تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 20 از 20

نام تاپيک: اثبات وجود

  1. #11
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    ذهن برای اینکه بتونه چیزهای رو تصور کنه نیاز داره قبلا اونها رو از طریق یکی از حواس پنچگانه درک و تجربه کرده باشه. بنابراین میشه این نتیجه رو گرفت که در خارج از ذهن باید چیزهای باشن که باعث تولید تصویرهای ذهنی میشن. از جمله دلایلی که برای این ویژگی ذهن اوردن اینه که افرادی که از تولد کور هستن نمی تونن رنگ ها و ... تصور کنن و یا خواب ببینن ...
    ولی اگه تصور کنیم تمام مردم زمین کور بودن دیگه هیچوقت تصویر کردن رنگ برای هیچکس معنایی نداشت و چیزی تخیلی و غیرواقعی بنظر میومد که اصلا امکان نداشت در تصورات هیچکدوممون شکل بگیره چون هیچکس درکی ازش نمیتونست داشته باشه.
    انسان های کور مادرزاد بواسطه ی دیگران مفهومی بنام رنگ رو قبول میکنن هرچند به هرحال درکی ازش ندارن و رابط بین این آدم ها و آدم های بینا هم کسانی هستن که اول بینا بودن و بعد کور شدن و درنتیجه میتونن اثبات کنن بیناها به کور مادرزاد ها دروغ نمیگن! به این وسیله است که همه میتونن به وجود رنگ ها اعتقاد داشته باشن.
    ولی به هرحال این اعتقاد به وجود رنگ ها در کورهای مادرزاد چیزی بنام رنگ نمیتونه در تصورات و خوابهاشون ایجاد کنه و یک فرد بینا هیچوقت نمیتونه متوجه بشه تصور یک کورمادرزاد از رنگ چطور میتونه باشه.
    بنظر من رنگ یک ذهنیته تا یک واقعیت و در حقیقت فکر میکنم این مثالی که زدین بیشتر به نفع ایده آلیست ها باشه تا رئالیست ها : دی

  2. #12
    پروفشنال AMHSIN's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2015
    محل سكونت
    Khozestan
    پست ها
    607

    پيش فرض

    ولی اگه تصور کنیم تمام مردم زمین کور بودن دیگه هیچوقت تصویر کردن رنگ برای هیچکس معنایی نداشت و چیزی تخیلی و غیرواقعی بنظر میومد که اصلا امکان نداشت در تصورات هیچکدوممون شکل بگیره چون هیچکس درکی ازش نمیتونست داشته باشه.
    انسان های کور مادرزاد بواسطه ی دیگران مفهومی بنام رنگ رو قبول میکنن هرچند به هرحال درکی ازش ندارن و رابط بین این آدم ها و آدم های بینا هم کسانی هستن که اول بینا بودن و بعد کور شدن و درنتیجه میتونن اثبات کنن بیناها به کور مادرزاد ها دروغ نمیگن! به این وسیله است که همه میتونن به وجود رنگ ها اعتقاد داشته باشن.
    ولی به هرحال این اعتقاد به وجود رنگ ها در کورهای مادرزاد چیزی بنام رنگ نمیتونه در تصورات و خوابهاشون ایجاد کنه و یک فرد بینا هیچوقت نمیتونه متوجه بشه تصور یک کورمادرزاد از رنگ چطور میتونه باشه.
    بنظر من رنگ یک ذهنیته تا یک واقعیت و در حقیقت فکر میکنم این مثالی که زدین بیشتر به نفع ایده آلیست ها باشه تا رئالیست ها : دی
    میتونید قسمت آبی رو بیشتر توضیح بدید ...

    حقیقتش الان که به استدلال قبلی فکر میکنم می بینم باز هم نمیتونه ایده آلیسم رو رد کنه!! چون یه ایده آلیست میتونه بگه:

    "همین استدلال تو در مورد ذهن رو هم ذهن داره تولید میکنه!! خارج از ذهن تو هیچ چیزی وجود نداره و همه مخلوق ذهن تو هستن، حتی این ویژگی ذهن. اساسا این استدلال از پایه غلط هست. چون شما در ابتدا نتیجه رو داری صحیح فرض میکنی!! یعنی برای اثبات اینکه دنیای خارجی وجود داره، داری از این پیش فرض که دنیای خارجی وجود داره استفاده میکنی!! من از تو می پرسم چرا معتقدی ذهن چنین ویژگی داره؟ تو میگی چون ذهن مثلا انسان کور نمیتونه رنگ رو تصور کنه، خب من جواب میدم تو داری فرض میکنی در خارج واقعا انسان کور وجود داره، ذهن وجود داره، حواس وجود داره، این رابطه بین حواس و ذهن وجود داره، در صورتی که اساسا نظر من اینه که در خارج چیزی وجود نداره، نه کوری وجود داره، نه ذهنی و نه حتی من، بلکه اینها همه فقط و فقط در ذهن تو هستن، مخلوق ذهن تو هستن، دقیقا مثه خواب و رویا!!"

    بنظرم با منطق نمیشه ایده آلیسم رو رد کرد، خوشبختانه ما با احساس زندگی میکنیم نه منطق، و داده های حسی تاثیر بسیار بیشتری بر زندگی ما دارن تا افکارمون، و گرنه این افکار راحت میتونن انسان رو دیوونه کنن!!
    Last edited by AMHSIN; 31-08-2015 at 15:11.

  3. این کاربر از AMHSIN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #13
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    381

    پيش فرض

    اثبات وجود هیچ چیزی با استدلال و منطق ممکن نیست. و البته اینها به این برمی گرده که ما منظورمون از وجود داشتن چه چیزی است. معمولا منظور از وجود داشتن یعنی یک چیزی در یک زمان خاص، در یک مکان خاص وجود داره (مختصات در چهار بعد قابل تجربه توسط ما) یا اثرش به نوعی مشاهده میشه، که شیوه اثبات این نوع وجود طبیعتا مشاهده و تجربه‌گرایی است (و نه خردگرایی).

    و خب بعضی ها تعاریف عجیبی از وجود داشتن ارائه می کنند (مثلا چیزی که در زمان و مکان خاصی نیست، یا در همه زمانها و مکان هاست، یا در جایی است که زمان و مکان بی معنی است)، که این رو به نوعی مشابه با تعریف ابتدای تجربه‌گرایانه از وجود داشتن می دونن که یکی نیست و صرفا انتخاب یک کلمه برای دو مفهوم بسیار متفاوت است. اون نوع وجود داشتن معمولا بر اساس تعریف هست و نه توصیف، و نهایتا تصورات در اون زمینه مرتبط با جهان اطراف ما نیست.
    در مورد قسمت اول اگه امکان اثبات یک موجود وابسته به منظورمون از موجود هست ، پس چه تعبیرهایی از موجود امکان اثبات با استدلال رو دارند؟ به عبارت دیگه «هیچ چیزی» که گفتید با تغییر تعاریف ممکنه تغییر کنه؟

    و در مورد قسمت دوم آیا اثبات وجود های تعریفی که گفتید ، با استدلال ممکن است؟

  5. #14
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    در مورد قسمت اول اگه امکان اثبات یک موجود وابسته به منظورمون از موجود هست ، پس چه تعبیرهایی از موجود امکان اثبات با استدلال رو دارند؟ به عبارت دیگه «هیچ چیزی» که گفتید با تغییر تعاریف ممکنه تغییر کنه؟

    و در مورد قسمت دوم آیا اثبات وجود های تعریفی که گفتید ، با استدلال ممکن است؟
    شما میتونید بگید: عددی وجود داره که فلان خصوصیات رو داشته باشه، اون خصوصیات تعریفی هستن، اون عدد هم تعریف میشه، و این عدد وجود داره بنا به تعریف، ولی بیانگر هیچ چیزی در جهان اطراف نیست و صرفا از محدوده ایده فراتر نمیره. منظور من این بود.

    اثبات وجود چیزی که فراتر از صرفا یک ایده باشه بوسیله استدلال ممکن نیست.

  6. 2 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #15
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    میتونید قسمت آبی رو بیشتر توضیح بدید ...

    حقیقتش الان که به استدلال قبلی فکر میکنم می بینم باز هم نمیتونه ایده آلیسم رو رد کنه!! چون یه ایده آلیست میتونه بگه:

    "همین استدلال تو در مورد ذهن رو هم ذهن داره تولید میکنه!! خارج از ذهن تو هیچ چیزی وجود نداره و همه مخلوق ذهن تو هستن، حتی این ویژگی ذهن. اساسا این استدلال از پایه غلط هست. چون شما در ابتدا نتیجه رو داری صحیح فرض میکنی!! یعنی برای اثبات اینکه دنیای خارجی وجود داره، داری از این پیش فرض که دنیای خارجی وجود داره استفاده میکنی!! من از تو می پرسم چرا معتقدی ذهن چنین ویژگی داره؟ تو میگی چون ذهن مثلا انسان کور نمیتونه رنگ رو تصور کنه، خب من جواب میدم تو داری فرض میکنی در خارج واقعا انسان کور وجود داره، ذهن وجود داره، حواس وجود داره، این رابطه بین حواس و ذهن وجود داره، در صورتی که اساسا نظر من اینه که در خارج چیزی وجود نداره، نه کوری وجود داره، نه ذهنی و نه حتی من، بلکه اینها همه فقط و فقط در ذهن تو هستن، مخلوق ذهن تو هستن، دقیقا مثه خواب و رویا!!"

    بنظرم با منطق نمیشه ایده آلیسم رو رد کرد، خوشبختانه ما با احساس زندگی میکنیم نه منطق، و داده های حسی تاثیر بسیار بیشتری بر زندگی ما دارن تا افکارمون، و گرنه این افکار راحت میتونن انسان رو دیوونه کنن!!
    مثلا فرض کنیم تمام مردم دنیا کور بودن. مشخصا انسان ها بازهم بوجود نور پی میبردن به این علت که میشد اثرات دیگه ای مثل گرما رو از نور دنبال و آزمایش کرد و بعد هم احتمالا طیف های نوری کشف میشدن ولی دراینصورت درکی که انسانها از این طیف ها داشتن درکی نبود که با دیدن بدست میومد بلکه تنها یک درک و توضیح علمی بود و در مرحله ی آخر ذهن قادر به پاسخگویی تفاوت یک مربع زرد با یک مربع قرمز با حس های دیگه نبود و کمبودی هم تو این زمینه حس نمیشد.
    وقتی شما بگین خارج از ذهن رنگ وجود داره من اینو نمیتونم قبول کنم ولی اینکه نور وجود داره که طیف ایجاد میکنه و طیف ها رنگ ها رو ایجاد میکنن این قابل قبوله بنظرم.
    شاید جمله ای که گفتم جمله ی خیلی درستی نبود و بهتر باشه قسمت دومش رو حذف کنم یعنی بهتره بگم "رنگ یک ذهنیته" و درباره ی واقعیت بودنش صحبتی نکنم : دی
    حرفتون درمورد ایده آلیسم درسته اما بنظر من رئالیسم مطلق هم توضیح کاملی نمیتونه باشه برای اون چه که در اطراف ما اتفاق میفته و در جهان هست.

  8. این کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #16
    پروفشنال AMHSIN's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2015
    محل سكونت
    Khozestan
    پست ها
    607

    پيش فرض

    مثلا فرض کنیم تمام مردم دنیا کور بودن. مشخصا انسان ها بازهم بوجود نور پی میبردن به این علت که میشد اثرات دیگه ای مثل گرما رو از نور دنبال و آزمایش کرد و بعد هم احتمالا طیف های نوری کشف میشدن ولی دراینصورت درکی که انسانها از این طیف ها داشتن درکی نبود که با دیدن بدست میومد بلکه تنها یک درک و توضیح علمی بود و در مرحله ی آخر ذهن قادر به پاسخگویی تفاوت یک مربع زرد با یک مربع قرمز با حس های دیگه نبود و کمبودی هم تو این زمینه حس نمیشد.
    وقتی شما بگین خارج از ذهن رنگ وجود داره من اینو نمیتونم قبول کنم ولی اینکه نور وجود داره که طیف ایجاد میکنه و طیف ها رنگ ها رو ایجاد میکنن این قابل قبوله بنظرم.
    شاید جمله ای که گفتم جمله ی خیلی درستی نبود و بهتر باشه قسمت دومش رو حذف کنم یعنی بهتره بگم "رنگ یک ذهنیته" و درباره ی واقعیت بودنش صحبتی نکنم : دی

    حرفتون درمورد ایده آلیسم درسته اما بنظر من رئالیسم مطلق هم توضیح کاملی نمیتونه باشه برای اون چه که در اطراف ما اتفاق میفته و در جهان هست.
    با این قسمت قرمز کاملا موافقم ...

  10. این کاربر از AMHSIN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #17
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    سلام

    فرض کنید وجود داشتن خودتان را می خواهید اثبات کنید، در «حالتی که امکان تماس فیزیکی هست»و در «فضای مجازی» چطور می توان این کار را انجام داد؟ چه استدلالی می تواند وجود یک انسان را اثبات کند؟(با توجه به اینکه در فضای مجازی ممکن است یک ربات پیغام بدهد.)

    سوال دومم اینه که وجود داشتن یک موجود چطوری اثبات میشه؟

    ممنون
    بهترین تلاش برای اثبات وجود داشتن رو دکارت کرد، که بعد از اون کل فلسفه رو منقلب کرد و رویکرد ایده آلیستی و تجربه گرایی رو بوجود آورد که تا همین الان هم دیدگاههای فلسفی چیزی بین این دو قرار میگیرن ...

    دکارت میگه اگر بخوایم از نقطه صفر شروع کنیم [نه برای اثبات وجود، بلکه برای هدفی بزرگتر به نام ایجاد یک نظام فلسفی] اول به همه چیز شک میکنیم. به محض اینکه اینکارو بکنیم، از نظر منطقی به این نتجه میرسیم که هستیم!! چون اگر نباشیم، چطور شک میکنیم؟؟
    به نظر من این استدلال قوی ترین استدلالی هست که میشه اورد، ولی بزرگترین مشکل رو از منطق به ارث میبره. اینکه یک چیزی نمیتونه همزمان دو ویژگی نقیض رو داشته باشه. اگر اشتباه نکنم نیچه اشاره میکنه که این منطق خودش هیچ پایه و اساسی نداره و صرفا بازتاب کارکرد ذهن مائه پس ما فقطمیتونیم بگیم ذهن ما نمیتونه قبول کنه که وجود نداشته باشیم... و همین!

  12. این کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #18
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    381

    پيش فرض

    بهترین تلاش برای اثبات وجود داشتن رو دکارت کرد، که بعد از اون کل فلسفه رو منقلب کرد و رویکرد ایده آلیستی و تجربه گرایی رو بوجود آورد که تا همین الان هم دیدگاههای فلسفی چیزی بین این دو قرار میگیرن ...

    دکارت میگه اگر بخوایم از نقطه صفر شروع کنیم [نه برای اثبات وجود، بلکه برای هدفی بزرگتر به نام ایجاد یک نظام فلسفی] اول به همه چیز شک میکنیم. به محض اینکه اینکارو بکنیم، از نظر منطقی به این نتجه میرسیم که هستیم!! چون اگر نباشیم، چطور شک میکنیم؟؟
    به نظر من این استدلال قوی ترین استدلالی هست که میشه اورد، ولی بزرگترین مشکل رو از منطق به ارث میبره. اینکه یک چیزی نمیتونه همزمان دو ویژگی نقیض رو داشته باشه. اگر اشتباه نکنم نیچه اشاره میکنه که این منطق خودش هیچ پایه و اساسی نداره و صرفا بازتاب کارکرد ذهن مائه پس ما فقطمیتونیم بگیم ذهن ما نمیتونه قبول کنه که وجود نداشته باشیم... و همین!
    به نظرم این دیدگاه نمی تونه وجود من رو به دیگران و وجود دیگران رو به من ثابت کنه و نهایت کاربردش پی بردن به وجود خودمون هست.

    ضمنا شک همیشه به وجود داشتن یا نداشتن نیست. گاهی شک بین دو نوع از موجود بودن هست. مثل شک در اینکه طرف مقابل من ربات است یا انسان. طبق این دیدگاه باید نتیجه بگیرم که طرف انسان هست یا ربات؟(فک کنم این مورد رو خودتون هم اشاره کردید)

    Sent from my C5303 using Tapatalk

  14. #19
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    به نظرم این دیدگاه نمی تونه وجود من رو به دیگران و وجود دیگران رو به من ثابت کنه و نهایت کاربردش پی بردن به وجود خودمون هست.

    ضمنا شک همیشه به وجود داشتن یا نداشتن نیست. گاهی شک بین دو نوع از موجود بودن هست. مثل شک در اینکه طرف مقابل من ربات است یا انسان. طبق این دیدگاه باید نتیجه بگیرم که طرف انسان هست یا ربات؟(فک کنم این مورد رو خودتون هم اشاره کردید)

    Sent from my C5303 using Tapatalk
    اثبات وجود خود، در مقدمه ی سوال شماست؛ یعنی برای اثبات وجود هر چیز اول باید وجود خودمون رو اثبات کنیم. پس اثبات هر چیز بدون حل این قضیه اشتباه هست.
    به نظرم همون استدلال "فکر میکنم پس هستم" دکارت توضیح مناسبی برای وجود خود باشه. اما در مورد وجود سایرین، دیگه اثبات به اون شکل فلسفی درست نیست. بلکه ما داده ها و مدارکی دریافت میکنیم (مراحل شناخت) و سپس در مورد اون پدیده حکم میکنیم. (ضمن اینکه ابتدا تمام این واژه ها و توصیفات ساخته ذهن خودمون هستند!)

    نظر من اینه که ما توجیهی برای مطلق بودن این شناخت ها نداریم و نهایتا در دنیای ذهنی ما صدق میکنن. اگه به ریشه کلمه اثبات هم نگاه کنیم (ثبت کردن) میبینیم که پی بردن بهش و راستی آزمایی توسط همین ذهن ما انجام میشه. پس من برای فهمیدن " وجود داشتن " شخص دیگری فقط میتونم رفتارها و داده ها رو بررسی کنم و سپس نظر بدم که اون شخص رفتاری مشابه دیگران داره یا مشابه یک روبات. بدیهیه که درصورت کافی نبودن شواهد در موردش حکم نمیکنم و نظر قطعی نمیدم.

  15. #20
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    381

    پيش فرض

    ممنون از همه دوستان

    تا همینجا جواب سوالمو گرفتم. البته اگه نظر دیگه ای هم هست خوشحال میشم گذاشته بشه

صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •