خیلیها این انتقاد را دارن که موسیقی ایرانی "غمگینه" یعنی زیاد حال نمیده و بیشتر آدم را غمگین میسازه تا اینکه شاد بکنه.
مشکل اصلی این دوستان اینه که تفاوتی بین "غم" و " ناراحتی " نیگذارن.
مثالی بزنم. آدم وقتی از موضوعی "ناراحت " یا "افسرده " باشد اصلا دوست ندارد که آن حالت برایش تداعی شود. مثلا دوست ندارد که روایت ناراحت کننده ای مرتب بشنود و یا حتی آهنگی که این حالت را بهش دست بدهد.
اما "غم" مورد دیگری است. در واقع در موسیقی ایرانی غم به معنی متداولی که در زندگی روزمره به کار میره جایگاهی نداره. اسمش در واقع "شوق " هست.
آخه این چه غمی هست که بر خلاف رویدادهای دیگه ناراحت کننده آدم دوست داره گاهی آنرا با تمام وجود بشنوه؟!
مگه میشه مثلا آوای "نی " ای ناراحت کننده باشه و از طرفی اینقدر همه بخواهند که آنرا بشنوند؟
این غم نیست. بلکه چون این آواها انسان را به درون خویش فرو میبرد و به آدم لذت عمیقی می بخشد، در نتیچه جندان نمود بیرونی نداره و چون لذت درونی هست زیاد به چشم نمیاد و ملت فکر می کنن که غمگین هست.
لذت دو گونه هست. یکی که بیشتر بیرونی وبدنی است و دیگه درونی و عمیق. دستیابی به نوع دوم سخت تر است ولی در عوض لذتی به مراتب عمیقتر را نصیب آدم میکنه.
موسیقی ایرانی چون با درونی ترین حالات آدمی رابطه پیدا میکنه و شوق درونی را بیدار میکنه ، برای علاقمندانش لذتی به همراه میاره که گفتنی نیست.
بنابراین به نظرم در موسیقی ایرانی غم به معنی ناراحتی وجود ندارد و حتی نسبت به موسیقی های نوع دیگه کمتر افسرده کننده میباشد.
نظر دوستمون اینه که درباره این مقوله صحبت بشه.
یادمون باشه که اکثر آثار مطرح موسیقیایی غیر سنتی به کمک همین بیان غمگینی و ناراحتی به شهرت میرسن.
اونایی که ادعا میکنن که موسیقی ایرانی غمگینه ظاهرا متوجه این موضوع نیستن!
اما اگه دقت کنید کلا مفهوم "غم" در موسیقی ایرانی با موسیقی غیر آن متفاوت است.
هنگام گوش دادن به یه اثر کلاسیک آدم به درون خویش کشیده میشه و ظاهری غمگین پیدا میکنه که باعث همین اشتباه شده.
آنچه شما در باره نی گفتین درسته منتها این همون "غمی " هست گاهی از همه شادیها لذت بخشتره.