دوست عزیز ، بالا هم عرض کردم ، در برخی موارد جای مناقشه وجود نداره چون کاملا واضح و مبرهن هست که باید دروغ گفت !!
مثل موردی که شما فرمودید .
دوست عزیز ، بالا هم عرض کردم ، در برخی موارد جای مناقشه وجود نداره چون کاملا واضح و مبرهن هست که باید دروغ گفت !!
مثل موردی که شما فرمودید .
اوه...
خب من اینقدر مثل شما فلاسفه پر از علم نیستم اما
شخصا خودم فکر میکنم بهترین راه حل اینه که اگر در راست مفسده ای است دروغ هم نگو ...یعنی چی؟
اصلا لازم نیست طرف چیزی بدونه اگر هم پرسید دروغ نگو فقط لازم نیست حقیقت رو بگی میتونی فقط به طرف در حد هشدار آگاهی رو برسونی
مثثلا خیانت...شوهرش خیانت کرده نیاز نیست بگی شوهرتو با فلانی دیدم کافی هشدار بدی با جملاتی که به شوهرش بیشتر باید توجه و محبت کنه وغیره...
و اگه فرض کن در حد دوستیه و خیانت کرده با کلام بهش هشدار بدی همچین شخصی با همچین رفتاری مناسب تو نیست و غیره
البته مختص آدمای باهوشه...نه کساییکه قصد انتقام گیری رو دارند از خداشون بوده سوژه ای دستشون بیاد داغ ...چهارتا بذارن روش داغ ترش کنن بچسبونن وردل طرف خوببب بسوزه
اگر هم مفسده ای در اون نیست بهتره دروغ گفته نشه حقیقت به ز دروغ... تا طرف با دونستن حقیقت بتونه راه درست رو خودش انتخاب کنه
دیروز یک اتفاق بدی برای پدر بنده افتاد که یاد این تایپیک افتادم
قضیه این بود پدرم دزدی رو میبینه که از خونه ای دزدی میکنه و سارق تو کوچه پس کوچه ها مخفی میشه بعد از اومدن پلیس و کمی جست و جو از پیدا کردن دزد نا امید میشن در این لحظه از پدرم که از مخفیگاه دزد با خبر بوده سوال میشه و پدرم جای دزد رو بهشون نشون میده اونا هم سارق رو با مشت و لگد دستگیر میکنن و میبرن! در راه برگشت به خونه دار ودسته ارازل و اوباش که سارق از دوستانشون بوده به پدرم حمله میکنن و سخت کتکش میزنن!! وقتی فردی دیگه ای دخالت میکنه به اون هم حمله میکنن!!
متاسفانه به خاطر این حمله وحشیانه پدرم و اون فرد یه شب تو بیمارستان بستری شدن و امروز صبح تازه مرخص شدن!
...
سوالی که برام پیش اومده اینکه
پدرم در اون لحظه باید چه مصلحتی رو درنظر میگرفت؟
این راست گفتن برای پدرم تا اینجا گرون تموم شده، کتک خورد خودش و کتک خوردن فرد دیگه و یه هفته خونه نشینی میشه گفت این یه راست فتنه انگیز بوده ولی به صلاح جامعه بوده و باعث شده یه سارق دستگیر بشه- در صورتی اگه سارق رو لو نمیداد امکانش بود که سری بعد از خونه ی خودمون دزدی میکرد! چه تصمیم باید میگرفت؟ از کدوم لحاظ باید بررسی میشد؟
گاهی اوقات تشخیص مصلحت کلی در لحظه خیلی سخت و پیچیده میشه و شاید مجبور بشیم چند دروغ مصلحت امیز دیگه هم بگیم تا اوضاع خوب پیش بره
Last edited by A/|\IR; 25-04-2015 at 23:35.
این مثال خیلی خوبی است برای افرادی که معتقد هستن اخلاقیات چیزی مستقل از بررسی عواقب اعمال بر سلامت (فکری و جسمی) انسان ها (و حیوانات) است.
چطور میشه بدون بررسی کردن عواقب گفت کار درست در این لحظه، دروغ گفتن بوده یا راست بودن؟ و واقعا با اطلاعاتی که پدر شما در اون لحظه در دست داشت به هیچ وجه نمیشد پیشبینی کرد این اتفاق می افته یا حتی پیشبینی کرد که نمی افته. شاید در این لحظه کار ایده آل این بود که به شیوه ای که دزد نفهمه چه کسی لو داده، دزد گزارش بشه (مثلا تلفن به 110 و توضیح مسئله و درخواست از اونها که به پلیس های در صحنه گزارش بدن). ولی خب در اون لحظه بررسی این مسائل واقعا دشوار یا حتی غیرممکن است.
دروغ مصلحتی فقط در زمانی اجازه داده شده که ما بخوایم بین دو نفر را که با هم دعوا دارن آشتی برقرار کنیم.
مثلا: دو تا برادر هستن با هم قهرن ما اجازه داریم بریم پیش یکی از برادرها و بگیم برادر دیگه گفت که دلش برای شما تنگ شده بود.
در اینجا تنها منفعت میتونه آشتی دو نفر باشه.
در غیر اینصورت برای هیچ کاری و هیچ موقعیتی به ما اجازه داده نشده دروغ بگیم.
دوستانی که بعضی موارد «تقیه» را بهانه دینی دروغهای خودشون میکنن در جریان باشن این کار وقتی جایز هست که جان آدم به طور مستقیم و صد در صد تحت خطر قرار بگیره.
اونوقت کي اجازه داده؟!
اسم اين مثالى که زدين فقط فضولي!
چه لزومى داره تو کارى که به ربطى نداره دخالت کنيم؟بحث در مورد زمانيه که ما در موقعيت خاصى قرار گرفتيم که بايد يا راست بگيم يا دروغ، اينجور مواقع همونطور که گفتم تشخيص راه درست کار آسونى نيست،در مورد تقيه گذشته از اينکه يه راه در رو يا زير آبيه! فقط تهديد جان رو در نظر نميگيره! مواردى که ترک تقيه موجب ضرر جانى و مالى و بدن و ... بشه يا ضررى به اسلام برسه واجب ميشه ( اون سه نقطه غيره هم گويا همه چيز هست)
Last edited by A/|\IR; 26-04-2015 at 16:02.
و البته دو نفر شاید با هم قهر بودن، ما با دروغگویی رفتیم و اونها رو آشتی دادیم، و بعد اتفاق های بسیار بدتری افتاد یا اینکه اصلا باعث شد خود اونها وقتی واقعیت رو فهمیدن با ما قهر کنند که چرا بهشون حرف دروغ نسبت دادیمبعد هم حتما یک نفر دیگه مجاز است بیاد و به ما حرف دروغ نسبت بده تا سایرین باهامون آشتی کنن و ...
از دید کسی که قهر کرده: اینکه من با کسی قهر می کنم یا نمی کنم بین من هست و اون شخص، دلیلی نمی بینم شخصی با فضولی بخواد حرف دروغ به من نسبت بده برای اینکه در خیال خودش کمکی کنه به ایجاد صلح و آشتی.
این هم باز از اون تفکر ریشه می گیره که ما تصور می کنیم "ما" هستیم که خیر و صلاح سایرین رو بهتر از خودشون می دونیم و "ما" هستیم که می فهمیم صلح و دوستی و قهر چه کسی با چه کسی خوب است یا بد. این "خودبرتربینی" نه تنها نسبت به سایرین توهین آمیز است، بلکه نحوه دید بسیار ناکارامد و مخربی نسبت به سایر انسان هاست.
چون روابط انسانی اهمیت دارن. ضمن اینکه وقتی فضولی محسوب میشه که شما بخواید از آشتی اون دو نفر منفعتی برای خودتون کسب کنید اما اگر فقط برای آشتی دادن دو دوست خوب، دو برادر، پدر و پسر باشه چطور میتونه فضولی و دخالت در کار دیگران باشه؟چه لزومى داره تو کارى که به ربطى نداره دخالت کنيم؟
قوانین مشخص و کاملا شفاف بیان شدن و تخطی از اونها برای همه روشن هست. اینجاست که لزوم ایمان به Afterlife معنی پیدا میکنه.در مورد تقيه گذشته از اينکه يه راه در رو يا زير آبيه! فقط تهديد جان رو در نظر نميگيره! مواردى که ترک تقيه موجب ضرر جانى و مالى و بدن و ... بشه يا ضررى به اسلام برسه واجب ميشه ( اون سه نقطه غيره هم گويا همه چيز هست)
اونی که به ما دستور داده تو حق داری در این موقعیت دروغ بگی همونم فکر بقیشو میکنه.و بعد اتفاق های بسیار بدتری افتاد یا اینکه اصلا باعث شد خود اونها وقتی واقعیت رو فهمیدن با ما قهر کنند که چرا بهشون حرف دروغ نسبت دادیمبعد هم حتما یک نفر دیگه مجاز است بیاد و به ما حرف دروغ نسبت بده تا سایرین باهامون آشتی کنن و ...
![]()
اگر بخوایم به احتمالات بعدش فکر کنیم. در همین داستانی که در ابتدای تاپیک گفتن شاید اونی که میخواستن دارش بزنن قاتل بود و بعد از اینکه بخشیدنش بره چند نفر دیگه را هم...
به این خوب فکر کنید که چرا کسی اونجا اعتراض نکرد؟!
میشه بگید خود برتر بینی از کجای اون پست ثابت میشه؟این هم باز از اون تفکر ریشه می گیره که ما تصور می کنیم "ما" هستیم که خیر و صلاح سایرین رو بهتر از خودشون می دونیم و "ما" هستیم که می فهمیم صلح و دوستی و قهر چه کسی با چه کسی خوب است یا بد. این "خودبرتربینی" نه تنها نسبت به سایرین توهین آمیز است، بلکه نحوه دید بسیار ناکارامد و مخربی نسبت به سایر انسان هاست.
قهر کردن نه روش تربیتی هست و نه روش مباحثه وقتی دو نفر با هم قهر میکنن که در رابطشون به بن بست میرسن و نمیتونن خودشون از اون بن بست خارج بشن برای همین از رو در رویی اجتناب میکنن (Avoid a Confrontation).
اگر بخوایم از بیرون به این قضیه نگاه کنیم بعد از اینکه دو نفر با هم آشتی کردن و صلح و صفا برقرار شده چرا باید براشون مهم باشه که چطور به این نقطه رسیدن؟ البته شرط اینکه ما نباید از این آَشتی منفعتی داشته باشیم به نظر میرسه جا افتاد.
اون دوستی که به قهر و دعوا منتهی شده خب از اول مشکل داشته ، حالا شما بیایی کاره خیر کنی از دید خودت و خب برای مدتی اینها با هم دوست بشن و آشتی کنن ، واقعا فک میکنین این دوستی پایدار میمونه وقتی ریشه اصلی قهر کماکان وجود داره و هر آن ممکنه دوباره مسئله ای پیش بیاد و بشه همون آش و همون کاسه ؟ این حرکت چیزی جز آسیب رسوندن به خودتون نداره ... چرا میشه توصیه کرد که آشتی کنین و فلان (در همین حد) ولی این که بگیم " هی فلانی میگه کشته مردشم خدا کنه بام دوست شه دوباره " نه تنها surreal هست بلکه زود برملا میشه و ... درضمن دیگه ما آدمای بالغی هستیم و میدونیم اندک دوستی هایی هستن که همیشه پایدار میمونن و اونایی هم ک از بین میرن ، همون بهتر که برن ...
چرا موقعیت های مختلف هست که آدم بهتره دروغ بگه، خیلی موقعیت های خاص البته من خودم سعی میکنم همیشه راستشو بگم ، مثل همون داستانی که دوستمون تعریف کردن ....
درضمن :
It's a basic truth of human condition that everybody lies , the only variable is about what
دوست من
چطور میشه به نظر کسی اعتماد کرد که انسانیت را مریضی میدونه؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)