هر دروغ گویی لابد یه مصلحتی در کارش میبینه که دروغ بگه دیگه. دروغ گویی نه ولی نگفتن تماتم حقیقت یا جوری دیگه نشون دادن اون بعضی مواقع لازمه.
هر دروغ گویی لابد یه مصلحتی در کارش میبینه که دروغ بگه دیگه. دروغ گویی نه ولی نگفتن تماتم حقیقت یا جوری دیگه نشون دادن اون بعضی مواقع لازمه.
این دروغگویی که شما میگین، منفعت رو در نظر میگیره نه مصلحت.
و من هم اشاره کردم که منفعت با مصلحت فرق دارن در عین حال مرز مبهمی دارند.
مثلا اگر شما بتوانی با دروغگویی جیب هزاران نفر رو خالی کنی، از نظر اقتصادی به نفعت هست و به منفعت میرسی.
اما در این وسط به مصلحت هیچ کسی کار نکردی و هیچ اخلاقی شمارو ستایش نمیکنه چون اصلاحی انجام ندادی.
در مصلحت ما به دنبال یک اصلاح هستیم ولی در منفعت اصلاحی در کار نیست.
سلام؛
ممنون از استارتر تاپیک. موضوع بسیار جالب و البته قابل تاملی هست. به ویژه اینکه بحث دروغ های منفعتی و مصلحتی هم اینجا باز شده.
خوب یک نکته ای باید عرض کنم.
البته که هیچ چیز بهتر از راستی و صداقت نیست، افراد با وجود هر مذهب و روشی دروغگویی رو یک منکر میدونند اما باید دید در چه زمانی و در کنار چه افرادی زندگی میکنیم؛ غیر از این هست که دروغ در جهان امروزی اجباریه؟!
بسیاری از معاشرت ها، تعارف ها، شغل هایی مثل کاسبی و بنگا داری و ...
تا حدی نیاز به دروغ دارند.
البته من این امر رو نمیپسندم. تا جایی که امکانش هست باید سعی بشه این دروغ ها کمتر بشه اما انسان امروزی با چنین وضعیتی، چه برای منفعت و چه برای مصلحت نیاز به دروغ داره و حقیقت مطلق شکل خودش رو از دست داده.
من دروغ های منفعتی رو شایسته نمیدونم اما دروغ مطلقا منکر نیست و در شرایطی که مصلحت باشه و نه منفعت دروغ یک ارزش هم به حساب میاد.
البته که ماهم خیل اوقات منفعت و مصلحت رو یکی میدونیم؛
و چه بده که حقیقت و صداقت در اینجا مانعی برای پیشرفت فرد هست. از این رو به دروغگویی رو میاره و بهانه اش برای اینکار مصلحت هست ...
فرض کنید به یه نفر که دوستش داریم یک دروغی بگیم
طرف دوستیش رو با ما قطع کنه چون از دروغ گفتن خوشش نمیاد --> چندان مصلحت آمیز نبود
فردای روزی که دوستیش رو قطع کرد بره توی لاتاری شرکت کنه و برنده بشه --> پس همه ی این مدت مصلحت آمیز بوده.
بیاد همه ی پولی که برنده شده رو صرف مواد مخدر کنه و OD کنه و بمیره --> نه مثل اینکه درواقع اصلا مصلحت آمیز نبوده
همین داستان رو من خوشم بیاد و مثلا به عنوان یک نویسنده فیلمش کنم و کلی پول ازش به دست بیارم --> به به ! درواقع مصلحت بوده .... ... .. .
به نظرم به هیچ وجه نمیشه معنایی برای این کلمات مصلحت آمیز و فتنه انگیز تعریف کرد ...
ما به هر حال بعضی اوقات چیزی رو که از نظرمون دروغ هست رو خواهیم گفت و بعضی اوقات خیر .
اما در نهایت هیچ کدام از اینها مهم نیست ، نهایتا هیچ کدوم از حالاتی که دروغ (به نظر خودمون ) یا راست (به نظر خودمون) میگیم به دیگر حالات برتری نداره و فقط همون ادامه ی سیر زندگی هست .
ادامه ی چرخه ی علیت .
مشکلی که در این مثال ها هست اینه که اتفاق هایی که افتاده لزوما مرتبط به دروغی که ما گفتیم نیستند (یا زمانی که ما دروغ گفتیم، نمی تونستیم پیشبینی کنیم اتفاق هایی که در آینده می افته رو).
به نظر من ممکن است که بطور منطقی سنجش مصلحت صورت بگیره با همون میزان اطلاعاتی که در هر لحظه در دست ماست و بهترین پیشبینی ای که ما در اون لحظه می تونیم از عواقب رفتارهامون داشته باشیم. درسته که برای هر مورد خاص نمیشه چیزی گفت (شما حتی نمی دونید آیا در یک کیس خاص دروغگویی برای نجات دادن جان یک کودک یهودی از آلمان های نازی در آینده عواقب خوب یا بدی خواهد داشت)، اما میشه بطور کلی از اتفاقات گذشته درس گرفت. بطور مثال اینکه شخصی بعد از شنیدن دروغ بره و برنده لاتری بشه اتفاقی است که احتمال فوق العاده پایینی داره پس این مسئله جزو "آنالیز مصلحت" در ذهن ما نمی تونه وارد بشه (و اگه در آینده اتفاق افتاد ما نمی تونیم ادعای نقش مثبت داشتن در این اتفاق کنیم چون دروغگویی ما تاثیری بیشتر از شانس در کل اتفاق ها نداشته) ، و دروغی که ختم بشه به نجات جان یک کودک در اکثر مواقع در نهایت میزان ناراحتی و زجر رو در جهان کاهش خواهد داد.
کل نکته اینه که ما لازم نیست بطور "مطلق" از عواقب کارها اطلاع داشته باشیم تا بتونیم یک قضاوت هوشمندانه و منطقی از مصلحت کارها داشته باشیم. میشه بر اساس کلیات رفتار کرد و درسته که قطعا خطا در این بین خواهد بود، ولی در اکثر مواقع، اکثر شرایط از کلیات پیروی می کنند.
منش من قطعا به گزینه اول نزدیکه. اما در موارد خاصی باید بر مبنای مصلحت دروغ گفت،
ولی این هرگز نباید اصل قرار بگیره. [یعنی بجای اینکه اصل رو بر راستگویی قرار دهید، اصل رو بر این قرار بدید که مصلحت چی ایجاب میکنه!]
برتراند راسل در اون ویدئوی معروفش میگه حقایق رو سعی کنید همانطور که هست بررسی کنید و نتیجه بگیرید نه آنطوری که فکر میکنید برای جامعه مفیدتر خواهد بود
اگر اینطور باشد خیلی زود، با قرار دادن درپوش مصلحت بروی دروغ ها، فسادهایی بزرگی رواج می یابد
اتفاقا من و شما در این اوضاعی که داریم خیلی خوب با واژه هایی مثل "مصالح ملی" یا "مصلحت نظام" آشنا هستیم....
مشکل سر پیش بینی فساد بیشتر دروغ یا حقیقت در لحظه است.
در خیلی موارد گفتن حقیقت میتواند در آن لحظه فسادهای بزرگتری رو به همراه بیاره.
ما باید ببینیم در هر شرایطی قادر به تاوان دادن برای یک حقیقت هستیم یا خیر؟
چون به نظر من حقیقت خیلی جاها تاوان میخواد و تا شرایطش فراهم نباشه این تاوان دادن فایده ای هم نداره.
مثلا وقتی وحشی هایی مثل داعش بریزن سرمان و ازما بپرسند نظرتون در مورد خدای مهربان ما چیست؟
گفتن حقیقت در مورد خدای آنان چه دردی رو از چه کسی دوا میکنه، اگر امیدی به از بین بردنشون پس از دروغ تایید در آینده باشه!
توازن قدرت برای نتیجه گرفتن از حقیقت خیلی مهمه و همینم باعث میشه اگر بخواهیم حقیقت رو پیروز کنیم، دروغ هارو پله پله کمرنگ کنیم !!
این "لحظه" که می فرمایید همونجاییست که استثنائا ناچار هستید دروغ بگید. اما اگر در جامعه ای درنظر گرفتن مصلحتها، بجای راستی بشود رویه، بشود مسلک، وقتی جامعه حاضر به "تاوان دادن" برای راستی نباشد، به سوی فساد میرود
مثالی که طرح کردید درمورد جبر کردن ایدئولوژی بود، و تاوان دادن در صورت مخالف با آن. چیزی که اتفاقا برای ما غریبه نیست. یکی از نتایج این موضوع، ریشه دواندن دورویی و خودسانسوری در مردم بود که اساسا نوعی روانپریشی است
به عنوان یک مثال ساده میتوانید مساله پوشش اجباری رو در نظر بگیرید. از خود سوال کنید چرا با وجود اونکه به خوبی می دانیم عده زیادی این مساله را نپذیرفته اند، اما کماکان چنین چیزی در جامعه ما وجود دارد و هنوز حل نشده؟
Last edited by Nocturne; 20-03-2015 at 22:28.
با سلام .
تشکر می کنم از راسل عزیز . .بسیار موضوع جالبی هستش .
راستش به دلیل اشکالاتی که در تشخیص مصلحتی بودن دروغ وجود داره( همیشه که مثل داستان گلستان سعدی این موضوع واضح نیست) و مشکلاتی مثل تضاد منافع و مصلحت ها ، به نظر من حقیقت تحت هر شرایطی ارجحیت داره به دروغ . حتی اگه راستی فتنه انگیز باشه . مفهوم حقیقت به طور مطلق در بیرون وجود داره ولی مفهوم مصلحت کاملا مطلق نیست و نسبی است .
به عنوان مثال :
فرض کنید مردی به همسرش خیانت میکنه و دیگری از این موضوع با خبر میشه . این خبر رو مخفی می کنه تا زندگی این دو نفر از هم نپاشه(برداشت وی از مصلحت) ولی همزمان 2 تا کار دیگه انجام میده :
1) مرد خائن رو از مجازات نجات میده ( تضاد با عدالت)
2) باعث میشه که همسر اون مرد خائن یه عمر به پای شوهرش بسوزه . چه بسا لیاقتش مرد پاک تری باشه( تضاد مصلحت ها)
اینجا هم همونطور که عرض کردم کاملا واضح هستش و ارزش دروغگویی کاملا آشکار . به نظرم توی اینطور مثال ها جای مناقشه وجود نداره .
Last edited by PLAΨMID; 04-04-2015 at 20:42.
اگر فرد بیگناهی داخل منزل شما باشه و یک قاتل قمه به دست ازتون بپرسه که فرد داخل خانه هست یا نه، چون می خواد او رو به قتل برسونه، راستش رو می گید؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)