تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 4 اولاول 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 36

نام تاپيک: استرس و نگرانی داغونم کرده چه کنم؟

  1. #21
    اگه نباشه جاش خالی می مونه davood.2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    در پناه او...
    پست ها
    430

    پيش فرض

    سلام صبح قشنگتون بخیر

    معلوم هم نیست که بیماری شما چیه
    راستش دوست نداشتم این رو مطرح کنم اما خب میگم:
    من صرع دارم البته از نوع خفیف و قابل درمان
    دارو هایی که من مصرف می کنم : دیپاکین روزی 2 تا ، اکس کارپین روزی 2 تا و استازولامید روزی 1 عدد
    تنها قرص دوم کافیه که مغز و قفل کنه
    فکر کنم الان مشخص شد که چرا اضطراب و دلهره شدید دارم این دارو ها ( 2 قلم اول ) باث میشن جریان مغز و یادگیری و یاد اوری کاهش پیدا کنه به طوری که تنها نفس بکشی و زندگی کنی وقتی این دارو ها رو مصرف می کنم روزنامه خوندن هم برام سخت و غیر قابل تحمله چه برسه درس
    البته بهترین راه درمان بیماریم ارامش هست که باعث میشه تو چند ماه مرکز اختلال مغر خاموش بشه و همه چی به حالت اول برگرده
    اما کو ارامش
    خیلی بده ادم زحمت بکشه ولی نتونه ازش استاده منه
    خیلی بده ادم نتونه هیچ یک از خاطراتش رو بیاد بیاره
    خیلی...

  2. #22
    آخر فروم باز قله بلند's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    1,471

    پيش فرض

    البته بهترین راه درمان بیماریم ارامش هست که باعث میشه تو چند ماه مرکز اختلال مغر خاموش بشه و همه چی به حالت اول برگرده
    سلام
    انشاء الله که خوب می شید. خودتون می گید اگه آرامش داشته باشم، مرکز اختلال مغز خاموش می شه و همه چیز به حالت اول برمی گرده. این که خیلی خوبه.
    من هم پست هایی که براتون زدم به خاطر این بود که بدونید آرامش چقدر خوبه و چقدر می تونه به روند بهبود بیماری تون کمک کنه. من هم دقیقاً همینجوری هستم و باید آرامش داشته باشم و الان هم یک ماهی می شه که درس رو گذاشتم کنار چون حالم فعلاً مساعد درس خوندن نیست. همونطور که براتون گفتم، نمی شه مریضی رو با دیگران تقسیم کرد، پس نقش خود بیمار خیلی مهمه که با پزشک همکاری کنه. شما الان وظیفه مهمی که دارید اینه که با پزشک همکاری کنید و از هرگونه تنش دوری کنید.

    حال شما رو دقیقاً درک می کنم چون همه این راهها رو رفتم و به جِد به شما توصیه می کنم که مواظب سلامتیتون باشید چون آب رفته به جوی باز نمی گرده و روزی می رسه که به یاد حرف های این روز می افتید و می گید: "ای کاش بیشتر مواظب بودم و الان به جای طول کشیدن بیماریم، خوب خوب شده بودم". همون آرزویی که الان من دارم می کنم.

  3. 2 کاربر از قله بلند بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #23
    پروفشنال greena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر نور زیبای خدا
    پست ها
    903

    پيش فرض

    هییییییییییییییییییی رفیق اگه بدونی این دنیا چقدرمسخرهست از همین الان میخندی تا آخرین روز زندگیت

    مشکل روحی مشکل جسمی همشون از کشک هم کشکتره مثلا همه فکرمیکنن مشکلی که دارن بدترین مشکل دنیاست،

    رشته ای که میخونی از لحاظ کاری واقعا خوبه من خودم توبیمارستان کار میکنم تمام بچه های آزمایشگاه ما چند جا کار میکنن و...
    این از آینده شغلیت حتی با کاردانی
    حالا مشکل بیماریت دوست من خداوند به هر کسی به اندازه ظرفیتش سختی یا مشکلات تو این دنیا می ده یعنی اگه من پا یا دست نداشته باشم قبل از اون ظرفیطش به من بخشیده شده،بعدش هر وقت به کسی مشکلی میرسه روبروش یه در رحمت باز شده فقط چشماتو باز کن دوست من ...
    من خودم آدم خیلی خیلی پر انرژی هستم یعنی دوستام بهم میگن که ما باور نمیکنیم که تو بمیری چو دوباره زنده میشی هههه....ولی بعضی وقتها زندگی برام پوچ میشه ولی کمی صبر میکنم وصد البته توکل به خدا
    تو و همه ما خدا رو داریم پس دیگه هیچی کم نداریم
    موقع امتحانات دانشگاهم از استرس در حال سنگ کوب کردن بودم ولی آخرش مید ونی چی به خودم میگفتم نهاتش امتحانو میافتم یا نه مشروط میشم یا نه یه ترم میرم تعهد میدم آخر دنیا که نیست گوررررررررر بابا ی دنیا خودت و خانوادتو بچسب رفیقاتو چشماتو ببند وبا خیال راحت بگیر بخواب برو تو خیابون پارک با دوستات قدم بزن چشم بهم بزاری رفتیم دنیای دیگه دنیای واقعیییی...

  5. 5 کاربر از greena بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #24
    اگه نباشه جاش خالی می مونه davood.2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    در پناه او...
    پست ها
    430

    6

    هییییییییییییییییییی رفیق اگه بدونی این دنیا چقدرمسخرهست از همین الان میخندی تا آخرین روز زندگیت

    مشکل روحی مشکل جسمی همشون از کشک هم کشکتره مثلا همه فکرمیکنن مشکلی که دارن بدترین مشکل دنیاست،
    رشته ای که میخونی از لحاظ کاری واقعا خوبه من خودم توبیمارستان کار میکنم تمام بچه های آزمایشگاه ما چند جا کار میکنن و...
    این از آینده شغلیت حتی با کاردانی
    حالا مشکل بیماریت دوست من خداوند به هر کسی به اندازه ظرفیتش سختی یا مشکلات تو این دنیا می ده یعنی اگه من پا یا دست نداشته باشم قبل از اون ظرفیطش به من بخشیده شده،بعدش هر وقت به کسی مشکلی میرسه روبروش یه در رحمت باز شده فقط چشماتو باز کن دوست من ...
    من خودم آدم خیلی خیلی پر انرژی هستم یعنی دوستام بهم میگن که ما باور نمیکنیم که تو بمیری چو دوباره زنده میشی هههه....ولی بعضی وقتها زندگی برام پوچ میشه ولی کمی صبر میکنم وصد البته توکل به خدا
    تو و همه ما خدا رو داریم پس دیگه هیچی کم نداریم
    موقع امتحانات دانشگاهم از استرس در حال سنگ کوب کردن بودم ولی آخرش مید ونی چی به خودم میگفتم نهاتش امتحانو میافتم یا نه مشروط میشم یا نه یه ترم میرم تعهد میدم آخر دنیا که نیست گوررررررررر بابا ی دنیا خودت و خانوادتو بچسب رفیقاتو چشماتو ببند وبا خیال راحت بگیر بخواب برو تو خیابون پارک با دوستات قدم بزن چشم بهم بزاری رفتیم دنیای دیگه دنیای واقعیییی...

    سلام رفیق گل
    از حرفات واقعا ممنونم هم از تو هم از قله بلند جان
    کاملا درسته من و امثال من اصلا همه مردم دنیا تکیه گاهمون خداست
    اما
    این اما ، ولی ، اگر داغونم کرده میدونم باید روحیه داشته باشم میدونم باید بی خیال باشم اما خیلی سخته از اینده می ترسم

    امروز صبح که پست های تاپیک رو می نوشتم چند دقیقه ای کامپیوتر رو ترک کردم تا شاید بتونم کمی درس بخونم وقتی برگشتم دیدم مارم نشسته داره تاپیک رو می خونه به من گفت
    عجب دوستایی داری ببین چه قدر روحیه دارن اما تو چی همش می گی نمی شه نمی تونم...
    دسته خودم نیست
    اگه امسال قبول نشنم نمیدونم چی میشه ولی مطمنم کلی حالم بد تر میشه
    به قول مادرم امسال نشد میری خدمت ساله دیگ کنکور میدی
    اما می ترسم خیلی دور بشه از بس توگوشم خوندن تنها اینده رو درس می سازه تنها با درس خوشبخت میشی الان دکتراش بیکارن چه به رسه منه کاردان
    من عاشق رشتم هستم و دوست دارم ادامش بدم ولی...
    اگه تو جریان باشی مدرک کاردانی از کنکور برداشته شده و مستقیم از کنکور سراسری کارشناسی میگیرن یعنی کارشناسی پیوسته برای همین کم کم اکثر دانشگاه ها دارن کارشناسی نا پیوسته رو حذف می کنن حتی ممکنه ساله دیگه ایی نباشه
    چه قدر مشکلات ...

  7. 2 کاربر از davood.2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #25
    آخر فروم باز قله بلند's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    1,471

    پيش فرض

    اما می ترسم خیلی دور بشه از بس توگوشم خوندن تنها اینده رو درس می سازه تنها با درس خوشبخت میشی الان دکتراش بیکارن چه به رسه منه کاردان
    من عاشق رشتم هستم و دوست دارم ادامش بدم ولی...
    اگه تو جریان باشی مدرک کاردانی از کنکور برداشته شده و مستقیم از کنکور سراسری کارشناسی میگیرن یعنی کارشناسی پیوسته برای همین کم کم اکثر دانشگاه ها دارن کارشناسی نا پیوسته رو حذف می کنن حتی ممکنه ساله دیگه ایی نباشه چه قدر مشکلات ...
    باز هم سلام، سلام به کسی که مثل خودم فکر می کرد. چرا می گم مثل خودم فکر می کرد چون از 4 سال پیش به قبل من هم همینجوری فکر می کردم ولی بعد از لیسانس، طرز تفکرم کاملاً عوض شده. می دونی چرا؟ الان می گم.

    من هم مثل خودت عاشق درس هستم. احساسی هستم مثل خودت ولی الان نگاه من دیگه مثل قبل، احساسی نیست و کمی رنگ و بوی منطق گرفته. می گی چه جوری؟ الان می گم.

    تا 4 سال پیش و سال های قبل از اون، همه اش توی فکر مهندسی و رشته های از این دست بودم، البته علم رو هم دوست داشتم، نه فقط اینکه به من بگن مهندس یا دکتر. من هم دانش رو دوست داشتم و هم اسمش رو ولی الان به تنها چیزی که فکر نمی کنم اسم هست. چون وقتی کسانی رو می بینم که اسم ندارند ولی رسم دارند از خودم خجالت می کشم. برای پایان نامه، از کسی سوال می کردم که دیپلم بود ولی چنان تخصصی داشت که من رو به حیرت واداشت. چرا؟ چون عاشق بود، چون نام براش مهم نبود. وقتی این موضوع رو فهمیدم خیلی خجالت کشیدم از اینکه من فقط اسم دارم نه رسم. برای من الان، علم مفید و موثر، مهم است. علمی که در درجه اول، به خودم سود برسونه و در درجه بعدی به دیگران، چون این علم، علم پویا و سیال است.

    رشته ای که شما توش درس می خونی از این دست رشته هاست، رشته ای که در درجه اول به درد خودت می خوره و برای خودت مفیده. به خاطر همین گفتم که رشته شما رو دوست دارم. شما که اینقدر عاشقی، شما که در تاپیک "آزمایش خون و ادرار" خیلی قشنگ و تخصصی جواب دادی، چرا داری خرابش می کنی؟

    درس خوبه، جهل ادم رو با دانایی عوض می کنه و این همون خوشبختیه. شما اگه توی کارت مهارت داشته باشی، بیکار نمی مونی. من این رو کاملاً احساس می کنم. یک عامل دیگه هم موثره و اونهم اعتماد به نفسه. چند تا از دوستام خیلی اعتماد به نفس دارن و توی این یک سال اخیر هم پیشرفت داشتن. هم جسارت کار رو دارن و هم ترسشون کم هست. پس اینجور که من می بینم، هم علم مهمه، هم اعتماد به نفس مهمه و هم جسارت.

    یه عامل دیگه ای که می تونه کمک کنه اینه که شما یه صحبتی با کسانیکه در آزمایشگاه ها کار می کنن داشته باشید و از کارشون سوال کنید تا اطلاعات بیشتری به دست بیارید. یه عاملی که می تونه به پیشرفت ادم ها کمک کنه، اطلاعاته. این رو به خودم هم می گم.

    این مشکلی که می گید در مورد کارشناسی پیوسته، یادمه جایی شنیدم و خوندم که مثل شما بودند ولی می گفتند که آزمون کارشناسی رو دادند و قبول شدند و انگار 2 سال کاردانی رو کم کردند و دارن همون 2 سال رو می خونن. در واقع اونها هم می گفتند که چاره ای نیست و اگه می خواهیم ادامه تحصیل بدیم باید از یه چیزهایی بگذریم.

    آدم عاشق از سد و مانع نمی ترسه. این رو به خودم هم می گم. اگه می خواهیم عاشق واقعی باشیم باید با ناملایمات بسازیم. انسان های بزرگ آنقدر با ناملایمات جنگیدند که نامشان در تاریخ تا ابد جاودانه است.

  9. این کاربر از قله بلند بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #26
    آخر فروم باز capitan black's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    NEVER LAND
    پست ها
    1,957

    پيش فرض

    دوست عزیزم داود جون با تموم حرف هایی که دوستان عزیز زدن میونت با موسیقی چطوره؟..اگه تونستی حتما توی روز 1 ساعت موسیقی سبک NEW AGE گوش بده...توی تاپیک موسیقی سرچ کنی دوستان یه سری کار گزاشتن...من واقعا به معجزه این موسیقی در ارامش و ریلکس کردن ادم اعتقاد دارم...به عنوان کسی که چندین ساله گوش میدم....
    حتی یه سری البوم ها هست که خاصیت درمانی داره...
    موفق باشی

  11. این کاربر از capitan black بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #27
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    این روزا همه اینا رو دارن.. آدم سالم نشون دادی به من هم نشون بده...!

  13. #28
    اگه نباشه جاش خالی می مونه davood.2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    در پناه او...
    پست ها
    430

    5

    دوست عزیزم داود جون با تموم حرف هایی که دوستان عزیز زدن میونت با موسیقی چطوره؟..اگه تونستی حتما توی روز 1 ساعت موسیقی سبک NEW AGE گوش بده...توی تاپیک موسیقی سرچ کنی دوستان یه سری کار گزاشتن...من واقعا به معجزه این موسیقی در ارامش و ریلکس کردن ادم اعتقاد دارم...به عنوان کسی که چندین ساله گوش میدم....
    حتی یه سری البوم ها هست که خاصیت درمانی داره...
    موفق باشی
    قبلا عاشق موسیقی بودم هر نع که فکر کنی نمی شد کاری انجام بدم که موسیقی باش نباشه( بجز نماز)
    اما الان ...
    خیلی بده که از علایقت جدات کنن بت بگن موسیقی هیجان کار سخت عصبانیت خنده زیاد پیاده روی زیاد درس برات سمه
    حتی زیاد نشستن برام پای کامپیوتر برام خطر داره

  14. این کاربر از davood.2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #29
    اگه نباشه جاش خالی می مونه davood.2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    در پناه او...
    پست ها
    430

    پيش فرض

    باز هم سلام، سلام به کسی که مثل خودم فکر می کرد. چرا می گم مثل خودم فکر می کرد چون از 4 سال پیش به قبل من هم همینجوری فکر می کردم ولی بعد از لیسانس، طرز تفکرم کاملاً عوض شده. می دونی چرا؟ الان می گم.

    من هم مثل خودت عاشق درس هستم. احساسی هستم مثل خودت ولی الان نگاه من دیگه مثل قبل، احساسی نیست و کمی رنگ و بوی منطق گرفته. می گی چه جوری؟ الان می گم.

    تا 4 سال پیش و سال های قبل از اون، همه اش توی فکر مهندسی و رشته های از این دست بودم، البته علم رو هم دوست داشتم، نه فقط اینکه به من بگن مهندس یا دکتر. من هم دانش رو دوست داشتم و هم اسمش رو ولی الان به تنها چیزی که فکر نمی کنم اسم هست. چون وقتی کسانی رو می بینم که اسم ندارند ولی رسم دارند از خودم خجالت می کشم. برای پایان نامه، از کسی سوال می کردم که دیپلم بود ولی چنان تخصصی داشت که من رو به حیرت واداشت. چرا؟ چون عاشق بود، چون نام براش مهم نبود. وقتی این موضوع رو فهمیدم خیلی خجالت کشیدم از اینکه من فقط اسم دارم نه رسم. برای من الان، علم مفید و موثر، مهم است. علمی که در درجه اول، به خودم سود برسونه و در درجه بعدی به دیگران، چون این علم، علم پویا و سیال است.

    رشته ای که شما توش درس می خونی از این دست رشته هاست، رشته ای که در درجه اول به درد خودت می خوره و برای خودت مفیده. به خاطر همین گفتم که رشته شما رو دوست دارم. شما که اینقدر عاشقی، شما که در تاپیک "آزمایش خون و ادرار" خیلی قشنگ و تخصصی جواب دادی، چرا داری خرابش می کنی؟

    درس خوبه، جهل ادم رو با دانایی عوض می کنه و این همون خوشبختیه. شما اگه توی کارت مهارت داشته باشی، بیکار نمی مونی. من این رو کاملاً احساس می کنم. یک عامل دیگه هم موثره و اونهم اعتماد به نفسه. چند تا از دوستام خیلی اعتماد به نفس دارن و توی این یک سال اخیر هم پیشرفت داشتن. هم جسارت کار رو دارن و هم ترسشون کم هست. پس اینجور که من می بینم، هم علم مهمه، هم اعتماد به نفس مهمه و هم جسارت.

    یه عامل دیگه ای که می تونه کمک کنه اینه که شما یه صحبتی با کسانیکه در آزمایشگاه ها کار می کنن داشته باشید و از کارشون سوال کنید تا اطلاعات بیشتری به دست بیارید. یه عاملی که می تونه به پیشرفت ادم ها کمک کنه، اطلاعاته. این رو به خودم هم می گم.

    این مشکلی که می گید در مورد کارشناسی پیوسته، یادمه جایی شنیدم و خوندم که مثل شما بودند ولی می گفتند که آزمون کارشناسی رو دادند و قبول شدند و انگار 2 سال کاردانی رو کم کردند و دارن همون 2 سال رو می خونن. در واقع اونها هم می گفتند که چاره ای نیست و اگه می خواهیم ادامه تحصیل بدیم باید از یه چیزهایی بگذریم.

    آدم عاشق از سد و مانع نمی ترسه. این رو به خودم هم می گم. اگه می خواهیم عاشق واقعی باشیم باید با ناملایمات بسازیم. انسان های بزرگ آنقدر با ناملایمات جنگیدند که نامشان در تاریخ تا ابد جاودانه است.
    سلام
    باز هم حرف هایی زدی که جایی ایراد گرفتن نداره
    گفتی علم بهتره اسم یدک کردنه اما ایا تو جامعه ما این مطلب جا افتاده یا فقط به نوع مدرک اهمیت می دن
    بزار یه ماجرا از درباره ارزش اسم مدرک یا علم و تجربه کاری برات بگم
    رشته های پزشکی ترم اخر کار اموزی در عرصه دارن یعنی باید یک یا دو ترم در بیمارسستان در حوزه کاری مربوط یه خودشون فعالیت کنن
    نوبت ما شد تو کلاس ما که 22 نفر جمعیت داشت تنها پسر بودم و بقیه دختر ( خودت حساب کن 3 ترم قبل چی کشیدم) من و تعدادی از هملاسی هام قرار شد به صورت 1.5 ماه در یک بیمارستان در ازمایشگاه مشغول بشیم و بعد با گروه دیگه جابجا بشیم و بریم یه بیمارستان دیگه ( بیمارستان های امام و گلستان اهواز) چون یه پسر بودم مجبور بودم با دو تا ختر نقنقو بخش های مختلف رو بگذرونم شاید باورتون نشه بخشی نبود که تو چند دقیقه اول نتونم مسیول اون رو جذب کنم مثلا اول صبح که می رفتیم نمونه گیری باورت روزه اول با یکی از نمونه گیر ها که خانوم بود دوست شدم و شدم نمونه گیر بعده چند روز این قدر پیشرفت کردم که نومنه گیر دیگه رفت زیرابم رو زد و گفت ای کار اموزه نمیذاره من کار کنم خلاصه دیگه نذاشتم برم اما بعده دوروز خوده مسیول ازمایشگاه گفت بیا برو کمکشون خلاصه همین طوری با کل ازمایش گاه رفیق شدیم بخش میکروب بانک خون ادرار و... یه روز دخترا اومدن نمونه بگیرن باید میدی 3 نفره نمونه میگرفتن تازه دسته بیمار هم داغون میشد یکی گارو می بست یکی خون می گرفت یکی دعا میخوند
    1.5 ماه گذشت و نوبت ماشد که بریم بیمارستان دوم همون خانم نمونه گیره که باش دوست بودم سفارشم رو کرده بود به طوری که روزه اول همه میشناخنم همون روزه اول برای نمونه گیری رفتم به بخش های مختلف بیمارستان مثل ccu , icu ،نورولوژی و ... خون می گرفتم وقتی برمی گشتم برگه های ازمایشگاه رو می نوشتم و تو بخش ها تقسیم می کردم نه اینکه کسی نباشه این کارو انجام بده خودم علاقه داشتم بعده این کار هم می رفتم تو قسمت های مختلف و به کارمند ها کمک می کردم : کشت میدادم لام می کشیدم دیف می کردم وکلی کارای دیگه تو مدت دختر های هم گروهم فقط حرس می خوردن و فقط منتظر یه فرصت بودن خودشون رو نشون بدن اما... یه روز رفتن به جا من نمونه گیری هنوز نیم ساعت نشده برگشتن گفتم چه زود تموم شد گفتن اره . وقتی نمونه گیر ها برگشتن گفتم چی شد این هارو زود برگردوندی بم گفت اخه نیم ساعت رو یه بیمار معطلن اگه بخایم اینطور پیش بریم تا شب تموم نمیشه

    خلاصه سرت رو درد نیارم هر طور بود خودم رو نشون دادم تا یه روز رفتم پیشه رییس ازمایشگاه که کلی ازم راضی بود و روزه سوم به من نمره 20 رو داد گفتم راهی هست که من بتونم ادامه بدم کارم رو حقوق هم نمی خام . بم گفت اره برات صحبت می کنم چون می خوایم نیرو ساعتی بگیریم کی از تو بهتر هم مرتبی هم کارت عالیه هم همه ازت راضین . من دیگه فکرم شده بود که کی ایشون بم زنگ میزنه
    دوره تممشد وخبری نشد هر دو هفته سر میزدم میگفت هفته بعد یه روز بش گفتم اگه نمی خواین بم بگین (چون من نه طرحم رو رفته بودم نه خدمت) بم گفت حتما می خوایم یا نمیگیریم یا اگه بگیریم تورو می گیریم
    با همین حرفا گذشت گذشت 1 ماه 2 ماه تا 4 روز پیش که رفتم نوار مغز بدم منشی دکتر که از پرسنل بیمارستان بود و منو میشناخت بم گفت کارت تو ازمایشکاه چی شد . گفتم هیچی فقط منو سر کار گذاشتن اما یه دفعه حرفی بم زد که کلی حالم رو گرفت اگه مطب شلوغ نبود گربه می گردم
    بم گفت یه نفر رو گرفتن ساعتی الان دو هفتس داره کار می کنه بش گفتم یعنی خدا وکیلی این رسمشه که با من این کارو بکنن منی که به اندازه یه پرسنل تا ساعت 1 کار میکردم تو طول دورم بعضی از کارمندا رو حساب اینکه من هستم مرخصی می رفتن باید با من این کازو بکنن خب می تونست یه زنگ بزنه بم بگه قضیه منتفی شده تا منم از فکر بیام بیرون
    منشی بم گفت راست میگی
    کمی که حالم بهتر شد بش گفتم کسی رو که گرفتن چه جوریه بم گفت یک درصد شما هم زحمت نمیکشه فقط لیسانسه و دختره
    قله بلند جان حالا فرق علم و تجربه با اسم مدرک رو دیدی
    بعد این ماجرا بیشتر حالم گرفته شد نمی دونم شاید قسمت بوده فعلا من همش بد بیارم
    شاید...
    Last edited by davood.2008; 09-07-2010 at 10:49.

  16. #30
    آخر فروم باز capitan black's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    NEVER LAND
    پست ها
    1,957

    پيش فرض

    قبلا عاشق موسیقی بودم هر نع که فکر کنی نمی شد کاری انجام بدم که موسیقی باش نباشه( بجز نماز)
    اما الان ...
    خیلی بده که از علایقت جدات کنن بت بگن موسیقی هیجان کار سخت عصبانیت خنده زیاد پیاده روی زیاد درس برات سمه
    حتی زیاد نشستن برام پای کامپیوتر برام خطر داره
    میفهمم...موسیقی هیجان اور خوب نیست واست وگرنه ریلکس عالیه..جتما گوش بده دوست گلم هیچ مشکلی برات ایجاد نمیکنه ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •