تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 8 اولاول 12345678 آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 72

نام تاپيک: یادداشت ویژه: از مورینیو متنفر باش!

  1. #41
    آخر فروم باز M A X I M U M's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    پست ها
    1,809

    پيش فرض

    بارسای غیرت مند و بازی زیبا و آبرومندانه !!!!!!!!!!!!



  2. #42
    داره خودمونی میشه Hamid-kakero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    0511
    پست ها
    74

    پيش فرض

    اندکی صبر، نایب قهرمانی اینتر میلان نزدیک است.


    الان ساعت 19:22 روز سه شنبه چهاردهم اردیبهشت 89 هست، دقیقا 18 روز و 4 ساعت و 21 دقیقه و 11 ثانیه صبر داشته باشی، می تونی باخت اینتر مقابل بایرن رو در مادرید جشن بگیری !
    یعنی شما از الان می دونی اون موقع خوابی وخواب می بینی؟

  3. #43
    Super Moderator Ezel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,302

    پيش فرض ماتزولا ، مورينيو را به هررا تشبيه كرد.

    سايت گل – با پيروزي‌هاي فوق‌العاده اين فصل اين ژوزه مورينيو است كه خودي نشان مي‌دهد. مورينيو كه از كسب فقدان محبوبيت و مشروعيت در ايتاليا رنج مي‌برد، با عملكرد خود همه را وادار به تحسين كرده است تا جايي كه ساندرو ماتزولا اسطوره اينتر مورينيو را به هلنيو هررا مربي بزرگ تاريخ اينتر تشبيه كرد. كسي كه توانست اينتر را به قهرماني اروپا برساند.

    ماتزولا به سايت يوفا مي‌گويد: «به نظر من مورينيو از بسياري از جهات شبيه هررا است. اولين نكته در مورد او بر برگرداندن توپ به تمرينات بود. در ايتاليا خيلي تيم‌ها تمرينات بدون توپ انجام مي‌دهند اما كار با توپ براي يك بازيكن همواره متفاوت است. هررا هم به محض ورود به ايتاليا همين كار را انجام داد و از مورینیو هم تمرينات بدون توپ نمي‌بينيم».

    هررا كه سازماندهي فوق‌العاده دفاعي او در دهه60 عنوان دفاع بتوني را سر زبان‌ها انداخت؛ همواره در ايتاليا مورد تحسين قرار داشته است. ماتزولا مي‌گويد: «ديگر شباهت مورينيو و هررا به رابطه او با بازيكنان برمي‌گردد. اين دو حرفشان يكي بود. مربي من هستم. حرف شما بازيكن‌ها را گوش مي‌دهم اما در نهايت منم كه تصميم مي‌گيرم.»

    اما آخرين شباهت از ديد ماتزولا: «اين دو رفتار يكساني نسبت به مطبوعات دارند». يعني اينكه هررا هم به‌هيچ‌وجه روابط خوبي با نشريات ايتاليايي نداشته است.
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  4. #44
    Super Moderator Ezel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,302

    پيش فرض

    البته بد نیست به این نکته اشاره بکنم که صرفنظر از تمامی این مباحث ، گواردیولا در 4 بازی مهم در برابر دوتیم چلسی و اینتر (که دست بر قضا هر دو هم در نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا بود) به سبک مشابهی بازی کردند از لحاظ تاکتیکی عملا کاری نتوانسته از پیش ببرد .( البته از حیث نتیجه در برابر چلسی موفق بود سوای از مسایل داوری ) .
    هرچند در مرحله گروهی بک تساوی و یک پیروزی در برابر اینتر بدست آورد.

    ضمن اینکه به نظر من تعمیم دادن یک صحنه و عمل یک بازیکن به کل یک مجموعه چندان درست نیست.

  5. #45
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Rastin.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    435

    پيش فرض

    چون حال بارسا رو گرفت شد بی ادب ؟
    یعنی والدز بی ادب نیس ؟
    یعنی مسئولان باشگاه که ابپاش رو باز کردن بی ادب نیستن ؟

    حرکات بچگانه مورینیو رو فراموش نکنید که برای تحریک دهها هزار هوادار اخلاق حرفه ای رو زیر پا میگذاره! هر چند واکنش بارسایی ها هم کاملا اشتباه بود!
    بحث در مورد شخصیت مورینیو به رفتار عجیب این مربی برمیگرده نه نتیجه بازی..

    اصلا جواب تیمی که همش پاس میده و توپ با مدافعاش نگه میداره تا تیم حریف بکشه جلو همینه. حرکات زائد وپاس های بیخودشون رو که روی خسته کردن حریف تمرکز کردن رو بماند.مورینیو جواب تاکتیک بارسلونا رو پیدا کرد.(بگذار پاس بدن و خوش باشن)
    شیوه بارسلون بر پاسکاری سریع و زیبا استواره...البته نه در زمین خودشون بلکه یک سوم دفاعی حریف! اونا پشت محوطه جریمه خیمه میزنن و با پاسکاری زیاد دنبال راه نفوذ در دفاع فشرده حریف میگردن که گاهی با همه نفرات از دروازه خودی دفاع میکنه! کاری که بسیاری از رقیبان بارسا قبل از این انجام میدادن(حالا بگید اینتر با شیوه ای نوین بارسا رو حذف کرد!), و اگه اینتر موفق تر از اونها بود به سازمان بهتر و همینطور نفرات قوی دفاعیش برمیگرده...

    اتفاقا کشوندن حریف به زمین خودی ( نه با پاسکاری, با جمع شدن نفرات در مقابل دروازه خودی و بستن فضاها!) و داشتن برنامه روی ضدحمله سریع روش تیمی مثل چلسیه که به بهترین شکل تاکتیک دفاعی رو به نمایش میذاره...
    اینتر در بازی اخیر از بخش دوم (برنامه ضد حمله) کاملا محروم یا عاجز بود, اونا فقط فضاها رو بسته بودن و اصلا توپ نمیخواستن...اگرم توپی به اینتر میرسید تا جای ممکن دورش میکرد!



    این قسمت متن، واقعا حقیقتی بود تلخ...
    برای کسایی که میشینن فوتبال رو برا سرگرمی نگاه میکنن و بقول مجریای تی وی، میخوان گل ببینن، بدون شک بارسای الان میشه یکی از بهترین تیم ها تاریخ(شایدم بهترین!)...
    اما برا امثال منی که فوتبال رو خارج از گل زدن و سرگرمی دنبال میکنم، امثال مورینیو و کاپلو، نابغه هایی هستن که از هر دقیقه حرکاتشون میشه یاد گرفت...
    اما چه میشه کرد که هوادارای اون شکلی فوتبال، خیلی بیشتر هستن...هر چند تقصیری ندارن..طرفدارهایی که بعد از فینال سال قبل منچستر-بارسا، میان و طرفدار بارسا میشن!

    بعضی حرفا نخ نما شده..بسیاری از طرفدارانی که من میشناسم از زمان بازی گواردیولا بارسایی بودن!

    البته همونطور که گفتید تمایل عوام(!) به فوتبال زیبا و هجومی حقیقتی واضحه (و از نوع بسیار تلخ برای بعضیها)...و طرفداران چنین تیمهایی طبیعتا زیاد میشن.

    جناب Rastin. ، کاملا مشخصه شما طرفداری نکردی!
    کلی صحبت کردن کار آسونیه!
    اگر جایی متعصبانه حرف زدم شما با جواب منطقی روشنم کنید...


    و به شخصه هدف من بعنوان یه رئالی از شرکت تویه این بحث
    ...

  6. #46
    Super Moderator Ezel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,302

    پيش فرض یاد داشت ویژه : خوب ، بد ، زشت

    تحلیل روانکاوانه ی پدیده ای به نام "مورینیو

    سایت گل - دکتر فواد حبیبی

    دوستداران فیلم های وسترن که با شاهکارهایی چون دلیجان،طبل های سرزمین موهاک،کلمانتین عزیزم،فرشته و مرد شرور ،صلاه ظهرو... به دیدن قهرمان های تک و تنها که یک تنه وارد کارزار می شدند و دمار از روزگار نیروهای شر و تبهکارها در می آوردند عادت کرده بودند در سالهای پایانی دهه ی 1960 مواجه با فرمی جدید از قهرمان تک و تنها شدند که با انتظارات کلاسیک آنها تضادی بنیادین داشت.قهرمان اصلی سه گانه ی "سرجیو لئونه" در فیلم های "به خاطر یک مشت دلار"،"به خاطر یک مشت دلار بیشتر" و "خوب،بد و زشت" کابویی بود که گرچه همچنان قدرتمند ، هفت تیر کش و یکه بزن بود اما این گاوچران کم حرف و خوش تیپ(کلینت ایست وود) به تنها چیزی که اهمیت می داد در نهایت منافع و علایق خویش بود.جذابیت و توجه به این کاراکتر چنان بود که ایست وود در طول دهه های بعد در فیلم های بسیاری همین قرائت از قهرمان وسترن را به اجرا گذاشت.اما امروز بیش از هر زمان دیگری ستایش و تمجید از قهرمانی را شاهدیم که گویا او هم یک کابوی تک و تنها در عرصه ی پرطرفدارترین ورزش جهان است:خوزه مورینیو.


    در این نوشتار بر آنم تا از برجسته شدن مربی اینتر و مباحثی که پیرامون وی رایج است را به مثابه ی یک پدیده روانکاوانه،اجتماعی،اخلاقی و ورزشی مورد بررسی قرار دهم پس در ادامه سعی بر آن دارم تا ازچهار زاویه به پدیده ی مزبوربپردازم.


    ابتدا مورینیو همچون یک مورد روانکاوانه مورد تحلیل قرار می گیرد و سپس منظری اخلاقی به وی را مطرح می کنم آنگاه اسطوره ای که از او ساخته شده است را به نقد می گیرم و در نهایت به زمین فوتبال خواهیم رفت تا وی و سبک و روش مربیگری وی را در آنجا نیز واکاوی نماییم.

    مورینیو و آسیبی به نام خودشیفتگی :

    درواقع حتی تبهکاران مشهور و افراد بذله گو به این علت توجه و علاقه ی ما را به خود جلب می کنند که به نحوی مداوم و با خودشیفتگی می توانند از هر آنچه خود آنها را خفیف می سازد دوری کنند.گویی که به آنان حسد می ورزیم زیرا قادرند حالت روحی خوشی را برای خویش حفظ کنند وضعیتی که خود ما مدت ها پیش از آن دست شستیم." زیگموند فروید؛پیش درآمدی بر خودشیفتگی

    همه ی ما بی شک بچه ها را کم و بیش به شکلی خاص دوست داریم.گاهی برآنیم که این امر ناشی از معصومیت آنان است و همچنی دلایل بسیار دیگر اما باید بدانیم که یکی از مهمترین دلایل آن خودشیفتگی حاکم بر روان کودک است که تنها مرکز امیال او چیزی نیست جز خود او.در این مرحله از رشد روانی، کودک همه ی انرژی و توان خود را بر رسیدن به خواست ها و امیالش متمرکز کرده است و تنها چیزی که وی را از این حالت خوشایند اولیه (اما مانع رشد شخصیتی وی و متمدن شدنش) جدا می کند ورود مکانیزم های اجتماعی و نظم نمادینی است (تقریبا همانچیزی که درادبیات ژاک لکان "نام پدر" خوانده می شود)که لیبیدو را در کودک به سوی جهان بیرون هدایت می کند و به آنچیزی می رسد که فروید "نیروگذاری بر مصداق امیال" می خواند.این اتفاق شرط سلامت روانی و پرهیز از آسیبی است به نام خودشیفتگی.



    اما اگر فرد در مراحل رشد نتواند این علاقه و شیفتگی به خود را به سوی ابژه ها و علایق بیرونی هدایت کند این نیرو همچنان به سوی خود فرد هدف قرار می گیرند و حاصل فردی خواهد بود که نمی تواند به سوی دیگر طیف علاقه مند شدن یعنی عشق و دلبستگی حرکت کند(خودشیفتگی-----/----عشق و دلبستگی) و همچنان کسی است که مانند کودک فقط به خود می اندیشد و از همه ی عالم و آدم می خواهد تا به خواست ها و نیازها و امیال او توجه کنند.بر آن خواهد شد تا همیشه در کانون توجه باشد و همه ی ابژه ها و اشیاء و افراد و مسائل مختلف تنها ترفندها و وسایلی هستند برای عشق ورزیدن او به خودش و بس.

    در پرتو این مباحث بی شک می توان اکنون نگاهی دیگر به رفتارهای مردی کرد که همه ی هم و غمش از سبک لباس پوشیدن تا حرف های تند و گزنده و ژست هایش تا بیان صریحش مبتنی بر "خاص" بودنش نشانه های مختلف و متعددی است از رفتارهای یک فرد خودشیفته که از بارسلونا و پورتو و چلسی و اینتر و فوتبال و همه و همه تنها جهت عشق ورزی به خود استفاده می کند و بس.او نه می تواند به بارسلونایی که از آن برآمده عشق بورزد و رابطه ی دوستانه داشته باشد و نه با چلسی و نه حتی اینتری ها(از هم اکنون زمزمه های رفتن وی از این تیم به رئال و یا تیم های دیگر به گوش می رسد).تنها چیزی که مورینیو به آن علاقه دارد خود اوست.


    اما جدا از شخص وی علاقه دیگران به مورینیو نیز دو ریشه ی فردی و جمعی دارد.ریشه ی فردی آنرا همانطور که گفتم ناشی از آنچیزی است که برخی افراد در وی می بیننند اما با نگاهی نوستالژیک وار در خود نمی یابند.همان خودشیفتگی جذابی که آل پاچینو در صورت زخمی به نمایش می گذارد اما چیزی نیست جز انسداد عشق در درون دیوارهای بتونی خودمحوری فرد.


    سویه ی اجتماعی خودشیفتگی نیز می تواند بدل به پناه گرفتن در پشت توجیهات بی محتوایی چون "ابر انسان" شود که البته چیزی نیست جز میل به تمجید و ستایش از قهرمان خودشیفته ای که همه را بدل به بازیچه ی عشق اش به خویش می کند و نهایت آنرا می توان در نازیسم هیتلر و ادعاهای غیر انسانی و پوچ اش در باب برتری نژاد آریا دید که حاصل آن هم معرف همگان است.البته می شد که با استفاده از نظریه ی آدلر درباره ی "عقده ی حقارت" و بدل شدن آن به عقده ی "برتری جویی" هم به ریشه های روانکاوانه ی رفتارهای مورینیو پرداخت که به دلیل مجال اندک و پرهیز از مطول شدن بحث از آن پرهیز می کنم.

    مورینیو و نظام های اخلاقی:


    به گونه ای عمل کن که همیشه انسانیت را چه در خودت و چه در هر شخص دیگری هرگز صرفا وسیله و ابزاری تلقی نکنی بلکه همواره آنرا یک هدف بدانی." امانوئل کانت ؛بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق


    اگر دو نوع نگاه اصلی و غالب در اخلاق را "اخلاق غایت گرایانه" و "اخلاق وظیفه گرایانه" بدانیم به طور خلاصه می توان گفت که اخلاق غایت گرا تنها به نتایج اعمال توجه دارد و عملی را نیک و اخلاقی می داند که نتایج آن نیک و مفید باشد اما اخلاق وظیفه گرایانه نتایج را معیار درستی برای اعمال نمی داند و این اصول است که می تواند درست یا غلط بودن اعمال را به ما بنمایاند.اما با هردوی این منظرهای غالب فلسفه ی اخلاق نیز نمی توان رفتارهای خوزه مورینیو را اعمالی اخلاقی و صحیح خواند.


    جنگ روانی مکرر و همیشگی با مربیان تیم های رقیب،زیر سوال بردن مریبان و هویت دیگر تیم ها،مصاحبه های آزاردهنده ی بعد بازی و... نه می تواند نتایج اخلاقی و نیکی به بار آورد و نه بر اساس اصول اخلاقی مدرن مقبول و ارزشمند است.اگر ما نتایج اعمال وی را مطلوب بدانیم باید دید که سخنان و رفتارهای وی از لحاظ اخلاقی به جز موجی از کینه و دشمنی و انزجار میان هواداران رقیب چه به دنبال داشته است و اگر به گفته ی کانت توجه کنیم و وظیفه مدارانه به اخلاق نگاه کنیم باید پرسید کدام اصل اخلاقی از تمسخر مربیانی چون سرآلکس فرگوسن،آرسن ونگر،رافا بنیتز،کلودیو رانیری و زیر سوال بردن تیمی که بخشی از تاریخ و هویت وی بدان وابسته است دفاع می کند.


    کانت معتقد است که آن کنش و عملی اخلاقی است که "قابلیت تعمیم پذیری" داشته باشد و بتواند به قانون عام بدل شود،"راستگویی نیک است" زیرا اگر همه آنرا انجام بدهند اعتماد در جامعه وجود خواهد اشت و قرار و پیمان و قرارداد اجتماعی می تواند شکل بگیرد و "قتل بد است" زیرا جامعه ی بشری را به توحش و حالت طبیعی اولیه این جاندار پستاندارباز می گرداند.


    حال چگونه می توان برای اعمالی چون تمسخر،غرور و نخوت افراطی و توهین و بازی با اعصاب و روان هواداران تیم های حریف خارج از قواعد یک بازی سالم و جوانمردانه رنگ و بویی اخلاقی یافت تا آنرا به مدلی همگانی و تعمیم پذیر بدل سازیم؟


    شاید برخی مورینیو را ابرانسان بدانند اما وی نه ابرانسانی است که معیارهای فرااخلاقی خاص خود را برساخته باشد که بیش از هرچیزی بهترین وسیله ی سیستم فروش نشانه ها در رسانه های جهان سرمایه داری و در عرصه ی ورزش است که می تواند قسمتی از وظیفه ی بالا بردن خرید و توجه از سوی مخاطبان آنها را تامین می کند و نه خود اندیشه ی نیچه نظریه ای قابل دفاع و اخلاقی می تواند باشد بلکه تنها می تواند به توجیه رفتار عده ای محفل نشین ضدانسان و تبهکار خدمت کند که ارزش های انسانی و اخلاقی را به اتهام عوامانه بودن به راحتی لگدمال می کنند.نمونه ی سیاسی آنرا "خمرهای سرخ" در کامبوج اجرایی کردند که در عرض 5 سال در کشور کوچکی چون کامبوج شر 2 میلیون نفر از "مردم عوامی" را کندند که در مقابل امیال "ابرانسان های خاص" موانعی را شکل می دادند و در عرصه ی فرهنگی و ورزشی آن مربی است که همه ی اخلاقیات را زیر کفش های شیک و گران قیمتش به لجن می کشد.


    خطرناک بودن این ایده ها و اندیشه ها برای جوامعی چون ما که ارزش و قدر انسان از قبل چندان اهمیتی ندارد بیش از پیش است.جامعه ما نیز به اندازه کافی از این "ابرانسان ها" مغرور ؛متکبر و ضد اخلاق دارد.شاید بهتر است الگو و مدل انسانی تر و قابل تعمیم تری را برای خود و جامعه ی بشری ترویج کنیم.کسی که در میانه ی غیر اخلاقی ترین جنگ های روانی "ابرانسان ها" (حرکت مورینیو در وسط بازی وقتی آمد و روی شانه ی گواردیولا زد و براش کری خواند) آرامش خود را حفظ کند و حتی وقتی حساس ترین بازی ها را می بازد به حریف تبریک بگوید و احترام بگذارد و نه اینکه همه چیز را مقصر بداند الا خودش و نه حتی بدتر به تحقیر و توهین به رقیب اهتمام ورزد و دیگران را عقده ای بخواند.ما همیشه باید آرزومند و مدافع خوب و خوبی ها باشیم تا بد و زشت (اخلاقی) خود را چون الگو و سمبل به اصطلاح انسان برتر به ما تحمیل نکند.

    مورینیو و اسطوره ی قهرمان:

    یکی از کارکردهای اسطوره ها نقش جامعه شناختی آنهاست ؛حمایت کردن از یک نظم اجتماعی معین واعتبار بخشیدن به آن.نیز کارکرد دیگر آن نقش آموزشی آن است الگویی برای سپری کردن یک زندگی انسانی." جوزف کمبل؛قدرت اسطوره
    هر اسطوره و قهرمانی در ساده ترین بیان در مقابل یک فرد،گروه،اجتماع و اندیشه و مرام شر و منفی قرار می گیرد و در سوی مقابل از یک اندیشه و افراد گروه و یا اجتماعی دفاع می کند.حال اگر به گفته ی بری ریچاردز توجه کنیم که "همانند سازی هویتی" از سوی هواداران فوتبال را از برجسته ترین نقش های این ورزش می داند باید پرسید که مورینیو نماینده کدام اندیشه و گروهی است و اگر وی یک قهرمان و اسطوره است نیروی شر مقابل وی کدام است؟


    جوانانی که احتمالا تحت تاثیر موفقیت های ورزشی این سرمربی موفق قرار می گیرند چه نوع شخصیت و سبک اخلاقی را درونی می کنند.آیا آنها در جامعه مروج انسان دوستی و اخلاقیات و توجه به دیگر انسان ها می شوند یا متمایل خواهند شد به بازگشت به امیال خودشیفته ی خود و دیگران را جز ابزاری برای امیال خود نخواهند دید و همه ی هم و غمشان بر گفتن گزنده ترین سخنانی خواهد بود که مخاطب و دیگری را به بدترین شکلی تحقیر کند؟


    هر تماشاچی فوتبالی جدا از اینکه هوادار تیم بارسلونا باشد یا نه می داند که بازی که این تیم انجام می دهد حتی اگر نتیجه نگیرد باعث نمی شود که مانند بسیاری از بازی های لیگ خودمان به خاطر وقتی که پای تلویزیون تلف کرده ایم به خود لعنت بفرستیم.ما می توانیم هوادار هر تیم دیگری باشیم حتی رئال و همیشه آرزو کنیم که بارسا ببازد اما نمی گویم که بازی جذاب و فوتبال زیبا و هجومی بی ارزش و مزخرف است (مگر آنکه دچار مازوخیسم و خودآزاری باشیم).استفاده از تاکتیک های دفاعی در جهان فوتبال امری بدیهی و پیش فرض است اما اهتمام به کند کردن جریان بازی با ارائه ی یک بازی سراسر دفاعی و زیر توپ زدن و تنها 60 پاس در یک بازی چیزی نیست جز آنچه که هواداران و عاشقان فوتبال ضد فوتبال می خوانندش.


    حال چگونه می توان مفتخرانه از وی و سبک بازی تیم های اش دفاع کرد و وی را تا حد یک اسطوره برکشید؟ مورینیو در سمت مثبت و نیک ماجرای فوتبال قرار ندارد.او و ایده ها و سبکش به بهترین و ساده ترین بیان چیزی نیست "ضد فوتبال".درست کردن سناریو دفاع از مورینیو شبیه آن است که "ارباب حلقه ها" را از زاویه ی سایرون" (فرمانده ی تاریکی ها) ببینیم و از او اسطوره ی از اقتدار بسازیم که "فراتر از انسان های عادی و عوام" این جامعه قرار دارد.

    مورینیو و خود فوتبال:

    شور و شوق برای فوتبال دست کم تا حدی از این حقیقت ناشی می شود که این بازی برای ما بازنمودی است از واقعیت شگفت آور و انکار ناپذیر جامعه ی بشری." بری ریچاردز؛روانکاوی فرهنگ عامه


    چگونه کسی می تواند ادعا کند که "چیزی که در فوتبال اصل است گل زدن نیست، بلکه گل نخوردن است".مگر آنکه همه ی تاریخ این ورزش را وارونه دیده باشد.تا حال کدام تیمی با این اصل جز در برخی ازمسابقات کاپ و حذفی توانسته است موفق شود؟مگر می شود تیمی بیاید وبا این فلسفه در لیگ هر کشوری (حتی لیگ همان کامبوج) یک فصل فقط دفاع کند و اصل اساسی بازی کردنش گل نخوردن باشد در این صورت شاید در یک لیگ 20 تیمی در خوش بینانه ترین حالت با 38 مساوی 0-0 فقط از سقوط به دسته ی پایین تر بگریزد.این جدا از آن است که همه ی جذابیت یک ورزش به رسیدن به بالاترین نقطه هاست و هرچه بهتر به هدف رسیدن از قبیل زدن رکورد های جدید و بهتر و زدن گل های بیشتر و کسب امتیازات فراوانترخوشایندتر و خواستنی تر است.اگر براستی این است آن آن ضد ایدئولوژی مورینیو چه کسی است که حاضر به رفتن به ورزشگاه و یا دیدن بازی های این تیم ضد "ایدئولوژی فوتبال زیبا هجومی و پر گل" است؟


    فوتبال حتی از قرن نوزدهم تا کنون مثل هر پدیده ای اجتماعی دیگر در ارتباط با دیگر پدیده های اجتماعی،فرهنگی،و بویژه اقتصادی و سیاسی بوده است.از علاقه ی طبقه ی کارگر به این ورزش در مقابل علایق فرهنگی طبقات بالا به تئاتر و موسیقی تا دعوای سفت و سخت الجزایر و مصر در مقدماتی جام جهانی.فوتبال برای کاتالونیا که در زمان تشکیل جمهوری اسپانیا پایتخت این کشور بود تنها مجرایی بود که در پس از سرکوبی جمهوریخواهان از سوی فرانکو و نابودی جمهوری می توانست مقاومتی باشد علیه خفقان دیکتاتوری فرانکو و نظام سلطنتی حاکم.


    سیاسی بودن فوتبال فقط به کاتالان ها محدود نمی شود و شما می توانید چند هفته ی دیگر تب فوتبال را در مقامات سیاسی کشورهای حاضر در جام جهانی به بارزترین شکلی ببینید که تا جنوبی ترین کشور نزدیک به قطب جنوب برای دیدن 90 دقیقه ضربه زدن بازیکنان فوتبال کشورشان به توپ فوتبال سفر خواهند کرد.حال استفاده غیر عملی و سراسر غلط مورینیو از مفاهیمی چون "رویا" و "عقده" جهت توهین به تیمی که خود بهتر از هر کسی با سابقه و جایگاه تاریخی،فرهنگی و سیاسی آن آشنایی دارد تنها می تواند نشانه ای باشد از همان ریشه ی روانی این پدیده ی خودشیفته.تنها به همین بسنده می کنم که بگویم عقده را علما اینگونه تعریف کرده اند:"احساسی برخاسته از فقدان و غیاب با ریشه ای غیرعقلانی و صرفا مبتنی بر احساس".حال باید پرسید در تقابل بارسا و مورینیو و اینتر چه کسی دچار عقده ی قهرمانی در لیگ قهرمان بود و چه کسی آرزو و رویا دستیابی مجدد به چیزی را داشت که آنرا پیش از آن تجربه کرده بود؟

    بر این اساس است که باید گفت که نه تنها کاش در مقابل فوتبال زیبا و روان بایرن در فینال لیگ قهرمانان اروپا تیم هایی چون بارسلونا،منچستر،چلسی،رئال و... بازی می کردند که شاهد یک بازی سراسر جذابیت گردش توپ گرد را می توانستیم شاهد باشیم بلکه کاش نیمکت مربیگری اینتر را هر کسی تصاحب می کرد جز فرد خودشیفته ای که به بهانه ی هواداران آن در نیوکمپ به وسط زمین مسابقه می دود تا هواداران تیم سابق خود را به خشم آورد و شاید سال بعد با لباس تیمی دیگر طبقه ی بالا ی جوزپه مئاتزا را با انگشت دست نشان می دهد تا هواداران پاک ترین تیم ایتالیا را آزار دهد
    .
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


  7. #47
    Super Moderator Ezel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,302

    پيش فرض نقدی بر مقاله خوب ، بد ، زشت ؛ با عبور از مورینیو ، بهشت ساخته نمیشود.

    یادداشت ویژه:با عبور از مورینیو،بهشت ساخته نمیشود.


    سایت گل - فرزاد حبیب اللهی

    1- مقاله دکتر فواد حبیبی با این جملات به پایان میرسد:« کاش نیمکت مربیگری اینتر را هر کسی تصاحب می کرد جز فرد خودشیفته ای که به بهانه ی هواداران آن در نیوکمپ به وسط زمین مسابقه می دود تا هواداران تیم سابق خود را به خشم آورد و شاید سال بعد با لباس تیمی دیگر طبقه ی بالا ی جوزپه مئاتزا را با انگشت دست نشان می دهد تا هواداران پاک ترین تیم ایتالیا را آزار دهد.

    نویسنده ادله ای تخصصی می آورد برای اثبات عقده ای بودن خوزه مورینیو و ضعف هائی در وجود او که منجر به خودشیفتگی شدیدش شده است.این تحلیلی متدوال،جذاب و واقع گرایانه از شخصیت سرمربی اینتر است.نویسنده تاکید میکند تئوری «ابرانسان» نیچه تنها منجر به تولد هیتلر شد.مقاله اما سطر به سطر،از حالت تحلیل روانکاوانه و توصیفی-تاریخی خارج میشود و فاز «جبهه گیری» غلظت بیشتری میگیرد تا به آنجا که آرزوی حذف مورینیو را می کند.

    2- کانت معتقد است که آن کنش و عملی اخلاقی است که "قابلیت تعمیم پذیری" داشته باشد و بتواند به قانون عام بدل شود.»

    فواد حبیبی در میانه یادداشتش این عبارت را نوشته و در پایان آرزوی حذف مورینیو را میکند.سوال:«آیا آرزوی حذف یا نابودی دیگری،عملی نیک است؟ قابل تعمیم در سطح جامعه است؟»

    این خودش خطرناک ترین آرزو یا خواسته یا هدف ممکن است.کارل پوپر به سادگی این موضوع را باز کرده است:«افرادی که خواهان استقرار بهشت مطلق روی زمین هستند،از همه دنیا خطرناک ترند چراکه به خاطر تحقق همین آرزوی غیرواقعی،به خودشان حق میدهند همه مخالفان یا بدکاران را از میان ببرند و در عمل روی زمین،جهنم خواهند ساخت.»

    اگر تحقیر حریفان از سوی مورینیو عمل نیکی نیست که قطعا نیست،آرزوی حذف یا نابودی کسی که نه جانی است،نه دزد و تنها یک مربی خودشیفته است؛به هیچ وجه نیت خیری محسوب نمیشود.آرزوی حذف دیگری،جهنم ساختن با نیت استقرار بهشت روی زمین است.

    پیشرفت مدیوم های چندوجهی مثل سینما و فلسفه و فوتبال،از دل زبان دیالکتیکی آنان حاصل میشود.چه این پدیده ها همگی زبانی دیالکتیکی دارند و گاهی بیشترین کمک به پیشرفت و تکامل یک «تز» را «آنتی تز» آن میکند.مثلا همین باخت بارسا به اینتر،راه های تازه ای از غلبه بر بارسلونا را به همه نشان داد و حالا بارسا میرود سراغ تقویت خودش تا جلوی آنتی تز تازه را بگیرد و نتیجه این تلاش،تولد یک سنتز تازه در فوتبال بارسا است.اگر یونان در یورو 2004 قهرمان نمیشد،فوتبال هجومی بارسا و فرگوسن و ونگر دریچه های تازه کشف نمیکردند.حتی اگر فوتبال دفاعی را «شر» در نظر بگیریم،خیر از وجود شر منتفع میشود و از نبودش متضرر.

    3-نویسنده در تشریح روش های مربیگری مورینیو به توضیحاتی کلی اکتفا میکند؛توضیحاتی که عمق اهداف سرمربی اینتر را نمی شکافد.

    خوزه مورینیو شغلش مربیگری است.در این شغل باید «سپر» تیمت باشی.مورینیو 8 سال است با پورتو و چلسی و اینتر،در خانه اش مغلوب هیچ تیمی نشده است.همین کافی است تا بفهمیم او «فلسفه خانه» را چگونه در تیمش جا می اندازد و چگونه سپر بازیکنانش است.

    مورینیو عکس رفتار رسانه ای تهاجمی اش، فضای امن روانی در داخل تیمش ایجاد میکند.او برای هر آنکه خارج باشگاه،«نیزه» است و برای افراد مجموعه اش:«سپر.»

    در مربیگری اصلی داریم به نام «تبدیل فشار» و مورینیو قویترین مربی در اجرای این عمل است.در تبدیل فشار،شما به عنوان مربی همیشه باید طوری رفتار کنی که فشار بیرونی،کمتر از توان واکنش تیمت باشد.اغلب مربیان حرفه ای سعی میکنند با واکنش نشان ندادن به فشار رسانه ها،سطح انرژی و آرامش تیمشان را تقریبا ثابت نگه دارند.در واقع نه فشار خارجی را بالا میبرند و نه انرژِی داخلی را.مورینیو اما برای هر تیمی که سرمربی اش باشد،نقش «عفونت گیر» را بازی میکند.مثل مکانسیم کار سرومن و پرده گوش که اولی وظیفه دارد جرم و آلودگی ها را جذب کند و دومی ارتعاشات بیرونی را تعدیل و قابل تحمل میکند.به این ترتیب گوش کار سیستماتیک خود را که شنیدن باشد،ادامه میدهد.به تعبیری دیگر مورینیو نقش «پُرزگیر» را برای تیمش بازی میکند؛پرزگیری که چیزهای نامناسب را به خود میگیرد تا مجموعه تحت رهبری اش بتواند آزادانه کارش را انجام دهد.انجام این عمل به طور «افراطی» شجاعتی میخواهد که کمتر مربی ای در جهان دارد.

    شوخ طبعی یا رفتار تهاجمی،دو رویکردی هستند که یک مربی میتواند با کمک آنها توجه رسانه ها و فشار انها را معطوف خود کند.وقتی مورینیو وارد دعواهای رسانه ای میشود،عملا به همه اعلام میکند که در صورت ناکامی،مرا هدف قرار دهید و در صورت موفقیت هم نقش اول من هستم اما کیست که نداند در صورت پیروزی هر تیمی،بازیکنانش چه ارزش افزوده ای پیدا میکنند...پیش و پس از اغلب بازیهای تیم مورینیو(در چلسی یا اینتر) حداقل نود درصد فشار روی شخص خوزه مورینیو است و این عمل نیاز به فداکاری سرمربی دارد.این فشار در تیم های دیگر اصلا به این میزان میان سرمربی و بازیکنان پخش نمیشود.

    مردی با ضریب هوشی مورینیو این را خوب میداند که وارد جنگ رسانه ای شدن با مربیان و خبرنگاران،چه دردسرهائی دارد اما سعی دارد عمل جذب پُرزها و گرد و خاک و آزاد گذاشتن تیمش را به خوبی انجام دهد.مورینیو فشارهای خارجی را جذب خودش میکند و تیمش که می بیند برای رها کردن سرمربی «فداکار»، نیاز به نشان دادن واکنش قاطع دارد،با تمام وجود برای مورینیو بازی میکند و سطح انگیزه تیم آنقدر بالا میرود که هرگز در خانه نمیبازد و در بیرون خانه هم به ندرت انگیزه اش از حد استاندارد پائین می آید.


    مورینیو در چند آیتم کلی مربیگری حرفه ای که شامل تمرین دهی،کوچینگ جریان بازی،خلاقیت،کنترل،مدیریت، پرورش بازیکن جوان و نتیجه گیری است؛حداقل در 4 مورد(کوچینگ جریان بازی،خلاقیت،نتیجه گیری و مدیریت) جزو چهار مربی برتر جهان قرار میگیرد.

    توضیح:در این آیتم دلایل جنجال های رسانه ای مورینیو تحلیل شد و هدف،دفاع از یک استیل خاص در رفتار رسانه ای مربیان نیست یا آرزوی اینکه همه مربیان از استراتژی مورینیو یا یک فرد خاص،برای تبدیل فشار بیرونی به انگیزه درونی تیمشان استفاده کنند.شاید همین رفتارهای مورینیو باعث شده برخی همکارانش بیشتر روی احترام گذاشتن به رسانه ها و همکاران شان تمرکز کنند.آرزوی همسان سازی در طبیعت،منجر به مرگ طبیعت نمیشود؟

    4- اگر تحلیل فنی فوتبال به همین سادگی است که تیم دفاع کننده «بد» است و تیم حمله کننده «خوب»،یا تیمی که 300 تا پاس بدهد،صاحب فضیلت است و تیمی که 60 پاس بدهد،دچار رذیلت فنی شده که چه حاجت به حضور مربیان حرفه ای روی نیمکت ها؟ اگر تیم هجومی و هوادارانش حق دارند ادعا کنند هر حریفی که با فوتبال دفاعی شکست شان داده،ضدفوتبال بازی کرده؛تیم دفاعی و هوادارانش هم میتوانند مدعی شوند که هر حریفی بهشان حمله کند،«بی ادبی» کرده است! این نوعی «خودحق پنداری» تخت است که در همان سطح از بین میرود.

    5- در علم آنالیز فوتبال،چند نوع پاس وجود دارد با امتیازات مختلف.پاس عرضی در یک سوم دفاعی «1» امتیاز دارد،پاس طولی در میانه میدان «3» پوئن دارد و به پاس عمقی در یک سوم هجومی یعنی پاسی که موقعیت گل ایجاد کند،«5» امتیاز داده میشود.

    اینتر در بازی رفت حدود نصف بارسا پاس سالم داشت اما بیش از دو برابر تیم گواردیولا،پاس حیاتی داشت چه برنامه هجومی اینتر،ارسال پاس برای میلیتو پشت پویول و پیکه آن هم از یک سوم میانی بود.پس اگر امتیازات پاس های دو تیم را مقایسه کنیم،به اینتر امتیاز بیشتری داده میشود.در بازی برگشت هم بارسا 300 تا پاس داد و تنها صاحب سه فرصت مسلم گل شد.این چه مفهومی دارد؟ شاید بارسا از هر سه فرصت استفادده میکرد و به فینال می رسید اما باز هم در اصل موضوع تغییری ایجاد نمیشد.اینکه بارسا نمیتوانست دفاع اینتر را با پاس های کم خطر بشکافد.

    تکنیک در فوتبال،به مفهوم قدرت در بردن جدال های یک مقابل یک است و تاکتیک از موقعیت دو مقابل یک ساخته میشود تا حالت های بالاتر و پیچیده تر.هیدینک و مورینیو مقابل تکنیکی ترین تیم جهان،کاری کردند حالت یک مقابل یک به ندرت اتفاق بیفتد.آنها بازی را وارد فاز تاکتیک کردند و تمرکزشان را از دست ندادند و بازی را درآوردند.

    پس به این سادگی نیست که از روی تعداد پاس یا استیل تهاجمی یک تیم،فضیلت را تنها در یک تیم و رذیلت را در «همه حریفان هوشمند» ببینیم.برای همین موقعیت ها بود که نیچه گفت:«منطق حتی از سوی متفکران ،بیشتر به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف مورد علاقه استفاده میشود،نه نشانه استدلال.»

    همه قبول دارند که برخی رفتارهای مورینیو اخلاقی و قابل دفاع نیست اما غیراخلاقی بودن رفتارها،ثابت کننده ضعف فنی مربی نیست.اختلاط این دو مبحث،هر دو را فاسد میکند حتی اگر در بعد روانشناختی،حرف های درستی زده شده باشد.ما حداقل کاری که میتوانیم برای پیشرفت هر مدیومی بکنیم،این است که به رفتارهای درونی و بیرونی،تندخوئی و خونسردی و همه متضادها اجازه بروز در موقعیت ها و منصب های حرفه ای را بدهیم.یکی مثل آنچلوتی با حداقل اصطکاک با رسانه ها و همکارانش قهرمان میشود و یکی مثل مورینیو با استراتژی گرفتن پُرز تمام فشارهای بیرونی و افزایش هیجان بازیکنانش.

    ریشه های موفقیت، یگانه و یکسان نیستند.در طول تاریخ اتفاقا بیشتر کسانی شاهکار خلق کرده اند که عقده هائی بزرگ داشتند؛عقده هائی برخاسته از کودکی سخت یا فقر یا بیماری.اگر قرار باشد راه بر استعدادهای عقده ای بسته شود و تنها یک قشر خاص به قله برسند،نه کامو بیمار در کار بود،نه شوپنهاور که عقده محبت مادری داشت،نه مارادونا که کودکی اش غرق در فقر مطلق بود و نه خیلی های دیگر.از عقده ها و خالی ها و حفره ها موفقیت ساختن،کاری است شرافتمندانه.

    6-آرزوی حذف دیگری،تمامیت خواهی محض است.چه آرزو کنیم همه هجومی یا دفاعی بازی کنند،چه بخواهیم همه خونسرد یا تنها برونگرا باشند.تمامیت خواهی و مطلق گرائی بوی فاشیسم میدهد و فاشیسم صرفا یک رفتار بیرونی نیست.گاهی آرزوی «خیرخواهانه» ساختن بهشتی زیبا با آدم های آرام و مودب و خونسرد،میتواند منجر به مرگ همه چیز شود.
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


  8. #48
    Banned SAEED_BARCELONA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    آبادان
    پست ها
    3,889

    پيش فرض

    اصلا جواب تیمی که همش پاس میده و توپ با مدافعاش نگه میداره تا تیم حریف بکشه جلو همینه. حرکات زائد وپاس های بیخودشون رو که روی خسته کردن حریف تمرکز کردن رو بماند.مورینیو جواب تاکتیک بارسلونا رو پیدا کرد.(بگذار پاس بدن و خوش باشن)
    واجب شد جواب این پست رو بدم !
    چه جالب. کی این اتفاق افتاد که ما ندیدیم؟
    وقتی چیوو رو خط 18 میزد زیر توپ و میرفت وسط زمین کسی جز والدز دروازه بان وسط زمین نبود که توپ رو بگیره!
    گل بارسا رو پیکه زد که احتمالا میدونی پستش دفاعه ولی همش چپیده بود تو بغل سزار
    حالا این از بازی اینتر. بازیهای دیگه رو هم ببین مطمئنا متوجه میشی که اینطوری که میگی نیست!

    حرکات زائد؟!!! نمیدونم چرا هر کسی تو دنیا که ذره ای از فوتبال حالیش میشه میگه بارسا قشنگ ترین نوع فوتبال رو به نمایش میزاره جز شما!

  9. #49
    آخر فروم باز hoha881's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    1,225

    پيش فرض

    والا اگه بارسا تاکتیک دیگه ای بلد بود حتما پیاده می کرد.
    غیر از پاس های زیاد که دلیلش رو قبلا گفتم کار دیگه ای بلد نیست.
    تنها شوت از راه دوری هم که دیدیم از مسی بود که قدرت نداشت(پاس های ژاوی به سزار رو هم دیدم).
    مورینیو
    این رو تشخیص داده بود.(به نازم به ذکاوتت)
    از سانتر های غیر دقیق الوز که بگذریم.در کل تیمی که نتونه به یک تیم ده نفره گل بزنه (بدون کمک کمک داور) شخصیت قهرمانی اروپا رو نداره.به درد لالیگا می خوره.
    تازه پیکه رو اوردن خط حمله هم شد تاکتیک. توی بازی رفت هم بارسا چوب همین تاکتیک هاشو خورد.

    ---------- Post added at 04:47 PM ---------- Previous post was at 04:43 PM ----------

    حرکات زائد؟!!! نمیدونم چرا هر کسی تو دنیا که ذره ای از فوتبال حالیش میشه میگه بارسا قشنگ ترین نوع فوتبال رو به نمایش میزاره جز شما!
    حتما منظورت خیابانی هست.

  10. #50
    حـــــرفـه ای nw_nk's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    14,223

    پيش فرض

    عزیز جان اینجا یه فروم عمومیه هر کی هر کجا دلش بخواد تو بحثا شرکت میکنه و به کسی مربوط نیس!
    بعدشم شما هی دم از وقت تلف کردن میزنی حالا ادم فک میکنه مثلا سزار 20 دقیقه وقت تلف کرد...
    چطور تئاتر بازی کردن بوسکتس مشکلی واسه شما نداره اونوخت با بازی تاخیری مشکل دارید ؟
    1- تا وقتی به انجمن دسترسی دارید منعی در کار نیست. انگیزه رو پرسیدم که جناب charlize پاسخ دادن.
    2- تشخیص کسانی که فقط قصد ایجاد جنجال دارن و هیچ فعالیت مثبتی ندارن به عنوان همکار انجمن وظیفه منه. در این موضوع مخصوصا اونایی که قبل از بازی با پیش بینی های کاملا به ضرر اینتر هواداران این تیم رو تحریک کردن و ثانیه هایی پس از اتمام بازی اولین کسانی بودن که در جبهه مخالف به هواداران بارسلونا توهین می کردن.
    3- تنها نوشته من در انجمن در اون مورد: "از نمایش بوسکت نمیشه گذشت" منتهی انتظار نمیره شما اینارو ببینی.

    من نمیخواستم چیزی بگم اما..
    فقط 2 نکته..
    جناب Rastin. ، کاملا مشخصه شما طرفداری نکردی!

    جناب nw_nk عزیز..
    شما مشکلتون اینه که به نحوه تاکتیک مورینیو و تیمش بد نگاه میکنی..
    بدون شک زیر توپ زدن و خطا کردن و فریب داور رو همه انکار میکنن..(البته از نوع بی تاکتیکش)
    که این هیچ ربطی به بازی که تیم مورینیو انجام داد، نداره!
    بارسا در بهترین حالت شاید تمام دوران خودشه و مربی های بزرگ با تیم هاشون، میومدن و جلو این تیم کم میوردن...
    طوری که مثلا ونگر میگه به مورینیو توصیه میکنم که اصلا بیخیال مهار مسی بشه چون نمیشه مهارش کرد...!
    حقیقت اینه که خیلی ها این حرف رو تایید میکردن...
    اما مورینیو و بازیکناش، به تمام این افراد نشون دادن که میشه بارسلون رو اونطور به زانو دروورد(تویه جوزپه مه آتزا) و بعدش هم تویه خونه خودش نذارنش که حتی با وجود 10 نفره شدن تیم خودت، یه حمله درست و حسابی کنه...
    این تفاوت مورینیو با سایر مربیان بزرگه...

    و به شخصه هدف من بعنوان یه رئالی از شرکت تویه این بحث، اینه که تجلیل کنم بنوعی از مردی که واقعا متفاوته و میشه همیشه ازش یاد گرفت...
    موفق باشید...
    هدف شما قبول. اما موافق دیدگاهتون نیستم. اول در مورد بازی دفاعی و اتلاف وقت و زیر توپ زدن. این مسائل رو ما اولین بار نیست که در فوتبال می بینیم. واکنش خیلی هارو هم در قبال این اعمال دیدیم. حتی برخی دوستانی که اینجا تحسین می کنند ماه های قبل من نظرشون رو دیدم که هر بد و بیراهی می تونستن به این شیوه بازی گفتن. البته اونجا قربانی تیم مورد علاقه خودشون بوده. بخاطر این تعریف فعلیشون قابل قبول نیست. دوم در مورد اینکه دلایلی مثل قدرت حریف یا با تاکتیک بودن میتونه این اعمال رو مثبت بکنه. این که نمیشه! خوب اکثر بازی های دفاعی بسته در برابر حریف های قدرتمند تر ارائه میشه. هدفم که همشون دارن. گرفتن نتیجه. پس هر فوتبالی از کره شمالی گرفته تا همین عربای خودمون محترمه چون زورشون به ما نمیرسه و با برنامه که نتیجه گرفتن هست انجام میدن.

    کار به اینجا ختم نمیشه و تعاریف جدید وارد دنیای فوتبال شده. زیبایی فوتبال بارسلونا شده سطحی. بینندگانش شدن عوام. فوتبال تماشاگرپسند شده بارسلوناپسند. اون وقت این اعمالی که دیدیم شده خود فوتبال.

    ویرایش: فکر کنم زیبایی که دوستان مخالف ازش صحبت می کنن لذت حذف بارسلونا باشه.

    جالب اینکه کسانی زیبایی و تاکتیک فوتبال بارسلونا رو نقد می کنند که ظاهرا همه بازی های این تیم رو مشتاقانه می بینن. یا اینکه نمی بینن و همینطوری نظر میدن.

    والا اگه بارسا تاکتیک دیگه ای بلد بود حتما پیاده می کرد.
    غیر از پاس های زیاد که دلیلش رو قبلا گفتم کار دیگه ای بلد نیست.
    تنها شوت از راه دوری هم که دیدیم از مسی بود که قدرت نداشت(پاس های ژاوی به سزار رو هم دیدم).
    مورینیو این رو تشخیص داده بود.(به نازم به ذکاوتت)
    از سانتر های غیر دقیق الوز که بگذریم.در کل تیمی که نتونه به یک تیم ده نفره گل بزنه (بدون کمک کمک داور) شخصیت قهرمانی اروپا رو نداره.به درد لالیگا می خوره.
    تازه پیکه رو اوردن خط حمله هم شد تاکتیک. توی بازی رفت هم بارسا چوب همین تاکتیک هاشو خورد.

    ---------- Post added at 04:47 PM ---------- Previous post was at 04:43 PM ----------


    حتما منظورت خیابانی هست.
    شما به عنوان یک منچستری دینت رو در تخریب بارسا ادا کردی. مخصوصا که هر صفحه این تاپیک ایده جدیدی رو مطرح می کنید. بگذریم که هیچ کدوم حتی یک آفساید از نظر شما منبع و مدرک نداره.

    یک سوال! وقتی مورینیو در چلسی زمینو به آب بست و منچسترو شکست داد هم به ذکاوتش نازیدید؟ از زیبایی فوتبالش تقدیر کردید؟
    Last edited by nw_nk; 05-05-2010 at 17:30.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •