تبلیغات :
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 21

نام تاپيک: آیا زندگی بیهوده است؟

  1. #11
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    سلام.


    مثلا کاری "بیهوده" هست که انجام شدن یا نشدن اون اهمیت چندانی نداشته باشد. و "زندگی" همین گذر عمر انسان ها و چگونگی گذراندن اون و نتیجه ای که به جای می گذاره.
    سلام
    مشکلی که در صحبت شما بوجود میاد اینه که خود عبارت " اهمیت داشتن" هم نسبی است . اهمیت از نظر چه کسی ؟ از نظر ما ؟ یا از نظر خالق ما ؟
    مثلا شما ممکنه زندگی الکساندر فلمینگ رو مهم تلقی کنید چون آنتی بیوتیک رو کشف کرد و جون خیلی ها رو نجات داد ، اما اگه به این نتیجه رسیده باشید که زندگی بیهوده اس ، پس نجات جان آدمها بیهوده است ، پس کشف پنی سیلین بیهوده است ، پس زندگی الکساندر فلمینگ بیهوده است !!!!!
    راستش من فکر میکنم سوالی که مطرح کردید سوالیه که سالها و سالها ذهن فیلسوفان و متفکران دنیا رو به خودش مشغول کرده و هر کسی هم ایده ای واسش مطرح کرده .
    راستش من با این ذهن کوچیکم نمیتونم جواب مناسبی براش پیدا کنم ولی یه چیزی رو شما و من و همه آدمها قبول داریم : زندگی اگه لذت بخش و توام با شادی و عشق باشه ، من که خوشحال میشم از بوجود آمدنش . حداقل عمر محدودی که ما داریم ( و جاودانه هم نیستیم) ارزشش رو داره. فکر میکنم شما هم با من هم عقیده باشید .
    پس اگه شرایط بالا برقرار باشه میشه گفت زندگی بیهوده نیست . . . .
    اما اینکه چرا یه عده خوشحال و شاد و عاشق!! نیستند ، و اینکه چطور میشه زندگی شاد و با کیفیتی داشت (طوری که به بیهوده بودنش اصلا فکر نکنیم) بحث بسیار پیچیده و طولانی هستش .

    همان چیزی که ما در حال حاضر در وسط آن قرار داریم و همین چیزی که آنرا درک می کنیم (همینی که هست...)، آیا فقط تلاشی است که انجام دادن یا ندادن آن در جمع فرق چندانی ندارد؟
    البته که هیچ فرقی ندارد ( اینجا باز هم پارادوکس هست : از نظر چه کسی ؟) ببینید کره زمین 4 میلیارد سال پیش بوجود آمده و قبل از ما میلیون ها گونه زنده روی زمین زندگی کرده اند . حتی دایناسور ها هم 250 میلیون سال روی زمین زندگی میکردند در حالی که پیدایش انسان به حدود 10 هزار سال پیش بر میگرده . . . پس قبل از بودن ما مشکلی نبوده و بعد نابودی ما هم مشکلی به وجود نخواهد آمد !!( در سیستم آفرینش)
    ------------------------------------------------------------------------------
    وای که مخم داغ کرد
    Last edited by PLAΨMID; 11-09-2014 at 21:49.

  2. 2 کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    به نظر من به خیلی چیزا نباید فکر کرد، چون نه تنها به جوابی نمیرسیم ممکنه سر درگم هم بشیم.
    خیلی از این سوالات فلسفی که از خودمون میپرسیم مثل همین سوال درباره ی فایده ی زندگی، فقط فکر مارو مشغول میکنه و جلوی پیشرفتمون رو میگیره،

    جناب راسل حرف قشنگی زدن، زندگی همینه که هست، باید باهاش کنار بیای، یه جورایی مجبوری با شرایط کنار بیای، چون زندگی رو که دیگه نمیشه عوض کرد، ولی اگه سعی کنیم خودمون رو با این زندگی و این شرایط وقف بدیم و زیاد درباره اش تفکر نکنیم به نظرم راه بهتریه.

  4. 7 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    فَلسَفه مطالعهٔ مسائلی کلی و اساسی، پیرامون موضوعاتی همچون هستی، واقعیت، آگاهی، ارزش، خرد، ذهن و زبان است. تفاوت فلسفه با دیگر راه‌های پرداختن به چنین مسائلی، رویکرد نقّادانه و معمولاً سازمان یافتهٔ فلسفه و تکیه آن بر استدلال‌های عقلانی و منطقی است.

    در تعابیر غیرتخصصی به طور گسترده‌تر فلسفه به بنیادی ترین عقاید، مفاهیم و رویکردهای یک فرد یا گروه اشاره دارد.



    خیلی از این سوالات فلسفی که از خودمون میپرسیم مثل همین سوال درباره ی فایده ی زندگی، فقط فکر مارو مشغول میکنه و جلوی پیشرفتمون رو میگیره،

    خلاصه تعریف فلسفه رو میشه اینطور توضیح داد : فلسفه یک رویکرد سازمان یافته بر اساس عقل و منطق است و این رویکرد سازمان یافته به بنیادی ترین عقاید مفاهیم و رویکردهای یک فرد یا گروه اشاره داره

    اما با این توضیح به نظر این رویکرد عقلانی و منطقی کاملا بیهوده ای هست که فقط فکر مارو به خودش مشغول میکنه و جلوی پیشرفت مارو میگیره (بماند که منظور از پیشرفت چه چیزیست که بدون مشغول شدن فکر حاصل میشه) سوالاتی که مطرح میشه و یه مقدار (حداقل برای من) به خاطر تناقضات ، عجیب و گیج کننده به نظر میاد :

    فرض کنید در یک مفهوم فلسفی یک ابهام وجود داشته باشه که نتیجه اون تاثیر عمیقی هم بر زندگی فرد و اجتماع داشته باشه واین رفع ابهام هم مستلزم تفکر و تعقل باشه چطور با این استدلال "این سوالات فلسفی که از خودمون میپرسیم فقط فکر مارو مشغول میکنه و جلوی پیشرفتمون رو میگیره" این ابهام که تاثیر عمیق هم بر زندگی فرد داره میتونه حل و فصل بشه ؟ پس هر فرد در رفع ابهامات اساسی و بزرگ زندگی خودش چه سهمی میتونه داشته باشه ؟

    نتیجه گیری که من درباره تعقل میتونم داشته باشم این موارد هست :

    تعقل امری بیهوده است که فقط آرامش و پیشرفت رو از ما سلب میکند.

    میتوان از تعقل به صورت گزینشی استفاده شود جایی که زیاد به صرفه نیست و مانع پیشرفت است فکر کردن حذف شود.

    تعقل هزینه بالایی برای ما دارد بهتر هست در هزینه ها صرفه جویی شود و یا تنها مختص اهل یا گروهی باشد و ما فقط از محصول تفکر دیگران بهره مند بشیم.


    خب با این حساب به چه دلیل من نوعی خودم رو ملزم به شرکت در در یک بحث فلسفی (که نیاز به مشغولیت های فکری بالایی داره که جلوی پیشرفت رو میگیره) باید بدونم ؟ می تونم برای رفع ابهامات هم از محصول تفکر دیگران استفاده کنم

    به چه ضمانتی (با حذف فکر کردن و تعقل) من نوعی درباره یک مسئله با درجه اطمینان اظهار نظر می کنم؟ شنونده بر چه اساس با چه تضمین و با چه دلیلی، باید نظر من رو بپذیره ؟

  6. 7 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    فَلسَفه مطالعهٔ مسائلی کلی و اساسی، پیرامون موضوعاتی همچون هستی، واقعیت، آگاهی، ارزش، خرد، ذهن و زبان است. تفاوت فلسفه با دیگر راه‌های پرداختن به چنین مسائلی، رویکرد نقّادانه و معمولاً سازمان یافتهٔ فلسفه و تکیه آن بر استدلال‌های عقلانی و منطقی است.

    در تعابیر غیرتخصصی به طور گسترده‌تر فلسفه به بنیادی ترین عقاید، مفاهیم و رویکردهای یک فرد یا گروه اشاره دارد.






    خلاصه تعریف فلسفه رو میشه اینطور توضیح داد : فلسفه یک رویکرد سازمان یافته بر اساس عقل و منطق است و این رویکرد سازمان یافته به بنیادی ترین عقاید مفاهیم و رویکردهای یک فرد یا گروه اشاره داره

    اما با این توضیح به نظر این رویکرد عقلانی و منطقی کاملا بیهوده ای هست که فقط فکر مارو به خودش مشغول میکنه و جلوی پیشرفت مارو میگیره (بماند که منظور از پیشرفت چه چیزیست که بدون مشغول شدن فکر حاصل میشه) سوالاتی که مطرح میشه و یه مقدار (حداقل برای من) به خاطر تناقضات ، عجیب و گیج کننده به نظر میاد :

    فرض کنید در یک مفهوم فلسفی یک ابهام وجود داشته باشه که نتیجه اون تاثیر عمیقی هم بر زندگی فرد و اجتماع داشته باشه واین رفع ابهام هم مستلزم تفکر و تعقل باشه چطور با این استدلال "این سوالات فلسفی که از خودمون میپرسیم فقط فکر مارو مشغول میکنه و جلوی پیشرفتمون رو میگیره" این ابهام که تاثیر عمیق هم بر زندگی فرد داره میتونه حل و فصل بشه ؟ پس هر فرد در رفع ابهامات اساسی و بزرگ زندگی خودش چه سهمی میتونه داشته باشه ؟

    نتیجه گیری که من درباره تعقل میتونم داشته باشم این موارد هست :

    تعقل امری بیهوده است که فقط آرامش و پیشرفت رو از ما سلب میکند.

    میتوان از تعقل به صورت گزینشی استفاده شود جایی که زیاد به صرفه نیست و مانع پیشرفت است فکر کردن حذف شود.

    تعقل هزینه بالایی برای ما دارد بهتر هست در هزینه ها صرفه جویی شود و یا تنها مختص اهل یا گروهی باشد و ما فقط از محصول تفکر دیگران بهره مند بشیم.


    خب با این حساب به چه دلیل من نوعی خودم رو ملزم به شرکت در در یک بحث فلسفی (که نیاز به مشغولیت های فکری بالایی داره که جلوی پیشرفت رو میگیره) باید بدونم ؟ می تونم برای رفع ابهامات هم از محصول تفکر دیگران استفاده کنم

    به چه ضمانتی (با حذف فکر کردن و تعقل) من نوعی درباره یک مسئله با درجه اطمینان اظهار نظر می کنم؟ شنونده بر چه اساس با چه تضمین و با چه دلیلی، باید نظر من رو بپذیره ؟
    من نه تفکر رو بد میدونم و نه سوالات فلسفی که توی ذهن آدم وجود داره، دوست عزیزمون یه جایی ازم پرسیدن آخرش که چی؟
    من هم جواب دادم تفکر تا جایی کارسازه که انسان به یه نتیجه برسه، نه اینکه بدتر سردرگم و گیچ بشه. فلسفه یعنی منطق نه علم. ما وقتی یه بحث علمی میکنیم، گزینه ی درست و غلط مشخصه فقط کافیه یه مدرک علمی معتبر از یه فرد ارایه بشه اگه طرف مقابل نتونه از ادعای خودش دفاع کنه مشخصا تو بحث علمی شکست خورده.

    اما فلسفه و منطق همه اش تفکره و از قانون خاصی پیروی نمیکنه. منطق من میگه ارزش زندگی اینه و منطق شما یه چیز دیگه ای میگه. نمیتونید مدرکی هم برای اثبات حرفتون بیارید، مثلا میخواید منظق خودتون رو به من ثابت کنید سخنی از یه بزرگ میارید، شاید من اصلا اون رو قبول نداشته باشم و اینطوره که نه حرفه من به کرسی میشینه و نه حرف شما.

    در بحث های فلسفی مخصوصا بحث درباره ی ارزش زندگی اگه طرفین اعتقادات مختلف داشته باشن به پوچی میخورن، تا وقتی که همه ی ما پیرو یه فرد در فلسفه یا یه قانون نباشیم که برای آوردن دلیل و مدرک از اون استفاده کنیم، اینطور بحث ها نتیجه ای نداره.

    و تفکر « بیش از حد » درباره ی اون فقط نتیجه اش پوچیه، همین.
    Last edited by Demon King; 12-09-2014 at 22:39. دليل: تصحیح

  8. 2 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    انسان سه راه دارد :
    راه اول از انديشه مي‌گذرد ، اين والاترين راه است
    راه دوم از تقليد مي‌گذرد ، اين آسان‌ترين راه است
    و راه سوم از تجربه مي‌گذرد ، اين تلخ‌ترين راه است
    «کنفوسیوس»

    هر چند گاهی مجبوریم راههای دوم و سوم رو انتخاب کنیم اما بهترین راه اولی هست ... چه غلط باشه چه درست ، وقتی تفکر و انتخاب و نتیجه رو با اندیشه خودمون طی کنیم میتونیم بگیم این ما هستیم و نه دیگران !

  10. 12 کاربر از New Ray بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    كاربر فعال اتومبیل، متفرقه، سبک زندگی MOHAMMAD_ASEMOONI's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زمین پهناور خدا (أرضُ اللّٰه الواسعة)
    پست ها
    9,826

    پيش فرض

    سلام .
    تا حالا شده تویِ لحظه های خوش زندگی که دارین لذت مىبرین , بگین :

    زندگی بیهوده هست . اصلاً چرا زندگی میکنیم ؟ زندگی به چه درد میخوره ؟


    توی اون لحظه که رویِ بچه خوبتون رو که 20 گرفته میبوسین , شده که بگین زندگی بیهوده هست ؟
    توی اون لحظه که دست عزیزترین عزیزتون رو گرفتین و یه جا نشستین و با هم گپ مىزنین و ميخندین و لذت مىبرین , شده که توی اون لحظه بگین زندگی بیهوده هست ؟

  12. 5 کاربر از MOHAMMAD_ASEMOONI بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #17
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    بنظر میرسه منظور از بیهوده بودن بی هدف بودن هست، بیعنی اگر ما نتونیم برای رفتاری جوابی برای سوال "آخرش که چی؟" یا بقول انگلیسی ها "سو وات؟" پیدا کنیم، اون رو بیهوده میدونیم. گویا منظور شوپنهاور هم همین بوده، میگه بعد از اینکه به تمام نیازها و ارزوهامون رسیدیم چی؟ اونوقت دیگه چون نیاز و ارزویی نداریم نداریم کسالت، کرختی و افسردگی سراغمون میاد.
    استدلالی که شوپنهاور میکنه زمانی درسته که ما پیش فرض هاش رو قبول کنیم، یعنی قبول کنیم که نیازهای ما محدود هستن، و برای قبول این ادعا باید قبول کنیم همه نیازهای ما از جنس نیازهای مادی هستن، چون محدودیت از ویژگی های ماده هست. باید قبول کنیم ژندگی انسان محدود به همین چند روز دنیا هست و بعد از اون نیست و نابود میشه. بایذ قبول کنیم موجودی فرا طبیعی بنام خدا که خالق انسانه وجود نداره و ...
    اگر ما این مقدمات رو بپذیریم باید نتیجه رو هم بپذیریم. اما آیا این مسائل حل شدن و دیگه هیچ شک و شبهه در مورد پیش فرض های شوپنهاور نیست؟
    از یک طرف میبینیم نیازهای ما محدود به همین نیازهای مادی نیستن که اونها محدود بدونیم، نیاز های بسیاری هستن که هیچ حد و مرزی ندارن و هیچ وقت اشباع نمیشن که بگیم حالا چون دیگه اشباع شد من به پوچی رسیدم. اگر کسی نیازها، آرزوها، و لذاذئش رو بر اساس نیازها و لذائذ معنوی تعریف کنه هیچ به پوچی نخواهد رسید، لذائذی که سهراب ازشون صحبت میکنه، لذائذی که جناب آسمونی چند مثال زدن.
    بله اگر تمام ارزوها و لذت من رسیدن به خونه، فلان ماشین، فلان زن/مرد و ... باشه، وقتی بهشون رسیدم بعد از چند مدتی دلزده میشم
    اما اگر آرزو و لذت من کسب محبت و احترام دیگران باشه، دیدن موفقیت فرزندم باشه، دفاع از ضعفا و ایستادن در مقابل زورگو باشه، دیدن چهره مادر یا پدر یا فرزندم باشه، کسب علم باشه و ... آیا امکان داره روزی این لذت تموم بشه و من به پوچی برسم
    اگر زندگی پس از مرگ و اعتقاد به خدا رو هم وارد این معادله کنیم نتیجه به کلی عوض خواهد شد ....

  14. 5 کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #18
    پروفشنال Masoud-2014's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2013
    پست ها
    841

    پيش فرض

    زندگی پر از هدفه ----------> هدفهای کوچیک و بزرگ و مقطعی و با دوام و ....
    پس بیهوده نیست

  16. 2 کاربر از Masoud-2014 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #19
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    716

    پيش فرض

    جالبیه زنده بودن به اینه که تقریبا هرکاری دلت بخواد میتونی انجام بدی. من از شکل دادن به زندگی لذت میبرم یعنی وقتی میخوام چیزی داشته باشم یا جایی برم قبلش تصورش میکنم.بعد که اون لحظه رو ساختم ازش لذت میبرم. در ضمن بیهوده بودن به نظرم بعد از اینکه میرسی و میمونی اتفاق میفته.اگه همیشه در حال حرکت تویه مسیر باشی چیزا به نظرت معنی دار میاد.مسیر هم ته نداره همیشه یه چیز نو و جدید تو هر سن وسالی برای امتحان کردن هست. لذت بردن از مسیر همه چیزه.

  18. این کاربر از J@viD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #20
    پروفشنال Masoud-2014's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2013
    پست ها
    841

    پيش فرض

    درسته با حرکت و جنبش و خیز به جلو و هدف سازی و تلاش در رسیدن بهش دیگه زندگی بی هدف نیست ... آرمان سازی و تلاش بر استوارماندنش و ...

  20. این کاربر از Masoud-2014 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •