تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 42

نام تاپيک: معرفی شخصیت های هنر نبرد

  1. #31
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض آنوب‌آراک


    آنوب‌آراک یا Anub'arak، پادشاه سابق ازجول‌نروب، در میان نروبینهایی بود که در جنگ عنکبوت قتل‌عام شدند، و در مراسمی مومیایی گردیدند. وقتی که ازجول‌نروب له شد و نروبین‌های نجات‌مانده پراکنده شدند، نرزول لیچ کینگ لردهای والامقام پادشاهی عنکبوت‌ها را برای انجام کارهای خود به صورت نامرده برگرداند و آنوب‌آراک بین آن‌ها بود.

    و اکنون به عنوان کریپت لردی کینه‌توز، از قدرتش برای جارو کردن هر مقاومت باقی‌مانده علیه سلطنت لیچ کینگ در سرزمین‌های پوشیده شده از برف استفاده می‌کند. با وجود تقاضاهای اتباع سابق‌ش، او بسیاری از نروبین‌هایی که در مقابلش ایستادند را قتل‌عام کرد.

    جاده‌ای به دوزخ
    .......................
    کریپت لرد به همراه کل‌توزاد جادوگری که به سمت معلون‌شدن میرفت، از ازجول‌نروب و گورستان نکسرماس حرکت کرد، که در داستان کوتاه جاده‌ای به لعن بازگو شده‌است.

    مسابقه تا تاج یخی
    ............................
    آنوب‌آراک، برای ملاقات آرتاس منتیل وقتی که به نرثرند رسید به جنوب فرستاده شد. قبل از معرفی خودش و برنامه‌های نرزول شاهزاده‌ی سیاه را از حمله‌ی الف‌های خون نجات داد. آنوب‌آراک به آرتاس کمک کرد که پایگاهی را دایر کند و سپس نقشه‌ی حمله به اژدهای آبی سافیرون را ابداع کرد. آنوب‌آراک به آرتاس گفت که زمان بسیاری طول می‌کشد که راهشان را از بین نیروهای کثیر کئل‌تاس و واش باز کنند، و نقشه‌ی حرکت از راه‌های زیرزمینی خرابه‌های ازجول‌نروب برای رسیدن به تاج یخی کشید، ولی اخطار داد که مسافرتی مخاطره‌آمیز خواهد بود.

    آنوب‌آراک آرتاس را از پادشاهی ویران‌شده‌ی عنکبوت‌ها هدایت کرد و بسیاری از تله‌های مرگ‌بار را در سر راه خود خنثی کرده و در همین حال، با بسیاری از اتباع سابقش، نروبینهای زنده، که او را به خاطر خدمت به لیچ کینگ که ازجول‌نروب را نابود کرد، شاه خائن می‌نامیدند، جنگید.

    وقتی که وارد پادشاهی شدند با باقی‌مانده‌های گروه مورادین که بوسیله‌ی بیلگان رهبری می‌شدند مواجه شدند، که خبر از شریری باستانی که در زیر پادشاهی آزاد شده بود، دادند و اینکه اجازه نمی‌دهند کسی درهای داخلی پادشاهی را بگشاید. آنوب‌آراک و آرتاس دورف‌های دردسردهنده را شکست دادند و وارد پادشاهی داخل شدند. بزودی، به شریری که دورف‌ها به آن اشاره می‌کردند رسیدند - گمنامها - موجوداتی عجیب و بدریخت که در زیر زمین برای زمان‌هایی که خیلی قبل پیش فراموش شده‌است، زندانی شده‌اند. آن‌ها حتی مقابل یک فراموش شده، موجودی با قدرت جهندگی بسیار مقابله کردند.

    بعد از وارد شدن به پادشاهی فوقانی، زلزله‌ای آنوب‌آراک را از آرتاس جدا کرده، و آنوب‌آراک و افرادش با حرارت سنگ‌ها را کندند تا قبل از کشته شدن آرتاس در یکی از تله‌های احمقانه که در سراسر تالارهای پادشاهی داخلی ازجول‌نروب وجود داشت، به او برسند. پس از پیدا کردن، و تحت تاثیر قرار گرفتن از طاقت آرتاس، آنوب‌آراک به سرعت او را به خارج از ازجول‌نروب و به بیرون هدایت کرد. جایی که بلافاصله با ایلیدن طوفان‌خشم و خدمتکارانش در جنگی برای سریر یخی، درگیر شدند.

    آنوب‌آراک به سرعت وارد جنگ شد و از آرتاس زمانی که او با جادو چهار ستون هرمی اطراف برج تاج یخی را فعال می‌کرد، دفاع کرد. بعد از فعال شدن همه‌ی آن‌ها، زمانی که آرتاس از پله‌ها به سمت سرنوشتت بالا میرفت، آنوب‌آراک آنجا حاضر بود.

    با وجود ظاهر شبیه به عنکبوت افرادش، بدن آنوب‌آراک بیشتر شبیه سوسکی عظیم با دو جفت بال ریز به نظر میرسد.

    او در جاده‌ای به لعن بصورت مخلوطی بی‌تناسب از عنکبوت و سوسک، توصیف شده‌است.

  2. #32
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض تیریون فوردرینگ


    تیریون فوردرینگ یا Tirion Fordring یکی از اولین پنچ شهسواران دست نقره‌ای است که توسط اسقف اعظم آلونوس فاول انتخاب شدند، و یکی از قهرمانان جنگ دوم بود. قبل از اینکه بخاطر دفاع از یک هورد به نام ایتریگ جایگاه خویش را از دست داده و تبعید شود ارباب ماردن‌هولد کیپ در هارث‌گلن بود. اخیرا بدنبال مرگ فرزندش تائلان فوردرینگ، تیریون شخصا وارد عمل شده تا انجمن دست‌نقره‌ای را بازسازی کند. اکنون جهاد نقره‌ای را رهبری می‌کند، تشکلی شامل شهسواران قدیمی دست نقره‌ای و آرگنت داون، که بر علیه لیچ کینگ و غضب می‌جنگند. هنوز هم دوستی او با رفیق خوبش ارک کهنه‌کار ایتریگ پابرجاست.

    داستان ایتریگ
    .........................
    بعنوان حکمران پادشاهی هارث‌گلن، تیریون زندگی راحتی داشت،‌ احترامی بسیار و عشقی توسط همسرش کاراندا و پسرش تائلان داشت. هم یک مبارز بزرگ بود و هم یک رهبر، تیریون در پادشاهی لردران مشهور بود. بخاطر بدست آوردن قدرت نظامی، تمریانت تیریون بعنوان یک پالادین در زمان تهاجم ارک‌ها برایش صلح و صفا به ارمغان آورده بود. بعد از این‌که جنگ پایان یافت، تیریون هر شب برای اینکه نزاعی دیگر بر اتباعش زیان نرساند دعا می‌خواند.

    یک روز، با ارکی پیر و منزوی که در برجی خراب شده زندگی می‌کرد روبرو شد. بلافاصله هردو به جان هم افتادند و گردوخاک کردند تا اینکه خرابه‌های برج بروی تیریون افتاد و از هوش رفت. روز بعد در تختخواب‌اش بیدار شد و فهمید که به‌سختی شکست خورده است. درد و رنج را تحمل کرد و با کمک دوست‌اش بارثیلاس بهبود یافت.

    فهمید که ارک نجات‌اش داده است، تیریون ردپای خویش را دنبال کرد و به‌سوی برج گام برداشت. ایتریگ ارک به تیریون گفت که قبل از اینکه به ازروت بیاید، ارک‌ها اجتماعی باشکوه برپایه شمنیزم داشته‌اند. پس از جنگ، او هورد آلوده را ترک کرده است. تیریون شرافت بزرگی را در ایتریگ دید و قول داد که راز زنده بودن او را حفظ کند، به سمت مردمش برگشت و به آن‌ها اعلام کرد که با ارک معامله کرده و هیچ خطری نیست.

    بارثیلاس چندان رازدار نبود و سیدن داث‌روهان را فراخواند و موضوع را به او گفت. داث‌روهان گروهی از شکارچیان را به جنگلی که ایتریگ بود برد. دی این حین که ارک اسیر شد، تیریون با مردان داث‌روهان می‌جنگید، و داث‌روهان با او توضیح می‌داد که اعمالش خیانت است. تیریون به استراث‌هلم برده شد تا محاکمه شود.

    با وجود التماس‌های کاراندرا به هیئت منصفه برای بخشیدن او بخاطر شرافت‌اش، تیریون امیدوار بود که عبرتی برای فرزندش باشد، به دادگاه عین اتفاق را بازگفت. سرانجام، هیئت منصفه‌‌ای تشکیل شده از دریاسالار دائلین پرادمور، جادوگر اعظم آنتونیداس، اسقف اعظم آلونوس فاول و شاهزاده آرتاس منتیل تصمیم گرفتند از این‌رو که تیریون به نیروهای اتحاد حمله کرده، دیگر عضوی از شهسواران درست نقره‌ای نیست و محکوم به تبعید شد. اوتر روشنایی‌آور طی یک مراسم نظامی قدرت‌های تیریون را از او گرفت و او را به‌خانه برای جمع کردن وسایلش فرستاد.

    بخاطر جلوگیری کردن از دستگیر شدن ایتریگ و جنایات جنگی که مرتکب شده بود، تیریون به استراث‌هلم برگشت،آن‌جا به محافظین ایتریگ حمله کرد. غافلگیر شدند و سعی کردند تا اورا آرام سازند تا زمانی‌که گروهی از ارک‌ها به شهر یورش بردند. تیریون از این فرصت استفاده کردو ایتریگ را آزاد کرده و از شهر فرار کرد.

    وقتی‌که در جنگل بودند، تیریون نزدیک شدن مرگ ایتریگ را حس کرد و تنها کاری که می‌توانست انجام دهد فراخواندن قدرت‌های نور برای شفا دادن ارکی که جانش را پیشتر نجات داده، بود. شگفت زده شد هنور قدرت‌های نور اورا برکت می‌داد و ایتریگ نجات پیدا کرد.

    ناگهان خودشان را در محاصره ارک‌ها و جنگ‌سالار جدید ترال دیدند کسی که با ایترایگ گفتگو کرده و او را برای بازگشت به هوردی که آداب و سنن قدیمی و ریشه‌های شمنیزم بازگشته دعوت کرده بود. ایتریگ برای پذیرفتن آن درنگ نکرد.

    تیریون در لردران ماند تا پیوستن فرزندش به شهسواران دست‌نقره‌ای را تماشا کند. فرزندش بعدها تبدیل به ارباب ماردن‌هولد شد. همسر تیریون به پسرش گفته بود که پدرش مرده و قبری فرضی برای او در کلیسا ساخت جایی که تائلان اسباب بازی‌اش را دفن کرد و مادرش پتک جنگ پدر را دریاد و خاطره او به فرزند داد.

    تبعید و بازگشت
    ..........................
    تیریون پس از تبعید در مزرعه کوچکی که واقع در شمال غرب سرزمین‌های طاعون زده شرقی در ساحل رودخانه ثاندروریل با اسب وفادارش میرادور زندگی می‌کرد. در زمان جنگ سوم او بر علیه نامردگان غضب می‌جنگید.

    او از پیدا کردن فرزندش تائلان وحشت زده بود، به جهاد سرخ پیوست و سرانجام تبدیل به لرد ارشد این محفل شد. با این‌وجود دورادور مراقب فرزندش بود و داوطلبان جسور را برای کمک به خودش و اندک مجاهدان در روستای کوچک سیندر‌هلم به خدمت می‌گرفت، آن‌ها توسط نیروهای غضب محاصره شدند، و غضب مانع از پیشروی آن‌ها شد.

    اخیرا، تیریون توسط مجاهدان از خاطرات فرزندش مطلع شد و متقاعد شد که جهاد را ترک کند تا مرگ فرزند را بچشم ببیند. پس از آگاهی از مرگ فرزندش،مصمم شد تا انجمن اصلی دست‌نقره‌ای را بازسازی کرده و آن را نیرویی خوب در جهان سازد.


    جهان هنر نبرد
    .......................
    تیریون فوردرینگ کوئست گیرنده سطح ۶۱ است که در کلبه‌ای نزدیک جنوب غربی تونل سرزمین‌های طاعون زده شرقی قرار دارد. او کمک‌هایی که از جانب اتحاد و هورد است را پذیراست. که داستان خودش و چیزهایی که از اتریگ آموخته را نقل می‌کند.

    جهاد سوزان
    ......................
    در جهان هنر نبرد : جهاد سوزان، تیریون فوردرینگ را می‌توان در هیلزباراد فوتیلز قدیم و از طریق غار زمان پیدا کرد. تیریون در مسافرخانه ساحل حنوبی با لباسی آهنی که همانند زره کنونی اوست و بهمراه اعضاء دست‌نقره‌ای در حال بحث در مورد اشبرینگر هستند. او اولین کسی بود که به‌آینده اسلحه و حماسی بودن نام آن اشاره می‌کند. متاسفانه، بیشتر دوستانی که در اینجا دور هم جمع شده بودند بعدها تبدیل به دشمن شدند، هرچند باقی مانده‌گان این گروه بعدها نهضتی متعصب ساختند.

    خشم لیچ کینگ
    .....................
    در بازی جهان هنر نبرد : خشم لیچ کینگ، تیریون به والگرید در دره مخوف نرثرند نقل مکان کرده و کوئست گیرنده‌ی سطح ۷۳ شده و لردوالا تیریون فوردرینگ لقب گرفته است.

    تیریون «فرمانده والا جهاد نقره‌ای» لقب گرفته است. جهاد نقره‌ای از ادغام آرگنت داون و دست‌نقره‌ای بوجود آمده است.

    همچنین تیریون در سریر یخی در کنار فدائیان نقره‌ای پیدا می‌شود که درحال صحبت با پاسدار ایبون است. بر اساس دیالوگ این دو با هم، شما می‌فهمید که ایبون در واقع همان داریون موگرین است. داریون موگرین بدبینانه می‌گوید که آن‌ها نمی‌توانند تا زمانی که لیچ کینگ در مقابل هیچ یک از اشکال نور آسیب پدیر نیست پیروز شوند. تیریون به او می‌گوید که خودش را هم تراز غضب نمی‌کند. آن‌ها برای افتخار این‌کار را می‌کنند.

  3. #33
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض نلثاریون زمین‌بان

    .
    مرگ‌بال نابودگر یا Deathwing the Destroyer، در اصل همان نلثاریون زمین‌بان (Neltharion the Earth-Warder)، ازفرقه‌ی اژدهایان و فرمانده‌ی اژدهایان سیاه است . هزاران سال پیش خزگورات تیتان آهنگر، مقداری از قدرت های نامتناهی خود را به او ارزانی داشت و او را نگاهبان و محافظ اعماق سیاره ازروت قرار داد تا از خدایان باستانی محافظت کند . او در زمان نبرد پیشینیان تغییر رویه داد و قسمت عمده ای‌از قدرت روان اژدها یا همان روان اهریمن را تسخیر کرد و در خیالش دنیایی ساخت، اما همیشه یک ضد قهرمان بود. نام او تبدیل به نجوایی از ترس و نفرین شد .

    در زمان جنگ دوم در قالب لرد داوال پرستور تلاش کرد تا تخت پادشاهی آلتراک را به دست آورد و اتحاد لردران را نابود کند. در این زمان همان طور که در داستان روز اژدها شرح داده شد، روح‌ اژدها نابود شد و مرگ‌بال هم از هم‌ نژادانش شکست خورد و گریخت.

    نبرد پیشینیان
    .......................
    نلثاریون احاطه‌ی کامل بر زمین و آنچه درون آن است از جمله مواد مذاب یعنی لاوا را دارد. در زمان حمله او و فرزندانش نفس خود را چون توپی از لاوا به کار می‌برند. او می‌تواند درون آتشفشان‌ها و مناطق با دمای بسیار بالا زندگی کند. نلثاریون جهانی را می‌خواست که فقط او و فرزندانش و تعداد اندکی خدمت گذار که مطیع او باشند در آن زندگی کنند. جهانی که دیگر اثری از سایر اژدهایان نباشد و الکستراسزا و ایسرا تنها بنده‌ی او و فقط برای جفت گیری باشند.

    خدایان باستانی نلثاریون را وادار کردند روان اهریمن را بسازد. به کمک گابلین‌ها و با خون خودش، نلثاریون در زیر زمین و درون دیگ‌های جوشان و سندان‌های گابلینی او یک صفحه‌ی طلایی را ساخت.

    او به طور عمده از سوی اکثر نژاد‌ها با نام مرگ بال شناخته می‌شود.عده‌ی قلیلی از میج‌ها، الف‌های شب و اژدهایان هنوز او را با نام نلثاریون خطاب می‌کنند. با این وجود در طی زمان‌ها نلثاریون نام‌های بسیاری به خود گرفته‌است. از جمله و نه تنها این اسامی:

    نلثاریون زمین‌بان
    نلثاریون خائن
    مرگ‌بال نابودگر
    اگزازاس (نام او در زبان الف‌های شب که ترکیبی است از «هرج و مرج» و «خشم» که روی هم رفته به دارناسی می‌شود «خشم اصلی»)
    سایه‌ی خون (نام ارکی)
    لرد داوال پرستور/شاه پرستور اول، فرمانروای آلتراک (در شکل انسان)
    شلاق سیاه(در میان اژدهایان استفاده می‌شود)
    آن که سیاه است
    نمود مرگ


  4. #34
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض تیرالیون


    ژنرال تیرالیون یا Turalyon، پالادینی مشهور بود که به ارتش اتحاد، هنگام و بلافاصله پس از جنگ دوم، با تعهد خدمت می‌کرد. او معاون فرماندهی لرد آندیون لوتار، فرمانده‌ی کل قوای متحدین بود، و بر نیمی از نیروی اتحاد در جنگ دوم فرمان میراند. نیمی دیگر به فرمان آندیون لوتار بود. در زمان حمله به منارهای سیاه‌سنگ، لرد لوتار در نبردی با ارگریم پتک تباهی کشته شد. ژنرال تیرالیون بود که شمشیر مخصوص جنگ و شکسته‌شده‌ی لوتار را برداشت، و لشکر اتحاد را به سمت پیروزی بر هورد، و اسیر کردن پتک تباهی، و فرستادن ارکها به آن سمت دروازه سیاه هدایت کرد. به عنوان ستوان شیر (لقب لوتار)، تیرالیون به وسیله‌ی سایر اعضای (وفادار) به اتحاد، جانشین لوتار در سمت فرمانده‌ی کل، نامیده شد. از آن روز به بعد، مرگ لوتار همیشه جلوی چشم تیرالیون بود، و او خود را مقصر می‌دانست.

    چند سال بعد، ژنرال تیرالیون بوسیله شاه ترنس منتیل برای محلق شدن به نیروهای اعزامی به درانور آن سمت دروازه سیاه ترمیم شده، دستچین شد. در آنجا، کشف شد که نرزول شمن ارکها، قصد دارد که با استفاده از چند سازه‌ی قدرتمند، دروازه‌های بیشتری را برای فرار ارک‌ها و غارت کردن جهان‌های دیگر، باز کند. نیروهای اتحاد در کل در متوقف کردن نرزول از باز کردن و فرار کردن به درون دروازه‌هاش شکست خورند و نیروهای بی‌نظم متعاقب که دروازه‌ها آزاد کردند، شروع به نابود کردن سیاره کرد. با احتمال صدمه دیدن ازروت در نابودی درانور، پالادین شجاع ایثارگرانه به جادوگر اعظم خدگر در نابودی دروازه سیاه در درانور کمک کرد.

    سرنوشت تیرالیون نامعلوم است. داناس قاتل‌ترول به پسر تیرالیون آراتور می‌گوید که تیرالیون را پانزده سال است که ندیده - به همین خاطر تیرالیون پنج سال بعد از بسته شدن دروازه سیاه ناپدید شده است. گرچه، بلیزارد اعلام کرده که او زنده است. معلوم نیست که او و آلریا رسماً ازدواج کرده یا فقط عاشق بوده‌اند.

    او در پیکره‌ای بزرگ سنگی در دره قهرمانان در استرم‌ویند به همراه سایر فرمانده‌هان گروه اعزامی اتحاد، جاودانه شده است. شمشیر شکسته‌ی در دستش به احتمال زیاد متعلق به لوتار است، او شمشیر شکسته را زمانی که لوتار در جنگ با هورد کشته شد، برداشت.

    شخصیت
    .............
    تیرالیون زمانی که اولین بار به عنوان ستوان لوتار انتصاب شد، هنوز از توانایی‌ش برای فرماندهی مطمئن نبود. او در ابتدا در حضور لوتار متحیر بود. زمانی که خود را جدا از لوتار و در فرماندهی نیمی از نیروهای اتحاد یافت، به پشتیبانی خدگر و آلریا تکیه کرد، کسانی که به بالا رفتن اعتماد به نفسش کمک کردند. در ایمان قوی، اگر نه به قدرت پالادین‌های هم‌رده‌اش، مثل اوتر، تیرالیون از مهارتش به عنوان یک پالادین و تجربه‌ش در فرماندهی برای شکست پتک تباهی کمک گرفت.

    فرزند دوم ماگرین؟
    .........................
    تیرالیون بعنوان یکی از معروف‌ترین کاندیداها برای دومین پسر نافاسد لرد والا ماگرین، مورد بحث است. که این حالت، او را برادر رنالت ماگرین، فرمانده‌ی جنبش سرخ در صومعه می‌کند. مامور تحقیق والا فیربنکس، که آخرین فرد در خط کوئست خاکسترآور است، اظهار می‌کند که اطلاعات بیشتر برای ساخت خاکسترآور جدید (که هیچ‌راهی برای پاکسازی فاسد شده‌اش نیست) بوسیله‌ی یافتن فرزند دوم ماگرین، که در اوتلند ساکن است، بدست می‌آید.

    تیرالیون تا کنون یکی از دو هیروی اعزامی است که تاریخچه‌ی خانوادگیش هنوز فاش نشده است. بسیاری از تیرالیون به خاطر پالادین بودنش حمایت می‌کنند، چون خود ماگرین نیز پالادین بود؛ با این حال بعضی بر این باورند که تیرالیون برای پسر ماگرین بودن بسیار پیر است، اگر فرمانده سرخ‌جامه ماگرین یکی از نشانه‌هایش باشد، (رنالت ماگرین در زمان فرار ترال از درنهول بچه بوده است، که این اتفاق ده سال قبل اتفاق افتاده؛ تیرالیون در آن زمان مرد بالغی بوده و در اوتلند گم شده است). کاندیدای بعدی گروه اعزامی خدگر است، هرچند در مورد سن اصلی‌ش بحثی وجود ندارد. (طبق آخرین نگهبان، او در زمان باز کردن دروازه سیاه بدست مدیو، هفده ساله بود). به طور معکوس، احتمال دارد که فرزند دیگر ماگرین، شخصیتی جدید و بی‌نام که عضو گروه اعزامی بوده، باشد، مثلا دیوید وین

  5. #35
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض مالورنه


    مالورنه یا آپارو (Malorne یا Apa'ro) گوزن سفید عظیم الجثه در زمین بعنوان محافظ طبیعت پرسه می‌زد. قدرت او در طبعیت خویش نهفته‌است و مسئولیت او بر مخلوقات و پروش طبیعت در جهان بود. او پدر سناریوس بود، که سلطنت او برتمام طبیعت را به ارث برد.

    تاریخ
    ..........
    این نظریه‌ای است که او پیرتر از الوون است.
    اولین پیشینه مالورنه در افسانه تائورن به نام گوزن سفید و ماه موجود است. شرح داده که مالورنه چگونه توسط تائورن شکار شده‌است و با الوون در ازای کمک معامله کرده‌است. مالورنه کمک الوون را پذیرفت و بعنوان قسمتی از معامله به او عشق می‌ورزید. الوون سناریوس را از این ارتباط بدنیا آورد. مالورنه راه‌دار آشکارا زمانی که یک بحران بزرگ جهان یا تمدن الف‌های شب را تحث تاثیر قرار می‌داد به الف‌های شب کمک می‌کرد. گرچه او قدرت‌های جادویی زیادی داشت، او هرگز خودش را به شکل دیگری تغییر نداد،حقیقتا گوزن از دو جنگ داخلی در میان الف‌های شب با درآوردن خویش بدین شکل پیش روی چشمان متحیر الف‌های شب جلوگیری کرد. مالورنه سیاستمدار ممتازی بود، آغازگر گفتگو مابین طرفین و دعوت کننده به آرامش بود.
    مالورنه قادر به ورود در رویای زمردین و جهان مادی در هر زمانی بود، و تمام اتفاقات بین تو قلمرو را مشاهده می‌کرد چنانچه او از همه اتفاقاتی که همزمان در هردو جهان می‌افتاد اطلاع داشت. شایعاتی مبنی بر وجود گروهی از درویدها است که نام ناظران مالورنه را بعنوان درویدهای شاخ گوزن برخود نهاده‌اند.

    خویشاوندان
    ...................
    چنانچه در افسانه‌ها آمده، مالورنه عاشق الوون مادر فرزندش سناریوس بود. او سپس همسر اژدهای ناظر یسرا شد. او سناریوس را همانند فرزند پذیرفت. این اتفاق مارا به این تفکر سو می‌دهد که یسرا و الوون یکی و مشابه بودند، اما این تئوری رسما رد شده‌است.
    در دایره‌المعارف وارکرفت، به وضوح (برای بارها) تکرار شده‌است که مالورنه هرگز بطور عاشقانه با یسرا مواجه نشده‌است. ظاهرا شایعه از ارتباط نزدیک بین یسرا و سناریوس شروع شده است(اکنون می‌دانیم که که یسرا استاد و سناریوس شاگرد او بوده‌است) که مشخص می‌شود الوون مادر غایب است.

    مرگ و رستاخیز مالورنه
    ................................
    الف‌های شب مالورنه را بخاطر کمک‌های بزرگش در نبرد پیشینیان در برابر تهاجم اول لژیون سوزان جایی که او جانش را بخاطر جهان ازروت از دست داد و مرد ستایش می‌کنند.
    سناریوس از دیدن مرگ اورسول و اورساک، آویانا و آگاماگان برآشفت سناریوس هزاران فل‌گارد و فل‌هانتر را با شاخش خرد کرد و مقداری دیگر را در برابر جسد آگاماگان همانند تخته خرد کرد.
    شیاطین سرانجام موفق به متوقف ساختن سناریوس شدند، قبل از اینکه شیاطین موفق به کشتن او شوند، مالورنه بصورتی ترسناک امد و چشمان تمام شیاطین را با رنگ سفید با شکوهش کور کرد. سم مالورنه بسیاری از شیاطین را متلاشی کرد، شاخ سفیدش بسرعت آنها را نابود می‌کرد. مالورنه از فرزندش سناریوس دفاع کرد، و بصورت تلپاتیکی به الف‌های شب فرمان داد تا به سمت فرزندش بیایند، جارود سایه‌آواز و دیگران سناریوس را به جایی امن منتقل کردند.

    غضب مالورنه موجب شده بود جریان که به نفع لژیون بود تغییر کند، هنوز آرکیماند نیامده بود. آذرخش سیاه در اطراف مالورنه به زمین اصابت کرد و او را پخته کرد ... آتش سبزی از زمین اطراف مالورنه برمی‌خواست، پوشش را سوزاند زمانی که زمین و سنگ شکل غولی با دستانی جمع شده چهار پایش را بر زمین کوفت. آرکیماند در اندازه‌ای بسان مالورنه ظاهر شد.

    مالورنه از تله جادویی او جست و با شاخ‌هایش به ارکیماند فشار وارد ساخت، که موجب لرزش و آذرخش شد چنانچه شیطان و نژادهای ارزوت اطراف لرزیدند و بر زمین صاف خوردند و حیران و متحیر بودند. مالورنه و آرکیماند برای چند دقیقه جنگیدند تا اینکه سرانجام آرکیماند موفق شد تا مالورنه را گرفتار کند و با نیروی زیادش گردنش را بشکند. دلاور فداکار و پدر سناریوس، لنگ و مرده کنار آرکیماند افتاده بود.

    ملفوریون فهمید که سناریوس بیهوش است و آرکیماند تنها مالورنه را کشته‌است. طلسمی روانه بدن آرکیماند کرد که دور بدنش همانند درختی پوشیده و گرفتار شد. آرکیماند همچنان خطرناک بود و مصم به رهایی توسط منورهای آتشین سبز بود.

    مدت کوتاهی بعد (زمان خیلی کمی در واقع)، الکستراسزا، ایسرا و ساریدورمی، بهمراه اژدرسوارانشان وارد نبرد پیشینیان شدند. یسرا با شیهه به سمت مالورنه شتافت و چشمان تابان پیرش را باز کرد(یکی از تنها زمان‌های معدودی که یسرا چنین کرد و در تاریخ وارکرفت ثبت شده‌است) با جیغی گوشخراش همچنانکه بخاطر قتل دوستش اشک می‌ریخت. هزاران شیطان توسط چنگال و بال‌های او به اطراف پرت شدند. دیوانگی او ادامه داشت، راهش را به سمت هدفش باز می‌کرد تا رمانی که در کنار جنازه مالورنه رسید و چانه‌اش را بر سر مالورنه گذاشت هق هق او در سرتاسر جهان شنیده می‌شد بطوری که سوگورای رویایی گوزن سفیدش پایان یافت.



  6. #36
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض کیل‌تاس سان استرایدر


    کیل‌تاس سان استرایدر یا Kael'thas Sunstrider، آخری نفر از سلسله استرایدر، شاهزاده کوئل تالاس و یکی از اعضای ارشد شورای کیرین تور شهر دالاران بود. پس از مرگ پدرش، شاه آناسترین سان استرایدر و ویرانی بیشتر کوئل تالاس، کیل‌تاس رهبری بقایای مردمش را ابتدا در اتحاد رو به تنش و سپس، در خدمت ایلیدان طوفان‌خشم برعهده گرفت. او متصدی منفعت موطن ویران شده، و مردم غمگین و آزاردیده اش بود.
    اما اکنون او از اربابش بدشگون تر شناخته می‌شود. سلسله وقایع بعدی باعث شد او به ایلیدان، مردمش و حتی عالم هستی خیانت کند... او خود به دلخواه خویش به خدمت لژیون سوزان و ارباب آن کیل جیدن فریبنده درآمد. در جهان وارکرافت، کیل‌تاس را با صدای کوئینتون فلین می‌شناسیم.
    شاهزاده کیل‌تاس ساحر قدرتمند و یکی از اعضای شش، شورای عالی و سایه افکن کیرین تور بود. قبل از جنگ دوم او و سایر اعضای انجمن از خدگر درباره ارک‌ها و وقایع کاراژان که منجر به مرگ مدیو شد بازجویی کردند.

    کیل‌تاس مهربان و بااحتیاط، بیشتر وقت خود را در دالاران گذراند. در طول جنگ سوم و با هجوم غضب به کوئل تالاس، تا جایی که توانست به تخلیه ساکنین باقی مانده در چیزی که قبلا شهر نامیده می‌شد کمک کرد، وی همچنین قسمت زیادی از جنگل‌های سحر آمیز را بخاطر کینه ورزیدن با غضب سوزاند. او پنداشت تا بر توده الف‌های عالی فرمان براند (به سقوط کوئل تالاس و خرد شدن مراجعه کنید). پس بنابراین نام پیروانش را به الف‌های خون بخاطر بیعت با مردمش که توسط غضب وحشیانه به قتل رسیده بودند تغییر داد. تنها چیزی که او اکنون احساس می‌کند نفرت از نامردگان بخاطر ویرانی موطنش، و خشمی سهمگین از اتحاد بخاطر قصور آن در برابر مردمش است. اجتماع مردمش که به جادو اعتیاد داشتند و اندوه وی برای قلمرو ویرانش او را نامید می‌کرد.
    کیل‌تاس به عنوان آخرین عضو بازمانده از سلسله سان استرایدر، و وارث تاج شاهی الف‌های عالی، تاکنون موفق به گرفتن حق خود نشده‌است، درعوض او حالا عنوان (ارباب الف‌های خون) را بر دوش دارد. او بر فن سیفون نیروهای جادویی چیره دست است و از آن برای جذب نیروهای جادویی اهریمنان استفاده کرده تا عطش اعتیادش به جادو را فرو نشاند، او این فن را به مردمش نیز یاد داده‌است. وی جمجمه پدرش آناسترین را از خطر نابود شدن در ویرانه‌های کوئل تالاس نجات داد و برای آن در دژ طوفان معبد جدیدی ساخت؛ این جمجمه از مصنوعاتی است که اژدهایان ناظر قرمز و زرد برای ترمیم چشمه آفتاب به آن نیاز خواهند داشت.
    کیل‌تاس در نبرد طبیعتا در درجه نخست بر جادویش تکیه می‌کند، ولی او همچنین شمشیرزن ماهری نیز هست و شمشیر ضربت آتش را خوب به کار می‌گیرد؛ آن تیغ طلسم شده میراث خاندان استرایدر می‌باشد و اولین بار در دستان جدش داثّ رمار به چرخش در آمده‌است.

    در جستجوی ایلیدان
    .......................................
    بدنبال ویرانی سیلورمون کیل از تهی بودن درون خود و مردمش اندک اندک آگاه گشت. او و مردمش دچار اشتیاق سیرنشدنی به جادو و ناهماهنگی بودند. هرچند که هنوز وقتش نبود تا درباره آن اقدام کنند، زیرا کیل و سایرین وظیفه‌های دیگری داشتند.

    کیل و سربازانش زمانی که آشوب نامردگان در اطراف دالاران رو به آغاز بود در جنگل کاج نقره‌ای مستقر شده بودند. در آن زمان نامردگان حملات خود را به پاسگاههای مرزی که کیل آنها بنا نهاده بود آغاز کرده بودند. او نیروهایش را گرداوری کرد تا در آنسوی رودخانه آرواس پناه جوید.

    زمانی که او ارابه‌های آذوقه را بارگزاری می‌کرد، با دو غریبه، مایو سایه آواز و تیرانده بادنجوا بدور از انتظارش دیدار کرد. الف‌های شب به مدت سه روز از اینسو به آنسوی دریا در پی تعقیب ایلیدن طوفان‌خشم بودند، کیل مظنون شد که شاید ایلیدان در پشت آشوب‌های دالاران است، و وقتی حکایت خود را به آنها گفت، تیرانده فوراً به او اعلام مساعدت کرد، زیرا با خود فکر می‌کرد که او می‌تواند در تعقیب ایلیدان به آنها کمک کند. مایو اعتقاد داشت که این هدر دادن وقت است، اما از روی اکراه پذیرفت. با حمایت الف‌های شب و متحدین غول کوهستانشان، کیل بسرعت راه خود را به دهکده توده هیزم یافت تا آذوقه‌های نهان زیر خاک را بازیابد، زمانی که کیل نیروی کمکی بیشتری گرد آورد، مایو از او پرسید که سایر مردمش کجا هستند و کیل درباره ویرانی کوئل تالاس به آنها گفت. تیرانده با او همدردی کرد، اما به وی هشدار داد که انتقام و خشم راه پسندیده‌ای برای گام برداشتن نیست.

    زمانی که آنها به دهکده توده هیزم رسیدند، نامردگان در انتظار آنها بودند، و به کاروان کمین کردند. کیل، مایو، تیرانده و نیروهایشان اولین مهاجمان را دفع کردند، اما موج دوم در راه بود، آنها پی بردند که کاروان از هجوم دیگری جان سالم بدر نخواهد برد. زمانی که تیرانده توقف کرد تا نامردگان را به تنهایی دفع کند، مایو و کیل با عجله کاروان را از پل عبور دادند، تیرانده نیروهای الوون را به یاری خویش خواند، اما پل خراب شد و آب رودخانه تیرانده را با خود برد. کیل می‌خواست او را تعقیب کند، اما مایو وی را متوقف کرد و به او یاد آور شد که تیرانده یک جنگاور بود و احتمال خطرات را می‌دانست. و سپس از کیل خواست تا به معامله شان متعهد باشد و به او در دستگیر کردن ایلیدان کمک کند.

    کیل و مایو ردپای ایلیدان را تا دالاران دنبال کردند، در آنجا دیده بانهای کیل دریافتند که او در حال اجرای مراسم عجیبی همراه با یک گوهر اسرار آمیز است. ملفیوریون از راه رسید و به آنها گفت که افسون ایلیدان از چشم سارگراس استفاده می‌کند تا نرثرند را در هم شکند. زمانی که کیل از پایگاهاشان در برابر نامردگان حریص دفاع می‌کرد، مایو و ملفیوریون فورا به مکان ایلیدان حمله کردند، وقتی که افسون ایلیدان قطع شد، ملفیوریون با برادرش وارد گفتگو شد و نقش او را در مرگ تیرانده محکوم کرد. کیل مبهوت اظهار کرد که هنوز مشخص نیست که تیرانده واقعا مرده‌است یا خیر، ولی با حالت غضبناک مایو ساکت شد.

    ملفیوریون دریافت که فریب خورده‌است، خشمگین شد و هنگامیکه با ایلیدان برای نجات تیرانده رهسپار می‌شد، با نیروی طبیعت تاکستانی ایجاد کرد و مایو را در آن گرفتار کرد. مایو سرانجام خود را آزاد کرد و کیل‌تاس را در ویرانه‌های دالاران تنها گذاشت تا تعقیب خود را ادامه دهد.

    رستاخیز الف‌های خون
    ...........................................
    کیل، بزرگ ارتشبد گاریتوس کسی که حکایت کیل را درباره الف‌های شب مردود اعلام کرد، و آن را یک عذر خیالی دانست در دالاران یافت. گاریتوس افسر فرمانده کیل بود، او معدود تحقیر نژادهای غیر انسانی را پنهان می‌کرد. گاریتوس کیل را مطلع کرد که یک نیروی ضربتی در حال تجاوز به دالاران است، و او راهی می‌شود تا آنها را بسوی کوهستان دفع کند. کیل فورا داوطلب شد تا به او یاری رساند، ولی گاریتوس نقشه‌های دیگری داشت. او شرح داد که قوای دوم دشمن از سوی شرق نزدیک می‌شود، و رصدخانه‌های محرمانه قبل از استفاده برای شناسایی موقعیت مهاجمان به تعمیر نیاز دارند. کیل مطابق دستور العمل رفتار کرد، ولی وقتی به دریاچه لردامر رسید، کارخانه کشتی سازی را ویران یافت. او هیچ راهی برای گذر از رودخانه نداشت. بانو واش یک ساحر ناگا به محض رسیدن وعده مساعدتش را به او داد، و درباره دودمان مشترکشان به وی گفت. واش به او تعدادی قابق داد، و کیل از آنها برای جابه جایی افرادش به رصدخانه‌های دور افتاده استفاده کرد.

    وقتیکه گاریتوس از جبهه بازگشت، با وجود آنکه کیل اطمینان داده بود که ناگا تهدیدی برای امنیت اتحاد نبوده‌اند، او را بخاطر همنشین شدن با آنها محکوم کرد. گاریتوس قبل از آنکه مسئولیت امنیت دالاران را به کیل بسپارد به او هشدار داد، که خیانت را تحمل نمی‌کند. طولی نکشید که فرستاده گاریتوس با فرامین جدید از راه رسید؛ او گزارش داد که رصدخانه‌ها، نیرویی از نامردگان را در غرب شناسایی کرده‌اند، و کیل باید آنها را شکست دهد. با این وجود فرستاده پیاده نظام، سواره نظام و گروهان پشتیبانی شاهزاده را به جبهه‌ها فرا خواند، و کیل را با مردمش تنها گذاشت تا با نامردگان مبارزه کنند. نامردگان بسرعت پایگاه‌های مرزی سراسر رودخانه را تصرف کردند. بار دیگر بانو واش و ناگایش از راه رسید، و به او پیشنهاد مساعدت داد، هرچند که کیل دودل بود تا پیشنهاد وی را بپذیرد ولی، واش اصرار کرد که بدون کمک او، کیل و مردمش یقیناً شکست خواهند خورد. کیل که می‌دانست بدون این نیروهای کمکی غیر ممکن است که جان سالم بدر برد پذیرفت، و آنها با کمک یکدیگر نامردگان را شکست دادند.

    پس از نبرد، کیل به واش درباره احساس پوچی در مردمش از زمانی که کوئل تالاس ویران شد گفت. واش به کیل شرح داد که ناگا هم چنین احساسی را دارند، و مردم او نیز به جادو اعتیاد داشته‌اند. و بدون چشمه آفتاب که جادوی همیشگی آنها را تامین کند، مسلماً رنج مهلکی خواهند کشید. کیل خبردار شد که گاریتوس نزدیک می‌شود، و به واش پیشنهاد کرد که بگریزد، اما افراد گاریتوس ناگا را هنگام گریختن دیدند، و کیل و مردمش را به اتهام خیانت دستگیر کردند. گاریتوس از خود راضی، به کیل گفت که اکنون همه مدارک مورد نیازش را بدست آورده و با او و سایر الف‌ها طوری که احساس می‌کند شایستگی دارند برخورد می‌کند، و سپس همه آنها را در سیاهچال‌های دالاران محبوس کرد.

    واش در فاصلاب‌ها خزید و خود را به سیاهچال‌های دالاران رساند؛ کیل را آزاد کرد و به او کمک کرد تا مردمش را نیز آزاد کند. واش به او قول داد تا او را از بندگی انسان‌های ظالم بوسیله ابعاد دروازه کل توزاد رهایی بخشد، و به جایی برد که اربابش ایلیدان، منتظرشان است. زمانیکه به خروجی سیاهچال‌ها رسیدند، کیل با دوست سابقش زندانبان کازان ملاقات کرد، و مجبور شد که او را به قتل برساند تا آنکه بتواند بگریزد. بمحض ترک کردن سیاهچال‌ها، الف‌های خون و ناگا از دروازه‌ای که آرکیماند آلوده کننده استفاده کرده بود تا به آزروت قدم گذارد، به جهانی جدید یعنی اوتلند گریختند.

    کیل خود را در سرزمین بی ثمر شبه جزیره آتش دوزخی یافت، واش به او درباره اینکه اوتلند زمانی موطن ارکی درانور بوده‌است گفت. آنها روزها به دنبال ایلیدان گشتند، تا آنکه واش رایحه آشنایی را در هوا بویید. مایو نگهبان، ایلیدان را در زندان متحرکی اسیر کرده بود، و در حال منتقل کردن او به پایگاهش بود. نیروهای کیل و واش فورا عازم جنگ شدند و به نبرد با سپاه مایو پرداختند تا ایلیدان بی هوش را بازیابند، و به پایگاشان برگردانند تا قفل سحر آمیزی که او را در آن زندان اسیر کرده بود باطل کنند.

    ایلیدان از سرسختی خدمتگذاران جدید و قدیمیش بطور یکسان خشنود بود، و به آنها درباره وضعیت در اوتلند گفت. از اینکه برای فرار از ارباب رنجیده اش، کیل جیدن به اوتلند آمده و آن را توسط مگ‌ثریدن و فل ارک‌هایش لبریز دیده‌است، همچنین به آنها درباره نیروهای کمکی اهریمنان که از میان دروازه ابعادی نرزول به اوتلند می‌آمدند، و نیروهای مگ‌ثریدن را تقویت می‌کردند گفت. کیل امیدوار بود که شاید ایلیدان بتواند اعتیاد الف‌های خون به جادو را شفا دهد، و از او پرسید که اگر می‌تواند به آنها کمک کند. ایلیدان محزون به او گفت که برای وضعیت آنها شفایی وجود ندارد، ولی به کیل قول داد که اگر به او بپیوندند، برای آنها باندازه‌ای نیروهای جادویی تامین می‌کند تا عطششان را برای همیشه فرو نشاند. بمحض شنیدن این سخن، کیل به ایلیدان سوگند وفاداری خورد. و رومات الف خون اعزام شد تا پیغام ایلیدان مبنی بر پیدا شدن یک موطن جدید را در کوئل تالاس منتشر کند.

    کیل و واش زمانی که ایلیدان در حال بستن دروازه‌های ابعادی بود از او محافظت کردند. کیل پادگان درن‌آی را که هدف تهاجم ارک‌ها بود یافت، و به آنها پیشنهاد کمک کرد، پیشنهاد مساعدتش توسط آکاما با اشتیاق پذیرفته شد. و درعوض آکاما حکیم بزرگ، وفاداریش را به ایلیدان پیشکش کرد. سرانجام، زمان حمله به معبد سیاه مگ‌ثریدن فرارسید، ایلیدان، کیل، واش و آکاما، بایکدیگر نیروهایشان را بر علیه استحکامات مگ‌ثریدن رهبری کردند، و پس نفوذ به آن، سرانجام مگ‌ثریدن را در تالار اورنگش شکست دادند.

    ایلیدان در جنگ پیروز شد، کیل جیدن از آسمان آتشین پدیدار شد و او را بخاطر گستاخی اش، برای سعی در پنهان شدن سرزنش کرد. اهریمن به او یک فرصت پایانی داد تا خود را با ویران کردن سریر یخی نجات دهد، یا با خشم جاودانه اش روبه رو شود.


    تهاجم علیه لیچ کینگ
    ..........................................
    کیل و متحدین جدیدش به نرثرند بازگشتند، آنها فورا با آنوب آراک و نژاد رنج آورش روبه رو شدند. هرچند که برای آنها دردسر ایجاد کردند، ولی نیروهای ایلیدان آهسته به طرف برف رود تاج یخ پیشروی کردند.

    طولی نکشید تا آرتاس با یگان کوچک نامرده اش از راه رسید. کیل شاهزاده را از زمان قبل از جنگ می‌شناخت و به او هشدار داد که نیروهای ایلیدان بیکران هستند، و او نمی‌تواند بموقع خود را به تاج یخ رسانیده و لیچ کینگ را نجات دهد.

    زمانی که آرتاس از آزجول نروب بیرون آمد، باید با زمان مسابقه می‌داد تا قبل از ایلیدان به سریر یخی برسد. هنگامیکه آرتاس و ایلیدان تلاش می‌کردند، ستون‌های هرمی که برف رود را احاطه کرده بودند فعال کنند، تا دروازههای مقارن با سریر یخی را بگشایند. کیل‌تاس و بانو واش بهترین کاری که می‌توانستند انجام دادند تا آرتاس را از تلاشش متوقف کنند، آرتاس و کیل چندین بار در برابر یکدیگر به نبرد پرداختند، اما نیروهای کیل توسط غضب به عقب رانده شدند. و آرتاس قادر بود تا هر چهار ستون هرمی را فعال کند. آرتاس و ایلیدان در بستر برف رود ملاقات کردند و عیناً در مقابل دروازه‌ها که اکنون گشوده شده بودند، با یکدیگر به جنگ تن به تن پرداختند. پس از نبردی سبعانه، آرتاس موفق شد تا از ایلیدان برتری بجوید. بدن نیمه جان ایلیدان بر زمین افتاد و جمع شد. هنگامیکه آرتاس تقدیرش را مطالبه می‌کرد، کیل و واش بی رهبر بر دامنه پوشیده از برف؛ برف رود رها شده بودند. آنها بدن بی هوش ایلیدان را با خود بردند، و به اوتلند گریختند.


    جهاد سوزان
    .....................................
    باقی مانده الف‌های خون در آزروت، اکنون بدون پشتیبانی از سوی اتحاد، به نومیدی در انتظار کمک هورد هستند که به آنها یاری رساند تا به اوتلند برسند؛ در آنجا می‌توانند به کیل‌تاس بپیوندند، و به سرنوشت طلایی که به آنها وعده داده شده دست یابند.

    کیل‌تاس در ارگش، چشم واقع در دژ طوفان که در میان جزیره اثیری طوفان زیرین غوطه ور است اقامت دارد. او، خشم آفتاب، لژیون‌های الف‌های خون در اوتلند که در خدمت ایلیدان ارباب اوتلند هستند، را رهبری می‌کند. اما وفاداری کیل به ایلیدان در حال خرد شدن است، و تعداد بسیار اندک، حتی در میان مردمش مایل هستند، تا به متحدین جدیدش بپیوندند...

    ورودی به غارهای زمان: نبرد کوه هیجال
    .................................................. ...............
    بعد از اشتقاق در حدود ده هزار سال قبل، ایلیدان هفت شیشه کوچک را پر از آب‌های چشمه جاودانگی کرد تا یک چشمه جدید بر فراز کوه هایجال بوجود آورد. ایلیدان از سه شیشه برای ساختن چشمه جاودانگی استفاده کرد، ولی تا همین اواخر مشخص نبود چه اتفاقی برای چهارتای دیگر افتاده‌است. ولی معلوم شد که یکی از این شیشه‌ها به کیل‌تاس سان استرایدر و دیگری به بانو واش سپرده شده‌است. در گذشته برای دسترسی به نبرد کوه هایجال در غارهای زمان، باید طی یک ماموریت طویل زنجیره‌ای در حالت قهرمانانه، و در سایر سیاهچال‌های اوتلند، قبل از ساختن کلید طوفان، کلید به جایگاه داخلی کیل‌تاس ر می‌ساختید. سپس مجبور بودید، کیل‌تاس را شکست دهید و شیشه جادوانگی اش را بردارید. اکنون دسترسی به دژ طوفان آزاد است و ملتزم انجام دادن، ماموریت طویل زنجیره‌ای نیست، هرچند اگر بازیکنان مایل باشند، می‌توانند انجامش دهند. بعد از اصلاح کننده ۲٫۴ معبد سیاه و کوه هایجال دیگر نیازی به ورودی ندارند.


    یک اتحاد نامقدس
    ....................................
    اسکایرس دریافته که کیل‌تاس از ایلیدان روی برگردانده، و با لژیون سوزان پیمان اتحاد بسته‌است.

    کیل‌تاس از جنون ایلیدان (بخاطر شکست از دستان آرتاس منتیل در تاج یخی، که نزدیک به چهار سال از آن می‌گذرد، بدان دچار شده‌است.) خبر دارد. «بنابراین صاحب کارش راعوض کرده‌است.» و بنا به گفته جادوپیشه تلدورن، تصمیم کیل مبنی بر اتحادش با لژیون سوزان نه تنها خیانت به ایلیدان، بلکه خیانت به هورد و مردمش نیز محصوب می‌شود، در مانا کوره آرا، عوامل لژیون سوزان دستورات را از کیل و خدمتگذاران خشم آفتابش دریافت می‌کنند؛ مهاجران و حادثه جویان الف خون زیادی از آزروت به اوتلند مهاجرت می‌کند، و این خود توجیه می‌کند که چگونه بازیکنان الف خون قادر هستند، تا در دژ طوفان به نبرد علیه کیل‌تاس بپردازند.

    اسکایرس تشخیص می‌دهد، که شیفتگی دیوانه وار کیل برای قدرت، نژاد الف‌های خون را به تباهی خواهد کشاند، و به مبارزه علیه کیل‌تاس و هواداران خشم آفتاب متعصبش، به امید آنکه بتواند مردمشان را نجات دهد، ادامه می‌دهد. این دلیل اصلی برای ارتداد اسکایرس است. هرچند که کیل‌تاس را به عنوان دیوانه می‌شناسند ولی او صرفا یک رهبر گمراه است، کسی که به هیچ قیمتی از یافتن راهی برای نجات مردمش متوقف نمی‌شود، حتی اگر بدان معنی باشد تا پیروان سابقش (در چشمان او) اسکایرس خیانت کار را قتل عام کند.


    راز لعنت شدگی
    .....................................
    بواسطه جاسوسی ازحلقه خاکی و فعالیتشان در دره سایه ماه، کیل‌تاس دانش راز لعنت شدگی را کسب کرد. راز لعنت شدگی توسط گولدان استفاده شده بود، تا ارتباط ارک‌ها را با روان زمین قطع کند، و ممکن است با افسونی که تاریسی‌ها هنگام احظار راگناروس، نابودگر آتشین به آزروت خواندند، یکسان و یا مشابه باشد.

    خدگر و آدال از هرگونه قهرمانان توانایی برای ممانعت از استفاده راز لعنت شدگی توسط کیل‌تاس درخواست کمک می‌کنند، ولی هرکس به دعوت جواب می‌دهد، ابتدا باید امتحانات نارو را پشت سر بگذارد...

    شکست
    .....................................
    زمانی که کیل‌تاس شکست می‌خورد، بروی زمین می‌افتد و قابل غارت کردن است. بهرحال زمانی که قهرمانان گواهی ای برای فوتش به شهر شاترات می‌آورند، مشخص می‌شود که او براستی نمرده است؛ او باز می‌گردد و با فریاد به همه در شهر شاترات هشدار می‌دهد:
    سکوت برفراز شاترات نازل می‌شود
    افکار آدال به ذهنتان هجوم می‌آورد
    کیل‌تاس سان استرایدر توسط (نام رهبر حمله) و متحدینش (درصورت مذکر بودن شخصیت بازیکن His و در صورت مونث بودن Her استفاده می‌شود.) شکست خورد زمان حمله به باقی الف‌های خون مقیم دژ طوفان اکنون فرا رسیده‌است، جنگ افزارت را بردار و بگذار آواز نبرد آدال به تو قدرت بخشد!
    کیل‌تاس سان استرایدر فریاد می‌زند: نارو، بوزینه‌هایت در تمام کردن کار شکست خوردند! مغلوب اما زنده‌ام... وقتی فرمان کشتی ات را بر عهده گرفتیم چنین اشتباهی مرتکب نشدیم.
    کیل‌تاس سان استرایدر فریاد می‌زند: همه برای چه؟ بدلیجات؟ دیگر خیلی دیر شده. مقدمات از قبل‌ها شروع شده‌است. بزودی ارباب بازخواهد گشت. کیل‌تاس سان استرایدر فریاد می‌زند: و تو یا آن احمق، ایلیدان هیچکاری نمی‌توانید انجام دهید تا مرا متوقف کنید! شما دو تن در حد خود، سهواً به من خدمت کرده‌اید.
    کیل‌تاس سان استرایدر فریاد می‌زند: سلاح هایتان را بر زمین بگذارید، و سرتسلیم به قدرت کیل جیدن فرو آورید!

    شاه آفتاب به خانه باز می‌گردد
    ..................................................
    با وجود شکستش در دژ طوفان، کیل‌تاس با یاری کاهنه دلریسا زنده ماند تا کار شاقش را به اتمام رساند، و نقشه اش بی تغییر باقی ماند. اما ظاهرش تغییر کرد، بصورت بیمار گونه‌ای رنگ پریده شد و کریستالی برجای مانده از شکستش در دژ طوفان، بر قفسه سینه اش خودنمایی می‌کند. پس از جمع آوری نیروی‌های مورد نیاز از مانا کوره‌هایش در طوفان زیرین، کیل‌تاس به کوئل تالاس باز می‌گردد تا چشمه آفتاب را دوباره نیرو بخشد، البته نه به عنوان سرچشمه جادوی مردمش بلکه به عنوان دروازه‌ای عرفانی که به او اجازه می‌دهد تا ارباب جدیدش، کیل جیدن را به آزروت احظار کند. همانند: چشمه جاودانگی که در ده هزار سال قبل برای احظار سارگراس استفاده شده بود.

    کیل‌تاس به عنوان آخرین رئیس سیاهچال 5-نفره تختان ساحر، در جزیره کوئل داناس بازگشته است. ولی قبل از مستقر شدنش در جزیره، او و نوکران خون اهریمنی اش به مرکز فرماندهی شوالیه های خون در سیلورمون حمله کرده و نارو، مورو که سرچشمه جادوی مقدس شوالیه های خون بوده است را به اسارت در می آورند. سپس ناور تضعیف شده را به فلات چشمه آفتاب می برند. این عمل باعث می شود که محفل شوالیه خون و رهبرش، بانو لیادرین، ارتباطشان را با خاندان سان استرایدر قطع کنند، و سوگند وفاداری شان را به شاتار و نیروی آفندی خورشید شکسته بخورند، این عکس العمل لیادرین برای انتقام از شاهزاده خائن بود.

    داخل تختان، کالیگوس اژدهای آبی، در شکل نیمه-الف خویش، ماموریت - [س70] جان سخت - را عرضه می کند، که طی آن باید، کیل‌تاس را کشت، و سرش را از تنش جدا کرده تا بتوان به حالت قهرمانانه تختان ساحر دسترسی پیدا کرد.

    شاهزاده و ساحره
    ....................................
    ماهیت رابطه بین کیل و جینا سرانجام پس از سال‌ها در پوشش شایعات، سرانجام در زندگی نامه کیل واقع در دایرِِة المعارف وارکرافت آشکار گشت.

    بدون تمایل متقابل

    ساحری چیره دست با قدرت عظیم (کیل)، عضو عالی رتبه کیرین تور گشت. مطالعات ساحری مداومش راه او را به ارگ بنفش گشود، در آنجا وی با جینا پرادمور زمانی که او هنوز کارآموز بود ملاقات کرد. کیل فورا جذب نوجوان با استعداد و دوست داشتنی شد، با این وجود، اختلاف میان سنشان او را انباشته از گناه و عدم اعتماد بنفس کرد. اگرچه او موفقیت کمی در برد توجه جینا داشت، ولی سرانجام از او خواستگاری کرد. اما او به مهارتش بیش از همه چیزهای دیگر واقف ماند.

    وقتی که شایعات مبنی بر این که جینا دل خود را به شاهزاده آرتاس منتیل داده‌است منتشر شد، کیل‌تاس عمیقانه غمگین گشت. زمانی که راه جینا و آرتاس از یکدیگر جدا شد، برای کیل بسیار آشکار بود که آنها هنوز به یکدیگر علاقه دارند. کیل‌تاس و جینا نمی‌توانستند رابطه‌ای بیش از یک دوستی بی لطافت با یکدیگر داشته باشند.

  7. #37
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض کردرن پتک‌وحشی


    کردرن پتک‌وحشی یا Kurdran Wildhammer، گریفین‌ران از نرثرون در هنر نبرد ۲، و رئیس قبیله پتک‌وحشی در سزمین‌های‌پسین بود. در زمان جنگ دوم، هورد به فرماندهی ارگریم پتک تباهی به سرزمین پتک‌وحشی‌ها حمله کرد و کردرن اولین دورفی بود که متجاوزارن را شناسایی و جنگ را آغاز کرد. او بعداً با کمک نیروهای اتحاد لردران در مقابل هورد تشنه‌به‌خون جنگید. پس از کمک اتحاد انسان‌ها در خارج کردن ارک‌های متجاوز و ترول‌های جنگلی از سرزمینشان، کردرن خود و پادشاهیش را متعهد به کمک به آندیون لوتار کرد. کردرن و مرکب وفادارش، اسکایری، در جنگ افسانه‌ای گردیدند. هم در جنگ در زمین و هم در هوا، به لردران و کوئل‌تالاس کمک رساندند. او با امتیاز کشتن نه اژدها جنگ دوم را به پایان رساند. بعد از پایان جنگ، کردرن در اتحاد به عنوان دیدبان باقی ماند و خدمتش بسیار در تلاش‌های جنگی اتحاد فوق‌العاده بود.

    بعد از شنیدن اینکه مرگ‌بال از دروازه سیاه به درانور رخنه کرده‌است، کردرن بسیار مشتاق بود که به عنوان دیدبان و مبارز برای گروه اعزامی اتحاد به درانور برود و قسمت گریفین‌ران‌ها را فرماندهی می‌کرد. با اینکه کردرن در حمله به آچندن زندانی شد، ولی بعدا به وسیله‌ی اتحاد نجات یافته و انتقام خود را از کسانی که زندانیش کرده بودند گرفت.

    وقتی که نرزول دروازه‌های کفرآمیز خود را بر درانور گشود، کردرن و همراهانش ماندن را انتخاب کرده تا مطمئن شوند که دروازه سیاه بسته شده تا به ازروت صدمه‌ای وارد نشود. برای بیست سال، بر این باور بودند که او مرده‌است و به همراه دوستانش در دره قهرمانان استرم‌ویند در سنگ جاویدان شد.

    کردرن در جهان هنر نبرد
    ..................................
    کردرن و اسکایری از نابودی درانور جان سالم بدر بردند. و بعد از محلق کردن نیروها با ناروها، در اوتلند ساکن شدند. کردرن خان سنگر پتک‌وحشی، پایگاه مرزی اتحاد در دره سایه‌ماه، غرب معبد سیاه است. او هیچ کوئستی را شروع نمی‌کند، ولی کوئست [۷۰]اخبار پیروزی را به پایان می‌رساند.

  8. #38
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض دائلین پرادمور


    دریاسالار دائلین پرادمور یا Admiral Daelin Proudmoore، لرد دریاسالار و شاه کول‌تیراس بود. به عنوان دریاسالار کبیر اتحاد، فرمانده‌ی کل نیروهای دریایی اتحاد در دوران جنگ دوم بود. او یکی از دشمنان سرسخت هورد بود و این باور را که هورد راه خود را تغییر می‌دهد رد می‌کرد. او بسیار از ارک‌ها متنفر بود و بسیار ترجیح می‌داد که همه‌ی آن‌ها را مرده ببیند. سرانجام بلعیده شده در نفرت خود، بدست هورد که رکسار آن را رهبری می‌کرد از کشته شد.

    بیوگرافی
    .............
    پرادمور جزیره‌ی کشور کول‌تیراس را در جنگ دوم رهبری می‌کرد. این کول‌تیراس بود که سرمایه‌ی بیشتر نیروی دریایی اتحاد را تامین کرد. بعد از جنگ اول، ارکها حملاتی به مسکن‌های ساحلی در کول‌تیراس و سواحل مجاور لردران و خازمودان را آغاز کردند. پرادمور با دوست قدیمی‌اش آندولین لوتار در کنارش، از جنگ کنار نمی‌کشید.
    بعد از معرفی شدن به عنوان لرد تمامی ناوگان دریایی قدرتمند اتحاد، پرادمور حملات دریایی بر ارک‌ها را فرماندهی می‌کرد و نیروهایشان در زمین و آب و هوا را نابود می‌کرد. علاوه بر این پالایشگاه در استراث‌هلم، را که گره اصلی منابع برای نیروی دریایی را داشت، اداره می‌کرد.
    پرادمور در آشفتگی‌های سیاسی بعد از جنگ دوم، از شاه ترنس حمایت می‌کرد حتی وقتی که تصمیم گرفت تا ارک‌ها را در اردوگاه‌های نگهداری قرار دهد. دخترش، جینا، با پسر شاه، آرتاس رابطه برقرار کرد، ولی کارشان پایان یافت و او تصمیم گرفت تا به مطالعات جادویی‌ش بپردازد. پرادمور همچنین دختری در خارج از ازدواجش از رابطه‌ش با ساحره‌ای الف به نام کیلنار شمشیرطلایی داشت. فینال، به صورت عمومی آشکار نشد. او فرزند ارشدش، درک و همه‌ی کسانی را که در شش کشتی‌اش در سومین ناوگان بودند را با حمله‌ی اژدهایان از دست داد.

    خدماتش در جنگ
    ..........................
    پرادمور یکی از متحدین نزدیک لردران برای سال‌های زیادی بود و جینا در دالاران زیر نظر خود آنتونایداس آموزش می‌دید. وقتی که خبر نابودی لردران در تهاجم اهریمنی را شنید، وحشت‌زده و ناامید شد. وقتی که لردران را برای نجات‌یافتگان می‌گشت چیزی جز گروه‌های نامرده و کمی بازمانده پیدا نمی‌کرد.

    دریاسالار بزرگ پرادمور، یکی از افراد مسئول در جدایی رابطه‌ی هورد-اتحاد بعد از شکست لژیون سوزان است. در نتیجه‌ی جنگ سوم، بعد از آنکه لردران به دست غضب فروریخت، دائلین و ناوگان دریایی‌اش به کالیمدور فرستاده شدند تا بدنبال بازماندگان بگردند. با این که دخترش، جینا پرادمور موفق شده بود که اعتماد جنگ سالار ترال را بدست آورد، دائلین احساس می‌کرد که باید هورد را نابود کند، قبل از آنکه آنها جای ثابتی در این «سرزمین جدید» بدست آوردند و آنقدر قدرتمند شوند که نتوان شکست داد.

    او شروع به حمله به سواحل و مسکن‌های ارک‌ها کرد، ولی وقتی که آن‌ها شروع به تلافی کردند، عقب‌نشینی کرده و در سنگر جزیره‌ی ترامور که جینا مستقر کرده بود، جای گرفت. هنگام بازگشت، از زنده پیدا کردن جینا از خود بی‌خود شده بود. ولی او را به همراه افرادی غریبه دید. رکسار مک‌ناتال، روخان ترول، چن ستبر طوفان و کایرن سم‌خونی متحدین هورد، با او بودند. پرادمور بلافاصله دستور دستگیری آن‌ها را داد، ولی جینا عقب نشینی کرده و به رکسار و دوستانش کمک کرد که فرار کنند.

    پرادمور به جینا اجازه‌ی هیچ توضیحی نداد و کنترل بر ترامور را غصب کرده و از آن به عنوان برپایی اسکلت جدیدترین حمله‌ش به ارک‌ها استفاده کرد تا انتقام خود را بگیرد. ولی او به خاطر متحدین زیاد آن‌ها شکست خورد، و مجبور به عقب نشینی به ترامور گردید. ولی ترال و رکسار می‌دانستند که پرادمور تا زمانی که نفس می‌کشد، از به ستوه آوردن مردمانشان دست نمی‌کشد. به خاطر همین به ترامور حمله کرده و راه خود را تا قلعه‌اش با جنگ باز کردند، جایی که رکسار با خود دریاسالار درگیر شد. پس از جنگی دشوار، دائلین پرادمور، قربانی تنفر خود، مرد. رکسار به جینا گفت که «او مبارز سربلندی بود» و «او را چنین به خاطر بیاور».

    فرزندانش جینا و تندرد، جای دریاسالار را به عنوان رئیس خانواده‌ی پرادمور گرفتند. جانشین فرماندهی پرادمور، ستوان بندیکت، فرمان قلعه تیراگارد در دوراتار را در دست گرفت. تا حضور انسان‌ها در سزمین ارک‌ها را حفظ کند.

  9. #39
    پروفشنال metana's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    باحال ترین جای دنیا!
    پست ها
    843

    پيش فرض

    سلام...
    خیانتکار ... حقیقت است، این من بودم که خیانت کردم. هنوز شکار می‌کنم. هنوز نفرت دارم.

    فک کنم اینجارو اشتباه کردین. اصل جمله اینه:
    Betrayer, in truth, it was i who was betrayed.
    still i am hated, still i am hunted,...
    جملات مجهولند.یعنی:
    خیانتکار.. در خقیقت به من خیانت شد... هنوز هم تسخیر شده ام. هنوز هم منفورم...

    البته من کلشو نخوندم. امشب میخونم. 

    با تشکر از زحماتتون.

  10. #40
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    خب منبعش هم بذار ببینیم از کجا کپ میزنی ؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •