بمان با من
اگر چه سنگم و دل شکن
اما تو دل شکر باش.
پناهم ده، هر چند سایه بانی نخواهم
فریادم زن، هر چند سکوت را پرستش کنم...................
بمان با من
اگر چه سنگم و دل شکن
اما تو دل شکر باش.
پناهم ده، هر چند سایه بانی نخواهم
فریادم زن، هر چند سکوت را پرستش کنم...................
دلتنگی که دیگر عروض و قافیه نمی خواهد فقط کافی است که بی تو باشم..............
Last edited by MEHR IMAN; 19-08-2011 at 11:56.
سکوت زیباست ..
اما برای من بی صدا
فریاد رویاست........
======
خواستم بگه که اشتباه کردم
بگه خطای دیده......
دستمو گرفت و آروم بغلم کرد
تو گوشم آهسته نالید
" بهم اعتماد کن ، فقط همین ..."
کاش هیچ وقت باورش نمی کردم.....
کنون که غمی عظیم به دل دارم
و در حسرت شادی اندکی هستم
با خود می گویم
خدای بزرگ چه سنگ دل بوده و من چه بی پروا مهربانش خوانده ام!!!
کاش بزرگی کند
و به مرگ من رضا دهد...
پی گمگشته ای آسمان را صفحه به صفحه ورق زدم
نیافتمش !
آواز بی تابیهایم به گوش مهتاب رسید
..
مهتاب سایه به سایه با من همراه گشت
تا ثابت کند
ماهی که جستم
تو سینه اون جا داشت ،
سهم من نبود .....
Last edited by MEHR IMAN; 01-09-2011 at 08:34.
آری دوستت دارم چنان که گر میان تو و من، به انتخاب دچار شوم تو می مانی و من فدای تو می گردم
آری بگذار نادانان دیوانه ام خوانند آنها که تو را نمی شناسند ،
عیبشان مکن
آنها که نمی دانند تو همه وجود منی....
عزم رفتن دارم
به هر ان کجا که بار غم افزون دلتنگی
بیش ازین آزارم ندهد
خدانگهدار دوستان...
Last edited by MEHR IMAN; 15-09-2011 at 00:58.
کاش باورهایم صبوری می کردند و مرا وامی رهانیدند
و من در سیاهی هجوم لحظه ها چون نگاره ای خاموش
پیش پای نا آرامی های تو زانو در برت می زدم!
تو آرام سر بر می داشتی از خفای خویش
و چشمهایت _ که آسمان را به آغوش دارند ـــ
قاب نگاه مرا ساحرانه به سرسرای خلوت مهر می کشیدند...
و من بی خود از زمزمه هستی خویش
سر بر شانه پر مهرت می گذاشتم
و در سکوت زبان تو
فریاد تپش های سینه پر سوزت
لالایی خوابهای نداشته ام میشد...
ای کاش......
![]()
Last edited by MEHR IMAN; 27-09-2011 at 17:09.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)