تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 30

نام تاپيک: زندگی ایده آل

  1. #11
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    شكست و ناكامي موقتي است


    اگر بگوييم تمامي انسان‌ها در طول زندگي‌شان بارها به نحوي دچار شكست و عدم موفقيت شده‌اند و لحظات سخت و دشوار شكست را تجربه كرده‌اند و آن را پشت سر گذاشته‌اند و يا مزه تلخ آن را چشيده‌اند گزاف نگفته‌ايم.
    انسان پس از شكست و ناكامي احساس يأس و نااميدي و بعضاً‌ سرخوردگي مي‌كند كه اين امر كاملاً‌ طبيعي است و در واقع اين حالت واكنشي است كه بدن در مقابل اين حس ناخوشايند از خود نشان مي‌دهد و علامت هشدار دهنده‌اي براي غلبه بر شكست و ناكامي است به شرط اين‌كه بتوان با اقتدار، پشتكار و جسارت شكست را به پيروزي دلچسب تبديل كرد، حتي بعضي از افراد پيروزي و موفقيت خود را بعد از شكست بيش از هر چيز مرهون پشتكار و مقاومت خود مي‌دانند.
    در اين وادي انسان‌ها به دو دسته تقسيم مي‌شوند:
    دسته اول كساني هستند كه بدبين و دچار ضعف شخصيتي هستند. اين افراد بر اين باورند كه شكست و عدم موفقيت‌شان هميشگي و ماندني است و احساس مي‌كنند كه ديگر به پايان راه رسيده‌اند و تمامي درها به رويشان بسته شده است. در اين لحظه به مرور گذشته مي‌پردازند و مرتباً‌ خود را سرزنش مي‌كنند كه اگر فرضاً‌ اين كار را مي‌كردم، حتماً‌ موفق مي‌شدم اما غافل از اين‌كه بر اگرها نتوان نشست.
    اما دسته دوم افرادي هستند كه با علم به اين‌كه شكست و عدم موفقيت امري كاملاً‌ طبيعي و جزء جدايي‌ناپذير نظام بشري است با درايت به دنبال دلايل شكست مي‌گردند، در واقع اين دسته از افراد با تجربه كردن نقاط روشن و تاريك و فراز و نشيب زندگي به حيات خود معنا و مفهوم مي‌بخشند زيرا كه انسان مقتدر تشنه مقابله كردن با سختي‌ها و غلبه كردن بر آنهاست.
    اين افراد هرگز تسليم شكست نمي‌شوند و اميد خود را از دست نمي‌دهند. شاهد زيبايي رنگين‌كمان بودن نياز به صبر و تحمل دارد.

  2. #12
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    دوست واقعی کیست؟



    يك دوست معمولي : هيچگاه نمي تواند گريه تو را ببيند.
    يك دوست واقعي : شانه هايش از گريه هاي تو تر مي شود.
    يك دوست معمولي : يك جعبه شكلات براي مهماني تو مي آورد.
    يك دوست واقعي : زودتر به كمك تو مي آيد و تا دير وقت براي تميز كردن مي ماند.



    يك دوست معمولي : از دير تماس گرفتن تو دلگير و ناراحت مي شود.
    يك دوست واقعي : مي پرسد چرا نتونستي زودتر تماس بگيري؟
    يك دوست معمولي : دوست دارد به مشكلات تو گوش دهد.
    يك دوست واقعي : سعي در حل آنها مي كند.



    يك دوست معمولي : مانند يك مهمان عمل مي كند و منتظر مي شود از او پذيرايي شود .
    يك دوست واقعي : به سوي يخچال رفته و از خود پذيرايي مي كند.
    يك دوست معمولي : مي پندارد كه دوستي شما بعد از يك مرافعه تمام مي شود.
    يك دوست واقعي : مي داند كه بعد از يك مرافعه دوستي شما محكم تر مي شود.

  3. #13
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    افسردگی و تنهایی به بیماری جسمی می‌انجامد

    تحقیقات نشان می‌دهد افسردگی، بیماری روانی شدید و تنهایی با ابتلا به بیماری‌هایی مانند بیماری قلبی و زوال عقل ارتباط دارد.
    به گزارش خبرگزاری رویترز گرچه نحوه رابطه دقیق بین اختلال روانی و جسمی هنوز معلوم نیست، اما دست کم یکی از سه پژوهشی که دوشنبه 6 فوریه (16 بهمن) در نشریهArchives of General Psychiatry منتشر شده، می‌گوید عوامل متعددی ممکن است دست اندر کار باشند.
    دکتر جسی استیوارت، استاد سابق دانشکده پزشکی دانشگاه پیتسبورگدر بررسی سه‌ساله‌اش بر روی 324 مرد و زن با میانگین سنی 60 سال رابطه‌ای میان افسردگی و سخت‌شدن جدار شریان‌‌ها (تصلب شرایین) را نشان داده است
    استوارت می‌نویسد سخت‌شدن جدار شریان می‌تواند مقدمه حمله قلبی یا سکته مغزی باشد و این عارضه ممکن است به علت اختلال کارکرد سیستم عصبی در افراد افسرده باشد.
    افسردگی ممکن است تنظیم غدد درون‌ریزی را به هم بزند که هورمون‌های حاکم بر میزان انرژی و رشد بدن زا ترشح می‌کنند، و همچنین ممکن است کارکرد سلول‌های مسئول لخته‌شدن خون را نیز تغییر دهد.
    استوارت می‌افزاید سخت‌شدن شریان‌ها به واکنش مقرط سیستم ایمنی می‌انجامد و التهاب ناشی از این پدیده باعث آزادی مواد شیمیایی می‌شود که می‌تواند بر رفتار فرد تاثیر بگذارد. مغز نیز ممکن است دچار کاهش جریان خون شود و این امر به نوبه خود افسردگی و بیماری‌های ناشی از آن را تشدید می کند.
    در همین شماره نشریه نتایج تحقیقی در انگلیس بر روی بیش ار 46 هزار نفر افراد دچار بیماری شدید روانی منتشر شده که نشان می‌دهد، در افراد کمتر از 50 سال این گروه احتمال مردن به علت بیماری قلبی ناشی از انسداد عروق تغذیه‌کننده قلب (عروق کورونر) و سکته مغزی سه برابر بیشتر از افرادی است دچار بیماری روانی نیستند. در افراد بالای 75 سال این گروه خطر مرگ دو برابر افزایش یافته بود.
    دیوید آسبورن از دانشکده پزشکی یونیورسیتی کالج لندن و سرپرست این تحقیق می‌گوید خطر ناشی از بیماری قلبی در میان افرادی از این گروه که داروهای ضدروانپریشی دریافت می‌کردند، حتی بیشتر بود.
    آسبورن می‌گوید باید رویکرد "کل‌گرایانه‌"‌تری (holistic) برای مراقبت بیماران روانی اتخاذ شود، و از جمله اندازه‌گیری‌های مکررتر علائم حیاتی مانند فشار خون و کلسترول و توجه بیشتر به رژیم غذایی و ورزش، که اغلب نادیده گرفته می شود، انجام گیرد.
    سومین تحقیق نشان داد که احساس مداوم تنهایی در میان افراد سالمند خطر ابتلا به علائم شبیه آلزایمر را در ابن افراد در مقایسه با افرادی که احساس ارتباط به دیگران می‌کنند، افزایش می‌دهد.
    گرچه که در کالبدشکافی 90 نفر ار افراد مورد تحقیق پس از مرگ - که تنها راه تشخیص قطعی آلزایمر است - پلاک‌ها، کلافه‌ها و آسیب بافتی خاص آلزایمر مشاهده نشد.
    اما یافته‌های این تحقیق که به قول رابرت ویلسون مرکز پزشکی راش در شیکاگو ،سرپرست این تحقیق، نشان می‌‌دهد که افسردگی ناشی از تنهایی به نحوی توانایی مغز را در جبران زوال مسیرهای عصبی ناشی از افزایش سن دچار اختلال می‌کند. همین اختلال راه‌های عصبی است که باعث اشکال در رفتارهای اجتماعی و القای زوال عقل (دماتس) د راین افراد می‌شود.

  4. #14
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    افسردگي و افزايش خطر ابتلا به ديابت



    افسردگي با افزايش خطر ابتلا به ديابت در بالغين مسن همراه است؛ حتي در افرادي که فاقد بقيه عوامل مستعدکننده ابتلا به اين بيماري هستند.
    ديابت يکي از بيماري‌هاي قديمي است که با پيشرفت تکنولوژي و رشد شهرنشيني ابعاد آن به مراتب گسترش مضاعفي يافته است. تغذيه غلط، کم تحرکي و وزن بالا، استرس، عوامل ارثي و ژنتيکي و چندين و چند عامل ديگر فاکتورهاي مستعدکننده ابتلا به ديابت هستند.
    بي‌توجهي به عوامل خطر و عدم آغاز به موقع درمان مي‌تواند باعث بروز عوارض جدي نظير کوري، عفونت‌هاي شديد، لقي دندان‌ها و از دست رفتن بخش‌هايي از پاها باشد. اما به نظر مي‌رسد به عوامل خطر اين بيماري مورد جديدي افزوده شده است که به نقل از روزنامه نيويورک تايمز از نظرتان مي‌گذرد.
    مطالعات جديد محققان آمريکايي نشان مي‌دهد افسردگي با افزايش خطر ابتلا به ديابت در بالغين مسن همراه است؛ حتي در افرادي که فاقد بقيه عوامل مستعدکننده ابتلا به اين بيماري هستند. محققان در يک مطالعه، 4681 مرد و زن بالاي 65 سال را به مدت 01سال تحت نظر گرفتند.
    در ابتدا تمام مبتلايان به ديابت از مطالعه کنار گذاشته شدند. محققان از پرسشنامه بسيار دقيقي براي سنجش علايم افسردگي بطور سالانه استفاده کردند. ميزان قند خون شرکت‌کنندگان در تحقيق نيز در دوره‌هاي دو تا چهارساله مورد آزمايش قرار گرفت. در عين حال نمايه توده بدني (index) body mass ، ميزان الکل مصرفي، سيگارکشيدن و مصرف داروهاي ضد افسردگي نيز مد نظر قرار گرفت.
    بعد از کنترل اين عوامل محققان دريافتند که حتي يک گزارش از علايم افسردگي با افزايش در احتمال بروز ديابت همراه بوده است. افزايش علايم افسردگي طي زمان و يا علايم شديد و پايدار افسردگي نيز با ديابت همراه بوده‌اند. بطور کلي افراد با درجات بالاي افسردگي در پرسشنامه‌ها 50 درصد بيشتر از افراد با درجات پايين در خطر ابتلا به ديابت بوده‌اند.
    ساير عوامل نظير نژاد، جنس، سيگارکشيدن، مصرف الکل و ايندکس توده بدني تغييري در نتيجه تحقيق ايجاد نکردند گرچه همگي مي‌توانند تاثيرگذار باشند.
    دکتر مرسدس کارنتون سرپرست تيم تحقيقاتي و استاديار پزشکي پيشگيري در دانشگاه نورث وسترن(Northwestern University) مي‌گويد: «هيچ دليل قاطعي نداريم که درمان افسردگي خطر ابتلا به ديابت را کاهش مي‌دهد.
    شانس ابتلاي بيماران تحقيق ما که داروهاي ضد افسردگي مصرف مي‌کردند افزايش نيافته بود ولي ما نمي‌دانيم که اين قضيه به خاطر مصرف داروهاي ضد افسردگي بوده يا عوامل ديگري در آن دخيل بوده‌اند.»
    نتايج اين تحقيق اواخر ماه گذشته ميلادي در ژورنال بيماري‌هاي داخلي به چاپ رسيد. دکتر جاناتان استوارت روانپزشک و محقق موسسه روانپزشکي ايالت نيويورک که جزء اعضاي تيم تحقيقاتي بود، مي‌گويد: «نتايج اين مطالعه با آنچه ما حدس مي‌زديم، مطابقت دارد».
    يکي از احتمالاتي که قبلاَ براي ارتباط بين اين دو بيماري پيشنهاد مي‌شد التهاب بود. اما اين تحقيق نشان داد که افزايش يا کاهش نشانگرهاي طبيعي التهاب در بدن تغييري در وضعيت بيماري ايجاد نمي‌کند.
    در عوض محققان مکانيسم‌هاي بيولوژيک ديگري را براي ارتباط بين دو بيماري پيشنهاد کردند که در سيستم عصبي خودمختار بدن فعاليت مي‌کنند. سيستم عصبي خودمختار عملکرد قلب، تنفس، گوارش، غدد و ساير فرايندهاي غيرارادي را در کنترل خود دارد. مطالعات قبلي نشان داده بودند که افسردگي با عملکرد معيوب سيستم عصبي خودمختار همراه است که قبل از بروز و پيشرفت ديابت نيز قابل تشخيص است.
    پاسخ به استرس‌هاي وابسته به افسردگي ممکن است باعث افزايش خطر ابتلا به ديابت از طريق کاهش ترشح هورمون انسولين از لوزالمعده شود. همانطور که مي‌دانيد انسولين سطح قند خون را در حد تعادل نگه مي‌دارد. کاهش ترشح اين هورمون يا ناتواني سلول‌ها در جذب انسولين و يا ساخته شدن انسولين معيوب توسط لوزالمعده باعث افزايش قند خون شده که علامت تشخيصي بيماري ديابت محسوب مي‌شود.
    محققان در عين حال به برخي کاستي‌هاي مطالعه خود اشاره داشته‌اند. ميزان فعاليت بدني در خلال پيگيري‌هاي تحقيق همواره در دست نبوده و مورد سنجش قرار نگرفته است. در نظرگرفتن اين عامل مي‌تواند باعث بروز خطا در نتايج تحقيق شود. در عين حال برخي از اطلاعات مورد استفاده در اين تحقيق توسط خود بيماران ارائه شده بود که نمي‌توان صددرصد به اين اطلاعات اعتماد کرد. به علاوه چون علايم افسردگي توسط پرسشنامه جمع‌آوري شده بودند، محققان قادر نبودند با قاطعيت يک معاينه باليني افسردگي بيماران را تعيين کنند.
    دکتر کارنتون معتقد است: «افسردگي يک عامل خطر جديد براي ديابت محسوب مي‌شود. بنابراين ما بايد به دنبال عواملي فراتر از فعاليت بدني و رژيم غذايي بگرديم».
    او مي‌افزايد: «افسردگي در بين افراد مسن شايع است. در عين حال 15 درصد افراد بالاي 65 سال مبتلا به ديابت هستند. دکتر کارنتون مي‌گويد: «اما مهمترين نکته‌اي که بايد همواره به خاطر داشته باشيم اين است که افسردگي تاثيرات متعددي روي بدن دارد که يکي از آنها مي‌تواند بروز و پيشرفت ديابت باشد که خود ديابت مي‌تواند منشاَ بيماري‌هاي متعددي باشد. بنابراين افسردگي نه فقط يک اختلال مهم خلقي که بيماري تهديد کننده‌اي براي سلامت عمومي بدن به حساب مي‌آيد.»

  5. #15
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    |بلوغ جنسی در جوانان|عواملى باعث بلوغ مى شوند كه كاملا و به درستى براى ما شناخته نشده اند. يك محور مهم در بدن وجود دارد كه ممكن است دربرگيرنده عوامل مربوط به بلوغ جنسى باشد كه به نام محور هيپوتالاموس هيپوفيز و غدد جنسى يا غدد فوق كليوى, مورد توجه بسيار است.
    هيپوفيز هورمونهاى گنادوتروپين را ترشح مى كند و هيپوتالاموس هورمونهاى محرك هيپوفيز را مى سازد و آزاد مى كند و اين مسير هورمونى به غدد هدف يعنى غدد جنسى يا فوق كليوى ختم مى شود. قبل از شروع بلوغ ترشحات هورمونى گنادوتروپين از هيپوفيز كم است ولى احتمالا تحت تإثير غدد جنسى مردانه كنترل مى شود.
    براى اينكه در نمونه هاى تجربى و آزمايشگاهى ديده شده كه اگر فرد مذكرى قبل از بلوغ اخته شود در واقع كنترل غدد جنسى بر هورمون گنادوتروپين كاهش يافته و سطح ((گنادوتروپين ها)) افزايش مى يابد. با شروع دوره بلوغ سطح هورمونهاى جنسى بخصوص در خواب اوج مى گيرد و بعد از اينكه دوره بلوغ شروع شد سطح هورمونهاى جنسى وFSH/LH در طول روز و بيدارى نيز افزايش مى يابد. آندروژنها نيز توسط غدد ياد شده ساخته مى شود.
    تستوسترون يا هورمون جنسى مردانه در زندگى جنينى از حدود هفته هفتم حاملگى در غدد جنين مذكر شروع به ساخته شدن مى كند و ترشح آن افزايش مى يابد. ترشح و افزايش تستوسترون باعث تغييرات و شكل گيرى اعضاى تناسلى خارجى يك فرد مذكر مى شود.
    بلوغ در يك نوجوان مذكر با رويش مو در صورت, عقب رفتن خط رويش مو در پيشانى, وضعيت ظاهرى بدن و لگن و اندامها, رويش مو در زير بغل و ناحيه زهار به طرف بالا و به شكل لوزى شروع مى شود. تغيير صدا نيز تقريبا در همين زمان اتفاق مى افتد. تمامى اين فرآيندها از حدود 11, 12 سالگى شروع مى شوند و غالبا در يك دوره 5 ساله تكميل مى شوند. البته سن شروع بلوغ و مراحل تكميل آن در افراد مختلف متغير است.

  6. #16
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    قانون گذاری خانگی

    قانون‌گذاری، انتظارها و مجازات رفتارهای ناپسند



    نوجوانان علاقه ی بسیاری به انصاف دارند؛ به عبارت دیگر آنها به والدین، معلمان و سایر کسانی که در نظر آنها منصف هستند، احترام گذاشته و به سخنان آنها گوش می‌دهند. آنها به‌طور معمول از سخنان والدینی که آنها را درک نمی‌کنند یا رفتاری غیرمنصفانه و ناعادلانه با آنها دارند، سرپیچی می‌کنند. یکی از راه‌هایی که موجب می‌شود فرزندتان شما را فردی منصف و عادل بداند، عبارت است از: «برقراری ضوابط و مجازات‌هایی معین برای رفتارها به‌طور همزمان.»
    بعضی از والدین صدها قانون در خانه وضع کرده‌اند، مثلاً: «سرساعت 11 بعدازظهر باید در خانه باشی»، «چمن‌ها را باید کوتاه کنی»، «وقتی از چیزی استفاده کردی آن‌را جایی بگذار که بتوانی دوباره آن‌را به راحتی پیدا کنی»، «قبل از هر کاری باید تکالیف مدرسه‌ات را تمام کنی». والدین اغلب در برقراری ضوابطی از این دست موفق هستند ولی متاسفانه پیش از آن‌که ضوابط مذکور زیر پا گذارده شوند، پیامدها و مجازات‌های مشخصی تعیین نمی‌کنند؛ به عنوان مثال، اگر از فرزند خود خواسته‌اند که ساعت 8 شب در منزل باشد و او نیم ساعت تأخیر کند، والدین مستأصل می‌مانند که چگونه با این قانون‌شکنی برخورد کنند؟ آیا یک روز به او اجازه ندهند از خانه خارج شود ، یا او را در استفاده از تلفن محدود سازند ، یا ... تعیین پیامدها و مجازات پس از نقض قانون، نوعی بی‌انصافی تلقی می‌شود زیرا:
    اولاً فرزند شما خودش را مسئول نمی‌داند و قدرتی نیز در خود نمی‌بیند تا به نحوی بتواند از پیامدهای رفتارش (مجازات در اثر دیر آمدن به خانه) جلوگیری کند. بنابراین رفتارش اصلاح نمی‌شود ولی اگر قبل از شکستن قانون، از نتیجه و مجازات این کار آگاه باشد، از طریق تغییر رفتار خود و رعایت قانون می‌تواند از این نتیجه ی نامطلوب احتراز کند.
    ثانیاً فرزندتان شما را مقصر و عامل اصلی و مستحق مجازات می‌شمارد، نه رفتار خودش را، از این‌رو از شما متنفر می‌شود.
    قانون‌ها و مجازات‌ها باید به‌طور همزمان تدوین شود.

    تعیین همزمان قانون‌ها و مجازات‌ها باید پیش از زیر پا گذاشته شدن قانون صورت گیرد.
    به فرزند خود می‌گویید :« من از تو انتظار دارم اتاقت را مرتب کنی، اگر چنین کنی نتیجه الف را خواهی دید و اگر چنان کنی نتیجه ب را می‌بینی.» با استفاده از این روش به فرزند خود اجازه می‌دهید که خود درباره رفتارش تصمیم بگیرد.
    شما با تدوین همزمان قانون و مجازات باعث می‌شوید تا مسئولیت رفتارهای فرزندتان بر دوش خود او قرار گیرد. این روش دیگر نیازی به تذکرهای مکرر و غر زدن یا دعوا کردن نخواهد داشت زیرا فرزند شما می‌تواند مجازات را از طریق کنترل رفتارش مهار کند. مجازات‌ها و پیامدهای رفتاری‌، مهم‌ترین ابزار برای تغییر رفتارها محسوب می‌شوند. شما ممکن است قادر نباشید در هر شرایطی از این شیوه استفاده کنید ولی حتی‌الامکان سعی کنید از آن استفاده نمایید.
    قانون‌ها و مجازات‌ها باید مشخص و دقیق باشد.

    اتفاقی که بدان اشاره خواهیم کرد، چند بار برای شما روی داده است؟ اتاق فرزندتان به مدت سه هفته نامرتب بوده و همه چیز روی زمین قرار داشته است. شما از او می‌خواهید که به اتاقش برود و وسایلش را از روی زمین جمع کند. بعد از 15 دقیقه که او از اتاقش خارج شد، از او می‌پرسید: همه‌جا را مرتب کردی؟ او جواب می‌دهد بله، اما وقتی به اتاق او می‌روید می‌بینید که تمام وسایلی که روی زمین پخش بود، حالا روی تخت او انباشته شده است. شما ناراحت می‌شوید ولی او کاری را که خواسته بودید انجام داده است. شما به او گفته بودید که وسایلش را از روی زمین جمع کند.
    نوجوانان بهطور دقیق آنچه را که شما خواسته‌اید انجام می‌دهند لذا باید در وضع کردن قوانین و مجازات‌ها دقیق باشید و موردی مشخص را از آنها درخواست کنید. اگر از او می‌خواهید که اتاقش را تمیز کند باید مشخص سازید که منظورتان از تمیز کردن چیست. لباس‌های چرک را در ماشین لباسشویی قرار دهد، گردگیری کند، کتاب‌هایش را مرتب کند، اتاقش را جارو کند و چیزی زیر تخت خود قرار ندهد.
    والدینی که درخواست‌هایی کلی و مبهم از فرزندشان دارند، اغلب دچار مشکل می‌شوند، به عنوان مثال، «باید وضعیت درس‌هایت خوب شود»، «با خواهرت خوش‌رفتار باش»، منظور از «وضعیت درسی خوب» و «خوش‌رفتاری» چیست؟ این واژه‌ها برای هر فرد تعبیری ویژه دارد. درس خوب برای یک نوجوان ممکن است گرفتن نمره 14 باشد و خوش‌رفتاری با خواهر به این معنا که فقط 10بار در روز او را کتک بزند نه بیشتر. ولی منظور والدین از درس خوب ممکن است نمره 18 و از خوش رفتاری کتک نزدن خواهرش باشد.
    اگر انتظاری که از فرزندمان داریم به طور دقیق مشخص نشود، او احساس می‌کند که درخواست ما را انجام داده است و ما احساس می‌کنیم که چنین نکرده است. بنابراین او ما را فردی بی‌انصاف تلقی می‌کند. کلی بودن نوع مجازات نیز چنین مشکلاتی خواهد داشت: «اگر در درس خود پیشرفت نکنی تنبیه می‌شوی». فرزند شما نمی‌تواند متوجه شود که چه نوع تنبیهی وجود خواهد داشت. هیچ‌گاه فکر نکنید که می‌توانید با ذکر یک عبارت کلی منظور خود را به فرزندتان منتقل کنید. مشخص نکردن دقیق یک درخواست و یا مجازات موجب می‌شود تا فرزندتان دچار رنجیدگی و سردرگمی شده و شما را فردی بی‌انصاف بداند.
    منبع : کتاب کلید های تربیت نوجوان – با تغییر و تلخیص
    نویسنده : دکتر دن فونتنل

  7. #17
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    « برنامه ریزی كنیم تا زندگی هدفمند داشته باشیم »



    وقت، در حقیقت همان عمر انسانی است كه لحظات و دقایق آن به صورتهای مختلف سپری می شود. بدیهی است عمر وبهتر بهره گرفتن از آن ، تنها سرمایه ای است كه در اختیار انسان قرار گرفته و آنچه ارزش واقعی یك انسان كامل را تعیین می كند ، صرف كردن به موقع این سرمایه ی مهم است . و همین لحظات و دقایق زودگذرو ارزشمند است كه سرنوشت انسان را تعیین می سازند. وقت همان عمر انسان است كه نه برگشت پذیر است و نه چیزی جانشین آن می شود. آدمی كه بر اساس هر چه پیش می آید وقت می گذراند ، تصور مبهم و گنگی از هدفش در ذهن دارد و حتی ممكن است كاملاًهدفش را گم كند.ولی وقت شناس و طراح خوب وقت ، جنبه های مختلفی ازراههای رسیدن به هدف رادر نظرمی گیرد.سودمند كردن وقت معنی اش آن است كه از تمام امكانات موجودی كه در اختیار داریم ، بهترین شان را انتخاب كرده و آن را در زمان مشخص به نیكوترین نحو به كار اندازیم .انتخاب امور مهم زندگی و برنامه ریزی برای آنها غالباً كار مشكلی است . این كارها نیاز به فكر و اندیشه دقیق وقدرت تصمیم گیری دارد و هم چنین نیازمندآگاهی به این امر است كه چه معیار ومحكی رابرای انتخاب كارهای مقدم تر خود در نظر می گیریم .به نظر می رسد بسیاری از مردم فقط از آن جهت در برنامه ریزی دچار اشكال می شوند كه آن را در ذهن و خیال خود تنظیم می كنند درحالیكه آنان به روشی نیاز دارند كه بیشتر به اهمیت برنامه ریزی آگاهشان كند و آن را جدی تر در نظر بگیرند. تجربیات نشان داده كه بهتر است به جای آنكه در ذهن و خیال خود برنامه ریزی كنیم آن را به قلم آورده و در كاغذی بنویسیم .


    تسلط بر وقت با برنامه ریزی

    در هر برنامه ریزی اعم از اینكه برای مدت طولانی ، متوسط و یا كوتاه باشد مراعات دو اصل ضروری است :
    1- تنظیم لیست كارهای مورد نظر
    2- تنظیم حق تقدّم هر كار،بر دیگری .
    وقتی لیست كارها را تنظیم كردید . ببینید كارهایی كه بیشترین اهمیت را در حال حاضر برای شما دارند ، كدامند . برای این كار از سیستم«الفبا »كمك بگیرید.حرف«الف » در كنار آن كارهایی از لیست كه برای ما مهم ترین است ، بگذارید . حرف « ب» را برای كارهایی با ارزش متوسط و« پ » را برای كارهای كم ارزش در نظر بگیرید . مواردی كه با حرف « الف » مشخص شده ، باید آن دسته از اموری باشند كه برای شما در درجة اول اهمیت هستند و با انجام این امور در اولین فرصت ، بهترین استفاده را از وقت خود می كنید . در این حال انجام امور «ب» و «پ» را به بعد موكول می كنید .
    داشتن هدف ،جزئی از طبیعت انسان بوده و بشربدون آن قادر به ادمه زندگی نیست بنابراین تنظیم هدفهای زندگی به شما كمك می كند تا با تجسم روشن ترآنچه می خواهیددرآینده داشته باشید از هم اكنون به ساختن آینده شروع كنید .
    دومین قدم اساسی را برای كنترل وقت و زندگی موقعی می توان برداشت كه صورت هدفهای زندگی تنظیم شده و آماده ، در دسترس باشد .
    یكی از رموز اصلی انجام كار بیشتر در روز این است كه وقتی لیست كارهای روزانه را تهیه كردید آن را در معرض دید خود قرار دهید و همچنان كه روز را سپری می سازید یك به یك آن را به صورت دستورالعملی به كار ببندید ، به مجردی كه كاری را انجام دادید در لیست روی آن خط بكشید . در آخر روز آنچه از لیست باقی مانده در ورقة دیگر یادداشت كنید.
    بعضی از مردم وقت گرانبهای خود را به علت ترس از انجام كارهای غلط ، صرف رفتارهای وسواسی می نمایند .بررسیها نشان داده ، اشخاصی كه خوش بینانه به موفقیت می اندیشند و در این راه تلاش می كنند بیش از كسانیكه ترس و واهمه دارند ( به انتظار شكست هستند) ،شادند و در كار خود موفق می شوند .
    از اشتباه كردن نترسید . اشتباه و شكست جزء امور طبیعی و عادی انسانهاست.به این فكر كنید كه هر اشتباه شما را به توفیق نهایی نزدیكتر می سازد .
    بنابراین ،اولین و اساسی ترین سرمایة هر كس دوران عمر اوست . عمر یعنی دقایق ، ساعات ، روزها و سالهایی كه زنده هستیم ، فقط در چارچوب این اوقات است كه برنامه ریزی خوب و مفید امكان پذیر می باشد و این برنامه ریزی را با مشخص كردن اهداف اصولی زندگیتان شروع كنید .

  8. #18
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    چگونه شاد زندگی کنیم؟

    «ابراهام لینکلن» گفته است اغلب مردم تقریباً به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند. در واقع آنچه که در زندگی برای ما رخ می دهد آنقدر ها تعیین کننده شادی ما نیست، بلکه بیشتر نوع واکنش ما نسبت به آن رخدادهاست که نقش تعیین کننده دارد.
    فردی که تازه کارش را از دست داده است ممکن است این پیشامد را به فال نیک بگیرد. پیشامدی که می تواند منجر به بروز موقعیتی تازه برای یک تجربه شغلی جدید، کشف قابلیتهای تازه و محک زدن استقلال او در محیط کار گردد. در شرایط مشابه ممکن است تصمیم بگیرد که خود را از یک ساختمان بیست طبقه پایین بیندازد و مشکل را تمام کند. بنابراین در برابر یک موقعیت یکسان یکی ممکن است به وجد بیاید و دیگری اقدام به خودکشی کند. یکی بدبختی و فلاکت را می بیند و دیگری موقعیتها و فرصتهای تازه را.
    شاید در اینجا مساله را کمی بیش از اندازه ساده فرض کرده باشیم اما به هر حال این واقعیت به قوت خود باقیست که ما خود تصمیم می گیریم که در زندگی چگونه تحت تاثیرقرار بگیریم. حتی اغلب کسانی که کنترل روانی خود را از دست می دهند باز هم تصمیم به این امر می گیرند در واقع این افراد به خود می گویند: مثل اینکه زندگی کمی بیش از اندازه برای من دشوار شده است شاید بهتر باشد برای مدتی کنترل ذهنم را از دست بدهم.
    اما شاد بودن همیشه آسان نیست. شاد بودن می تواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه می تواند تمام پافشاری ها، انضباط فردی و تصمیماتی را که برای خود فراهم آورده ایم مخدوش کند. معنای بلوغ، قبول مسئولیت شادی خویش و تمرکز بر داشته ها بجای نداشته ها ست. از آن جایی که انسان افکار و اندیشه های خود را بر می گزیند الزاماً تعیین کننده میزان شادی های خویش است. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم اما ما غالباً بر عکس عمل می کنیم. اغلب تعریف ها و تمجیدها را ناشنیده می گیریم اما حرفهای ناخوشایند را مدتها در ذهن نگه کی داریم.
    اگر اجازه بدهید که یک تجربه یا یک حرف رکیک ذهن شما را به خود مشغول کند خود شما از عواقب آن رنج خواهید برد. یادتان باشد که شما زیر سلطه ذهن خود هستید
    اغلب مردم تعریف ها و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند اما یک اهانت را سالها بخاطر می سپارند. آنها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که بیست سال پیش به آنها شده است با خود حمل می کنند.
    مثلاً مریم می گوید: من هنوز یادم هست که در سال ۱۳۴۰ او چطور به من گفت که چاق و احمق هستم. احتمالاً مریم حتی تعریف و تمجیداتی را که دیروز از او شده است بخاطر نمی آورد اما هنوز سطل زباله ۳۰ سال پیش را به این طرف و آن طرف می کشد.
    یادم می آید بیست و پنج ساله بودم که یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به خود گفتم: تا امروز به اندازه کافی گرفته و غمگین بوده ای، اگر تصمیم داری که روزی در زندگی آدم واقعاً شادی بشوی چرا از همین حالا شروع نمی کنی؟ تصمیم گرفتم که آن روز بسیار شادتر از گذشته باشم و این تصمیم واقعاً کارساز شد. بعدها از آدمهای شاد دیگر پرسیدم: شما چطور به این شادیها رسیدید؟ در تمام موارد جوابهای آنها دقیقاً بازتاب تجربه خود من بود. می گفتند:
    ما به اندازه کافی بیچارگی و درد و رنج و تنهایی کشیده بودیم و تصمیم گرفتیم که این وضعیت را تغییر بدهیم.
    ● خلاصه کلام :
    گاه شاد بودن می تواند کاری بس دشوار باشد. لازمه شاد زیستن، جستجوی زیباییها و خوبیهاست. یکی زیبایی منظره را می بیند، دیگری کثیفی پنجره را. این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیز را ببینید و به چه جیز بیندیشید. کازانتزا کیس گفته است:
    « قلم و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید و بعد، وارد آن شوید.»

  9. #19
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    آماده باش برای زندگی !


    تغییرات عمیق و سریع فرهنگی و اجتماعی زندگی مدرن، بسیاری از شهروندان ایرانی را در رویارویی با مسایل زندگی دچار مشکل کرده است . به طوری که اکثر آن‌ها فاقد توانایی‌ها و مهارت‌های لازم در مواجهه با زندگی جدید بوده و بسیار آسیب‌پذیرند!
    آمار بالای خودکشی، افسردگی، طلاق، اعتیاد، اختلالات روانی، قتل و ... در کنار مهم‌ترین عوامل مرگ و میر یعنی بیماری‌های قلبی- عروقی، سوانح و حوادث، گویای این امر است که زندگی سالم به «زیستن دشوار» تبدیل شده است. پیچیدگی روابط و مناسبات انسانی، نفوذ و گسترش وسایل ارتباط جمعی، تنوع در مصارف زیستی و فرهنگی به همراه افزایش جمعیت و مطالبات آنان و مهم‌تر از همه تغییرات ایده‌آل‌ها و آرمان‌های بشر امروزی، زیستن را از وضعیت همگون و ساده به وضعیتی ناهمگون و پیچیده تبدیل کرده است.
    این وضعیت اگر چه از سویی به تحولات پرشتاب و پیچیده ی جامعه ی مدرن ربط دارد ، اما از سویی دیگر و مهم‌تر از آن به ناکارآمدی نهادهای سنتی خانواده، نظام آموزشی و سایر نهادهای فرهنگی‌ ما برمی‌گردد. نظام خانوادگی و آموزشی ما نتوانسته خود را با تحولات ارزشی، فرهنگی و تکنولوژیکی جامعه ی جدید وفق دهد. این امر ضمن این که از شکاف نسل‌ها تأثیر پذیرفته بر عمق این شکاف نیز افزوده است. بخشی از نابسامانی‌های خانوادگی و چالش‌های تربیتی که در درون خانواده‌های ایرانی در رابطه با فرزندانشان وجود دارد به ناآگاهی و نداشتن تجربه و مهارت‌های زیستن در جامعه ی مدرن بر می‌گردد که خود بزرگسالان به آن دچار هستند!
    در حقیقت نسل جدید به دلیل فقر آگاهی و اطلاعات نسل پیشین نسبت به تحولات زندگی جدید دچار آسیب می‌شود. نهادهای فرهنگی و مدنی نیز به دلیل همین ضعف نمی‌توانند کمبودها و کاستی‌های نظام خانوادگی را جبران کنند. به عنوان مثال نظام آموزشی ما تنها مبتنی بر پرورش هوش ذهنی استوار است و به هوش اجتماعی و عاطفی توجهی ندارد. چه بسا نخبگان و تیزهوشانی که در رشته ی علمی خود سرآمدند اما در حل مسایل روزمره ی زندگی خود باز می‌مانند . مثلاً با یک شکست عاطفی در هم می‌ریزند و احساس عجز می‌کنند یا در مطالبه ی حقوق اجتماعی خود ناتوانند.
    زندگی مدرن، متنوع وپیچیده است و به مهارت‌هایی فراتر از آن چه که خانواده‌ و مدرسه به انسان می‌آموزد نیازمند است.مهارت‌هایی که فراتر از تامین بهداشت روانی و ایمن کردن فرد در برابر آسیب‌های روانی- اجتماعی، به او بیاموزد که چگونه از زندگی لذت هم ببرد. این هدف و توانایی در زندگی پیچیده مدرن امروزی، هنری بس گرانبهاست .
    مهارت‌های زندگی Life skills را می‌توان در سه معنی یا شیوه ی زیستن تقسیم کرد:
    1- مهارت‌های مربوط به امرار معاش مانند این که چگونه فرد مشغول کار شود.
    در این مرحله با افزایش سطح دانش و معلومات شهروندان، آنها را برای کسب یک حرفه ی ویژه در جامعه آماده می‌سازیم. این توانایی نه تنها چرخه ی معیشت افراد را می‌چرخاند بلکه در تأمین سلامت روانی و اجتماعی آنان تأثیر مثبت می‌گذارد.
    2- مهارت‌های مراقبت از خود مانند مصرف‌غذاهای سالم، درست مسواک زدن، ورزش و...
    این مهارت‌ها به حفظ و نگهداری سلامت جسمانی افراد یاری می‌رساند. به خاطر بسپارید که این مهارت‌ها کم‌ارزش و بی‌اهمیت نیستند. سلامت روان و سلامت اجتماعی بر پایه‌های سلامتی جسمی استوار است. مصداق این سخن همان ضرب‌المثل معروف است که «عقل سالم در بدن سالم است».
    3- مهارت‌هایی که برای پرداختن به موقعیت‌های پرخطر زندگی، آموزش داده می‌شوند.
    مانند توانایی نه گفتن در مقابل فشار جمع جهت استفاده از مواد مخدر، توانایی مقابله با افسردگی در موقعیت‌های دشوار زندگی، کنترل خشم و عصبانیت و ... در واقع مهم‌ترین بخش از آموزش مهارت‌های زندگی به این قسمت مربوط می‌شود و منظور ما دراین مقاله نیز اهمیت و ضرورت این بخش از مهارت‌های زندگی است. با این توصیف مهارت‌های زندگی، مهارت‌هایی هستند که برای افزایش توانایی‌های روانی، اجتماعی افراد آموزش داده می‌شوند و فرد را قادر می‌سازند که به طور موثر با مقتضیات و کشمکش‌های زندگی روبه رو شود، به عبارت دیگر هدف از آموزش مهارت‌های زندگی، افزایش توانایی‌های روانی- اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده به بهداشت و سلامت و ارتقای سطح سلامت روان افراد است.

    مهارت‌های زندگی، دارای پنج حوزه اصلی است:
    1- مقابله با هیجان‌ها و استرس‌ها
    2- خودآگاهی همدلانه
    3- ارتباطات اجتماعی و ارتباطات بین فردی
    4- تفکر خلاق و تفکر نقادانه
    5- تصمیم‌گیری و حل مساله
    منبع: روزنامه شرق -
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  10. #20
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    چگونه با فرزندان خود سخن بگوئیم؟
    خانواده ها با هم متفاوتند. هر كدام خصوصیات، رسوم، الگوهای فكری و روش هایی خاص برای برقراری ارتباط با یكدیگر دارند. پس نمی توان الگویی خاص و با قواعد مشخص را به عنوان «دستورالعمل داشتن خانواده موفق» به همه تعمیم داد. از طرف دیگر خانواده باید قوانین خاص خود و تعریف هایی نیز داشته باشد. همه ما دوست داریم چنین جوی بر خانواده مان حكمفرما باشد ولی با استرس هایی كه زندگی روزمره به ما تحمیل می كند به وجود آوردن چنین فضایی سخت تر می شود. بد نیست گاهی به تغییراتی كه منجر به بهبود فضای عاطفی خانواده می شود فكر كنیم.
    ۱) در انتخاب كلمات بیشتر دقت كنید
    نحوه صحبت كردن ما با بچه ها، خود بخشی از فضای عاطفی خانواده است كه می توان آن را به راحتی بهبود بخشید. در كنار كمك به كودكان خود، باید به آنان یاد دهیم احساسات خود را صادقانه بیان كنند. بنابراین باید مراقب لحن و عباراتی باشیم كه هنگام حرف زدن با آنها به كار می بریم. گاهی فراموش می كنیم كه كودكان تا چه اندازه انتقادات والدین را جدی می گیرند و عباراتی كه ما برای سرزنش آنها به كار می بریم چقدر بر احساس شان نسبت به خودشان تأثیر می گذارد. از نظر روانشناسی كودكانی كه توسط والدین شان مرتب و به صورت اغراق آمیز مورد سرزنش قرار می گیرند، به شدت احساس گناه و شرمساری می كنند و از نظر عاطفی منزوی می شوند. انتقاد از كودكان باید سازنده باشد و راه تغییر رفتار بدشان را به آنها نشان دهد.
    روش دیگر انتقاد كردن از كودكان این است كه به آنها یادآوری كنیم رفتارهایشان چه تأثیری روی ما دارد. در این صورت آنها به جای مقاومت در برابر خواسته ما، همدلی بیشتری از خود نشان می دهند.
    ۲) نظم و ثبات به وجود آورید
    چارچوب قابل پیش بینی برای فعالیت های روزانه، قوانین واضح و دائمی و یك خانه سازمان یافته به والدین و فرزندان كمك می كند تا بیشتر احساس آرامش و راحتی كنند. این فضا، به تعادل عاطفی اعضای خانواده بسیار كمك می كند. هنگامی كه مشاجره ها، تنش ها و بحران ها رخ می دهند، این چارچوب و قوانین دائمی خانواده برای افراد، پشتیبانی آشنا و اطمینان بخش است، بخشی قابل اعتماد كه آرامش بخش است و هیچ گاه تغییر نمی كند. اگر در چارچوب زندگی خود تغییراتی دهید كه شب ها به رختخواب رفتن بچه ها با آرامش بیشتری همراه باشد از بسیاری از ترس های كودكان از تاریكی كه معمولاً شب ها و وقتی چراغ ها خاموش می شود رخ می دهد، جلوگیری خواهید كرد. البته باید توجه داشت كه اگر این قوانین بسیار غیرقابل انعطاف باشد به كودكان اجازه نشان دادن خلق و خو، پسند و سلیقه و عادات و خصیصه های منحصر به فردشان را نخواهد داد و موجب اختلال در رشد شخصیت آنان می شود.
    ۳) نشست های خانوادگی برای اختصاص وقت بیشتر به اعضای خانواده
    زمانی كه اعضای خانواده همه در كنار هم هستند به قدری لذت بخش است كه بعضی خانواده ها به طور منظم زمانی را برای بحث و گفت وگو در مورد مشكلات یا حتی صحبت در مورد اتفاقات خوشایندی كه برای شان رخ داده است می گذارند. بعضی ها ترجیح می دهند این جلسات را جمعه شب ها برگزار كنند تا بتوانند برای هفته ای كه پیش رو دارند برنامه ریزی كنند.
    ۴) حس عشق ورزیدن را در فرزندان خود بیدار كنید
    زندگی روزمره پر از فرصت هایی است كه می توانیم از آنان برای عشق ورزیدن به فرزندان مان استفاده كنیم. محققان دریافته اند در خانواده هایی كه والدین زمان بیشتری را به بازی كودكان، شوخی كردن و صحبت كردن درباره افكار و احساسات شان با كودكان اختصاص می دهند، فرزندان دارای رفتاری دوستانه، سخاوتمند و سرشار از عشق هستند، هر چه بیشتر به كودكانمان عشق بورزیم احساس عشق و دوست داشتن در آنها بیشتر شكل می گیرد. بسیاری از والدین هنگامی كه زمانی را به طور مشخص و با توجه كامل با فرزندان خود صرف می كنند بیشترین احساس هماهنگی را از نظر عاطفی با آنان دارند. در حین مكالمه ها فرزندان ترس ها و احساسات فرو خورده خود را با والدینشان در میان می گذارند.
    همه ما دوست داریم فرزندانمان با دیگران، بخصوص خواهر و برادرشان با مهربانی، احترام و انصاف برخورد كنند كه با پرورش حس عشق ورزیدن در وجودشان همه این ها محقق می شود. می توان جدولی تهیه كرد و از كودكان خواست در پایان هر روز نام كسی را كه كار خوبی برای آنان انجام داده در آن یادداشت كنند. این كار باعث پرورش حس دوستی و قدرشناسی در آنها می شود.
    ۵) جشن ها و رسوم خانوادگی
    كنار گذاشتن اوقاتی از روز یا هفته برای دور هم جمع شدن اعضای خانواده به كودكان حس همبستگی می دهد، تا جایی كه حتی وقتی بزرگ شوند به خانواده خود احساس تعلق و وابستگی دارند. بعضی خانواده ها به طور مرتب و به صورت دسته جمعی در مراسم مذهبی شركت می كنند (مثلاً همه با هم به مسجد می روند) و بعضی ها آخر هفته به پارك می روند. بعضی ها تصمیم می گیرند آخر هفته را جشن بگیرند! یك شام ساده و لذت بخش كه همه آن را دوست دارند، انجام چند بازی با حضور همه اعضای خانواده، به سینما رفتن و... همین جشن های كوچك كودكان را به صرف وقت بیشتر در كنار دیگر اعضای خانواده علاقه مند می كند.
    ۶) مشكلات و مشاجرات
    این روزها زندگی آن قدرها هم پایدار و مطمئن نیست. حتی بهترین و موفق ترین زوج ها هم درگیر دعوا، مشكلات اقتصادی و عاطفی می شوند، والدین از هم طلاق می گیرند و با فرد دیگری ازدواج می كنند و... همه این موارد حتی دلسوزترین والدین را نیز دچار چالش می كند. مشكلات بخشی از زندگی ما هستند كه نمی توان آن ها را انكار كرد. ولی با بهبود فضای عاطفی خانواده می توان اثر مخرب آنها را به شدت كم كرد.
    هنگامی كه والدین با یكدیگر مشاجره لفظی دارند، پس از حل مشكل باید به فرزندان خود توضیح دهند كه اكنون همه چیز مثل سابق است و پدر و مادرشان دیگر با هم مشكلی ندارند. به فرزندانتان بگویید كه شما هم گاهی با هم اختلاف نظر پیدا می كنید و عصبانی می شوید ولی الآن مسائلتان را حل كرده اید. بگویید متأسفید كه آنها صدای شما را هنگام مشاجره شنیده اند.
    ۷) زمانی را بدون حضور فرزندان و فقط با همسرتان بگذارنید
    این والدین هستید كه فضای حاكم بر خانواده را می سازند. هنگامی كه به خاطر بدهی هایمان عصبانی هستیم، مشكلات محل كار نگرانمان كرده است یا از همسرمان دلگیریم، ناخواسته به فضای عاطفی خانواده لطمه می زنیم و فرزندانمان را ناراحت و نگران می كنیم. والدین نیز نیاز به زمانی دارند كه بدون حضور فرزندان درباره خود و مشكلاتشان صحبت كنند. با همسرتان به پیاده روی یا رستوران بروید. به این ترتیب، هم در حین گفت وگو درباره مشكلات به یكدیگر دلداری می دهید و هم عشقی را كه شما را برای نخستین بار در كنار یكدیگر قرار داد، دوباره تجربه می كنید.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •