با حال بود![]()
با حال بود![]()
سلام عزیز اگه بخوام از این خاطره ها بگم که خیلی میشه یه بار تو دانشگاه نشسته بودیم من ترم 2 بودم دیدم یه دونه پیدا کرد هیچی خیلی عکس و کلیپ و این چیزا دادیم به هم که من یه نت براش سند کردم که خودتو نشون بده ببینیم کی هستی خودشو نشون داد دیدم واقعآ چیزه خوبیه گفتم بیام پیشت با هم صحبت کنیم گفت اگه ماشین داری میام تو ماشینت و اونجا با هم صحبت میکنیم چون من تو محیط دانشگاه با کسی حرف نمی زنم!!!!!!!!خیلی حالم گرفته شد چون نه ماشینی بود نه چیزی الان گفتی ماشینمو بفروشم گفتم اینو بگم که قدر ماشینتو بدونی تمام کار دنیا بر عکسه اگه ماشین نباشه هر چی دختره تو خیابون چراغ میزنن اگه هم ماشین باشه که طرح مبارزه با فساد درست میشه و اگه بخوای کسی رو سوار کنی با خمپاره میزننت![]()
ولی بهترین خاطره هارو با بلو دارم.![]()
ايول بعضي حرفات حرف دلمه بخدا
يه مدت به عنوان تاكسي تلفني كار مي كردم
موقع برگشتن هميشه مسافر هم ميزدم
باور كن وقتي اينور خيابون بودم دخترا همه اونور خيابون بودن و وقتي مي رفتم دور بلوار دور بزنم باز دخترا اونور خيابون مي رفتن![]()
ولي يه بار به يكيش اشاره كردم گفتم تكون نخور الان دور مي زنم ميام![]()
![]()
![]()
يه چيز ديگه بگم بخندي
ما خونوادگي يه جايي كه مي ريم مثلا يه مغازه كه مي ريم
چنان اونجا شلوغ ميشه كه جاي خودمون نميشه
يه بار مي خواستم چند بشكه آب مقطر از يه تصفيه خونه بگيرم باور كن تا رفتم اونجا تا خواستم پارك كنم ماشينو
5تا ماشين ديگه هم اومدن و سريع بشكه هاشونو گذاشتن تو نوبت گفتم باشه براتون دارم![]()
خلاصه هفته ديگش كه مي خواستم برم از اونطرف خيابون كه داشتم به اونجا نزديك مي شدم شروع كردم به سوت زدن براي خودم و يعني حواسم نيست كه چه خبره جلو تصفيه خونه بعد زير چشمي يه نگاهي كردم ديدم خلوته يهم گاز ماشينو گرفتم كامل چرخوندمش جلو تصفيه خونه پريدم بيرون گفتم آقا اين بشكه رو بگير پركن اونم جا خورد گفت مگه چيه گفتم هيچ چي پرش كن![]()
![]()
![]()
آقا صبر کنید با هم بریم.منم یه خاطره دارم.یه روز تو مترو بودم.وقتی سوار ترن شدم بلو رو روشن کردم و یا علی.منم حالا 6630 دارم اما تو بلو اسم N95 دادم.اقا یه سرچ زدیم دیدم 40 نفر بلوشون روشنه.خواستم یه چیزی بفرستم یه لحظه سر بلند کردم دیدم ملت دست همدیگرو نگا میکنن ببینن کی N95 داره خلاصه ما هم کم نذاشتیم یه عکس خیلی خفن فرستادم یکیشون گرفت .بعد که داشتم پیاده میشدم یه لحظه یه زن و شوهرو دیدم که رفته بودن تو گوشی.مرده هم شده بود عین لبو...![]()
اي شيطوناسم بلو رو ميزاري ان95
![]()
![]()
ما كه مترو نداريم كه همزمان 40 نفر توش اون باشن![]()
سر كلاس جغرافي بي كار نشسته بوديم گفتيم اقا چي كار كنيم حوصله مون سر نره![]()
يكي از بچه ها تازگي موبايلش برنامه ي رقص زده بود گفتيم بيا از معلممون عكس
بگيريم بندازيم رو برنامه رفتيم به معلم گفتيم اقا اجازه ميدين ازتون عكس يادگاري بگيريم
معلممون با خوشحالي گفت اشكالي نداره ما هم عكسمون رو گرفتيمانداختيم رو برنامه
و حسابي خنديديميكي از بچه هاي خل و چل گفت اين عكسه چه قشنگ در اومده
بيا به اقا هم نشون بديم ما هر چي گفتيم نكن حسن خطر ناكه حسن گوش نداد
و عكس رو به معلم نشون داد چشمتون روز بد نبينهمعلممون اول خنديد بعد كه
2قروني اش افتاد مثل بمب منفجر شد ميگفت كدوم بي پدر و مادري اين كار رو
كرده بره مامانشو برقصونه بياره خواهرشو برقصونيم(با عرض معذرت)خلاصه بعد كلي فحاشي موبايل
هم كلاسي مون توقيف شد و نصف كلاس رو ريخت بيرون من هم چون ضرر نكرده
بودم كلي خنديدم![]()
راستی بهتر نیست اسم تاپیکو عوض میکردن چون هیچ ربطی با موضوعش نداره!
خاطره های جالبی داره کم کم گفته میشه منم هر چی یادم بیاد براتون میزارم مواظب خودتون باشد
ممل جون از تو ديگه انتظار نداشتم
خوب بچه ها بيشتر از كارايي بلوتوث لذت بردن و خاطره مي گن و بعضي برنامه هاي ديگه.
مثل اون دوستمون كه اسمش محسن بود از برنامه dancer گفت كه باحال بود مادرشو بياره تا برقصونيمش![]()
دستت درد نكنه عزيز
ما هم مي خونيم خاطراتتون رو و ما هم اگه يادمون بياد تعريف مي كنيم
خيلي باحاله خاطراتتون انصافا![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)