عرضم به حضورت که ... اگه من بخوام به عنوان یه فردی که خارج از این ماجرا هست و داره این ماجرا رو میبینه و پیش خودش تفسیر میکنه ( نه به عنوان طرفین ماجرا که معمولا اشتباه قضاوت میکنن ) ، این دختر خانوم به نظر من احمقانه ترین روش برای برقراری رابطه رو انتخاب کردش !
البته این بستگی به شما هم داره ، قبلا یه دوستی داشتم کلا توی کار روان شناسی بود و خیلی هم زبل بود ! کلا بچه ی ردیفی بود ، میگفت کلا آدما 3 دسته هستن ( اسم دسته هارو هم به صورت علمی میگفت اما من الان یادم رفت )
به صورت ساده برات بیان میکنم :
1. میگفت دسته ی اول ( مثلا دخترای جزو این دسته ) اینجوری هستن که فقط از طریق حس شنوایی ارتباط برقرار میکنن ، یعنی اگه بهشون گل و طلا هم بدی که بهشون بفهمونی من دوستت دارم ، اینا قبول نمیکنن ، ولی اگه بهشون بگی من دوستت دارم ولی نه گل بخری نه طلا بخری نه هیچی ، اینا باور میکنن دوستش داری ... یعنی اینکه اینجور افراد بیشتر از طریق مکالمه کردن و گفت و گو و زدن حرف های عاشقانه لذت میبرن تا اینکه بخوای بهشون طلا و جواهرات بدی
2. دسته ی دوم ( بازم مثلا دخترای عضو این دسته ی دوم ) اینجوری هستن که هرچقد بهشون بگی دوستت دارم باور نمیکنن ، هرچقدر بگی باور نمیکنن ، اما فقط کافیه یه شاخه گل بگیری و هیچ حرفی هم نزنی تا باور کنن که واقعا دوستشون داری ، یعنی اینجور افراد فقط میخواد از طریق عمل حرفت رو ثابت کنی نه از طریق گفتار
3. دسته ی سوم رو متاسفانه یادم نمیاد
بعد نکته ی جالب اینه که طریقه ی شناخت هرکدوم از این دسته هارو هم دوستم به خوبی بلد بود ( یعنی خونده بود که بلد بود ! ) مثلا کسایی که جزو فلان دسته هستن ، معمولا خیلی آروم صحبت میکنن و تمام کلماتشون شمرده و واضح هست و ... ( کاشکی اینارو حفظ میکردما
.gif)
)
حالا برو حساب کن که دلیل اصلی اختلافتون چی بوده