این ویرایش رو در پست قبلی گذاشتم که فکر می کنم شما قبلش پست من رو دیده بودید:
ویرایش: اگه منظور شما اینه که این احساس ها واقعیت محض ندارند، موافقم. ولی دلیلی نداره بگیم انسان "حق نداره" چیزی که واقعیت محض نداره رو بیان کنه یا تصور کنه وقتی تجربه این احساس ها برای انسان واقعی است.
واقعیت اینه که این احساس ها واقعیت (!) رو نشون نمیدن، ولی "تجربه" ای که ما داریم واقعی است. مثلا من چهار سال درس می خونم و حسابی سختی می کشم و مدرک خیلی خوب دانشگاهی می گیرم. درسته که من راهی نداشتم به جز اینکه درس بخونم و سختی بکشم، ولی تجربه ای که در حین این کار داشتم و اون سختی که کشیدم واقعی است، حتی اگه چاره ای به جز این کار نداشته باشم و برای همین هم احساس خوب داشتن نسبت به این مسئله نه اشکال فلسفی داره و نه اشکال اخلاقی.
شما دارید کمی مسائل رو با هم قاطی میکنید، اینکه این احساسات واقعیت دارن ربطی به حقانیت اونها نداره، شما از یک طرف دارید میگید اینها همه توهم هست و از طرف دیگه میگید ما حق داریم به این توهمات بها بدیم و اونها رو واقعی بدونیم!! شما دارید میگید اینکه من از یک نفر بدم میاد از نظر عقلی بی دلیل هست، طرف هیچ گناهی نداره، بی گناه بی گناه هست، اما من هم حق دارم ازش متنفر باشم!! چه عقل سالمی این حرف شما رو قبول میکنه؟!
حداقل اگه اسم کسی رو در بحث میارید،
موضعش رو طوری بیان کنید که مشخص باشه داره چی میگه. سم
هریس کسی نیست که تفکر جبرگرا رو مشکل ساز بدونه، دقیقا برعکسش صحیحه و بارها صحبت کرده که ما باید سیستم قضاییمون رو بر اساس جبرگرایی طراحی کنیم و به جای مجازات برای جرایم، به فکر ابتدا پیشگیری و سپس درمان باشیم. در اصل سم هریس در اینجا داره میگه (و در پاراگراف های بعدی این متن دقیق توضیح میده) احساس و برخورد تنفر آمیز با این انسان هم کار صحیحی نیست که من باهاش کاملا موافق هستم.
خوشم میاد فقط میخایی حرفای منو یه طوری تفسیر کنی که خواننده فکر کنه من واقعا حرف سم هریس رو نفهمیدم!! فکر میکنم شما تصور میکنید فقط شما هستین که با سم هریس و داکینز و ... آشنا هسیتن و آثارشون رو میخونید!! من کجا گفتم در مورد موضع هریس صحبت کردم؟!! کجا گفتم هریس گفته تفکر جبرگرا رو مشکل ساز میدونه؟!! تمام انچه من در مورد هریس گفتم ایناست:
بقول سم هریس اگر ما اراده آزاد رو یک توهم بدونیم تمام سیستم فکری و احساسیمون رو باید زیر و رو کنیم، یه انقلاب بزرگ، بسیار بزرگتر از انقلابی که داروین راه انداخت ...
خودش منظورش رو با یه مثال روشن میکنه: میگه مثلا اگر یه خرس گریزلی بما حمله کنه معمولا ما ازش متنفر نمیشیم، و مثلا اگه بعدا تو باغ وحش ببینیمش به دوستامون با شوخی میگیم نزدیک بود این خرسه منو بکشه، بعد میگه حقیقت اینه که یک انسان بیشتر از یک خرس اختیار نداره، پس تنفر چرا؟
حالا شما از کجای حرف من فهمیدید من میگم سم هریس تفکر جبرگرا رو مشکل ساز میدونه من نمیدونم!!
راستی بنظرت منظور سم هریس از این جمله همونی نیست که من گفتم!!!
Which state of mind would you prefer—seething hatred or triumphant feelings of good luck and amazement? The conviction that a human assailant could have done otherwise, while a bear could not, would seem to account for much of the difference
خودش منظورش رو با یه مثال روشن میکنه: میگه مثلا اگر یه خرس گریزلی بما حمله کنه معمولا ما ازش متنفر نمیشیم، و مثلا اگه بعدا تو باغ وحش ببینیمش به دوستامون با شوخی میگیم نزدیک بود این خرسه منو بکشه، بعد میگه حقیقت اینه که یک انسان بیشتر از یک خرس اختیار نداره، پس تنفر چرا؟
.