13.6
شما هیچ وقت نمی تونید در مورد یک احتمال بگید حتما اتفاق می افته.این مطلب رو هم در نظر بگیرید
ا
همین که حیات بوجود اومده پس احتمالش اتفاق افتاده احتمال هر چقدر هم کم باشه امکان اتفاق افتادنش هست
چیزی که من خوندم احتمالش هم همچین کم هم نبوده مهم اینه چنین احتمالی وجود داشته باشه
خیلی از دانشمندان از روی علم جبر احتمال میگن امکان تشکیل حیات در بقیه جا های کائنات هم زیاد
13.6
نوشته شده توسط amin666 مشاهده تاپيک
13.6 میلیارد سال زمان کمی نیست.ولی ده به توان منفی 300 یا حتی 200 هم احتمال فوق العاده کمیه.کمتر از اونکه فکرش رو بکنید!اگه نمی تونید تصور کنید این عدد رو باید بگم جرم ماده در کائنات حدود ده به توان 80 هست!می تونید عمر کائنات رو به ثانیه حساب کنید که می شه حدود 4288896 در ده به توان 11.الان محاسبات این احتمال رو ندارم.چون از یک برنامه علمی دیدم و منابعش هم یادداشت نکردم
ا
اتفاق افتادن پیشامدی محال است که امکان اتفاق افتادن آن وجود نداشته باشد یا به عبارتی احتمال وقوع آن برابر صفر مطلق باشد(دقیقا برابر صفر شود). و اگر اتفاق افتاده و شما دیده اید دیگر محال نیست.
اتفاق افتادن پیشامدی بعید است که احتمال اتفاق افتادن آن نزدیک صفر باشد یا به عبارتی صفر حدی.
در مورد ثابتهای فیزیکی منم می دونم جزءخواص ماده است.من گفتم چرا اینجورین؟ایا نمی تونستند جور دیگه ای باشن؟مثلا چرا مقادیرشون اینجوریه؟چرا نسبت چهار نیرو به این صورته؟فکر کردید اگه یک ذره این مقادیر عوض می شد جهانی وجود داشت؟یعنی انر÷ی که نه شعور داره نه هیچی این تصمیمات رو گرفته؟
ا
یه مثال ساده میزنم سنگی تو یه ساحل دریا افتاده رنگش سفید شما سوال می پرسی چرا این سفیده ممکن بود سیاه باشه
من هم یه سنگ سیاه از جای دیگه ساحل پیدا می کنم میگم ممکن بود سیاه هم باشه
شما می پرسین کی اینو سیاه کرده من میگم کسی نکرده ماهیت مادیش باعث شده این شکلی بشه
شما برای خواص مادی دارین دنبال شخص می گردین
اگه این ماهین مادی عوض می شد جهان یک شکل دیگه بود و نمی دونم چه شکلی بود
ولی هم اکنون ماهیت ماده اینه و جهان این شکلیه
منظورم از تصادف را باید بهتر توضیح می دادم. منظور این بود که ثابت های فیزیک در جهان ما اعداد خاصی هستند درست؟ خب! یکی از پرسش هایی که هنوز به پاسخش دست نیافتیم این است که چرا این ثابت ها این اعداد هستند؟ مثلا چرا ثابت گرانش 6.673 ·10-11 N m2/kg2 است؟! چرا یک عدد دیگر نیست؟! بر طبق این نظریه جهان های موازی بی نهایت جهان ممکن وجود دارد و قوانین فیزیک (بخوانید ثابت های فیزیک) در آن می تواند هر چیزی باشد!!! برای نمونه شاید در خیلی از جهان ها امکان وجود حیات نباشد یا در خیلی ها باشد. و ما تنها یکی از آن جهان های ممکن هستیم و خاص نیستیم! این خیلی عجیب و غریب است!
دلیل اینکه درک این چیزها برای گونه ی انسان بسیار سخت است این می باشد که انسان ها در ابعاد معمولی زندگی کرده اند و ابزار تشخیص بینهایت کوچک ها یا بینهایت بزرگ ها را ندارند چون در تکامل طبیعی نیازی به تجسم و درک آن نداشته اند! ما برای شکار گوزن نیازی به دیدن و درک ذرات بنیادی نداشته ایم!!! ولی گاهی فیزیکدانان می توانند با تکیه بر معادلات ریاضی به نتایج خوبی برسند و این نقص را تا حدود زیادی بر طرف کنند. در این شکی نیست که درک این ابعاد خیلی مشکل است. باید دید مغز آدمی تا کجا می رود..
اصل عدم قطعیت هم به ندانستن اشاره می کنه هم عدم قطعیت.عدم قطعیت یعنی نمی دونیم دیگه!بی علتی رو مطمئن نیستم
تقسیر کپنهاک هم فلسفه قاطیش شده.حتی بعضیها می گن بعضی تعابیری که از تفسیر کپنهاکی شده ربطی به این تفسیر نداره.ا
ا
خیلی جالبه شما تفسیر کپنهاک اصل عدم قطعیت رو قبول ندارید حتما فکر کردید تفسیر یه مسئله علمی هم مثل تفسیر کتاب قصه
شما دانشتون در زمینه کوانتم چقدر که به همین راحتی مسایل رو رد میکنین
بی علتی یک دیدگاه ماکروسکوپی است و در مکانیک میتواند مصداق داشته باشد اما در فیزیک مایکروسکوپی و مکانیک کوانتومی برای این ادعا مثالهای نقضی یافت شده است، پدیده هایی وجود دارند که کاملا بی علت هستند، مانند فراپاشی پرتوزا مواد رادیو اکتیوی. در فیزیک کوانتومی تفسیر های مختلفی وجود دارند که قائل به بی علتی و ایندیترمینیسم هستند، و این تفسیر ها مانند تفسیر کپنهاک، بیشتر از سایر تفسیر ها مورد قبول دانشمندان هستند، در این مورد میتوانید لینک های زیر را مطالعه کنید
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
این مسئله برای کسانی که برای نخستین بار آنرا میشنوند کمی عجیب به نظر میرسد، آنها میگویند شاید علت هایی وجود دارد و ما آنها را نمیدانیم، ولی این افراد اشتباه میکنند، بنابر این تفسیر های کوانتوم مکانیکی "ما میدانیم که علتی برای این پدیده ها وجود ندارد"، برخی از افراد نمیدانند منظور از "علت" چیست، برای همین است که "بی علتی" برای آنها کمی عجیب به نظر میرسد، به این افراد توصیه میکنم نوشتار زیر را به دقت بخوانند و درک کنند.
فیلمی در مورد عدم قطعیت، تئوری رشته و و بی علتی در سایت زیر وجود دارد، دیدن آن را نیز توصیه میکنم،
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
اینکه هر پدیده ای علتی داشته باشد ادعایی قدیمی است که به دوران قبل از توسعه فیزیک کوانتومی برمیگردد.
نقل قولهایی از فیزیکدانان درباره پدیده های بدون علت :
به نظر میرسد که پدیده های کوانتمی نظیر تبدیلهای اتمی و تلاشی مواد رادیواکتیو، بدون علت قبلی رخ میدهند. در واقع نظریه بسیار موفق مکانیک کوانتم وقوع چنین رویدادهایی را پیش بینی نمیکند و تنها احتمالات رخ دادن آنها را به ما میگوید.... فعلآ مبنایی برای این فرض که علتی برایاین پدیده ها وجود دارد نداریم. سرانجام اینکه مکانیک کوانتم عمری تقریبآ صد ساله دارد و در این دوران موفقیت بسیاری داشته بدون اینکه نشانه ای از علت چنین پدیده هایی یافت شود.
Victor Stenger (Emeritus Professor of Physics and Astronomy, University of Hawaii and Adjunct Professor of Philosophy, University of Colorado)
(Has Science Found God? : The Latest Results in the Search for Purpose in the Universe , pp 173)
در جهان روزمره انرژی همواره بدون تغییر و ثابت است. اصل بقای انرژی یکی از ستونهای فیزیک کلاسیک میباشد. اما در جهان کوانتم ، انرزی میتواند بطور خود بخود و غیر قابل پیش بینی ظاهر شده و ناپدید گردد.
(Prof. Paul Davies, God and the New Physics. London: J.M. Dent & Sons)
)
اندیشه علت اولیه در سایه نظریه جدید مکانیک کوانتم قدری مشکوک به نظر میرسد. بر طبق مورد قبول ترین تفسیرهای مکانیک کوانتم ، ذرات درون اتم میتوانند رفتارهایی غیر قابل پیش بینی داشته باشند و رویدادهای بسیار وجود دارند که اتفاقی و بدون علت میباشند.
(Richard Morris, Achilles in the Quantum World. New York: Henry Holt & Co., 1997)
خب اصلا احتمال یعنی چی؟یعنی ما نمی دونیم چی پیش میاد. ولی احتمال واسه کسی که بعد زمان نداره که معنی نداره.چون اینده رو هم همزمان می بینه
ا
شما بی زمانی رو توضیح بده؟؟؟؟؟؟؟ وسط بحث علمی صحبت از بی زمانی میکنی؟؟؟
بعد بی زمان چطوری با بعد زمان دار ارتباط میتونه برقرار کنه؟
اين يكي از فرنود هايي بوده كه گويا يكي از بزرگان خداياور بنام توماس آكينو به ميان انداخته است كه خود زمان را نيز خداوند آفريده و جهان درست است كه ازليست ولي با آفرينش آن منافات ندارد. در اينجا سخن از تقدم و تاخر ذاتي به ميان انداخته و نه زماني. در آنزمان چون دانسته نبود كه حتي تند ترين سيگنال هاي علّي ، با تنداي نور و نه بيشتر در جنبش هستند، نمونه هايي از تقدم و تاخر "ذاتي" آورده شده است، مانند تابس خورشيد و يا به محض اينكه دست شما به كليد ميخورد، چراغ روشن ميشود و گويا در اين جا تقدم و تاخر زماني نيست!
امّا پس از انشتين ميدانيم كه هيچ علت ومعلولي در جهان بي تاخر و تقدم زماني ممكن نيست و براي همين چون نمونه اي از تقدم و تاخر غير زماني ( ذاتي و يا هر چيز ديگر) ديده نشده است، پس اين نگره آقاي آكينو نادرست و سست است. از سوي ديگر، حتي اگر زمان را آفريده ي خداوند بدانيم ، در فاز و يا دو حالت داريم كه در يك فاز، زمان هست و در فاز ديگر، زمان نيست و وجود اين دو حالت و ايندو فاز، خود پديد آورنده ي يك بـُعد فراتر ( از زمان و ماكن) هست كه موجود بي زمان در آن بعد گرفتارست
معني بـُعد چيست، جز اينكه اگرما دستكم دو حالت گوناگون داشته باشيم،از ايندو ميتوان يك بُعد (دوري از هم)تصور كرد.مانند دو نقطه كه وجود ايندو به معني اين است كه اگرايندو را بهم در پندار خود با يك خط راست پيوند بدهيم،يك بـُعد وجودي براي ايندو نقطه وجود دارد.يا اگر يكي بهتر از شما شترنج بازي كند، شما و او در يك بعد ، يعني در بـُعد " هوش" مثلا ً با هم سنجيده ميشويد
كه يكي تان در حالتي برتر و ديگرگون از ديگري است.پس بر اين پايه اگر جهان خلق شده باشد، دو حالت نبود و بود جهان ، بُعد زمان را درخواست ميكند و اگرخود زمان، يكبار نبوده و يكبار بوده باشد، خود زمان دريك بـُعد 5 فراي زمان جاي داشته است، چرا كه همچنان كه گفتيم، بـُعد چيزي نيست مگر جايگاه دگرگوني (و وجود دستكم دو حالت، يعني دگرگوني) .
اگر هم مانند توماس آكينو بگوييم كه خود زمان را آفريده، پس در اين بـُعد "پيش زماني" گرفتار بوده و فاز وجود و يا عدم جهان هردوبراي او يكجا نبوده است. ( فرا و ازاد از ابعاد بودن به اين معنا
است كه شما يكجا در همه نقطه هاي آن بُعد باشيد. مثلا ًهم در امروز و هم درفردا باهم باشيد، هم در ايران و هم آمريكا ودر كره ي ماه باهم و در همان حال باشيد. آزاد بودن از اين بعد "فرا زماني" هم به اين معني ميبود كه خدا هم در فاز وجود زمان و هم در فاز نبود زمان يكجا ميبود، كه با فرض آفرينش خود زمان، اين شدني نيست ( همان دشواري كه براي ازلي بودن جهان بود)
پس اين ادعا تنها يك بعد به ابعاد اين دشواري افزوده ميكند و خود دشواري را كه از مفهوم " حدوث" پيش ميايد و دو حالت گوناگون يا همان يك بـُعد براي هرگونه آفرينش / حدوث/رويداد/ ... را درخواست ميكند، از ميان نميبرد.
بهر حال فارسی نبود.یادمه می گفت حتی با ابر کاپمیوترها هم برای شبیه سازی برای اینکه این امینو اسید چه جوری باید شکل سه بعدی بگیره بسیار بیشتر از عمر کائنات زمان می خواد!تا همه احتمالات بررسی بشه و بالاخره اون شکل درست بشه.البته مسلما منظورم این نیست که اگه مرتبه اون احتمال با عمر کائنات برابر بود همه چی حل بودا
ا
فکر کنم اگه بخوام این مسائله رو توضیح بدم از بحث خارج میشیم و میریم تو علم زیست شناسی در صورت تمایل یه تایپیک بزنید در مورد تشکیل حیات ایجاد کنید تا اونجا این مساله رو برسی کنیم