غافلان
همسازند،
تنها توفان
کودکان ناهمگون مي زايد.
همساز
سايه سانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب
در هيات زندگان
مردگانند.
وينان
دل به دريا افکنانند،
به پای دارنده آتش ها
زنده گانی
دوشادوش مرگ
پيشاپيش مرگ
هماره زنده از ان سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهي
از درگاه بلند خاطره شان
شرمسار و سرافکنده مي گذرد.
کاشفان چشمه
کاشفان فروتن شوکران
جويندگان شادی
در مجری آتشفشان ها
شعبده بازان لبخند
در شبکلاه درد
با جا پايي ژرف تر از شادی
در گذرگاه پرندگان.
در برابر تندر مي ایستند
خانه را روشن مي کنند،
و مي ميرند.
شاملو