و دست به دست می گردد! بیمارگونگی و هیچ انگاریِ افسردگی زایی که چون سرب در این کلام، سنگینی می کند، خوراکِ مناسبی برای بدبینان و بدگویانِ زندگی فراهم آورده است.

    اما این سخن زرتشت (شخصیت نمادین فلسفه ی نیچه) نیست! این سخن پیشگوست! زرتشت و پیشگو، دو بار با هم رویارو می شوند: نخست در بخش دوم و سپس در بخش چهارم کتاب. پیشگو، پیام آور پوچی و نفی زندگی است و درست در نقطه ی مقابل زرتشت _ این آری گویِ بزرگ _ قرار دارد. او به راستی کیست؟ پیشگو در زبان نیچه، شخصیت نمادین فلسفه ی شوپنهاوئر _ این بدگویِ بزرگِ زندگی _ است! همان گونه که سخنانِ نومیدکننده ی پیشگو، در جانِ زرتشت چنگ می اندازد و حالش را دگرگون می کند، فلسفه ی بدبینانه ی شوپنهاوئر نیز نیچه را در جوانی، مجذوب و مغلوب خود می سازد!

    پیشگو «پیشگوی خستگی بزرگ» و زرتشت «بشارتگر امید بزرگ» است. پیشگو از بیهودگی و سیاهی زندگی، سخن می گوید. او همه چیز را رو به پایان می بیند. زرتشت به سخنانِ او می اندیشد و پیرامونِ خود را می نگرد. به راستی که اسباب نومیدی، فراهم است! انسان به سوی هیچ می تازد! زرتشت نیز نشانه ها را می شناسد و می داند که شبی دراز و ظلمتی آنچنان سنگین در راه است که چه بسا همه ی روشنی‌های زندگی را ببلعد و هیچ کورسوی امیدی برجای نگذارد.
    بی دلیل نیست که نیچه در سرآغاز سترگ‌ترین کتابش «اراده ی قدرت»، بانگ بر می آورد و به اروپا هشدار می دهد که: «هیچ‌انگاری بر در می‌کوبد!»

    زرتشت با شنیدنِ سخنانِ پیشگو، زار و خسته و آواره می شود. او نمی داند امیدِ بزرگِ خویش را چگونه از سیاهچالِ این خستگی بزرگ برهاند. تا اینکه به خوابی ژرف فرو می رود. در خواب، قدرتِ آری گویی و تندبادِ خنده ی مقدس خود را می بیند که گورها و تابوتها را می شکافد و رستاخیزی برپا می کند. پیشگویی‌های رخوتناکِ پیشگو که فرجام زندگی را گورستانی خاموش می‌دانست، در پیش‌بینی‌های پرشور زرتشت، رنگ می بازد و باژگونه می گردد. امید بزرگ بر خستگی بزرگ، چیره می شود. خورشیدِ زندگی در شامگاهِ مرگ می درخشد.

    تقابل زرتشت و پیشگو، تصویری نمادین از واقعیتی ترسیم می کند که میانِ نیچه و شوپنهاوئر در تاریخ فلسفه، روی داده است! نبردِ اندیشه‌ها! نبرد بزرگترین فیلسوفِ جهان با «جانی به راستی بر پای خود ایستاده همچون شوپنهاوئر؛ مردی و شهسواری با چشمانی پولادین که دلِ خود بودن داشت؛ مردی که می دانست چگونه تک می‌باید ایستاد و نخست چشم به راهِ منادیان و نشانه ها از بالا نبود.» آری، نیچه در اوج ستیزش با فلسفه ی شوپنهاوئر، از او چنین یاد کرده است!

    پیشگو، خود، غولِ اندیشه و هماورد زرتشت است. ناامیدی او از جنس ناامیدی انسانهای والاتر نیست. انسانهای والاتر به ناامیدی رسیده اند اما پیشگو، ناامیدی را فرا خوانده و برپا داشته است! او پیشگو و میزبانِ خستگی بزرگ است، نه قربانی خستگی بزرگ! او خود، قربانی می‌گیرد! بدبینی، شگرد اوست، نه دیدگاهِ ناگزیرش! نیچه می گوید: «شوپنهاوئر هرگز بدبین نبود، با این که خیلی دلش می خواست که باشد.» و در جای دیگر می نویسد: «شوپنهاوئر با همه ی بدبینی، به راستی _ هر روز بعد از ناهار فلوت می زد. یک بدبین، یک منکر خدا و جهان، در پیشگاه اخلاق که درنگ می کند _ به اخلاق لبیک می گوید و فلوت می زند: یعنی چه؟ به راستی این هم شد آدم بدبین؟!»

    پیشگوی پیر، بار دوم به سوی زرتشت می آید و فریادخواهی انسانهای والاتر را برای او پیشگویی می کند و می کوشد که زرتشت را به واپسین گناهش یعنی «رحم» وسوسه کند. تنها رحم می تواند زرتشت را بلرزاند و فرو افکند. رحم بر انسانهای والاتر، آزمونِ بزرگِ اوست. پیشگو می خواهد زرتشت را از ادامه ی راهش باز بدارد و پیشگویی خود را جامه ی عمل بپوشاند: «همه چیز یکسان است؛ هیچ چیز را ارجی نیست؛ جهان را معنایی نیست؛ دانایی خفقان آور است.» پیشگو در میانِ انسانهای والاتر جای می گیرد اما از آنها نیست. انسانهای والاتر به فریادخواهی، نزد زرتشت پناه آورده اند اما پیشگو به وسوسه‌گری و بازدارندگی آمده تا که بانگِ فریادخواهی و تظلم انسانهای والاتر را به گوش زرتشت برساند و رحمش را برانگیزاند.

    پیشگو ناکام می ماند. زرتشت از این ترحم بزرگ نیز بر می گذرد و پیشگویی خود را تحقق می‌بخشد. زرتشت نیز پیشگوست: پیشگوی ابرانسان و بشارتگر آذرخش. تنها آفریننده را پیشگویی، سزاست. و تنها آن کس خبر از آینده تواند داشت که خود در حالِ ساختن آینده باشد!

    «دیگر ـ نخواستن، دیگر ـ ارزش ـ ننهادن، دیگر ـ نیافریدن:
    های، این خستگی بزرگ همیشه از من دور باد!»

  3. 2 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #43
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    یه سوالی که پیش میاد اینه :

    بین فلسفه زندگی در این دنیا و دنیای دیگر چه فرقی هست ؟
    مثلا من در این دنیا ( با مدت محدود ) شراب نخورم ، تا در آن دنیا ( نا محدود ) شراب بخورم ؟

  5. #44
    آخر فروم باز stealer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    esf
    پست ها
    1,111

    پيش فرض

    بنده معنی پوچ گرایی رو میدونم ولی ممنون از توضیحتون

    تمام اون گوگلیها 90درصد با دشمنی و اغماض به تجزیه و تحلیل افکار نیچه پرداختن و اون رو پوچگرا معرفی میکنن
    هرچند خوده تعریف نهلیسیم هم گنگ هست و همین باعث میشه شما و اون گوگلی ها به این دلیل که نیچه(و تمام اون کسانی که اسم بردید) به زندگی پس از مرگ و باقی اعتقادی ندارن اونها رو پوچگرا بدونید
    ولی نیچه میگه حقیقت این هست دقیقا برعکس این ادیان هستن که نهلیست و پوچگرا هستن چون چیزی که وجود داره رو فدای چیزی میکنن که وجود داشتنش محال و یک پوچی هست
    انسان زندگی که در دست داره رو با پرداختن به دنیای موهوم خیالی پس از از بین میبره و این دقیقا پوچی

    ولی ادیان تعریفشو این هست که اگر انسان فقط در همین دنیا وجود داشته باشه این یعنی پوچی و حتما باید دنیای دیگری هم باشه که زندگی ما از پوچی در بیاد
    ولی این ارزو و خیال چقدر واقعیت داره؟؟؟مطلقا هیچ

    یک نمونه از اشتتباهات بزرگ درباره نیچه رو ببراتون قرار میدم و توصیه میکنم حتما بخونید که با افکار واقعی نیچه نیشتر اشنا بشید
      محتوای مخفی: نیچه 


    این سخنانِ برگرفته از «چنین گفت زرتشت» را در گوگل جستجو کنید: «آموزه ای پدید آمد و باوری در کنارش: همه چیز پوچ است؛ همه چیز یکسان؛ همه چیز رو به پایان!» چه یافتید؟! این نوشتار در سرتاسر اینترنت، به عنوانِ گزین گویه ای از نیچه، پراکنده است و دست به دست می گردد! بیمارگونگی و هیچ انگاریِ افسردگی زایی که چون سرب در این کلام، سنگینی می کند، خوراکِ مناسبی برای بدبینان و بدگویانِ زندگی فراهم آورده است.

    اما این سخن زرتشت (شخصیت نمادین فلسفه ی نیچه) نیست! این سخن پیشگوست! زرتشت و پیشگو، دو بار با هم رویارو می شوند: نخست در بخش دوم و سپس در بخش چهارم کتاب. پیشگو، پیام آور پوچی و نفی زندگی است و درست در نقطه ی مقابل زرتشت _ این آری گویِ بزرگ _ قرار دارد. او به راستی کیست؟ پیشگو در زبان نیچه، شخصیت نمادین فلسفه ی شوپنهاوئر _ این بدگویِ بزرگِ زندگی _ است! همان گونه که سخنانِ نومیدکننده ی پیشگو، در جانِ زرتشت چنگ می اندازد و حالش را دگرگون می کند، فلسفه ی بدبینانه ی شوپنهاوئر نیز نیچه را در جوانی، مجذوب و مغلوب خود می سازد!

    پیشگو «پیشگوی خستگی بزرگ» و زرتشت «بشارتگر امید بزرگ» است. پیشگو از بیهودگی و سیاهی زندگی، سخن می گوید. او همه چیز را رو به پایان می بیند. زرتشت به سخنانِ او می اندیشد و پیرامونِ خود را می نگرد. به راستی که اسباب نومیدی، فراهم است! انسان به سوی هیچ می تازد! زرتشت نیز نشانه ها را می شناسد و می داند که شبی دراز و ظلمتی آنچنان سنگین در راه است که چه بسا همه ی روشنی‌های زندگی را ببلعد و هیچ کورسوی امیدی برجای نگذارد.
    بی دلیل نیست که نیچه در سرآغاز سترگ‌ترین کتابش «اراده ی قدرت»، بانگ بر می آورد و به اروپا هشدار می دهد که: «هیچ‌انگاری بر در می‌کوبد!»

    زرتشت با شنیدنِ سخنانِ پیشگو، زار و خسته و آواره می شود. او نمی داند امیدِ بزرگِ خویش را چگونه از سیاهچالِ این خستگی بزرگ برهاند. تا اینکه به خوابی ژرف فرو می رود. در خواب، قدرتِ آری گویی و تندبادِ خنده ی مقدس خود را می بیند که گورها و تابوتها را می شکافد و رستاخیزی برپا می کند. پیشگویی‌های رخوتناکِ پیشگو که فرجام زندگی را گورستانی خاموش می‌دانست، در پیش‌بینی‌های پرشور زرتشت، رنگ می بازد و باژگونه می گردد. امید بزرگ بر خستگی بزرگ، چیره می شود. خورشیدِ زندگی در شامگاهِ مرگ می درخشد.

    تقابل زرتشت و پیشگو، تصویری نمادین از واقعیتی ترسیم می کند که میانِ نیچه و شوپنهاوئر در تاریخ فلسفه، روی داده است! نبردِ اندیشه‌ها! نبرد بزرگترین فیلسوفِ جهان با «جانی به راستی بر پای خود ایستاده همچون شوپنهاوئر؛ مردی و شهسواری با چشمانی پولادین که دلِ خود بودن داشت؛ مردی که می دانست چگونه تک می‌باید ایستاد و نخست چشم به راهِ منادیان و نشانه ها از بالا نبود.» آری، نیچه در اوج ستیزش با فلسفه ی شوپنهاوئر، از او چنین یاد کرده است!

    پیشگو، خود، غولِ اندیشه و هماورد زرتشت است. ناامیدی او از جنس ناامیدی انسانهای والاتر نیست. انسانهای والاتر به ناامیدی رسیده اند اما پیشگو، ناامیدی را فرا خوانده و برپا داشته است! او پیشگو و میزبانِ خستگی بزرگ است، نه قربانی خستگی بزرگ! او خود، قربانی می‌گیرد! بدبینی، شگرد اوست، نه دیدگاهِ ناگزیرش! نیچه می گوید: «شوپنهاوئر هرگز بدبین نبود، با این که خیلی دلش می خواست که باشد.» و در جای دیگر می نویسد: «شوپنهاوئر با همه ی بدبینی، به راستی _ هر روز بعد از ناهار فلوت می زد. یک بدبین، یک منکر خدا و جهان، در پیشگاه اخلاق که درنگ می کند _ به اخلاق لبیک می گوید و فلوت می زند: یعنی چه؟ به راستی این هم شد آدم بدبین؟!»

    پیشگوی پیر، بار دوم به سوی زرتشت می آید و فریادخواهی انسانهای والاتر را برای او پیشگویی می کند و می کوشد که زرتشت را به واپسین گناهش یعنی «رحم» وسوسه کند. تنها رحم می تواند زرتشت را بلرزاند و فرو افکند. رحم بر انسانهای والاتر، آزمونِ بزرگِ اوست. پیشگو می خواهد زرتشت را از ادامه ی راهش باز بدارد و پیشگویی خود را جامه ی عمل بپوشاند: «همه چیز یکسان است؛ هیچ چیز را ارجی نیست؛ جهان را معنایی نیست؛ دانایی خفقان آور است.» پیشگو در میانِ انسانهای والاتر جای می گیرد اما از آنها نیست. انسانهای والاتر به فریادخواهی، نزد زرتشت پناه آورده اند اما پیشگو به وسوسه‌گری و بازدارندگی آمده تا که بانگِ فریادخواهی و تظلم انسانهای والاتر را به گوش زرتشت برساند و رحمش را برانگیزاند.

    پیشگو ناکام می ماند. زرتشت از این ترحم بزرگ نیز بر می گذرد و پیشگویی خود را تحقق می‌بخشد. زرتشت نیز پیشگوست: پیشگوی ابرانسان و بشارتگر آذرخش. تنها آفریننده را پیشگویی، سزاست. و تنها آن کس خبر از آینده تواند داشت که خود در حالِ ساختن آینده باشد!

    «دیگر ـ نخواستن، دیگر ـ ارزش ـ ننهادن، دیگر ـ نیافریدن:
    های، این خستگی بزرگ همیشه از من دور باد!»
    میشه بپرسم چرا این میشه پوچی؟
    مگه انسان هایی که به دین و اون دنیا اعتقادی ندارن چجوری زندگی میکنن؟
    چه فرقی در زندگی یک دیندار با یک بیدین وجود داره؟
    بجز اینکه اون فرد دیندار به یک سری اصول پایبنده که این اصول اگه واقعا درست اجرا بشه نه تنها مشکلی واسه همین دنیا به وجود نمیاره بلکه کمک به بهتر زندگی کردن فرد هم میکنه
    دین با دنیا پرستی مشکل داره و تک بعدی نگاه کردن

  6. این کاربر از stealer بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #45
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    میشه بپرسم چرا این میشه پوچی؟
    مگه انسان هایی که به دین و اون دنیا اعتقادی ندارن چجوری زندگی میکنن؟
    چه فرقی در زندگی یک دیندار با یک بیدین وجود داره؟
    بجز اینکه اون فرد دیندار به یک سری اصول پایبنده که این اصول اگه واقعا درست اجرا بشه نه تنها مشکلی واسه همین دنیا به وجود نمیاره بلکه کمک به بهتر زندگی کردن فرد هم میکنه
    دین با دنیا پرستی مشکل داره و تک بعدی نگاه کردن
    بهتره بحث رو دینی و بی دینی نکنیم چون انجمن ظرفیت بحث دینی نداره
    من هم بحث مذهبی نکردم بلکه بحث فلسفه های زندگی هست

    اصولا هم طوری که شما تقسیم بندی کردین بحث کاملا بیمعنی هست
    هزاران دین و مذهب داریم با فلسفه های کاملا مختلف و به همون اندازه هم تفکر غیردینی داریم که با هم مخالفف هستن

    من درباره فلسفه ای صحبت کردم که این دنیا رو دارمکافات میدونه و فقط محلی برای طی طریق به دنیایی دیگر( که نمونش فلسفه سقراطی و دنباله رو اون تفکر مسیحیت و کلا ادیان ابراهیمی هست)
    در مقابل هم از فلسفه نیچه گفتم که این دنیا و این زندگی رو دارای بالاترین ارزش و مقام میدونه و میگه انسان در همین طول عمر باید به جایی برسه که اسمش رو ابرانسان میزاره

    همونطور که گفتم شما کلمه دین رو گرفتید و معلوم هم نیست از چه دینی حرف میزنید
    وگرنه مسیحیت اسلام یهودیت بودایی بهاییت هندویسم سیک رزتشتی تائو یارسان و ... همه مگر دین نیستین؟
    ایا همه اینا یک فلسفه دارن؟ یک دنیا دارن؟ یک اخرت دارن؟ یک دیدگاه به زندگی دارن؟
    خیر حتی 2دین نمیتونید پیدا کنید که فلسفه یکسان داشته باشن
    پس اینطور گفتن که دین فلان است و بهمان چیزی جز تخیل نیست

  8. #46
    پروفشنال badboys_87's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    گیلان - لنگرود
    پست ها
    731

    پيش فرض

    من هدف اصلی من این بود که بچه ها روی دو دیدگاه مختلف بحث و تبادل نظر کنند..... اصلا" هدفم تخریب شخصیتی نیچه یا کس دیگه ای نیست...

    اصلا" شاید دیدگاه نیهیلیسم بهتر باشه .من فقط میخواستم بحث کنیم روی این موضوع

  9. #47
    آخر فروم باز stealer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    esf
    پست ها
    1,111

    پيش فرض

    بهتره بحث رو دینی و بی دینی نکنیم چون انجمن ظرفیت بحث دینی نداره
    من هم بحث مذهبی نکردم بلکه بحث فلسفه های زندگی هست

    اصولا هم طوری که شما تقسیم بندی کردین بحث کاملا بیمعنی هست
    هزاران دین و مذهب داریم با فلسفه های کاملا مختلف و به همون اندازه هم تفکر غیردینی داریم که با هم مخالفف هستن

    من درباره فلسفه ای صحبت کردم که این دنیا رو دارمکافات میدونه و فقط محلی برای طی طریق به دنیایی دیگر( که نمونش فلسفه سقراطی و دنباله رو اون تفکر مسیحیت و کلا ادیان ابراهیمی هست)
    در مقابل هم از فلسفه نیچه گفتم که این دنیا و این زندگی رو دارای بالاترین ارزش و مقام میدونه و میگه انسان در همین طول عمر باید به جایی برسه که اسمش رو ابرانسان میزاره

    همونطور که گفتم شما کلمه دین رو گرفتید و معلوم هم نیست از چه دینی حرف میزنید
    وگرنه مسیحیت اسلام یهودیت بودایی بهاییت هندویسم سیک رزتشتی تائو یارسان و ... همه مگر دین نیستین؟
    ایا همه اینا یک فلسفه دارن؟ یک دنیا دارن؟ یک اخرت دارن؟ یک دیدگاه به زندگی دارن؟
    خیر حتی 2دین نمیتونید پیدا کنید که فلسفه یکسان داشته باشن
    پس اینطور گفتن که دین فلان است و بهمان چیزی جز تخیل نیست
    عزیز من شما تو پست قبلیتون بحث رو دینی کردین که من وارد شدم حالا میگید دینی نیست؟
    دین هایی که من مد نظرم هست ادیان الهی و یکتا پرستی هست که از لحاظ فلسفی بسیار به هم شبیه هستن و توی چندین مورد مثل خدای یگانه و اخرت و مباحث اخلاقی کاملا شباهت دارن
    بله دین میگه همه چیز توی این دنیا خلاصه نمیشه و جهانی بزرگتر پس از مرگ انسان وجود داره و فلسفه ی زندگی از نظر ادیان این هست که هیچ چیزی در این دنیا بی پاسخ نمیمونه و یا در این جهان یا اخرت پاسخ داده میشه
    اگه باز نگید این بحث اف تایپک هست و ... چون خودتون سوال فرمودین

  10. #48
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    عزیز من شما تو پست قبلیتون بحث رو دینی کردین که من وارد شدم حالا میگید دینی نیست؟
    دین هایی که من مد نظرم هست ادیان الهی و یکتا پرستی هست که از لحاظ فلسفی بسیار به هم شبیه هستن و توی چندین مورد مثل خدای یگانه و اخرت و مباحث اخلاقی کاملا شباهت دارن
    بله دین میگه همه چیز توی این دنیا خلاصه نمیشه و جهانی بزرگتر پس از مرگ انسان وجود داره و فلسفه ی زندگی از نظر ادیان این هست که هیچ چیزی در این دنیا بی پاسخ نمیمونه و یا در این جهان یا اخرت پاسخ داده میشه
    اگه باز نگید این بحث اف تایپک هست و ... چون خودتون سوال فرمودین
    از نظر من که اف نیست حالا مدیریت نظرش چی باشه

    شما گفتید دین و من توضیح دادم که حرفتون غلطه
    بازم حرفتون غلطه و فلسفه ادیان الهی اصلا بهم نزدیک نیست و تفاوتها خیلی خیلی زیادی دارن
    اینجا که موضوع فلسفه زندگی هست شاید همون ادیان الهی کلیت نظرشون دنیایی دیگر هست ولی برای فلسفه زندگی نظرات کاملا متضاد دارن
    فلسفه زندگی مسیحیت زمین تا اسمان با اسلام فرق داره گرامی

    بحث فلسفه دین رو دیگه من ادامه نمیدونم چون میدونم تا حالا هم از قوانین انجمن فراتر رفته

    بحث اصلی من فلسفه نیچه بود که توصیح دادم دربارش
    اگر فلسفه نیچه نهلیسم هست و فلسفه های مخالفش انتی نهیلیسم از نظر من این نهلیسم بسیار بسیار والاتر و ارزشمندتر هست
    همین فلسفه بود که عصر روشنگری اروپا رو رغم زد و بعد انقلاب صنعتی و مدرنیته ای که کالا داریم میبینم

    و در مقابل فلسفه های مثلا غیر نهلیسم (عموما مذهبی) تاریخی مثل عصر تفتیش عقاید و عصر حکومت کلیسا و عصر استسمار و ... رو پدید اوردن( نمیمونه های وطنی مثال نزدم چون میدونم شاخک دوستان خواهد جنبید!!!)

  11. این کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #49
    پروفشنال badboys_87's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    گیلان - لنگرود
    پست ها
    731

    پيش فرض

    کم کم داره بحث تاپیک منحرف میشه.اقا خواهش میکنم به این سوال جواب بدن

    تعریفتون از فلسفه و معنی زندگی چیه ؟؟؟به نظر شما زندگی معنا داره یا فاقد معناست؟

  13. این کاربر از badboys_87 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #50
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    سلام، دوستان طبق قوانین که خودتون آگاهید:

    نگاه ادیان ابراهیمی به فلسفه زندگی رو مستثنا کنیم از گفتگو،

    البته همونطور که واضحه در بحث ممکنه به بررسی این مسیر و دیدگاه هم برسیم، که طبیعیه، ولی این موضوع نمیشه ادامه داده بشه و باید متوقفش کنیم.

    نقد و بررسی ایدئولوژی های غیر الهی مشکلی نداره ولی نه با نقد و قیاس و اعتبار سنجی و همسنگی با اندیشه های الهی.

    مرسی از همراهیتون.

  15. 4 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •