BioShock 2

[resident_evil]

شما چطوری بازی انگلیسی رو از داستانش سر در میارید رفقا ؟
از چی این بازی خوشتون اومد ؟ داستان ؟
من یک بار خونه یکی از دوسام بازی کردم زیاد نحالیدم باهاش . ارزش خریدن داره ؟ ( نسخه 1 )

اره دوست عزيز شك نكن كه داره...
به نظر من همه چيش عاليه...

[joey jordison]

خوب دیگه بهتر داستان را که خودم از بازی فهمیدم اینجا بگذارم دیگه بیش از این به بازی توهین نشه!!!
این چیزی که خودم از بازی فهمیدم!!!برای دوستان میگذارم تا بخونن!!!


----------------
با سلام!!
خوب همون جور که میدونید داستان BioShock در سال 1960 اتفاق می افته همون جا که شخصیت اصلی بازی که جک نام داره در درون هواپیما نشسته و با خودش کلماتی را میگه که والدینش به او گفته بودند!!اون میگه از طرف والدینش خطاب به جک(تو پسر خاصی هستی و با قبلیتهای فوق العاده به دنیا امدی)این جمله ها اولین جملات بازی هستند که بازیباز را مشتاق به ادامه میکنند!!!و البته یک هدیه از سوی انها به جک بوده!!
عنوان بندی بازی با سقوط هواپیما درون اب به اعتقاد من یکی از بهترینها هست نه دموی انچنانی و نه چیز دیگه ای که ادم را متحیر کنه همه چیز ساده و در عین حال تاثیر گذار هست!!در همین حین که هواپیما سقوط کرده جک تنها نفری هست که زنده مانده در عین تعجب!!ایا ان قابلیتها باعث شدند که نمیره یا یک اتفاق بوده!!!به هر ترتیب جک یا همان بازیباز اولین چیزی که میاد میبینه شعله های اتش هست و البته فانوس دریایی که گویا عجیبترین چیزی هست که جلب توجه میکند که وسط اقیانوس چنین چیزی سر در اورده!!
بازیباز به ناچار وارد میشه و در همین حین درهای پشت سر اون بسته میشه و پلاکارت معروف اندرو رایان به همراه مجسمه خودش ظاهر میشن!!!با عنوان
No Gods Or Kings Only Man این عنوان که بسیار بحث بر انگیز هست!!!بعدها با استفاده از نوارهای ضبط شده به اهداف هر یک از شخصیتهای بازی پی برده میشه که بسیار زیرکانه در بازی وارد شده!!!که به نوعی مستقیم از افکار کن لیواین نشات می گرفته!!!
در زیر اون پلاکارت یک نوشته حکاکی شده هست که از زبان اندرو ریان!!!نوشته شده که با خواندن ان بازیباز میتونه بفهمه که Andrew Ryan صاحب ائیدولوژی خاصی برای خود هست و بعدها با استفاده از Audiolog بهش کامل میشه پی برد!!!
نوشته در کدام کشور جایی برای افرادی مثل من وجود داره!!!!!!با این جمله ها هست که ریان فلسفه ساخت رپچر را در سر داشته!!البته کن لیواین هم در مصاحبه ای که با Shack داشته اشاره میکنه که افراد ساکن رپچر یک نوع بازتابی از اندرو رایان بودند!!!البته بهتر اون مصاحبه را هم بخونید!!!
رپچر به نوعی برای تکامل بشر ساخته شده که از ان به عنوان بهشت یاد میشه جایی که قوانین دست و پاگیر بشر حاکم نباشه و همه چیز بدون مشکل پیشرفت کنه!!!
بعد بازیباز با پایین رفتن از پله ها میرسه جایی که اون اسانسور ابی هست که جک را میرسونه به داخل رپچر!!!اینچا 3 عامل مهم در زندگی بشر نوشته شده که خیلی جالب هست برای من شاید رپچر برای پیشرفت این 3 عامل هم به وجود امده(1_علم_2_صنعت_3_هنر)این 3 چیز هست که اندرو رایان موعتقد در خارج از رپچر قوانین باعث میشن این 3 چیز پیشرفت نکنن و جلو نرن!!
بعد از سوار شدن به ان اسانسور برای ورود به شهر تعبیه شده!!!توضیحات اولیه داده میشه که اندرو رایان انها را بازگو میکنه از نظر خودش و توضیح به فلسفه ساخت رپچر!!!!
اون میگه!!البته شاید من اشاراتم دقیق دقیق اون چیز نباشه ولی همون هست!!!به نوعی
(من اندرو رایان هستم و اینجام تا از شما یک سوال بپرسم!!!!!؟؟؟ایا انسان حق نداره که پیشانیش عرق کند!!!!هیچ بشری در واشینگتون این را نمیگه!!که او متعلق به بی چاره بودن و فقیر بودن هست(انسان را میگه)!!!!هیچ بشری در واتیکان نمیگه که او متغلق به خداست!!!و هیچ بشری در مسکو نمیگه که او متعلق به هر کسی هست!!!من ان سوالها را پس میزنم!!!در عوض , من یک چیز دیگه را انتخاب میکنه من یک چیز غیر ممکن را انتخاب میکنم!!!و ان رپچر هست!!!!!!!!!!!!!!!!!
شهری که هنرمندان از ماموران سانسور نمیترسند جایی که علم به خاطر قوانین دست و پاگیر و چیزهای بی ارزش و کوچک محدود نمیشود!!!و همین طور میگه جایی که چیزهای بزرگ به خاطر مسائل کوچک محدود نمیشوند!!!به همراه عرق کردن از پیشانی!!!
رپچر میتواند شهر بسیار خوبی برای شما شود!!!!)
اینجا کاملا میشه متوجه شد که اندرو رایان افکارش چیست و چه ارمانهایی را در سر میپرورانده!!و فلسفه ساخت رپچر برای گریز از محدود شدن بشر بوده از نظر رایان اون موعتقد هست که به کارهای خودش و انها را یک خدمتی برای بشر میدونه!!!و با تاسیس این شهر سعی در پیشرفت علم و صنعت و هنر داشته!!!
در همین حین که توضیحات تمام میشه و اسانسور داره میره در شهر صداهای کم رسایی را مینویم که از شخصی به نام Atlas هست که اشاره میکنه در سطح اقیانوس تصادفی رخ داده و یک فرد را میفرسته تا ببینه میتونه کسی را پیدا کنه!!تا از دست اسپلایسرها نجات بدن و میبینیم که یک اسپلایسر ان فرستاده Atlas را میکشه!!!و بعد میره
نواری که در کنار بازیباز هست از Atlas هست که در بازی به بازیباز کمک میکنه!!و با برداشتن ان نوار و گوش دادنش Atlas خودش را معرفی میکنه و میگه که من میخوام به تو کمک کنم!!و همه چیز با انتخاب خودت خواهد بود!!!و به نوعی هر چی میگه تهش میگه Would You Kindly در واقع میشه گفت اگه دوست داری معنی میده!!!با این اوصاف بازیباز یا همان جک فعلا پی میبره که انتخاب با خودش هست و هر کاری میخواد خودش میکنه و Atlas هیچ اجباری در کارش نیست پس هدفش نجات دادن جک هست!!!!
این فعلا مقدمه ای بر BioShock بود که در پست بعدی اگه بشه داستان کامل میگم!!!ولی بعد از داستان بهتره اون مصاحبه از کن لیواین را هم بخونی!!!

بازیباز بعد از اینکه ز طرف Atlas بهش پیام امده پا به شهر نا امن رپچر میگذاره!!گذشته,این مهمترین نکته در ارتباط با بازی هست که سعی در کشف گذشته و اتفاقات افتاده در رپچر به صورت پیام از هر یک از شخصیتهای مهم بازی که به صورت مرحله به مرحله با انها اشنا میشیم!!!
خانوم Dian Mcclintock که معشوقه و دوست دختر اندرو رایان هست!!!
خانم دکتر Tenenbaum که یک عاشق سینه چاک علم هست که در واقع کاشف ادام به حساب میاد!!!
اقای Macdonagh که در واقع دست راست اندرو رایان به حساب میاد که در ساخت رپچر هم به رایان کمک کرده که بعدها با اشاراتی که داشته بیان میکنه که پیمانکار اصلی اندرو رایان انتخاب میشه!!
جناب Steinman که یک جراه پلاستیک هست که بعدها با استفاده از ادام به یک حدی میرسه که انسانیت خودش را از دست میده!!
Frank Fontain که جنگ او و رایان باعث شده که بهشت مصنوعی تبدیل به جهنم بشه!!!که در بازی از درگیریهای او و رایان بیشتر میشنوی!!
جناب دکتر Suchong که دکتر ماهر و نابغه ای بوده!!!همون کسی هست که روی پلاسمیدها هم کا میکرده!!!
Sonder Cohen که یک موسیقی دان بزرگ و هنرمند قابلی بوده!!
Peach Wilkins که یکی از یاران رایان بوده که با تهدید های زیاد از سوی فونتاین تن به کارهایی که فونتاین میخواسته میداده!!
و Sullivan هم طرف رایان بوده و میشه گفت مامور امنیه رپچر هم به حساب میومده!!!
و چند شخصیت دیگر!!
مرحله اول شناخت این شخصیتها هست البته همش نه ولی بعضی هاش!!به واقع جالبترین شخصیت در مرحله دوم دکتر استایمن بوده که با حرفهاش بازیباز را با جمله های عجیبی که از افکار خودش میگذشته و از نیت کارهاش اشکار میکنه ما را!!!
اون تا قبل از کشف ادام یک جراه پلاستیک خبره بوده اما بعد از کشف ادام انقدر پیشرفت میکنه و میگه با ادام فقط نمیشه جراحی کرد بلکه باعث میشه روی صورت انقدر کار کنی که به نتایج دلخواهی برسی!!مانند گل!!!اشاراتی به حذف محدودیت ها خارج از تصور!!
تغییر در --- تغیر در دیدن و ...............این چیزیست که ادام برای شما فراهم میکند!!!بعدها هست که انقدر وسواس و خواستن در کارهاش بیشتر میشه که دیگه کارهاش به جراحی ختم نمیشه بلکه سلاخی میکنه!!تا به ایده التریین چیز برسه اشاراتی به پیکاسو و طراحهایی که اون نابغه از روی مردم میساخته حال دکتر استایمن طرحهای زنده از انها داره و میتونه به صورت دلخواه بسازه که بسی هولناک هستند!!
برای گذشتن از این مرحله Atlas به بازیباز میگه که باید کلید در اسانسور بعدی را از استایمن بگیره و از انجا بگذره ولی وقتی که در بازی با استایمن روبرو میشیم انسان نمیبینیم یک روانی با وسواس زیاد میبینیم که داره ادم سلاخی میکنه در حالی که داره یک فرد را سلاخی میکنه صحبتهای در مورد سایر قربانیانش میکنه و میگه این یکی خیلی چاق هست و این یکی خیلی کوتاه اینها وسواس در جراحی هستند که استایمن را به جنون کشیده!! بعد بازیباز موفق به کشتن ان جانی میشود و به مرحله بعدی میرود!!!
در مرحله دوم اشاراتی به کشف ادام و استخراج ان میشود!!که از زبان دکتر Tenenbaum هست!!
این خانوم دکتر ابتدا Sea Slug (حلزون دریایی)را بر اثر یک اتفاق کشف میکند!!Tenenbaum در بچگی یک نابغه و دوستار علم بوده و در زندانی در کمپ المان مدتها زندانی بوده!!اما او اشاره میکند که یکی از کارگران که در اثر یک صانحه در جنگ یکی از دستهاش از کار افتاده بوده و نمتوانسته حرکت بدهد وقتی که دست این کارگر را ان حلزونها گزیدند!!صبح روز بعد که کارگر به هوش امد دستش را میتوانست حرکت دهد و این برای من تعجب اور و در عین حال خوشحال کنده بود!!!و اون بوده که در اینجا متوجه این حلزونهای دریایی میشه که از انها ادام کشف میشه!!!
این کشف از سوی دکتر Tenenbaum میتوانست تمام علم را پیشرفت بدهد!!!و لی اون اشاره میکنه که من با کشف این ماده نشانه هایی از جنگ را میبینه!!که درست هم میگه!!
اما Fontaine و Ryan با هم درگیری پیدا میکنن!!!و یک نوع تفرقه بین رپچر میافته!!!ادمهای فونتاین بر علیه ادمهای رایان!!!
فونتاین واقعا براش هیچ چیز اهمیت نداشت و با تاسیس کردن به اصطلاح یتیم خانه خود که به مردم فقیر پناه میداد!!چون میدونی فونتاین ادم قاچاق میکرد و با جمع کردن صدقه برای انها انها را با خود همراه میکرد!!!و این مسئله به شدت رایان را ازار میداد چیرا که رپچر جایی نیست برای افرادی که به علم و هنر بی اهمیت بودند!!!و این یکی از عوامل درگیری این دو تن بوده!!!
سالیوان اشاره میکنه که این چرخه قاچاق ادمهای فونتاین کاملا هدفمند بوده از سوی فونتاین برای یک مسئله که بهش اشاره میکنم!!اون میگه یتیم خانه های فونتاین بیشتر شبیه به عضو گیری در گروه فونتاین بوده تا یتیم خانه و فونتاین هم با صدقه جمع کردن انها را تحریک میکنه بر علیه اندرو رایان قیام و شورش کنن!!به اصلاح هم میگه که رپچر جای هنرمندان و ادمهای بزرگ هست نه جای یک دسته گوریل!!!اما سالیوان و ادمهای رایان بی کار نمیشنن و با دستگیری بعضی از ادمها به شکنجه انها میپرداختند و انها را میکشتند!!که نمونش در بازی شخصی به نام Sammy G بود که زیر شوک الکتریکی سوخته بود!!!
سالیوان برای پیدا کردن این چرخه قاچاق تحقیق میکرده ولی میگه فونتاین همیشه دماغش را پاک نگه میداره و از محلکه میگریزه!!اینو رایان هم اشاره میکنه!!!
اما اینجا هست که ادمهای فونتاین میخوان تدارک یک شبیخون را بزنند!!چون همیشه زیر سایه ساکنان پر قدرت رپچر که همان ادمهای رایان هست بودند و مورد اهانت قرار میگرفتند از توالت تمیز کردن گرفته تا کارهای خفت دیگری که بهشون واگذار میشد و فونتاین هم از این جور ادمها اسفاده کرده و با یتیم خانهایی که تاسیس کرده!!انها را به ادمهای خود تبدیل میکرده که به رایان و ادمهاش حمله کنند!!!


خوب اونجا بودیم که ادمهای فونتاین تدارک یک حمله را میخواستن ترتیب بدن!!!این حمله برای اولی بار توسط Dian Mcclintock معشوقه اندرو رایان توصیف شد!!!این حمله درست در جشن سال نو که از اون به عنوان New Years Eve انجام شد
Another new years Eve Another Night Alone
این چیزیست که مککلینتاک میگه اول و در شروع میکنه و میگه من در عشق رایان فرو رفتم و ......که در پس زمینه صدای جشن تبدیل میشه به های و هوی صدای فشفشه ها تبدیل به صدای انفجار میشه و مککلینتاک میگه (خدای من من اغشته به خون شدم چه اتفاقی افتاد!!!!)این نشان دهنده حمله ادمهای فونتاین هست!!!و بعد از ان هست که اوضاع رپچر فوق العاده در هم میشه و همون میشه که ما در بازی دیدیم!!!
شخصیتها همین جور در مورد کشف ادام و جنگ بین رایان و فونتاین و اوضاع رپچر حرف میزنن که اگه گوش بدی در بازی میدونی خودت!!من نمیخوام سرگذشته همه انها را بگم
اما مسئله مهم خود شخصیت بازی هست!!!چرا که بازیباز در طول بازی حس میکنه که جک متعلق به اینجا هست و درست هم هست جک متعلق به رپچر بوده و محل تولد او هم در رپچر بوده!!
(پیدا کردن مسیر درست زندگی سخت هست!!!و هر کسی نمیتواند این مسیر را انتخاب کند به راحتی)این جمله را دکتر Tenenbaum میگه و درست بعد از اینکه اولین دختر کوچولو را نجات میدی!!!و با نجاتهای انها هست که میتوانی پایان خوب را ببینی!!!
اما خواهر کوچولو ها برای چه به وجود امدند انها باید میبودند تا ادام به وجود بیاد!!!دکتر Tenenbaum میگه ادام فقط از یک راه میتوانست استخراج شود فقط یک راه که باید ان Sea Slug ها یعنی حلزونهای حاوی ادام درون روده میزبان باشند و تغذیه کنند و وقتی انها خارج میشن به صورت اسفراغ ادام میتوانستیم به دست بیاوریم!!!و حال نیاز به میزبان بود و فونتاین این خواهر کوچولوها را برای این کار در اختیار Tenenbaum قرار داد!!!انها به خاطر وجود انگل در بدنشان اجساد حاوی ادام را به صورت نورانی و فرشته مانند میدیدند!!!حتی برای بار اول که با انها برخورد داریم اون از اسعاره های شاعرانه ای هم استفاده میکنه و بازیباز را به یک فرشته تشبیه میکنه و میره به خاطر اینکه ادام زیادی در بدن بازیباز وجود نداشت!!!بازی ادامه پیدا میکنه و Atlas میگه که حالا وقتش شده تا بری و اندرو رایان را بکشی اگه میخواهی(Would You Kindly) بازیباز میره در مرکز کنترل رپچر که همونجا مکانی هست که رایان در ان مستقل هست!!!اما بزرگترین راز بازی در اینجا برای بازی اشکار میشه و نوارهای و عکسهایی که اونجا هست!!!ان نوارها از سوی سوچانگ هست!!که داره در مورد جک توضیح میده!!!دکتر سوچانگ ذهن جک همون بازیباز را در بچگی طراحی کرده با استفاده از علم ادام!!!
و یک کلمه رمز هم برای ان طراحی کرده که اگه کسی ان جمله را به بازیباز بگه بازیباز همون کار را به طور ناخوداگاه انجام میده!!!اسم اون کلمه رمز(Would You Kindly )هست که Atlas در طول بازی با استفاده از ان بازیباز را الت دست خودش قرار داده و اهدافش را از طریق بازیباز عملی میکنه!!!وقتی که شما با رایان در بازی مواجه میشوید همه چیز اشکار میشود!!و رایان میگوید!!!
(چه چیز یک ادم را از بردگی جدا میکند!!!پول_مقام_ثروت_نه هیچ چیز بلکه ادمها انتخاب میکند ولی برده ها اطاعت میکنن!!!این جمله واقعا تاثیر گذار هست و اون اضافه میکنه که کارهای او(جک) از قبل طراحی شده بوده و او تصادف با هواپیما هم احتمالا برنامه ریزی شده بوده!!و اون میگه و این کلمه رمز را و نشان میده به بازیباز ه او یک برده بیش نبوده!!اگه میخواهی بشین بازیباز منشیند و همینطور پا شو بدو و برگرد ودر نهایت میگه بکش اگر میخواهی در حالی که با چوب گلف بازیباز صورت رایان را داغون میکند رایان مدام میگوید ادمها اتخاب میکنند و برده ها اطاعت )این صحبتها واقعا برای بازیباز توهین هست و اینکه رایان مردنش را خودش انتخاب میکند و بازیباز مثل برده ها چاره ای جز اطلاعت ندارد!!به هر حا Atlas میگه برو و ان کلید رایان را بگذار داخل محل تعبیه شده تا زیر دریایی برای فرار اماده شود ولی!!!این لحظه Atlas میخنده و میگه پسر Atlas ای در کار نبوده و در عین شگفتی صدای فونتاین به گوش میرسه که میگه Atlas همان من بودم و تو به من کمک کردی که قدرت را به دست بگیرم!!!و چون بازیباز Dna اش با رایان مطابقت نداشته در مقابل سیستم امنیتی محفوظ نبوده و فرار میکنه و ان خواهر کوچولوها او را ببه محل دکتر Tenenbaum هدایت میکنند و بعد ماجراهای کشتن فونتاین و ماجراهای سوچانگ پی میبریم و.......که در نهایت فونتاین کشته میشه توسط بازیباز و او و تمام خواهر کوچولوها خارج میشن از شهر و....
و
!!کن لیواین داستان این بازی به نوعی از عقاید نویسنده و فیلسوف امریکایی/روسی این رند که خالق فلسفه Objectivism هست الهام گرفته شده که لیواین هم در مصاحبه علاقه اش را به این نوع فلسفه به نوعی ابراز میکنه , Objectivism دیدگاه منحصر بفرد نسبت به هنر و حکومت و مفاهیم اخلاقی دارد !!و البته این بازی از کتاب Atlas Shrugged الهام گرفته شده!!!و البته کتاب دیگر هم نوشته جورج اورول هست که اسم 1984 هست و حتی گفته میشه فلسفه ساخت Little Sister , Big Dady هم از شخصیت ان کتاب ساخته شده البته بیشتر Little Sister که در ان کتاب شخصیت The Big Brother وجود داشته ک کاملا با قدرت بوده و انتخاب این هم شاید میشه گفت که برخلاف این شخصیت در بازی پیاده شده!!!تضاد در نوع شخصیت The big Brother(در عین حال قوی) و little Sister(کاملا ضعیف و اسیب پذیر) !!
این چیزی بود که من از داستان بازی فهمیدم!!کمی و کاستی داشت ببخشید!!!

[joey jordison]

اینطور که به نظر میاد این نسخه قراره یک prequel باشه !!

البته علی جان از اول هم گفته بودن یک Prequel هست و بازیباز میتواند هنگام اباد بودن رپچر را ببیند!!!احتمالا شاهد جنگ اندرو رایان و فونتاین باشیم!!!

[Optimus Prime]

یکی از گروه 2K Marin گفته بود که بازی همونطوری که Prequel هست Sequel نیز هست. دلیلی که 2K Boston در ساختن بازی شرکت نمی کنه اینه که اونا دارن روی یک ایده کاملا جدید و متفاوت برای Bioshock 3 کار می کنند. کریستوف هارتمن هم گفته بازی 5 تا Sequel داره.

[Little Sparrow]

اینم 3 عکس دیگه:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

موفق باشید.

[resident_evil]

Defeated Atlas???
اين عكس ها از منوي بازيه؟؟؟

[Little Sparrow]

نمیدونم.توی سایت n4g سرچ کردم اینا اومد.موفق باشید.

[Optimus Prime]

Defeated Atlas???
اين عكس ها از منوي بازيه؟؟؟

نه عزیز اینا Trophy های Bioshock For PS3 هست. مثل Achievement های X360.

[S A A M]

همانطور كه مي دانيد ديروز سايت رسمي بازي BioShock 2 به نام There's Something in the Sea گشايش يافت. در اين سايت اولين اطلاعات اين بازي درج شده است.
........

آدرس سايت

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

در صفحه اصلي شما قادر به ديدن 3 عكس هستيد. اولين عكس مربوط به عروسك Big Daddy هست. اما عكس دوم يك صفحه از يك روزنامه را نشان مي دهد و در ان به يك دزدي اشاره مي شود. ( احتمالاموضوع اصلي بازي همين است ).

اولين نكته اين است كه اين حادثه در Liscannor يكي از روستا هاي ايرلند اتفاق افتاده است ( ممكن است محل اتفاقات اين قسمت هم در نزديكي اين منطقه باشد ). در اين روزنامه نوشته شده است كه والدين يك دختر به دنبال فرزند گم شده خود هستند. دختر 7 ساله انها 2 شب پيش طي يك حمله ناگهاني ناپديد و دزديده شد.

اين حادثه در ساعت 1.45 دقيقه صبح اتفاق افتاده است. Eamon Clune پدر اين دختر ( كه يك ماهيگير است ) 44 ساله و همسرش Charlotte ه 32 ساله با شكستن پنجره اتاق جلويي ناگهان از خواب پرديدند. Eamon Clune سريعا از خواب پريده و به دنبال صدا رفته است اما ناگهان فردي را ديده است كه با سرعت فوق تصور از پنجره بيرون پريده است و حتي وزن دختر وي هم , جلوي كار وي را نگرفته است.

اسم اين دختر 7 ساله Maura نام دارد. در ادامه نوشته شده است كه با توجه به اينكه هوا بسيار تاريك بوده Eamon Clune نتوانسته ظاهر رباينده را به صورت كامل ببنيد اما وي را لاغر و با قد معمولي توصيف كرده است و اعلام كرده كه رباينده يك روشنايي قرمز مرموز داشته است كه به نظر مي رسد از سر وي بيرون زده باشد ( ورژن لاغر Big Daddy ؟‌؟). با توجه به اين احتمالات تنها فرضيه مورد نظر اين است كه رباينده يك كلاه مامور معدن را بر سر خود گذاشته بود.
............
نكات جالبي ديگري در اين سايت به چشم مي خورد. يكي از اين نكات مهم سال اين اتفاق است. عكس سوم يك نامه را نشان مي دهد و در اين نامه اشاره به تاريخ 17 مارچ سال 1967 اشاره شده است. با توجه به اينكه اتفاقات نسخه اول در سال 60 به وقوع پيوسته بود مطمئنا اين بازي يك دنباله خواهد بود.

در اين نامه فردي به نام J.Lynch مي گويد كه هميشه عادت دارد كه صبح ها به گشتن ساحل و پيدا كردن چيز هايي مثل مرجان داشته باشد. وي مي گويد هفته قبل از حمله يك عروسك پيدا كرده است كه بسيار شبيه ان فردي بوده است كه Eamon Clune به ان اشاره كرده است. بر روي سر اين عروسك يك رادار قرمز و پاهاي وي بسيار بزرگ بوده است.

هر چند در اين سايت تمام نكات ابهام اميز است اما مي توان در نظر داشت دختركي كه در اولين Trailer بازي ديده ايم همان Maura بوده است. احتمالا اطلاعات كامل در E3 داده خواهد شد.

منبع

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

[joey jordison]

تشکر!!
فقط من نمیدونم چطور میخوام مقاومت کنم تا ریلیز بازی!!
از اینکه بازی یک دنباله باشه یک جورایی میخوره تو ذوقم ولی خدا را شکر چندان دور نیست از 1960!!!
من وقتی خوندم و دیدم که Maura را یک نفر دزدیده اگه یک Prequel بود با توجه به اینکه برای تولید ادام نیاز داشتن اهالی رپچر به دختر کوچولوها این بهترین نظریه بود که یک اسپلایسر دختر کوچولوها را میدزدیده زیر نظر فونتاین چون فونتاین همون جور که اشاره کردم ادم قاچاق میکرده و این خواهر کوچولوها این طور پاشون به رپچر باز میشده ولی این نمیشه به خاطر اینکه بازی یک Sequel هست و یارو شاخک و ... داشته نمیشه!!
هاج و واج تا E3 منتظر میمونم!!