به نظر من تعریفی که هر چهار دوست از لذت دارن تعریف کاملی نیست !
گذار انسان از یک موقعیت به موقعیت دیگر رو دارید لذت تعریف میکنید و اینکه اگر لذتی نباشه این گذار اتفاق نمیوفته، پس چی اتفاق میوفته؟
و این همون نگاه شیر یا خطی به حیات هست که در قالب ضرب المثل بیانش کردم که مبنایش اینست که هستی شیرین است و نیستی تلخ!!
پس هر عملی که انسان رو کمی از نیستی به سمت هستی سوق بده یعنی لذت !!
دو مثال متناقض:
اگر فردی خودکشی میکنه و از هستی داره زجر میکشه، به دنبال رسیدن به لذت نیستی است چون هستی براش قابل تحمل نیست !!
اگر انسانی داره با سرطان میجنگه و از نیستی گریزان است، به دنبال رسیدن به لذت هستی است چون نیستی براش قابل تحمل نیست!!
خوب مشخصه وقتی انسان رو در این لوپ بسته هستی و نیستی قرار بدیم، بالاخره از یکی به سمت یکی دیگر داره حرکت میکنه ولی این گذار اسمش لذت نیست.
یا حداقل برای همه نمیتوان چنین حکمی داد و صرفا نداشتن گزینه دیگر و عمل کردن از روی استیصال و درماندگی همراه با زجر و خیلی جاها بدون امید هست.