از ملانصرالدین پرسیدند مرکز زمین کجاست. ملانصرالدین گفت: «همینجا که ایستادهام». مردم گفتند: «چرا؟» گفت: «اگر باور ندارید، اندازه بگیرید!»
این ضرب المثل رو در مورد کسی بکار میبرن که ادعایی بدون دلیل رو مطرح میکنه، و اگر کسی قبول نکنه میگه دلیل بیار که اینطور نیست، یعنی وقتی کسی بش میگه ثابت کن اینطوره، میگه تو ثابت کن اینطور نیست (مغالطه طلب برهان از مخالفین) ...
اما وقتی به ضرب المثل دقت میکنیم میبینیم که این ضرب المثل اصلا برای چنین منظوری مناسب نیست، نه تنها مناسب نیست که حتی معنایی متناقض با این منظور هم داره! حالا چرا؟ این ضرب المثل زمانی میتونه صحیح باشه که ما زمین رو مسطح در نظر بگیریم، مثه یه صفحه کاغذ تو فضا، که اگر در یک جهت حرکت کنی آخرش به لبه دنیا میرسی! که اگه از اونجا یه قدم جلوتر بری دیگه میفتی! (شایدم بری بالا!) با چنین تصوری از زمین این ضرب المثل درست هست، چون چنین زمینی فقط یک مرکز داره، و هر جا نمیتونه مرکز زمین باشه ... اما میدونیم که زمین مسطح نیست، بلکه کروی هست، و از نظر هندسه روی سطح یک کره هر نقطه میتونه مرکز کره باشه، چون کره مرز و محدوده نداره، جایی تموم نمیشه، شما هر نقطه رو در نظر بگیرید مرکز کره هست!
بنظرم این ملانصرالدین دانشمندی چیزی بوده که خودشو به خلی زده بوده! زمانی که مردم فکر میکردن زمین مسطحه این میدونسه که زمین کروی هست! اما چون نمیتونسه براشون دلیل قابل فهم بیاره میگفته برین متر کنید، و واقعا هم اگر متر میکردن میدیدن که بله مرکز زمین هست! بنابراین ملا برای این حرفش دلیل داشته، اما چون مردم زمانش حرفای این دانشمند فراتر از زمان خودش رو نمیفهمیدن فکر میکردن داره ادعایی بدون دلیل میکنه!
پ.ن.
پسر نکنه حرفهای دیگه ملانصرالدین هم اینطوری باشن و علم ما هنوز به جایی نرسیده که حرفاش رو بفهمیم، فکرش رو بکن...!