بهرحال ممنون
بقیشو با pm ارسال کردم
بهرحال ممنون
بقیشو با pm ارسال کردم
دوستِ عزیز alisv
دانستنِ یک سری اطلاعات در مورد انسان خیلی به درد بخور هست .
1- یک قسمت از بدن انسان هست که اسمش "خود" هست .
البته اسمش اصلاً مهم نیست .
مهم کارش و خصوصیاتش هست .
این "خود" خیلی بیخوده !
فقط دوست داره لذت ببره .
فقط همین .
هر چیزی که یاد بگیره یا تجربه کنه و لذت داشته باشه براش , دیگه همش دوست داره اون کارها رو انجام بده .
این "خود" خیلی هم خطرناکه .
اصلاً شما براش مهم نیستی. نه شما نه سلامتیت نه آبروت نه آینده ات نه اعتبارت نه امنیتت و نه هیچ چیز دیگه .
فقط دوست داره لذت ببره .
بخور و بخواب , سیگار , قلیون , قرص روان گردان , مشروب , مواد مخدر , قرص آرام بخش , انواع سک س و خلاصه هر چیزی رو که امتحان کنه و ازش لذت ببره دیگه ول کنش نیست که نیست .
همین "خود" یا "نفس" ملیونها میلیون نفر رو تا مرز دیوانگی و روانی شدن یا خودکشی یا زندان و اعدام هم برده و نبست و نابودشون کرده
========================
چطوری میشه کنترلش کرد ؟
چند راه داره :
1- پیشگیری
یعنی چیزهائی که لذت داره اما میدونیم که لذتش بی ضرر نیست رو اصلاً امتحان نکنیم تا "خود" اون رو یاد نگیره وگرنه دیگه ولکنش نیست .
همه ی کسانی که اعتیاد رو ترک میکنند (الکل , مواد مخدر , قرص روان گردان ) و دوباره معتاد میشند , علتش همون لذتِ لعنتی هست که در مغزشون جا خشک کرده و نقش بسته و وسوسشون میکنه تا دوباره برند سراغش .
پس بهترین راه برایِ کنترل "خود" پیشگیری هست .
2- راه دوم برایِ کسانی هست که از مرحله ی پیشگیری گذشتند و امتحان کردند یک چیز لذت بخش ضرردار رو و حالا دیگه باید با وسوسه ی نقش بسته در مغزشون مبارزه کنند تا بتونند از انجام اون کار لذتبخشِ مُضر خودداری کنند .
اولین وسیله ی دفاعی گرفتنِ فرصتِ انجام اون لذت از "خود" هست .
مثال :
کسی که به عادتِ سری مبتلا شده و "خود" دائماً وسوسه اش میکنه که اون کار رو برایِ رسیدن به لذت انجام بده , با فرار از تنهائی , فرصتِ انجام ایم کار رو از خودش بگیره .
یعنی تنها نخوابه , هرگز در اتاقش رو قفل نکنه و همیشه باز باشه , تا وسوسه میاد به سراغش به پاهاش بگه بلند شید من رو ببرید جائی که فرصتِ این کار وجود نداشته باشه .
این جور تصمیمها و دستورها از عقل انسان سرچشمه میگیره .
اگر "عقل" قویتر از "خود" نباشه اونوقت محاله انسان بتونه در مقابل وسوسه های "خود" مقاومت کنه .
عقل قوی نمیشه جز با علم و دانش و اطلاعات تا انگیزه ی مبارزه با "خود" براش قوی بشه .
همه انسانها باید "خود" رو یک دشمن حساب کنند و تا میتونند باهاش لجبازی کنند و جلوش رو بگیرند تا نتونه کنترلِ بدن رو به دست بگیره و داغونش کنه .
راه دیگه برایِ مبارزه با "خود" " , رسیدن بهه اون لذت از راهِ صحیح هست .
مثال :
برایِ مبارزه با وسوسه ی خودارضائی , بره ازدواج کنه .
==========================
جالب اینه که بیشتر این وسوسه ها گذرا هست و اگر مدتِ کوتاهی باهاش مخالفت کنین از بین میره .
مثل وسوسه ی رسیدن به لذتِ جن سی که اگر طرف مشغول به کاری بشه اون وسوسه به اصطلاح از سرش میپره .
====================
خلاصه ی مطلب :
"خود" لذت رو دوست داره و دیگه هیچ ویز براش مهم نیست .
بهترین کار اینه که "خود" چشم و گوش بسته بمونه و هرگز لذتِ چیزهای لذتبخشِ خطرناک رو نچشه وگرنه دیگه ول کنش نیست .
اگر اون لذت ضرردار رو چشید , بعدش باید فرصتِ انجام اون کار لذتبخشِ خطرناک رو از "خود" بگیرید .
قوی کردن عقل با علم و دانش و اطلاعات در مورد عاقبِ خطرناکِ اون کار و ضررهاش باعث میشه بهتر با وسوسه های "خود" مبارزه کنیم و باهاش لجبازی کنیم .
رسیدن به اون لذت از راه درست (اگر امکان داشته باشه ) مثل ازدواج برای اجتناب از خودارضائی .
نکته ی مهم دیگه به وگود آوردنِ یک ترس هوشمندانه و عاقلانه از عاقبت انگام کارهای لذتبخشِ مُضر هست که انگیزه ی قوی ایجاد میکنه برایِ ترک کارهای لذتبخشی که خطرناک و مُضر و نابود کننده ی سلامتی و آینده و مال و اموال و آبرو و حیثیت هست .
دوست عزیز من یک سوال اساسی از شما دارم و اون اینکه از مطالبی که شما بیان کردید به طور کل لذت مردود و نفی میشه و لذت یک چیزه خطرناک و مضر تشخیص داده میشه که باید به هر نحوی ازش دوری کرد درسته؟؟؟
اگر خواب مثبت باشه پس دیگه بحثی نمیشه کرد...........ولی اگر جواب منفی هست و لذت بردن چیز بدی هم نیست پس چرا باید این خود درون رو به کل سرکوب و نابود کرد تا چیزی رو طلب نکنه؟
به طور مثال شما میگید بهترین کار این هست از لذت ها دروری کرد تا پیشگیری بشه از مضرات لدت بردن، ولی سوال اینجاست تا لذتی چشیده نشه چطور میشه فهمید اصلا این مورد لذتی داره یا نه؟؟؟
من منکر دوری از مسائلی مثل مواد مخدر یا امثال اینها نیستم که باید به طور کل نفی بشه چون در اصل لذتی که اعتیاد داره بیشتر توهم هست تا لذت ولی این مورد رو نمیشه به تمام لدتها سوق داد و گفت به کل از تمام مسائل دوری کرد تا از مضراتش هم دور بود.
من با همچین دیدی به طور کل موافق نیستم و فکر میکنم ترویج همین تفکر در جامعه ماست که باعث شده متاسفانه ماها هیچ لذتی در طول زندگی کسب نکنیم و زندگی برامون تبدیل به سراب میشه و این همه مشکلات در جامعه ما به وجود اومده.
به طور مثال مسئله جن*سی چیزی نیست که بشه به هیچ وجه از این خودی که شما میگید دریغش کرد و سرکوبش کرد و اگر وقتی به سنی که این مسئله رو طلب میکنه میرسیم درست و اصولی تامین نشه و دید درستی نسبت بهش پیدا نکنیم باعث هزار و یک جور مشکلات روحی و روانی و جسمی میشه که اثراتش رو داریم در جامعمون میبینیم، از امار طلاق رو شما برسی کنید که گفته میشه 70درصد طلاقها از مشکلات جن*سی نشعت میگیره تا امار فهشا گرفته یا مشکلات روحی و عصبی در جامعه ما.
من با کمال احترام با این نظریه موافق نیستم و فکر میکنم به هرچیزی باید به دید درست و اصولی نگاه بشه و مسئله ای مثل لذت در زندگی انسان یه چیزی اصولی و اصلی زندگی هست و باید به صورت درستی تامین بشه تا زندگی سالم و راحتی در پیش داشته باشیم.
دوستِ عزیز havzhini
با سلام و تشکر از نظرتون .
عنایت بفرمائین بنده در نوشتم لذتِ خطرناک نه لذت .
فرق هست بین این دو .
انسان لذت رو دوست داره چون اینجوری خلق شده و دستِ خودش نیست .
هر کاری هر انسانی انجام میده برای رسیدن به لذت و خوشیو آرامش و آسایش هست
اما لذتها دو نوع هست
مُضر
بدونِ ضرر
تمرکز ما در این بحث و گفتگو بر لذتهای مُضر هست .
بهترین راه برایِ اینکه "خود" اون لذتها رو نفهمه و نره دنبالش اینه که اونها رو تجربه نکنه اصلاً تا به قول معروف مزه اش رو نچشه وگرنه دیگه ول کنشون نیست .
برایِ همین تنها راهِ کاملاً در امان بودن از ضرر مشروبات الکلی و مواد مخدر و خودارضائی وقرصهای روان گردان و غیره فقط سه کلمه هست
هرگز امتحان نکن
اگر کسی لذتِ مواد مخدر رو درک کرد اونوقت دیگه یا باید بکشه یا درد و عذابِ نکشیدنش رو بکشه .
پی بهترین راه اینه که از قبل مغز انسان برنامه ریزی بشه ( آموزش و پرورش و هشیار سازی ) تا به محض قرار گرفتن در موقعیتِ امتحان کردن , امتحان نکنه و فرار کنه از اون فرصت .
درست مثل کامپیوتری که از قبل لیست ویروسهای خطرناک رو داره و به محض نزدیک شدنش با انجام اقدامات امنیتی ازش جلوگیری میکنه .
========+=+=============
اگر از همه ی کسانی که معتاد به سیگار و قلیان و مشروب و مواد مخدر و خودارضائی و قرصهای روان گردان شدند بپرسید چطور شد معتاد شدی همگی میگن اشتباه کردیم و امتحان کردیم و لذت بردیم و لذتش ما رو اسیر کرد .
پدر و مادر و مدرسه نقش خیلی مهمی دارند که این ترس هشیارانه رو در وجود بچه ها از ضررهای لذتهای خطرناک ایجاد کنند تا به محض پیش اومدن فرصت برایِ امتحاِ یک لذتِ خطرناک , بترستند از عاقبتی که در انتظارشونه و امتحان نکنند .
این ترس یک ترس خردمندانه هست . یک وسیله ی دفاعی مثل fire wall
دوست من فرمایش شما صحیح هست و من هم تاکید کردم روی مواردی مثل مواد مخدر که باید ازش دوری کرد و نفی بشه.
ولی شما در مطالبی که فرمودید به طور کل این صفتی که شما "خود" اسمش رو گذاشتید یه موجود بد و مضرر و حتی شیطانی که باید سرکوب و خنثی اش کرد معرفی کردید.
مثل این فرمایشات
این "خود" خیلی بیخوده !همین "خود" یا "نفس" ملیونها میلیون نفر رو تا مرز دیوانگی و روانی شدن یا خودکشی یا زندان و اعدام هم برده و نبست و نابودشون کردهراه دیگه برایِ مبارزه با "خود" "من با این طرز برخود و دید نسبت به این "خود" مخالفم و به نظرم این "خود" اصلا چیز بد و خطرناکی نیست بلکه جزعی از وجود ما انسانهاست و در صورت پرورش میتونه مارو بسیار بالاتر و والاتر از حد انسانیمون برسونه و در مقابل این سرکوب و برخود غلط با این "خود" هست که باعث شده میلیونها میلیون انسان تا مرز دیوانگی و روانی شدن و باقی مسائل پیش برن."خود" لذت رو دوست داره و دیگه هیچ ویز براش مهم نیست .
و در مورد این "خود" و ربطش به مسایل جن*سی که بیشتر هدف سوال دوست دیگمون بود و شما هم به کل باز هم فرمودید که باید این "خود" و خواست مسائل جنسی رو منکوب کرد و باهاش مبارزه کرد، که من بازهم با این نظریه مخالفم و فکر میکنم این جزعی از وجود ماست و به هیچ وجه قابل سرکوب کردن نیست و فقط میشه محرومش کرد که در صورت محروم کردن این "خود" از لذت و احتیاجش که همون مسلئه جن*سی هست در بحث ما، بجز مشکل و سرخوردگی و مشکلات عدیده روحی و جسمی و به هم خورد تعادل زندگی چیزی در پی نخواهد داشت و در مقابل اگه به صورت صحیح و اصولی انسان از ابتدا این مورد براش روشن و فراهم باشه(جدا از مسائل مذهبی و شرعی و فقط از جنبه رونشناختی هدف بحث من هست) میتونه در زندگی به سعادت و موفقیتی که باید برسه.
دوستان به قانون دهم توجه داشته باشید.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نظارت فیل/ترینگ به کلیدواژه های خاص حساسه
ممنون![]()
اقا بذارید من یه چیزیو روشن کنم
فکر کنم دوستان اشتباه متوجه شدن
من گفتم تمرکز ندارم و توی پست اول توضیح دادم اما منظور من این نبود که همه ی زندگیم شده باشه اون کلیدی که انجمن بهش حساسه
من جدای از اون بیشتر به خاطر تفکرم دارم اذیت میشم و بارها هم شده خواستم تغییرش بدم اما نشده
مثلا الان وقتی دقیق نگاه میکنم هیچ مشکل جدی توی زندگیم ندارم اما خب به اندازه ی دوستام که مثلا خیلی هاشون درگیر مسائل خانوادگی یا چیز های دیگه هستن خوشحال نیستم به نظرم زندگی هیچ معنی خاصی نداره
من خیلی چیزارو دارم که خیلی از همسنام یا ادمای دیگه حسرتشو میخورن اما اونا از من شاد ترن بیشتر میگن و بیشتر میخندن
این مشکلاتم بنظرم از راهنمایی نشدن و اشتباه تعریف شدن یه سری چیزا توی ذهنم نشءت میگیره
مثلا هیچ کس تا حالا بهم نگفته که جوونم فرصت دارم هرطور زندگیمو دوس دارم درست کنم یا از این مسائل که بهم امیدواری بده
من الان تنها چیزایی که میشنوم اینه که درس نخونی بیچاره میشی درس نخونی زندگیت به درد نمیخوره اما تا حالا یه نفر هم بهم نگفته به جز درس راه های زندگی بازم هست یا که امسال قبول نشدی سال دیگه ای هم هست
الان من به این مسئله حساس شدم
بیشتر مامانم رو اعصابه
از هر وسیله ای که استفاده میکنم میگه ما اینو تهیه کردیم که درس بخونی ما فلان کردیم چیکار کنی ینی به چشم یه معامله دارن به درس خوندن من نگاه میکنن
من هیچوقت درباره ی اون کلید که انجمن بهش حساسهراهنمایی نشدم و اینو به خاطر فرهنگمون میدونم چون هیچکس راهنمایی نمیشه نه فقط من
من هرکاری کردم با یه دید مثبت به زندگی نگاه کنم نشد هرروز یه روش جدیدو امتحان کردم ولی نمیشه
دلیلش هم نمیدونم واقعا
دوست من دقیقا بحث حرف من هم همین هست و توضیح هم دادم که ما نباید به همه چیز یک بعدی نگاه کنیم و خیلی چیزها رو بد مطلق بدونیم و همیشه بگیم سرکوبش کن و به سمتش نرو ولی از طرفی دیگه درون ما چیزه دیگه میگه و از ما چیزی میخواد که دیگران میگن زشته، بده، گناه، و امثال اینها و همین باعث تظاد در ما میشه و سرخوردگی و هزارجور مشکل روحی روانی در ما به وجود میاره.
دوست من هیچ چیزی نه بد مطلقه و نه خوب مطلق و این ما هستیم که باید به همه چیز به دید درست نگاه کنیم و زندگی رو یه لذت ببینیم که باید توی این زندگی رو به جلو و در حال پیشرفت باشیم و همینطور از زندگیمون سرحد لذت رو ببریم.
نه درس خوندن با لذت بردن از زندگی منافاتی داره نه لذت بردن از زندگی باعث بدبخت و هیچی نشدن توی زندگی میشه، بلکه باید تعادل رو بین همه چیز برقرار کنیم تا هم موفق باشیم و شاد و خوشبخت، و اگر بین اینها تعادل نباشه هیچکدوم به دست نمیاد و زندگی بجز یه عذاب بیشتر نمیشه برای انسان.
شما توی سنی هستی که به راحتی هم میتونی سرحد لذت رو ببری از زندگیت و هم پایه زندگیت و سرنوشت رو از حالا بسازی.
پس بهتره به این فکر کنی که تعادل رو در زندگیت برقرار کنی و رو به جلو قدم بر داری.
دقیقا
اینو بارها به خودم میگم ولی اثرش اونقدر نیست که بهم کمک کنه
مثلا دو نفر همسن من رو در نظر بگیرین
که یکیشون داره درس میخونه و دیگری به بی خیالی و بطالت میگذرونه
هردو مطمئنا دارن لذت میبرن و تفاوت کارهاشون بخاطر تفاوت در تفکرشونه
نفر اول درس میخونه چون لذت میبره چون لابد درش چیزی دیده که خوبه
نفر دوم هم شاید به ضرر خودش باشه و عمرش تلف شه اما لا اقل داره از کاری که میکنه لذت میبره و این براش مهمه
متاسفانه من نه از درس تعریف درستی دارم نه از خوش گذرونی ( چه خوب چه بد )
بنابراین از هیچ کدوم خوشم نمیاد انگار رو هوا موندم
و حتی در مسیر هیچکدوم قرار ندارم نه به طور جد درس میخونم نه از زندگی لذت میبرم
زندگی ینی پوچ برام
ریشه ی بیشتر بدبختی ها :
افراط و تفریط.
روی این یکم فکر کنیم میبینیم جوابهای زیادی داخلشه.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)