مالورنه یا آپارو (Malorne یا Apa'ro) گوزن سفید عظیم الجثه در زمین بعنوان محافظ طبیعت پرسه میزد. قدرت او در طبعیت خویش نهفتهاست و مسئولیت او بر مخلوقات و پروش طبیعت در جهان بود. او پدر سناریوس بود، که سلطنت او برتمام طبیعت را به ارث برد.
تاریخ
..........
این نظریهای است که او پیرتر از الوون است.
اولین پیشینه مالورنه در افسانه تائورن به نام گوزن سفید و ماه موجود است. شرح داده که مالورنه چگونه توسط تائورن شکار شدهاست و با الوون در ازای کمک معامله کردهاست. مالورنه کمک الوون را پذیرفت و بعنوان قسمتی از معامله به او عشق میورزید. الوون سناریوس را از این ارتباط بدنیا آورد. مالورنه راهدار آشکارا زمانی که یک بحران بزرگ جهان یا تمدن الفهای شب را تحث تاثیر قرار میداد به الفهای شب کمک میکرد. گرچه او قدرتهای جادویی زیادی داشت، او هرگز خودش را به شکل دیگری تغییر نداد،حقیقتا گوزن از دو جنگ داخلی در میان الفهای شب با درآوردن خویش بدین شکل پیش روی چشمان متحیر الفهای شب جلوگیری کرد. مالورنه سیاستمدار ممتازی بود، آغازگر گفتگو مابین طرفین و دعوت کننده به آرامش بود.
مالورنه قادر به ورود در رویای زمردین و جهان مادی در هر زمانی بود، و تمام اتفاقات بین تو قلمرو را مشاهده میکرد چنانچه او از همه اتفاقاتی که همزمان در هردو جهان میافتاد اطلاع داشت. شایعاتی مبنی بر وجود گروهی از درویدها است که نام ناظران مالورنه را بعنوان درویدهای شاخ گوزن برخود نهادهاند.
خویشاوندان
...................
چنانچه در افسانهها آمده، مالورنه عاشق الوون مادر فرزندش سناریوس بود. او سپس همسر اژدهای ناظر یسرا شد. او سناریوس را همانند فرزند پذیرفت. این اتفاق مارا به این تفکر سو میدهد که یسرا و الوون یکی و مشابه بودند، اما این تئوری رسما رد شدهاست.
در دایرهالمعارف وارکرفت، به وضوح (برای بارها) تکرار شدهاست که مالورنه هرگز بطور عاشقانه با یسرا مواجه نشدهاست. ظاهرا شایعه از ارتباط نزدیک بین یسرا و سناریوس شروع شده است(اکنون میدانیم که که یسرا استاد و سناریوس شاگرد او بودهاست) که مشخص میشود الوون مادر غایب است.
مرگ و رستاخیز مالورنه
................................
الفهای شب مالورنه را بخاطر کمکهای بزرگش در نبرد پیشینیان در برابر تهاجم اول لژیون سوزان جایی که او جانش را بخاطر جهان ازروت از دست داد و مرد ستایش میکنند.
سناریوس از دیدن مرگ اورسول و اورساک، آویانا و آگاماگان برآشفت سناریوس هزاران فلگارد و فلهانتر را با شاخش خرد کرد و مقداری دیگر را در برابر جسد آگاماگان همانند تخته خرد کرد.
شیاطین سرانجام موفق به متوقف ساختن سناریوس شدند، قبل از اینکه شیاطین موفق به کشتن او شوند، مالورنه بصورتی ترسناک امد و چشمان تمام شیاطین را با رنگ سفید با شکوهش کور کرد. سم مالورنه بسیاری از شیاطین را متلاشی کرد، شاخ سفیدش بسرعت آنها را نابود میکرد. مالورنه از فرزندش سناریوس دفاع کرد، و بصورت تلپاتیکی به الفهای شب فرمان داد تا به سمت فرزندش بیایند، جارود سایهآواز و دیگران سناریوس را به جایی امن منتقل کردند.
غضب مالورنه موجب شده بود جریان که به نفع لژیون بود تغییر کند، هنوز آرکیماند نیامده بود. آذرخش سیاه در اطراف مالورنه به زمین اصابت کرد و او را پخته کرد ... آتش سبزی از زمین اطراف مالورنه برمیخواست، پوشش را سوزاند زمانی که زمین و سنگ شکل غولی با دستانی جمع شده چهار پایش را بر زمین کوفت. آرکیماند در اندازهای بسان مالورنه ظاهر شد.
مالورنه از تله جادویی او جست و با شاخهایش به ارکیماند فشار وارد ساخت، که موجب لرزش و آذرخش شد چنانچه شیطان و نژادهای ارزوت اطراف لرزیدند و بر زمین صاف خوردند و حیران و متحیر بودند. مالورنه و آرکیماند برای چند دقیقه جنگیدند تا اینکه سرانجام آرکیماند موفق شد تا مالورنه را گرفتار کند و با نیروی زیادش گردنش را بشکند. دلاور فداکار و پدر سناریوس، لنگ و مرده کنار آرکیماند افتاده بود.
ملفوریون فهمید که سناریوس بیهوش است و آرکیماند تنها مالورنه را کشتهاست. طلسمی روانه بدن آرکیماند کرد که دور بدنش همانند درختی پوشیده و گرفتار شد. آرکیماند همچنان خطرناک بود و مصم به رهایی توسط منورهای آتشین سبز بود.
مدت کوتاهی بعد (زمان خیلی کمی در واقع)، الکستراسزا، ایسرا و ساریدورمی، بهمراه اژدرسوارانشان وارد نبرد پیشینیان شدند. یسرا با شیهه به سمت مالورنه شتافت و چشمان تابان پیرش را باز کرد(یکی از تنها زمانهای معدودی که یسرا چنین کرد و در تاریخ وارکرفت ثبت شدهاست) با جیغی گوشخراش همچنانکه بخاطر قتل دوستش اشک میریخت. هزاران شیطان توسط چنگال و بالهای او به اطراف پرت شدند. دیوانگی او ادامه داشت، راهش را به سمت هدفش باز میکرد تا رمانی که در کنار جنازه مالورنه رسید و چانهاش را بر سر مالورنه گذاشت هق هق او در سرتاسر جهان شنیده میشد بطوری که سوگورای رویایی گوزن سفیدش پایان یافت.