درباره سريال «از ياد رفته»
از سرزمينهاي شمالي
قبل از هر چيز اين مناظر زيبا از طبيعت شمال و شمايل زندگي روستايي در سريال «از ياد رفته» است كه نظر مخاطب را جلب ميكند. خوشبختانه سنت خوبي در سريالسازي تلويزيون در حال شكلگيري است كه مركز ثقل داستان را از پايتخت و زندگيهاي آپارتماني به سمت مناطق ديگري از سرزمين پهناور ايران سوق داده و از ظرفيتهاي نمايشي كه در بافت جغرافيايي و فرهنگي قوميتهاي مختلف وجود دارد، بهرهبرداري ميكند.
قاببنديهاي زيبا و كارت پستالي از طبيعت شمال و روايتي زبانشناختي از لوكيشنهاي متنوع و جذاب، بخشي از همين تمهيد هوشمندانه است كه فارغ از ساختار درام ميتواند براي تماشاگر خسته از شهرنشيني، لذتبخش باشد. حتي در تيتراژ بندي سريال هم از اين مولفهها استفاده شده و بين فرم و محتواي سريال تناسب منطقي ايجاد كرده است.
از ياد رفته نه فقط در فرم كه قصه خود را نيز برمبناي شرايط معيشتي شمال قرار ميدهد. البته يك قصه شخصيتمحور كه قرار است سرنوشت سخت و پرماجراي مرتضي را در اين كشاكش حوادث و رخدادهاي مختلف روشن كند. در ضمن از طريق اين قصه برخي پيام هاي اخلاقي بر اين مبنا را كه هر كار نيك و بدي در همين دنيا به مكافات و پاداش ميانجامد، برجسته ميكند. يا اين پيام كه دنيا فرصتي است تا آدمي با اراده و خودآگاهي، خودش را تطهير و پاك سازد. البته واكاوي چنين موقعيتي با توجه به اينكه هنوز قصه ابتداي راه خود است، كمي زود به نظر ميرسد.
سريال يك داستان طولي از زندگي مرتضي را بهتصوير ميكشد و روايتي خطي و مرحلهاي دارد، بهاين معني كه از يتيم شدن مرتضي با بازي محمدرضا فروتن آغاز ميكند تا در نهايت با بازي خود فروتن در بزرگسالي مرتضي ادامه پيدا كند. مرتضي كه در يكي از روستاهاي شمال متولد شده و زندگي سادهاي دارد، عاشق دختري به نام گلرخ ميشود كه سطح زندگي خانوادهاش با او متفاوت است. باوجود مخالفتهاي خانواده گلرخ، وي خانوادهاش را مملو از كشمكشهاي بسيار مجاب ميكند به اين ازدواج رضايت دهند. آن دو زندگي جديدشان را آغاز ميكنند. هرچند پدر گلرخ كه در بستر بيماري است با آنها قطع رابطه ميكند، اما گلرخ در تصميم خود قاطع است. با تشويقهاي گلرخ، مرتضي مصمم ميشود تحصيلاتش را ادامه دهد. او با جديت و ممارست به تحصيل ميپردازد و موفق ميشود در رشته پزشكي قبول شود. او به دانشگاه و كمي بعد براي ادامه تحصيل به خارج از كشور ميرود.
بخشهايي از اين سريال در آلمان فيلمبرداري شده تا تنوع در لوكيشن برجستهتر شود. سريالهايي از جنس ازياد رفته، به دليل اينكه دورههاي مختلفي از زندگي شخصيتهاي اصلي خود را روايت ميكند، 2 ويژگي مهم دارد. يكي فرازوفرودهاي متعدد در مقاطع مختلف داستاني كه بايد سويه دراماتيكي داشته باشد و دوم تعدد بازيگران تا در دورههاي مختلف سني شخصيتها بويژه قهرمان اصلي ايفاي نقش كنند.
حضور محمدرضا فروتن در اين سريال ميتواند امتياز خوبي براي جذب مخاطب باشد. كمتر پيش آمده فروتن را در يك سريال تلويزيوني ببينيم. حالا او قرار است به قهرمان اصلي اين قصه بدل شود و ميتوان حدس زد مخاطبان بيشتري با اين مجموعه همراه شوند. در ضمن فريدون حسنپور، اين سريال را بر مبناي رماني كه نوشته خود اوست، كارگرداني ميكند و ساختار رمانگونه سريال هم بر اين نكته تاكيد دارد. برخلاف طبيعت آرام منطقه زندگي اين دو كه تاكنون آرام و عاشقانه بوده كمكم دستخوش حوادثي ميشود كه تصورش براي گلرخ ممكن نيست. با پيشرفت علمي و تحصيلي مرتضي، جايگاه اجتماعي او هم تغيير ميكند و اين موضوع تاثيري مستقيم بر رفتار و اخلاق همسرش دارد. اما اين پايان كار اين زوج نيست، چرا كه رفته رفته پاي آدمهاي ديگري هم به ميان كشيده ميشود. در واقع قصه از دل طبيعت و رفاقت و سادگي روستايي آغاز ميشود، اما بتدريج با تجربه فضاهاي مدرن و شهري، همه چيز دچار استحاله شده و قدرت و تاثير فرهنگ بر شيوه زندگي و رفتار انسانها خود را نشان ميدهد. اين سريال را ميتوان تحليل جامعهشناختي از پيامدهاي تدريجي مدرنيته دانست كه زندگي بسياري از افراد تحصيلكرده را تحت تاثير قرار داده است. به عبارت ديگر، از ياد رفته حتي در عنوان خود نيز تلويحا به ارزشها و نگرشهاي اصيلي اشاره ميكند كه در هجمه و بسط مدرنيزاسيون به فراموشي سپرده شدهاند. نمونهاي كم و بيش مشابه همين مضمون را در سريال مرگ تدريجي يك رويا به كارگرداني فريدون جيراني نيز شاهد بوديم، اما در اينجا فريدون حسنپور تلاش كرده به لايههاي درونيتر اين استحاله فكري و دگرديسي شخصيت نفوذ كرده، تصويري روانشناختي هم از اين ماجرا ارائه كند.
از ياد رفته در عين پرداختن به تحليلي جامعهشناختي از تغيير موقعيت و نگرش نخبگان و خواص جامعه در دگرگونيهاي زندگي به روانشناسي شخصيتهاي خود در اين سير و سلوك هم اهتمام داشته و بيش از هر چيز واجد ظرفيتهاي دراماتيكي است. يعني در دام شعارزدگي يا پيامزدگي گرفتار نميشود و تعريف درست قصه بيش از هر چيز براي كارگردان اهميت داشته است. اين امتيازي است كه مرگ تدريجي يك رويا فاقد آن بود. با اين كه قرار است چند دوره از زندگي قهرمان اصلي داستان در اين سريال به تصوير كشيده شود و فضا و موقعيت داستاني نيز در يك بافت روستايي اتفاق ميافتد، اما ريتم قصه كند نيست و زيباييشناسي لوكيشن و جغرافياي اثر نيز به تلطيف بيشتر آن كمك كرده است.
واقعيت اين است كه از ياد رفته فارغ از زيباييشناسي بصري خود كه بسيار چشمنواز است، يك آرامش و سكوت دلپذيري دارد كه تماشاي آن را براي مخاطب خسته، دلنشين و لذتبخش ميكند. حضور رضا ناجي در نقش كرم با آن لهجه شيرين آذري نيز شيريني و ملاحت آن را دوچندان كرده است. فارغ از قصه سريال كه ممكن است چندان هم بكر و تازه نباشد چند ويژگي مثل طبيعت و لوكيشن زيباي داستان، حضور بازيگران ستارهاي چون محمدرضا فروتن و جاذبههاي بصري سريال، اين مجموعه را به اثري متفاوت ميان سريالهاي هفتگي تلويزيون تبديل كرده و اين نشان ميدهد اهتمام داشتن به ابعاد مختلف توليدي اثر نيز ميتواند همپاي قصه و بازيگرانش در جلب رضايت مخاطب موثر باشد و نبايد آن را دستكم گرفت.
سيدرضا صائمي
ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم - شنبه 7 آبان 1390