تبلیغات :
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 4 اولاول 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 32

نام تاپيک: جامعه شناسی نخبه کشی

  1. #21
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی Motaharri's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    پست ها
    279

    پيش فرض

    مردم ایران عادت دارن از کاه کوه بسازن و به قول معروف وقتی که شور حسنی بگیرشون از هر کسی یک شخصیت تاریخی میسازن .
    برادر , شریعتی نخبه نبوده و نیست . همچنین جناب مطهری .
    کتاب های شریعتی بیشترش به صورت رایگان بین مردم منتشر میشده و یا این که قیمت خیلی کمی داشته . برای همین تجدید چاپ چندین باره داشته . {از قدیمی تر ها سوال کنین بهتون میگن}

    نو آوری در تفسیر !!!!! بیشتر میشه به دروغگویی و گول زدن تشبیهش کرد .
    از این جور نو آوری ها از هر کسی بر میاد و از اون جایی که تفسیر یک برداشت صرفن شخصیه هر کسی میتونه برداشت خودشو با آب و تاب آنچنانی ارائه کنه تا توی ذهن ببینده و شنونده و خواننده تاثیر آنچنانی بذاره و اونا رو در بازی با کلمات ذوب کنه .

    از همه مهمتر کتاب های ایشون رو اگه خونده باشین می بینید که چیز خاصی برای ارائه نداره و خیلی معمولیه .
    کتابی که طبق باورهای ایدئولوژیک پیش میره و برای همین هم مورد قبول عوام واقع شده . باورهای ایدئولوژیک بعلاوه زبانی شیرین تر و جذاب تر که مردم اون زمان ایران هیچ آشنایی با سبک و سیاق اون نداشتن و خیلی سریع جذبش شدن .

    نخبه نبودن ایشون به کنار . کافیه سطح نوشته ها ایشون با افرادی مثل مسعود انصاری - احمد کسروی - شجاع الدین شفا و ... بررسی بشه تا به اختلاف سطح بین اونا پی ببریم.
    اون موقع است که اگر فرض بگیریم شریعتی نخبه هم بوده پس اسم این افراد رو چی باید گذاشت ؟!
    وقتی کسی حرفایی رو در حوزه علوم انسانی میزنه که تا قبل او هیچکس به انها نپرداخته، اسمش نبوغ در علوم انسانی هست.
    ممکنه بخش های مذهبی علوم انسانی برای شما خوشایند نباشه، اما به این معنی نیست که نوآوری و آپدیت کردن مذهب رو نمیشه نخبگی دونست.

    اگر از این نوآوری ها از هرکسی بر میومد، انجامش میداد، امروز پایه اکثر درس های اسلامی تو دانشگاه ها آثار مطهری و شریعتی هست و اگه از هرکسی بر میومد، آثار اونا هم دیده میشد.
    خیلی هم جالبه که میگین حرفای شریعتی معمولیه. مثلا وقتی شریعتی میگه :

    من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقصند ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز میخوانند.

    راحت به بدنه جامعه نشونه گیری میکنه و سعی میکنه اگر عقایدی تعبدی دارن رو کنار بذارن و به زبانی بهشون میگه که متوجه بشن، نه اینکه مثل کسروی یا شجاع الدین شفا بگه هرکس نماز میخواند فلان است و...
    اون افرادی هم که نام بردین کتاب هاشون رو خوندم.

    اینا انسان های محققی بودن که اخلاق بحث کردن رو نداشتن، اگر همینا از میزان توهین و تمسخر کم میکردن و صرفا نقد میکردن شاید همین مردم با نخبه ها برخورد بهتری داشتن.
    به نظر من تاثر گذاری نخبه خیلی مهمتره.

  2. #22
    حـــــرفـه ای B3HZ@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    11,611

    پيش فرض

    وقتی کسی حرفایی رو در حوزه علوم انسانی میزنه که تا قبل او هیچکس به انها نپرداخته، اسمش نبوغ در علوم انسانی هست.
    ممکنه بخش های مذهبی علوم انسانی برای شما خوشایند نباشه، اما به این معنی نیست که نوآوری و آپدیت کردن مذهب رو نمیشه نخبگی دونست.

    اگر از این نوآوری ها از هرکسی بر میومد، انجامش میداد، امروز پایه اکثر درس های اسلامی تو دانشگاه ها آثار مطهری و شریعتی هست و اگه از هرکسی بر میومد، آثار اونا هم دیده میشد.
    خیلی هم جالبه که میگین حرفای شریعتی معمولیه. مثلا وقتی شریعتی میگه :

    من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقصند ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز میخوانند.

    راحت به بدنه جامعه نشونه گیری میکنه و سعی میکنه اگر عقایدی تعبدی دارن رو کنار بذارن و به زبانی بهشون میگه که متوجه بشن، نه اینکه مثل کسروی یا شجاع الدین شفا بگه هرکس نماز میخواند فلان است و...
    اون افرادی هم که نام بردین کتاب هاشون رو خوندم.

    اینا انسان های محققی بودن که اخلاق بحث کردن رو نداشتن، اگر همینا از میزان توهین و تمسخر کم میکردن و صرفا نقد میکردن شاید همین مردم با نخبه ها برخورد بهتری داشتن.
    به نظر من تاثر گذاری نخبه خیلی مهمتره.
    ما خیلی ها رو داشتیم که در این حوزه صحبت کردن و صحبت هایی پر معناتر و سنگین تر ارائه دادن . ولی این وسط فقط شریعتی بت شده و به اسم نابغه نام برده میشه !
    بالاخره هزینه هایی این وسط بوده تا یک لیدر ایدئولوژیک از نوع جدید برای مردم ارائه بشه .
    نو آوری های ایشون هم جدا کردن قسمت های به ظاهر زیبا و ترکیب اون با یک سری کلمات و لغات و به نوعی رنگ و لعاب دادن به صحبت های گذشته با طرحی جدیدتر و خوش آب و رنگ بود .

    این نبوغ نیست ... بیشتر شبیه به مونتاژ میمونه با کمی خلاقیت .

    بالاخره باید از همون ابتدا بازی با کلمات رو به دانش پژوهان این رشته آموزش داد تا بعده ها در صورت نیاز بشه از این روش برای کنترل یا به حرکت در آوردن مردم استفاده کرد .
    مردمی که خیلی وقته تحت تاثیر هر جمله ای قرار میگیرن . مهم نیست اون جمله چقدر حقیقی باشه یا چقدر اعتبار و سند پشتش باشه . فقط قشنگ باشه و در پیرو باورها و اعتقادات اونا .

    جامعه ای که درصد مطالعه مردمش زیر خط فقره مشخصه که در اون اشخاصی مثل شریعتی بت میشن و با بازی با کلمات مردم رو به قول شما به رقص در میارن .

    همونطور که خودتون کتاب های شریعتی رو خوندین میدونین اون کسیه که در کتاب "علی، مکتب، وحدت و عدالت" خیلی راحت تاریخ کشورش رو بی ارزش میدونه و هجوم اعراب به ایران با افتخار یاد کرده .
    یا در کتاب "بازگشت به خویشتن" میگه من نشان دادم که ملیت ایرانی بعد از حمله اعراب به وجود اومده .
    به غیر از صرف نظر کلی و همیشگی ایشون از تاریخ ایران قبل اسلام , صحبت های بدون منبع و مدرک زیادی هم ارائه دادن . در اصل شریعتی با بازی با واژه های ادبی خواننده رو سر در گم میکرد و یک جورایی سعی میکرد نشون بده که مفاهیم عمیقی در اون نوشتارها وجود داره .
    نمیخوام بگم که کل صحبت های اون بی ارزش بوده و میشه توی اونا نوشتارهای زیبا هم پیدا کرد ولی به هیچ وجه نابغه نبوده و نیست .

    شریعتی همون چیزهایی رو که مردم میدونستن رو با زبانی قشنگ تر و استفاده هنر ادبیات بهشون منتقل کرد . ولی چیز جدیدی مطرح نکرد که قبلا عنوان نشده باشه .
    اخلاق بحث کردن شریعتی چی بود ؟ حتمن کلی ادعای بدون مدرک و بی پایه و اساس .

    ظرفیت جامعه اون زمان ایران جواب درک افرادی مثل کسروی رو نمیداده ... همینطور که ایران فعلی و خیلی از مردمش همچنان به اون ظرفیت برای درک گفته های کسروی نرسیدن .

    از اون جایی که بیشتر مردم ایران از همون اول و دوران بچگی خیلی از مسائل و باورها بهشون تلقین میشه و تا سال های روی اونا کار میشه , این تفکرات اینقدر جایگاه مستحکمی دارن که به سمت دگر اندیشان جذب نشن .
    این مشکل کسروی یا ... نیست . مشکل میزان درک و پذیرش صحبتهاست .

    به هر حال جامعه ای که افرادش با خوندن دو تا صحبت کپی شده شریعتی از این طرف و اون طرف ذوب در بازی با کلمات میشن و به به و چهچه راه میندازن , نمیشه انتظار داشت که بعده ها از این شخص بت نسازن .
    Last edited by B3HZ@D; 02-07-2014 at 13:52.

  3. 3 کاربر از B3HZ@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #23
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    همونطور که محمد حسین گرامی گفتند، بحث این کتاب "نخبه کشی سیاسی در جایگاه قدرت" است، کتاب سه نمونه برای بررسی داره : قائم مقام فراهانی-امیرکبیر-مصدق...

    اینها خیلی هم شعائر دینی رو رعایت میکردن، تربیت و ادبیاتی که مصدق یا امیرکبیر بکار میبردند زبانزده، امیر کبیر کسی بود که هنوز بهاییان بخاطر تعقیب و کشتاری که ازشون کرد به او دیده جالبی ندارن(در نتیجه مسلمین به وی محبت دارند)، یا کسی که فراش روس رو به دلایل دینی شلاق زد، مصدق و نرمی و شخصیتی که داشته تا حدی که از ترفندهاش خوابیدن!، لبخند زدن و آرام سخن گفتن و... سر جلسه بوده و نرم خویی وی از نکات مشهور تاریخه.(مثالها در دو بخش بودند: نرم خویی و رعایت دین مردم)

    یعنی با عرض پوزش اصلا این بحث شریعتی و شاملو و...و ایرادی که جناب مطهری گرفتند(زبان نخبه و...) اینجا محلی از اعراب نداره، و بحث نخبه فرهنگی، هنری، علمی، نخبه علوم انسانی وو... نیست!
    ما سه نمونه کتاب و چندین نمونه دیگه رو وانهادیم و داریم از کسانی که حرف میزنیم که اصلا کیس این تاپیک نیستند و میگیم فلان شاعر زبان مردم رو نداشت!
    استدلالهای متفاوتی مطرحه در این دو بخش.
    این نمونه ها و این بخش اصلا اون ایرادات شاملشون نیست.

    ------

    مساله به نظر من در بعدی، ساده است ما همیشه در ایران یک "صاحب امتیاز" قدرت داشتیم، این صاحب امتیاز هرگاه که از سر اجبار قحط الرجال و...(امیرکبیر) یا رای مردم و...(مصدق) فردی رو بر سر امر "مدیریت" میگذاشته که "لایق" بوده، پس از چندی دیده میشه اصلاحاتش برای همون "صاحب" هم جالبه...اما وقتی موضوع از عوض کردن "رنگ دیوار" فراتر میره و اون فرد منتخب میاد و میبینه برای "اصلاحات ساختاری" همون "حضرت حاکم" باید جابجا بشه، "برخورد" بوجود میاد و خونها ریخته میشه....
    در ایران هم هیچ وقت کرامول نداشتیم...معمول شاه بوده که برده...(و این هم به ضعف ساختارهای فئودالی میتونه برگرده)

  5. 5 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #24
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    مساله به نظر من در بعدی، ساده است ما همیشه در ایران یک "صاحب امتیاز" قدرت داشتیم، این صاحب امتیاز هرگاه که از سر اجبار قحط الرجال و...(امیرکبیر) یا رای مردم و...(مصدق) فردی رو بر سر امر "مدیریت" میگذاشته که "لایق" بوده، پس از چندی دیده میشه اصلاحاتش برای همون "صاحب" هم جالبه...اما وقتی موضوع از عوض کردن "رنگ دیوار" فراتر میره و اون فرد منتخب میاد و میبینه برای "اصلاحات ساختاری" همون "حضرت حاکم" باید جابجا بشه، "برخورد" بوجود میاد و خونها ریخته میشه....
    در ایران هم هیچ وقت کرامول نداشتیم...معمول شاه بوده که برده...(و این هم به ضعف ساختارهای فئودالی میتونه برگرده)
    فکر میکنم در کمتر موردی مسئله به برچیدن نظام پادشاهی یا مخالفت با شخص شاه میکشید تا یک وزیر سرش به باد بره !

    مثلا این سوالی هست که از دکتر کاتوزیان در یک مصاحبه ای پرسیده شده و پاسخ ایشون اینگونه هست :

    با وجود دوام نهاد وزارت در طول تاریخ ایران زمین، شخص وزیر با وجود تمام اختیارات و توانمندی هایی که داشته است، چندان عاقبت به خیر نمی شد! این مسئله را چگونه باید توضیح داد؟ البته فریدون آدمیت از سنت وزیرکشی نام می برد…ببینید! مسئله این است که موضوع تنها «وزیرکشی» نبود، بلکه «شاه کشی»، «پدرکشی»، «برادرکشی» و «پسرکشی» همه جزو رسوم زمانه بود. دقیقا به دلایلی که در بالا گفتم. به این دلیل که سلطنت، مشروعیتی در یک قانون کم و بیش تغییر ناپذیر نداشت. تقریبا هر کس ممکن بود به هر طریقی شاه و وزیر شود و هر کس نیز بر همان اساس ممکن بود که محو و نابود گردد. «شاه عباس صفوی» اگر یک پسرش را کشت و دو پسر دیگرش را کور کرد، از این می ترسید که آنها مانند خودش که پدرش را با کودتایی برانداخته و کور کرده بود، همان گونه با او رفتار کنند. اعدام فجیع وزرایی همانند «خواجه شمس الدین جوینی» (صاحب دیوان) و «خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی»، تنها به این دلیل بود که قدرت و ثروت زیادی به هم زده بودند. «حاج ابراهیم کلانتر» (که بعدها اعتماد الدوله لقب گرفت) را «فتحعلی شاه قاجار» به همان دلایل زبان برید، کور کرد و سپس او را کشت. در قرن بیستم نیز سرنوشت وزیرانی همچون «عبدالحسین تیمورتاش»، «جعفر قلی خان سردار اسعد»، «فیروز میرزا»، «نصرت الدوله» و خیلی های دیگر از وزرا و امرا نیز همانند پیشینیان بود. آنان یا در زندان به قتل رسیدند و اموالشان به غارت رفت. یا مغضوب و مطرود و همچنین بی آبرو و حیثیت شدند که از نمونه های مثال زدنی آن می توان به سرنوشت «محمد علی فروغی» و «ارتشبد هدایت» اشاره کرد.

    متن کامل مصاحبه :
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    در واقع به نظر میرسه مسئله جنگ قدرت هست . کوچکترین ترس از اینکه قراره کسی جز شاه قدرت رو بدست بگیره ، موجب میشد طرف حذف بشه . حذف شدن هم که هزینه نداشت ، شاه بود و استبداد ...
    که جالب هم هست اگر بخوایم به عصر حاضر بیایم باز هم همینه. کوچکترین اقدامی در جهت خلاف قدرت حاکم شدیدترین برخورد ها رو بوجود میاره . ترور آقای حجاریان یک نمونه ی بارز از نخبه کشی . اما خب شکل حذف بصورت ترور و کور کردن و بریدن زبان دیگه مرسوم نیست ، ولی نفس حذف کردن همچنان برقراره ، که بازم مشخصه ناشی از برقرار موندن اون ساختار غلط هست ...
    Last edited by Mohammad Hosseyn; 02-07-2014 at 16:39.

  7. 5 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #25
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    فکر میکنم در کمتر موردی مسئله به برچیدن نظام پادشاهی یا مخالفت با شخص شاه میکشید تا یک وزیر سرش به باد بره !
    ...
    همونطور که گفتید در اکثر موارد مساله در نطفه خفه میشده، و از اونجا که دیکتاتور و اعوان و انصارش خودشون به خوبی میدونستن این دستگاه عریض و طویل و قدیمی به راحتی هم میتونه منهدم بشه(1299 یا 1357) به سرعت موضوع رو در نطفه خفه میکردند. دقیقن مثل رها کردن یک گلوله برفی که میتونه به یک بهمن سنگین منجر بشه...
    مساله اینه که این از نظر "بالا نیامدن جریان رقیب" مطرح بوده و نه این که لزوم این تغییر به یک ساختار دموکراتیک منجر بشه و نگران بخش دوم ماجرا باشند.
    به زبانی شاید برای قاجار نگرانی این بوده که این پدرسوخته فراهانی نکنه بیاد و زمام سلطنت رو برباید، چندان نگران نبوده که مردم ممکنه مطرح باشند.

    گاهی فراموش میکنیم وقتی از مصدق حرف میزنیم از یک دوره کوتاه دو ساله و یا امیرکبیر در یک دوره چهارساله حرف میزنیم، فرصت زمامداری بسیار کوتاهی به این افراد داده شد و اینهمه وقایع رخ داده...در مورد هر دو این افراد اتهامات در همین زمان اندک ضدسلطنتی(ضد دستگاه) مطرح شد و به این عنوان به زیر کشیده شدند. گرچه این دو دوران و شیوه های این افراد تفاوت های جدی داره و به جای خودش قابل طرحه.
    علیرضا قلی ساختار رو مطرح میکنه که تاب این افراد رو نداره، که اصلا ساختار آنچنانی مطرح نبوده که اینها بالا آمده باشند ، میشه ظهور این افراد را به کش و قوس دستگاه برای تحمل مطالبات مردم و بدحادثه و سپس پذیرش بخش کافی برای دستگاه و سپس خروجی دادن بخش نامطلوب نیز تعبیر کرد.(مثل برخورد حکومت شاه و ملی شدن صنعت)

  9. 3 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #26
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    ایران رتبه نخست مهاجرت نخبگان را در جهان به دست آورد !!


    براساس گزارش جديد صندوق بين المللي پول، ايران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان از ميان 91 کشور در حال توسعه يا توسعه نيافته دنيا کسب کرده است.

    صندوق بين المللي پول در اين مورد گزارش داده است که سالانه حدود 180 هزار ايراني تحصيلکرده به اميد زندگي و يافتن موقعيت هاي شغلي بهتر از کشور خارج مي شوند.

    اين صندوق بين المللي در گزارش خود مي افزايد که رقم خروج حدود 180 هزار نخبه تحصيلکرده از ايران، به معني خروج سالانه 50 ميليارد دلار ارز از کشور است.


    همچنین هفته‌نامه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی می‌نویسد:

    90 نفر از 125 دانش‌آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده‌اند، هم‌اکنون در دانشگاه‌های آمریکا و کانادا تحصیل می‌کنند.

    طی 14 سال گذشته 62 درصد از دانش‌آموزان مدال‌آور المپیاد به کشورهای توسعه یافته مهاجرت کرده‌اند. این عده اکثراً طی این مدت در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی برتر و تأثیرگذار دنیا مثل هاروارد، استنفورد، کمبریج، تورنتو و ... نه تنها تحصیل را به پایان برده‌اند بلکه بعنوان استاد فعالیت می‌نمایند.

  11. این کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #27
    داره خودمونی میشه مهـندس مسعود's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2015
    پست ها
    38

    پيش فرض

    ایران رتبه نخست مهاجرت نخبگان را در جهان به دست آورد !!


    براساس گزارش جديد صندوق بين المللي پول، ايران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان از ميان 91 کشور در حال توسعه يا توسعه نيافته دنيا کسب کرده است.

    صندوق بين المللي پول در اين مورد گزارش داده است که سالانه حدود 180 هزار ايراني تحصيلکرده به اميد زندگي و يافتن موقعيت هاي شغلي بهتر از کشور خارج مي شوند.

    اين صندوق بين المللي در گزارش خود مي افزايد که رقم خروج حدود 180 هزار نخبه تحصيلکرده از ايران، به معني خروج سالانه 50 ميليارد دلار ارز از کشور است.


    همچنین هفته‌نامه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی می‌نویسد:

    90 نفر از 125 دانش‌آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده‌اند، هم‌اکنون در دانشگاه‌های آمریکا و کانادا تحصیل می‌کنند.

    طی 14 سال گذشته 62 درصد از دانش‌آموزان مدال‌آور المپیاد به کشورهای توسعه یافته مهاجرت کرده‌اند. این عده اکثراً طی این مدت در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی برتر و تأثیرگذار دنیا مثل هاروارد، استنفورد، کمبریج، تورنتو و ... نه تنها تحصیل را به پایان برده‌اند بلکه بعنوان استاد فعالیت می‌نمایند.
    بگذارید بروند. اگر کسی نمی خواهد در کشور بماند و به هموطنان خود خدمت کند مگر اجبار است که بمانند؟ بهتر است بروند و پشت سرشان را هم نگاه نکنند. ایرانی بودن یک هویت است و شخصی به خاطر تولد در خاک کشور ایرانی نمی شود و باید این افراد در دل و قلب خود ایران را دوست داشته باشند که ندارند و بهتر است بروند.
    مگر شما موافق با آزادی نیستید؟ اگر کسی دلش می خواهد برود چرا جلویش را بگیریم؟ جالب است افراد روشنفکر همیشه دم از آزادی بیان و آزادی عقیده می زنند ولی انتقاد می کنند که چرا افرادی از آزادی خود استفاده کرده و از کشور مهاجرت کرده اند.

  13. #28
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    بگذارید بروند. اگر کسی نمی خواهد در کشور بماند و به هموطنان خود خدمت کند مگر اجبار است که بمانند؟ بهتر است بروند و پشت سرشان را هم نگاه نکنند. ایرانی بودن یک هویت است و شخصی به خاطر تولد در خاک کشور ایرانی نمی شود و باید این افراد در دل و قلب خود ایران را دوست داشته باشند که ندارند و بهتر است بروند.
    مگر شما موافق با آزادی نیستید؟ اگر کسی دلش می خواهد برود چرا جلویش را بگیریم؟ جالب است افراد روشنفکر همیشه دم از آزادی بیان و آزادی عقیده می زنند ولی انتقاد می کنند که چرا افرادی از آزادی خود استفاده کرده و از کشور مهاجرت کرده اند.
    اولا این موضوع اصلا ربطی به آزادی بیان و چیزهایی که فرمودید نداشت . کسی نمیگه اونایی رو که رفتن باید به زور برگردوند .
    ثانیا شما خیلی راحت می فرمایید " بهتر است بروند "
    این حرف از بیخ و بن غلطه چون کشور واسه پرورش نخبگان هزینه زیادی رو میپردازه و بهره این هزینه رو کشور های مقصد می برند . یه نگاهی بندازید ببینید هزینه تحصیل یک دانشجو در دانشگاه های دولتی چقدر واسه دولت آب می خوره .
    ضمنا نخبگان یک کشور مثل ناخن نیستند که بچینیم بندازیم دور . نخبگان جزو سرمایه مولد هستند و کشور و مردم بهشون احتیاج دارند .
    خروج هر نخبه معادل هزینه فرصت از دست رفته ایست که یک نخبه می تونه طی اون به کشورش سود برسونه .
    پس خروج نخبگان امریست بسیار منفی با تبعات بسیار بد برای کشور که از جمله اون میشه به پایین آمدن میانگین ضریب هوشی کشور اشاره کرد .

    چرا افرادی از آزادی خود استفاده کرده و از کشور مهاجرت کرده اند.
    این آزادی بی علت نیست . علتش اینه که ثروت کشور از مغزها نیست . که از نفته و چه بهتر که نخبگان از این کشور برن تا بشه راحت تر خدمت سرمایه های ملی رسید !!!
    Last edited by PLAΨMID; 31-01-2015 at 17:09.

  14. 4 کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #29
    داره خودمونی میشه مهـندس مسعود's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2015
    پست ها
    38

    پيش فرض

    اولا این موضوع اصلا ربطی به آزادی بیان و چیزهایی که فرمودید نداشت . کسی نمیگه اونایی رو که رفتن باید به زور برگردوند .
    ثانیا شما خیلی راحت می فرمایید " بهتر است بروند "
    این حرف از بیخ و بن غلطه چون کشور واسه پرورش نخبگان هزینه زیادی رو میپردازه و بهره این هزینه رو کشور های مقصد می برند . یه نگاهی بندازید ببینید هزینه تحصیل یک دانشجو در دانشگاه های دولتی چقدر واسه دولت آب می خوره .
    ضمنا نخبگان یک کشور مثل ناخن نیستند که بچینیم بندازیم دور . نخبگان جزو سرمایه مولد هستند و کشور و مردم بهشون احتیاج دارند .
    خروج هر نخبه معادل هزینه فرصت از دست رفته ایست که یک نخبه می تونه طی اون به کشورش سود برسونه .
    پس خروج نخبگان امریست بسیار منفی با تبعات بسیار بد برای کشور که از جمله اون میشه به پایین آمدن میانگین ضریب هوشی کشور اشاره کرد .
    در کشور هزینه آزادسازی مدرک وجود دارد که افرادی که فارغ التحصیل می شوند اگر مایل به خدمت در کشور نباشند باید پرداخت کنند و این مبلغ هزینه تحصیل آنها را پوشش می دهد.

  16. #30
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    در کشور هزینه آزادسازی مدرک وجود دارد که افرادی که فارغ التحصیل می شوند اگر مایل به خدمت در کشور نباشند باید پرداخت کنند و این مبلغ هزینه تحصیل آنها را پوشش می دهد.
    هزینه فرصت خروج نخبگان از کشور هم هست . که هیچ رقمه پوشش داده نمیشه .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •