جالبه که اصلا من به اون کتاب اشاره نکردم؛ ولی گویا برخی حضرات تمایل به این دارند که بحث رو اینگونه ادامه بدند.
حرف هایی که از اون کتاب زدید رو اصلا به اون شکل نگاه نمیکنم باید توضیح بدم براتون که هر کتاب بزرگی برای جلوگیری از تحریف برخی نکاتش، گاه رمز و رازی حرف میزنه و این دال بر رمز و رازی بودن اون کتاب نیست.
با اینکه نثرش صریح بود ولی لازمه دلیلش رو توضیح بدم:
وقتی زن بعد از ازدواج پایه پیمانی که با همسرش بسته نمی ایسته، این ممکنه مرد و زن رو به طرف فساد و هرزگی بکشونه و خطرات اجتماعی رو برای جامعه داشته باشه. از اونجا که همه میدونیم اینطور دعوا ها و پیمان شکنی ها چیزی نیست که حل نشه پس ابتدا مرد با موعظه، پند و سپس با قهر کردن و عوض کردن جای خواب پس از آن، کتک زدن به ملایمت و حتی نباید هیچ جای کبودی رو تن زن بمونه. اگه اینکار انجام نشه، شکایت و شکایت کشی و بعدش هم اگر احیانا دعوا به آشتی منجر شد، دیگه آبروی اون زوج پیش همه رفته اما این کتک کاری به ملایمت و یا این حبس کردن، میتونه جلوی این آبروریزی رو بگیره
.
برای اون جملاتی که از کتاب آوردید هم حرفی ندارم. چون خودتون هم دارید اون رو تحریف میکنید، طوری بیان میکنید که خواننده فکر کنه مقصود اصلی همین بوده و جملات قبل و بعد اون رو به کار نمیبرید. خیلی هاشون هم که اصلا چیزی نیست که اون کتاب گفته.
هر کتابی که درباره ی تمام مسایل کلی و جزیی حرف میزنه بخش اصلی حرفش رو میگه و دیگه توضیحات و تفسیر اون رو کنارش نمی نویسه. چون ممکنه کتابی بینهایت قطور به وجود بیاد.
نیاز به اثبات موضوع احساساتی بودن زن ها نمیبینم، فرضیه جدیدی نیست و ادعا یی نیست که من تازه امروز اون رو گفته باشم،چیزیه که تو جامعه میبینیم و اگه نگیم همه ی زنها، اکثریتشون این موضوع براشون صدق میکنه.
آزمایش های کنترل شده ای هم انجام شده که این رو ثابت کنه که با سرچ در اینترنت میشه خیلی هاش رو یافت.
پ.ن:
از ادامه دادن بحث خودداری میکنم، چون باعث انحراف تاپیک میشه و البته زیاد تو اینطور بحث ها حرفه ای نیستم؛
اما خیلی دوست دارم که پاسخ هاتون رو بشنوم.