دوستان توی این پستها توضیح دادند:
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
دوستان توی این پستها توضیح دادند:
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by mehdy.z; 26-08-2010 at 21:18.
نمی دونم از چی این بازی انقدر خوشتون اومده. من که به زور یک ساعت بازی کردم و بلافاصله حذفش کردم. حالا بایوشاک رو یکی دو ساعت بیشتر تحمل کردم با اون گرافیک و اسلحه های مسخره. مته گرفته دستش...هی نفتش هم تموم می شه.کلنگ می گرفتی دستت سنگین تر بودی....والا
خوب دیگه... مشخصه فانتزی پستند نیستین! گرافیک این بازی هم مثل اون بود و چند درجه پایین تر...
وای چه باحال. مدیر بخش بازی ها رو پست من کامنت داده. اصلا جفت بازی ها خیلی خدا هستن. مخلصیم.
راستشو بخوای آره. اصلا با تخیلی و فانتزی و کره مریخ و رپچر سیتی و به خصوص ترسناک هیچجوره حال نمی کنم.
Last edited by hamedchtsz; 02-09-2010 at 19:03.
یک حالت دیگه هم هست اینکه مثلآ بنده از bioshock 2 اصلآ خوشم نیومد ولی اینو تا آخرش رفتم خیلی هم لذت بردم!به نظرم یکی از بهترین بازیهای امثال بود
در مراحل اخر یه جایی هست ماسک میزنه میره زیر اب.
به یه جا میرسه یه کلیدی هست میزنی در پشت شیشه باز میشه و بعد بهش نرسیده بسته میشه.
چیکار باید کرد؟؟؟
بازیش واقعا از METRO 2033 بهتره.
فهمیدم.
باید وقتی در رو باز کردم با اون قدرت حبابیش وقت رو نگه میداشتم.
جلوتر از این مرحله یه جایی هست که 2 نفر میرن داخل اسانسور و یک نفر به ملکوت میپیونده {البته در زمان قدیم}
یه اتیش هستش که به زمان قدیم یا قبل از خراب شدن اون مکان میبره.اونجا بغیر از 2 تا جعبه چیز خاصی پیدا نکردم.
اونجا چیکار باید کرد؟
اقا دمت گرم
اینو خوب اومدی . خدا رو شکر یکی پیدا شد منو درک کنه .
بازیش به کنار . من از فروشندهه لجم گرفته بود که اون همه ازش تعریف کرد .
من این بازی رو این هفته دو بار تموم کردم.دفعه اول 8 ساعت و دفعه دوم 6 ساعت.محیط بازی که میگن شبیه مترو به خاطر لهجه روسی هست اگر نه فضای مترو سرد و افسرده بود وتلاش برای بقا و این بازی یک حالت جنگی بود. از نظر من که گرافیکش از بیوشاک خیلی بهتر بود.داستان که امروز خوراک هالیوده از لاست و فرینج بگیر تا اثر پروانه ایی.فقط من نفهمیدم چرا روی دیوار نوشته بود بهش (مونث)اعتماد نکن.کلا داستان هم در زیر اوردم
در ابتدا دمويي نشان داده ميشه که ميگه شوروي بعد از سال 1944 تلاش مي کنه خودش رو هم د زمينه ارتشي و پروتوکل تاثير و نفوذ گسترش بده و اين امريکا هست که راز بمب اتم رو کشف مي کنه.در جستجو راديوم در جنوب شرقي ساحل شوروي,مهندسان روسي ايي 99 کشف کردن. ماده ايي قدرتمند پر انرژي ودکتر برساو با کار کردن بر روي ان به مدال لنين دست پيدا ميکنه.دکتر برساو با فشار اوردن بروي تست کردن اين ماده باعث فاجعه ايي مي شه که هيچ کس نجات پيدا نمي کنه.مسکو اين واقع رو دفن مي کنه .در سال 2010 ماهواره امريکايي بروي منطقه در حال پرواز هست که توسط تششعات احاطه ميشه. با شک کردن به مخفي کاري مسکو,دستور عمليات کاتارگو داده مي شه توسط پنتاگون
شما در نقش کاپيتان امريکايي سوار هليکوپتر مي خواهيد وارد يک جزيره روسيه بشيد.گفته ميشه که شما الان وارد فضاي روسيه شديد.خلبان ميگه تا هدف 3 دقيقه مونده .دولين مي گه : خيلي ترسيدند که ما رو اينطوري فرستادند به منطقه ايي که 50 سال متروکه است هي اونو تو ديدي؟!(منظورش يک داس که از دل اب اومده بيرون). دچار يک تششع عظيم قرار ميگيريد و باعث ميشه سقوط کنيد.جزيره در حال سوختن هست و اجساد عجيبي بر روي زمين هستند.پس مقدار جلو رفتن ناگهان خود را در وسط انفجار و اتش سوزي ميبيند و در ادامه فردي که در حال سقوط است نجات مي دهيد و بدليل اينکه پايش اسيب ديده او را کول کرده و به زير مجسمه مي بريدش.دوباره به زمان حال باز مي گرديد. صداي دولين را مي شنويد که مي گويد محض رضاي خدا پاسخ دهيد زيرا از ترس دار بي هوش مي شوم.بعد از گذشت دقايقي وارد اولين درگيري خود با موجودات عجيب مي شويد.در ادامه داستان شما ارواح افراد و بچه ها را مي بينيد.بعد از چند درگيري به دولين مي ريسيد که درحال بستن در و جلوگيري از ورود موجودات به داخل است. بعد از کشن موجودات, ايستگاه راديويي رو مي بينيد که براي ايجاد ارتباط تصميم,مي گيريد به اونجا بريد و پس ايجاد ارتباط مشخص ميشه که تنها ارتباط شما با نيرو هاي نظامي روسيه هستند و بعد دچار درگيري با انها مي شويد که در انتها مجبور به فرار و دچار ضربه خوردن اسحله به سرتان و دستگيريتان مي شود.پس به هوش امدن دستان شما ودوستتان بسته شده که ژنرال روس اسم شما رو مي خونه و ميگه تعجب نکنيد من اسمت رو از روي يونيفرم تشخيص دادم و دولين مي گويد تنها چيزي گيرت مي ايد از ما اسم و شماره نظامي ماست و طبق کنواسيون ژنو بايد با ما رفتار بشه.و ژنرال روسي ميگه من اين چرت ها و پرت ها رو 50 سال قبل رها کردم.و به شما ميگه من 50 سال منتظرت بودم تو بايد دستگاه .
TMD
رو به من بدي(اين همون فردي بود که در ابتداي بازي وقتي به زمان عقب ميريد يعني سال 1955 شما نجاتش داديد).دولين ميگه: ميخواد همين الان با يکي افراد سفارت ارتباط داشته باشه ,که ژنرال ما با خالي کردن يک گلوله تو سرش مي کشش و ناگهان توسط يک تير اندازي فرصت فرار پيدا ميکنيد و توسط يک زن که اسمش کاترين هست نحوه راه فرار رو به شما نشون ميده که تا بتونيد فرار کنيد و در اخر فرار بهش مي رسيد و ميگه که جزو
(MIR12)هست
در ادامه شما به دستگاه در اعماق زمين مي ريد تا به دستگاه معروف دست پيدا کنيد .اين دستگاه امکاناتش اين هست که اجسام رو به زمان عقب يا جلو ميبره همچنين جابه جايي وسائل وتبديل انسان ها به موجودات عجيب و کشتن اونها و اهسته کردن وضربه مرگبار که هر کدوم از اينها رو در طي بازي بدست مياريد.در ادامه به شما مي گه که بايد جلو مرگ مخترع دستگاه(برساو)رو توسط ژنرال روس(دمچو) بگيريد.علت اينکه ميخواد بکشش اين هست که دمچو مي خواد از دستگاه سو استفاده کنه و داشنمد ما مي گه من بهت اجاز نميدم و زنرال مي گه من دنبال اجاز تو نيستم ومي خواد بهش شليک کنه.
با شليک کردن به دمچو ,جون دانشمند رو نجات مي ديد و با هم به ازماشگاهش مي ريد تا ارواق رو بردار و به شما اسلحه ايي مي ده وبهتون مي گه که نمونه اوليه سلاح ايي 99 هست و در شرايط ناپايدار قرار گرفته و مي تونيد تيرش رو کنترل کنيد.بعد از کشتن افراد زياد به جايي ميرسيد توسط حفره ايجاد شده به زمان خودتون بر ميگرديد.در ادامه به اولين غولي ميرسيد و اون رو ميکشيد(به نظر خودم بهترين غول بازي)بعد ازکشن کاترين رو مي بينيد که پس طي مسافتي ودرگيري با موجودات که از همه طرف ميريزن ميخواهيد سوار اسانسور شيد که خرابه و مدتي مجبور هستيد اونجا پايداري کنيد تا بارسيو اون درست کنه.در ادامه اسانسور درست ميشه وسوار ميشي و ميريد به سمت برساو و بهتون فيلمي رو نشون ميده که اتفاقات بعد از نجات دادن دمچو توسط شما رو نشون ميده. بعد از نجات دمچو توسط شما اون اصرار ميکنه که از ايي 99 استفاده کنه و کسايي که ممانعت کننند رو تهديد به حساب مياره از جمله برساو.در ادامه بعد از 6 ماه يک اتفاق خيلي مبهم صورت ميگيره که اونم انفجار در دستگاه مرکزي ايي يعني سنگيولاريتي هست.و تمام موجودات و انسان هايي که در جزيره بودند به صورت موجودات امروزه ما مي بينيم در اومدند.دمچو که ابتدا دانشمند بوده بعد از انفجار به بلندترين مقام دولتي ميرسه .دمچو ميخواد با استفاده از ايي 99 به تمام دنيا حمله کنه.بعد از فيلم کاترين ميگه پس از اگر اون دستگاه نابود کنيم همه چيز دست مي شه ولي برساو مي گه بايد از نيروي خيلي قوي براي نابود کردنش استفاده کرد.
در ادامه شما از پيش کاترين و برساو مي ريد و در راه بعد از برخورد با موجودات کوچک به موجودعنکبوت مانندغول پيکر مي رسيد و در راه فرار باعث سقوط و بي هوشي شما ميشه و در ادامه راه شما مي بينيد که کاترين در حالت بردن توسط نيروهاي دمچو هست و پس نجاتش,سوار قطار مشويد در راه باغول دوم ملاقات مي کنيد .پس از کشتنش قطار را تعمير ميکنيد به راهتان ادامه ميدهيد
براي از بين بردن سينگيولارتي شما احتياج به ايي 99 بال(توپ ايي 99) داريد که درون کشتي غرق شده هست.کشتي رو از حالت غرق شده در مياريد ولي به مدت کوتاهي و هنگامي شما بمب رو بدست اورديد ,کاترين براي منحرف کردن سرباز در اسکله با اون ها درگير ميشه و به هنگام بيرون امدن از کشتي انفجار در نزديکي شما بوجود مي ايد و شما خودتون به سطح اب مي رسونيد و برساو دست شما رو مي گيره شما رو روي زمين مي خوابونه و از هوش مي ريد.
به هنگام به هوش امدن ,خوشحالم که به هوش اومدي .برساو مي گه که کاترين در درگيري در اسکله مرده.مي گه من بهش گفتم نرو ولي باز اون رفت.مي گه ما نبايد بزاريم کاترين قرباني کردن خودش بدون فايده باشه و بايد دمچو را متوقف کنيم.بارسيو مي گه متاسفانه بمبي که تو پيدا کردي شارژ نشده و براي همين بايد بري کارخه کاتاروگ.مي گه بايد سريع باشي چون دمچو نزديک ماست.
براي که اينکه به کارخونه برسيم ابتدا بايد پل رو خراب شده رو درست کنيم .بعدش از درست کردن پل و رسيدن به کارخونه برميگرديم سال 1955 براي اينکه کارخونه سالم باشه تا بتونيم توپ رو شارژ کنيم.بعد از شارژ کردن برميگرديم زمان خودمون پيشه برساو و ميريم به سمت راکتور براي نابود کردنش.از وقتي توپ رو شارژ کرديم,در نزديکي سينگيلاريتي زمان ها با هم قاطي شده.در نزديکي راکتور شما از هم جدا مي شيد تا با ازمايشگاه او برويد تا تي ام دي تون رو تکميل کنيد.در راه برگشت در نزديکي راکتور هنگامي منتظر باز شدن در هستيد به مدت چند بار زمان در زمان ميشه تا اخر به برساو ميرسيد.او به شما ميکه به سال 1955 برگرديد و راکتور براي هميشه از بين ببريد .بعد از بين بردن مي بينيد که برساو زير تفنگ دمچو هست و ميگه تمام کاري که من بايد مي کردم اين هست که تمام چيزهايي که خراب کردي رو دوباره بسازم و حالا تي ام دي رو بهم بده.برساو به ما مي گه ما يک چيز رو جا انداختيم ولي ميتونيم بفهميم چي بوده و همه چيز رو درست کنيم.که دمچو با تفنگ ميزنه تو صورت برساو وميگه تنها برنده تاريخ رو بازنويسي مي کنه و تو باختي.ميخواد ما رو بکشه که ماه يک گلوله حرومش مي کنيم .
برساو مي ايسته و مي گه : تنها برنده تاريخ رو بانويسي ميکنه!همينه!سينگيولارتي مشکلي نيست.تو برگشتي به زمان عقب و جون دميچو رو نجات دادي.اون چيزي بود که تو عوض کردي و تنها بايد اونو به حالت اول باز گردوني .
ديميچو مي گه :اون کار نمي کنه .تو قبلا اون امتحان کردي وشکست خوردي.يادت نمياد ديگه کي اونجا بود؟!(صحنه از بازي رو نشون ميده که روي ديوار نوشته به ما ميگه بي خيال شو .اين کار جواب نميده.بارسيو اشتباه ميکنه.فکر نمکني قبلا امتحان کردي)(تصويري نشون مي ده که اون فرد ديگه ما بوديم و بهمون ميگه دميچو رو رها کن و بذار برو).
برساو مي گه:درست کاپيتان,تو افتخار اميزي و يعني تنها راهي که ميشه زمان درست کرد اينکه خودت رو متوقف کني
ديميچو مي گه:منظورت اينکه خودش رو بکشه؟!تو از يک مرد مي خواي که خودش رو قرباني کنه بخاطر اينکه تو اشتباه مي کردي.چند بار تا حالا اين کاري کردي من نميدونم .من مطمئن نيستم که تودر اختيار قدرت قابل اطمينان باشي
برساو ميگه : بهش گوش نده .تو ميتوني دنيا رو نجات بدي
ديميچو مي گه:فکر کن قبل از اين حوادث چطوري بودي؟من مي تونم يک زندگي کاملا متفاوت بهت پيشنهاد بدم.تي ام دي رو بهم بده و کمک کن بر دنيا حکم فرماني کنم.
برساو ميگه: اين دنيايي که تو ميخواي جزوي ازش باشي رينکو؟(منظور ما هستيم)به دو رو برت نگاه کن.به تمام زجر ورنج هايي که اين باعثش شده نگاه کن
ديميچو مي گه:هيچ رهبري همچين نگاهي نداره
برساو ميگه:اين رهبر نيست .اين نسل کشه.ما بايد به قيمتي متوقفش کنيم از تي ام دي استفاده. برگرد زمان عقب و خود رو متوقف کن
.ديميچو مي گه:مثل يک مسابقه مي مونه.يا مي توني وفاداريت رو به من ثابت کني منم مي تونم ضمانت کنم که يک قدرت بي نهايت بهت بدم حالا انتخابت رو بکن کاپيتان
حالا ما بايد يا به برساو يا دميچيو شليک کنيم
.
اگر به دميچو شليک کنيم.بارسيو ميگه:ووو.اون مرده.کاپيتان تو قدرتمندترين مرد دوران رو کشتي.و حالا تو بايد برگردي عقب و خودت رو متوقف کني د ر هنگام نجات ديميچو.
و بر ميگرديم زمان عقب ,زماني که داريم ديميچو رو روي کولمون حمل ميکنيم شليک ميکنيم و در دم ميميريم.و تصويري مياد که در چاپر نشستيم و داريم با هم دولين مي ريم به سمت جزيره.خلبان ميگه با مقصد 3 دقيقه فاصله داريم
دوستمون مي گه من که خسته نمي شم به مجسمه نگاه کنم(به جاي داس,مجسمه بارسيو هست که در دستش اي ام دي رو داره).فکر نکنم هيچ چيز جذابي اينجا پيدا کنيم .بعد از چند ثانيه پيام مياد که برگرديم خونه.دوستمون ميگه بهت نگفتم ايتجا هيچ چيزي پيدا نميکنيم
در پايان ديگر وقتي شما برساو رو مي کشيد و در حالي داره ميمره ميگه نه کاپيتان
دميچو مي گه:افرين کاپيتان رينکو.متوجهم که ميخواهي به دنيا حکم فرماني کني.دمويي مياد و مي گه بعد از اين که برساو از صحفه تاريخ روزگار محو شد ,شما به عنوان فرماند لشکر دميچو به تمام مناطق حمله مي کنيد واز طريق موجودات عجيب دست اموز شده در خط مقدم استفاده مي کنيد وهيچ کس توانايي مقابله با شما رو نداره.حتي شايعه شده که امريکا نيز تي ام دي خاص خودش رو پيدا کرده و دوباره جهان خودش وسط يک جنگ سرد جديد در مي يابد.
در هر دو پايان شما مي بيند که کاترين در زير اب در کنار کشتي غرق شده به هوش مياد و به سمت بالا ميره.وارد پايگاه ميشه در حالي افراد دارن فرار مي کنن.وارد دفتر موسسه تحقيقاتي مسکو ميشه و مينويسه:اين زمان ما نيست,اين تاريخ اينده است که ما تغيير داديم.دميچو يک شيطان هست که بايد بميره.يک مرد ميتونه متوقفش کنه که ناتان رينکو که از طرف ما سال 2010 هست و يک امريکايي هست
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)