تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 43

نام تاپيک: محمد علی بهمنی

  1. #21
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    محمدعلی بهمنی: "نگاه‌ها به جشنواره شعر فجر مانند ساير رشته‌های هنری نيست."
    گروه ادب: "بودجه‌ای كه به نخستين دوره جشنواره شعر فجر اختصاص يافت، نشان داد كه هنوز نگاه به اين رشته مانند ساير رشته‌های هنری جشنواره شعر فجر نيست."



    «محمدعلی بهمنی» شاعر در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) با بيان اين مطلب افزود: "حمايت مادی می‌تواند حمايت معنوی را هم به دنبال داشته باشد و بودجه‌ای كه برای جشنواره شعر فجر تصويب می‌شود، نبايد كمتر از فيلم، موسيقی و تئاتر باشد."

    او ادامه داد: "سيمرغ طلايی برای ساير رشته‌های هنری تعلق گرفت و برای شعر سال گذشته سرو نقره‌ای در نظر گرفته شد و زمانی كه سرو در كنار سيمرغ قرار می‌گرفت، كاملاً مشخص بود تا چه اندازه فاصله نگاه بين شعر و ساير هنرها وجود دارد و اين تنها نشان‌دهنده اين است كه برای ارتقای اين جشنواره بايد نگاه‌های بسته برخی افراد از آن برداشته شود."
    به گفته اين شاعر جشنواره شعر هم بايد مانند ساير هنرها باشكوه برگزار شود؛ نه به صورت شتابزده و به گونه‌ای كه فقط مسئولان بگويند جشنواره شعر فجر هم داشتيم.

    شعر‌قرآنی‌از‌آيين‌جدا‌ يست آيين ما جدا از قرآن نيست و زمانی كه از شعر آيينی صحبت می‌شود، گستره وسيعی را دربرمی‌گيرد كه مفاهيم آن در تمام شعرهای فاخر زمان ما يافت می‌شود
    شاعر مجموعه ی «گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود» بخش آيينی جشنواره شعر فجر را دربرگيرنده بخش شعر قرآنی دانست و تأكيد كرد: "آيين ما جدا از قرآن نيست و زمانی كه از شعر آيينی صحبت می‌شود، گستره وسيعی را دربرمی‌گيرد كه مفاهيم آن در تمام شعرهای فاخر زمان ما يافت می‌شود؛ برای مثال در شعر «قيصر امين‌پور» و «سيدحسن حسينی» مفاهيم والای قرآن موج می‌زند و نام شعرشان هم قرآنی نيست."

    او تصريح كرد: "بايد نامی كه برای شعر قرآنی برگزيده می‌شود، كاشف‌تر و عميق‌تر باشد؛ زيرا زمانی كه اسمی از شعر قرآنی می‌آيد، مانند اين است كه سعی شده تا كلام فاخر قرآن به شعر برگردانده شود كه اين موضوع از توانايی بشر خارج است."
    شاعر دو مجموعه «نيستان» و «اين خانه واژه‌های نسوزی دارد» در پايان با تقدير از برگزاركنندگان نخستين جشنواره شعر فجر گفت: "با زمان اندكی كه سال گذشته برای برگزاری جشنواره شعر فجر وجود داشت، فرصت درونی‌شدن اين جشنواره نبود؛ اما دست‌اندركاران آن تمامی سعی خود را در بهتر برگزار شدن آن انجام دادند."
    ________________________________________
    سه‌شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶ ۱۷:۱۹ شماره‌ خبر : 214921
    Last edited by دل تنگم; 25-02-2008 at 19:19.

  2. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #22
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    آن بهاري باغ ها و اين بياباني زمستان

    ناگهان ديدم كه دورافتاده ام از همرهانم
    مانده با چشمان من دودي بجاي دودمانم
    ناگهان آشفت كابوسي مرا از خواب كهفي
    ديدم آوخ قرنها راه است از من تا زمانم
    ناشناسي در عبور از سرزمين بي نشانی
    گرچه ويران خاكش اما آشنا با خشت جانم
    ها ... شناسم اين همان شهر است شهر كودكي ها
    خود شكستم تك چراغ روشنش را با كمانم
    مي شناسم اين خيابان ها و اين پس كوچه ها را
    بارها اين دوستان بستند ره بر دشمنانم
    آن بهاري باغها و اين زمستاني بيابان
    ز آسمان مي پرسم آخر من كجاي اين جهانم؟
    سوز سردي مي كشد شلاق و مي چرخاند و من
    درد را حس مي كنم در بند بند استخوانم
    مي نشينم از زمين سرزمين بي گناهم
    مشت خاكي روي زخم خونفشانم مي فشانم
    خيره بر خاكم كه مي بينم زكرت زخمهايم
    مي شکوفد سرخ گل هايي شبيه دوستانم
    مي زنم لبخند و برميخيزم از خاك و بدينسان
    مي شود آغاز فصل ديگري از داستانم

  4. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #23
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بهار بهار

    بهار بهار
    صدا هامون صدا بود

    صداي شاخه ها و ريشه ها بود
    بهار بهار
    چه اسم آشنايي
    صدات مياد ... اما خودت كجايي
    وا بكنيم پنجره ها رو يا نه؟
    تازه كنيم خاطره ها رو يا نه؟
    بهار اومد لباس نو تنم كرد
    تازه تر از قصل شكفتنم كرد

    بهار اومد با يه بغل جوونه
    عيد آورد از تو كوچه تو خونه
    حياط ما يه غربيل
    باغچه ما يه گلدون
    خونه ما هميشه
    منتظر يه مهمون
    بهار اومد لباس نو تنم كرد
    تازه تر از فصل شكفتنم كرد
    بهار بهار يه مهمون قديمي
    يه آشناي ساده و صميمی
    يه آشنا كه مثل قصه ها بود
    خواب و خيال همه بچه ها بود
    آخ ... كه چه زود قلك عيديامون
    وقتي شكست باهاش شكست دلامون
    بهار اومد برفارو نقطه چين كرد
    خنده به دلمردگي زمين كرد
    چقد دلم فصل بهار و دوست داشت
    وا شدن پنجره ها رو دوست داشت
    بهار اومد پنجره ها رو وا كرد
    من و با حسي ديگه آشنا كرد
    يه حرف يه حرف حرفاي من كتاب شد
    حيف كه همش سوال بي جواب شد
    دروغ نگم
    هنوز دلم جوون بود

    كه صب تا شب دنبال آب و نون بود

  6. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #24
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دهاتي

    ساده بگم دهاتي ام
    اهل همين نزديكيا

    همسايه روشني و هم خونه تاريكيا
    ساده بگم ساده بگم
    بوي علف ميده تنم
    هنوز همون دهاتيم
    با همه شهري شدنم
    باغ غريب ده من
    گلهاي زينتي نداشت
    اسب نجيب ده من
    نعلاي قيمتي نداشت
    اما همون چهار تا ديوار
    با بوي خوب كاگلش
    اما همون چن تا خونه
    با مردم ساده دلش
    براي من كه عكسمو مدتيه تو آب چشمه نديدم
    براي من كه شهريم از اون هوا دل بريدم
    دنياييه كه ديدندش
    اگرچه مثل قديما
    راه درازي نداره
    اما مي دونم كه ديگه
    دنياي خوب سادگي
    به من نيازي نداره

  8. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #25

    پيش فرض

    گـــوش تـــلفن کـــَر


    دوستــت دارم را


    امشــب


    در گـــوش خـــودت


    خــــواهم گفــت !



    "محمـــد عـــلی بهـــمنـــ ی "

  10. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #26

    پيش فرض

    نــــه از خـــودم فرار کــرده ام

    نــه از شما

    به جستــجوی کســی رفتــه ام که

    "مثل هیــچ کــس نیــست"

    نــگران نباشــید یــا با او

    بــاز میگـــردم

    یا او

    بازم میگـــرداند

    تا مثل شمــا زندگی کنــم .. / .


    "محمـــد عـــلی بهـــمنـــ ی "

  12. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #27
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    مرگ هم به تساوی تقسیم نمی شود

    عجبا ! هیچ کس هنوز

    به سهم کم اش از مرگ

    اعتراض نکرده است

    خیلی ها سهم بیشتری از مرگ نصیب شان می شود

    کودک بودم که درسینما

    مردی ازاسب افتاد و

    آنقدر روی زمین کشیده شد که :

    گریه چشم هایم را بست

    بعد ها دانستم

    افتادن از اسب گریه ندارد

    خیلی ها از اصل می افتند و می میرند

  14. #28
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    من با غزلی قانعم و با غزلی شاد

    تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

    ویرانه نشینم من و بیت غزلم را

    هرگز نفروشم به دو صد خانه آباد

    من حسرت پرواز ندارم به دل آری

    در من قفسی هست که می خواهدم آزاد

    ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را

    کش مردم آزاده بگویند مریزاد

    من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد

    آرام چه می جویی از این زاده اضداد؟

    می خواهم از این پس همه از عشق بگویم

    یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد

    مگذار که دندان زده غم شود ای دوست

    این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد

  15. #29
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    هرصبح باشنیدن یک عطسه

    می ایسیتم که حادثه از خانه بگذرد

    آنگاه دنبال آن به راه می افتم.

  16. #30
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Nov 2011
    محل سكونت
    بووق
    پست ها
    1

    پيش فرض

    کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟



    تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

    بدین سان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب

    تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه

    چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب

    تماشایی است پیچ و تاب آتش ها …. خوشا بر من

    که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

    مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

    چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

    چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

    که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم هرشب

    تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب

    حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب

    دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

    چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

    کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟

    که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

  17. 2 کاربر از :khanoomi: بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •