تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 42

نام تاپيک: معرفی شخصیت های هنر نبرد

  1. #11
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض مل‌گانس


    مل‌گانس یا Mal'Ganis یکی از ناترزیم یا لردهای وحشتی بود که به وسیلهٔ آرکیماند برای نظارت بر لیچ کینگ فرستاده شده بودند. مل‌گانس برای هدایت نقشهٔ چرخش شاهزاده آرتاس به سمت تاریکی و تبدیلش به بزرگترین مبارز لیچ کینگ، انتخاب شد. زمانی که آرتاس و جینا پرادمور در مورد شایعات طاعون تحقیق می‌کردند، به طور پیاپی بدست نیروهای غضب که وانمود می‌کردند لشکر شخصی لرد وحشت مل‌گانس هستند، مورد حمله قرار گرفتند. کل‌توزاد با گفتن اینکه مل‌گانس نه لیچ‌کینگ در پس طاعون قرار دارد، نقش خود را بازی کرد. هر حمله و هر شهر که نابود می‌شد، به ضعف آرتاس، غرورش، ضربه می‌زد. آرتاس ناتوانیش در محافظت از مردمش از غضب را تقصیر خود می‌دانست، و خیلی زود دچار عقدهٔ کشتن لرد وحشت شد.

    مل‌گانس آرتاس را به استراث‌هلم هدایت کرد، و انتخاب بین قتل‌عام تمام سکنه، یا نگاه کردن به نابودیشان بوسیلهٔ طاعون را بعهدهٔ او گذاشت. آرتاس تصمیم گرفت که مردمش را بکشد تا اجازه دهد آن‌ها بردگان مل‌گانس در مرگ شوند. و بیشتر ساکنان شهر را قتل‌عام کرد. مل‌گانس در خرابه‌ها بود و آرتاس را دوباره تحریک کرد، که برای تمام کردن نبردشان به نرثرند بیاید. همان‌طور که انتظار می‌رفت، آرتاس ناوگان سلطنتی را برداشت و به سمت شمال حرکت کرد. عقدهٔ شاهزاده او را بیشتر به سمت راه شر هدایت کرد، ابتدا دروغ به افرادش، خیانت به سربازان مزدورش، و در آخر ترک کردن روحش برای برداشتن شمشیر مرموز فراستمورن.

    لحظه‌ای که آرتاس فراستمورن را برداشت، و وسیله‌ای برای لیچ کینگ و به طور کامل فرمان‌بردار اراده او شد. این چیزی بود که مل‌گانس از قبل برنامه ریزی کرده بود. مطمئن، به آرتاس نزدیک شد و او را از سرنوشتش آگاه کرد. با این‌حال لرد وحشت خائن و مکار خودش مورد خیانت قرار گرفت، چون اولین نجواهای لیچ کینگ به آرتاس این بود که زمان برای انتقامش آمده‌است. (این اولین قدم برای استقلال نرزول بود). آرتاس لرد وحشت را کشت و به سمت خرابه‌ها فرار کرد.

    خشم لیچ کینگ
    مل‌گانس ارباب آخر در استراث‌هلم گذشته، چهارمین جناح غار زمان که با آمدن خشم لیچ کینگ باز خواهد شد، خواهد بود. با اینکه مل‌گانس در مرحلهٔ استراث‌هلم در هنر نبرد ۳ مبارزهٔ انسان‌ها، قابل کشتن بود، او در دورهٔ زمانی مشخصی دوباره باز می‌گشت، بنابراین، کشتن‌ش در غار زمان، خط زمانی را تغییری نمی‌دهد

  2. #12
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض ایسرا


    ایسرا اژدهای سبز منظر، مامور محافظت از خواب زمردین است. درویدها او را مادر سناریوس نیمه خدا می‌دانند. ولی از آنجایی که سناریوس یک اژدها نیست این گفته مستند نمی‌باشد.

    پیشینه
    ...................
    ائونار تایتان، خواهر کوچکتر الکستراسزا، ایسرای کوچک را با موهبت تاثیر بر طبیعت متبرک گردانید. ایسرا به خوابی ابدی فرو رفت و به بیداری خلقت متصل شد. با عنوان رویابین «خواب بیننده» او بر رشد طبیعت وحشی در این جهان از قلمروی سرسبزش، رویای زمردین نظارت خواهد کرد.

    ایسرا یکی از اژدهایانی بود که بخشی از قدرت خود را به روان اهریمن منتقل کرد. این در حالی بود که هیچ یک خیانت مرگ‌بال را متصور نبودند.

    پس از جنگ باستانیان، الکستراسزا یک دانه‌ی بلوط را از درخت مادر، گانیر، در چشمه‌ی جاودانگی دومی که توسط ایلیدان طوفان‌خشم ساخته شده بود کاشت. درخت به رشد خود ادامه داد تا جایی که به آسمان‌ها رسید و بعد به نوردراسیل مزین شد. ایسرا درخت را طوری افسون کرد که همیشه به رویای زمردین متصل بماند.

    ایسرا سبز رنگ است و بدنش به هزاران زمرد سبز رنگ که فلس‌هایش را تشکیل می‌دهند مزین شده‌است. شکل فیزیکی‌اش روح مانند، سماوی و مانند نگاه کردن بر خواب و خیالی زنده‌است. رویای زمردین مکانی است که تمام موجودات زنده در حین خواب دیدن به آن جا می‌روند. مکانی که در آن موجودات برخوردار از احساس خواب امید، ایمان و آینده‌ای بهتر را می‌بینند. از رویای زمردین ایسرا می‌تواند همه‌ی نژادهای دون‌پایه‌تر را نظاره کند. چشمانش همیشه بسته‌اند هر چند حرکت مردمک او از زیر پلک‌هایش قابل مشاهده‌است و چنان می‌نماید که در آن واحد مشغول دیدن هزاران رویاست.

    تنها چند مرتبه در طول تاریخ بازشدن چشمان ایسرا ثبت شده‌است و وقتی چشم می‌گشاید، چشمانش به رنگ‌های بسیاری چون رنگین کمان می‌درخشد. چشمان تمامی موجودات دارای احساس در یک زمان از دریچه‌ی چشمان او قابل مشاهده‌است. ایسرا چشمانش را در نبرد پیشینیان و پس از مرگ معشوقش مالورنه گشود و بار دیگر زمانی که مالفیوریون را به خاطر شجاعت درویدوارش تحسین می‌کند. او چشمانش را بار دیگر بر کراسوس گشود که سعی داشت او را برای کمک به آزادی الکستراسزا در جنگ دوم متقاعد کند. ایسرا پس از آن بار دیگر بعد از بدست آوردن تمام قدرتش طی مبارزه با مرگ‌بال چشمانش را گشود. وقتی که رونین روان اهریمن را نابود کرد.

    او از زمان پدیداری کابوس تاکنون خاموش مانده‌است و امکان دارد در خطر یا حتی آلوده شده باشد.

    ظواهر و قابلیت ها
    .............................
    ایسرا می‌تواند شکل هر مونثی را از هر نژادی با توجه به مخاطبش به خود بگیرد. او معمولا لباسی به رنگ سبز زمردین با جواهراتی از زمرد به تن می‌کند و موهایی به همان رنگ دارد.

    ایسرا از مبارزه، به خصوص در قلمروی خودش بیزار است و از آن اجتناب می‌ورزد. به هنگام خشم، دهشت انگیز، شکاک و بی‌فکر می‌شود. او خود را در چشم ایسرا در رویای زمردین محصور نگاه می‌دارد و به ندرت در جهان واقع دیده می‌شود. و وقتی به این جهان وارد می‌شد فرم انسان‌گونه‌ای را به خود می‌گیرد که باشلق و ردای سبز به تن دارد و چشمانش همواره بسته‌است.

    در حین مبارزه از نفس سبز رنگش برای خواب کردن حریف استفاده می‌کند و به ندرت به قصد کشت حمله می‌کند. بلکه ترجیح می‌دهد حریفش را خواب کرده او را متقاعد کند از قلمرویش خارج شود.

    ایسرا قادر است از ذهنی به ذهن دیگر برای رسیدن به مقصد مورد نظرش سفر کند و در این کار می‌تواند از ذهن هر موجودی که در حال خواب دیدن است بهره ببرد. او همچنین می‌تواند به ذهن خواب بیننده وارد شود. حال چه به قصد بر قراری ارتباط یا آسیب رساندن به آن. ایسرا همچنین قادر است از جهان واقع به رویای زمردین و بر عکس سفر کند.

    تذکرات
    ..............
    از ایسرا در کتاب نبرد پیشینیان تحت عنوان مادر سناریوس و معشوق مالورنه یاد شده‌است. ایسرا با آموختن اسرار خواب زمرد ارتباط نزدیکی را با او برقرار می‌کند. بسیاری از طرفداران بر اساس این موضوع که ایسرا نیز چون الوون، مشتاق یاری رسانیدن به نژادهای کمینه‌است، این دو را یکی می‌دانند. هرچند ریچارد ای. ناک این موضوع را رد کرده‌است.

    در زمان فعلی قابل اعتماد ترین ملازمان ایسرا یعنی لثون، امریس، تائرار و ایسوندره توسط قدرت تاریک نوظوهری در امرالد دریم که به کابوس زمرد معروف است اسیر شده‌اند. هم اکنون این محافظان از طریق درختان بزرگ در همه‌ی سرزمین‌ها پخش شده‌اند تا ترس و دیوانگی را در ازروت پخش کنند. از این رو حتی به قدرتمند ترین ماجراجویان توصیه می‌شود از تیررس نفس اژدها دور بمانند و یا با عواقب آن که خشم کور و بی امان باشد رو به رو شوند.

    در جهان وارکرفت
    ...........................
    تا همین چند وقت پیش ایسرا تنها اژدهایی بود که از اعمال او اطلاعاتی در دست بود. او در خواب زمرد مشغول سازماندهی مبارزه با کابوس زمرد به کمک سناریوس و مالفیوریون است. با آشکار شدن جنگی که مالیگوس با جادوپیشگان به راه انداخته و نقش الکستراسزا در محافظت از ایشان، تنها نزدرمو و مرگ‌بال هستند که خبری از آنها نیست.

  3. #13
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض راگناروس


    شخصیت راگناروس در بازی جهان هنر نبرد معرفی شد.راگناروس یک شخصیت ساختگی است.

    معرفی شخصیت
    ...........................
    راگناروس خدای آتش از گروه خدایان باستانی است که در جنگی که میان آن‌ها و تیتان‌ها در می‌گیرد به همراه سایر خدایان باستانی شکست می‌خورد و به جایگاه عناصر تبعید می‌شود. راگناروس برای شکست دادن تیتان‌ها با ثاندران شاهزاده‌ی هوا می‌جنگند و اورا شکست می‌دهند. جوهره‌ی وجود او را که همان عنصر هوا است می‌گیرد اما قادر به استفاده‌ی آن بر علیه تایتان‌ها نیست پس به قلب دریاچه‌ی بی‌پایان آتش می‌رود و در جایگاه گوگرد که خانه‌ی خود بود جایگاهی از آهن مذاب می‌سازد و جوهره‌ی وجود ثاندران را در آنجا قرار می‌دهد. ۳۰۰ سال پس از تبعید راگناروس در جنگ سه پتک، توریسن رهبر قبیله‌ی آهن سیاه که بر علیه قبایل پتک تباهی و ریش برنزی وارد جنگ شده بود گریم باتول پایتخت پتک وحشی را محاصره می‌کند اما قادر به حفظ محاصره نمی‌شود و مجبور به عقب نشینی می‌شود. اما بار دیگر تصمیم به حمله می‌گیرد ولی این‌بار سعی در فراخوانی نیروهای سیاه می‌گیرد که مقابله با آنها فراتر از قدرت اتحاد دورف‌های دشمنش باشد. اما ناخواسته باعث آزاد شدن راگناروس خدای آتش می‌شود. راگناروس با انفجار خشم خود که باعث نابودی کل کوهستان سیاه‌صخره می‌شود همه چیز را می‌سوزاند، توریسن می‌میرد و راگناروس تمام سپاه اورا اسیر می‌کند و فقط گروهی پنهانی از دست او فرار می‌کنند و در گودی سیاه‌صخره پنهان می‌شوند. راگناروس آتش سوزی مهیبی به وجود می‌آورد و به دورف‌های متحد حمله می‌کند که باعث می‌شود آن‌ها به سمت سرزمین‌های خود فرار کنند. در ادامه راگناروس به ارک‌هایی که در بالای کوره راه سیاه‌صخره بودند حمله می‌کند و همه را از دم تیغ می‌گذراند. و سپس قصد حمله به نفارین اژدهای سیاه می‌کند تا جایگاه او را بدست آورد.

  4. #14
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض زائتار


    زائتار یا Zaetar، پاسدار بیشه و بزرگ ترین پسر سناریوس نیمه خدا بود. او توسط شهبانوی عنصرفام ثرادراس اغفال و به کوه ماورودن برده شد. ثمره‌ی همبستری این دو پنج قبیله‌ی سنتار یعنی ماگرام، کولکار، گالاک، گلکیس و ماوروداین بود.دگر شکل‌های مسخ شده‌ای مسخ شده‌ای از درایاد‌های زیبا و طناز و پاسداران بیشه ی پر عظمت. بر اساس داستان‌ها، اولین حرکت سنتار‌های حسود و شیطان ضمیر کشتن پدر بخت برگشته شان بوده‌است. ثرادراس از ترس خشم سناریوس که ممکن بود هر آن گریبان گیر فرزندانش شود، جسد زائتار را مخفی کرد و روح او را نزد خود در ماورودن نگه داشت.
    از آنجا که او بزرگ ترین پسران سناریوس است به نظر می‌رسد اشاره به پاسدار بیشه که در افسانه‌ی الفی مربوط به سه فرزند سناریوس است، مربوط به او باشد. خواهر او درایاد و برادر نامشروع دیگر او سنتار نامیده می‌شود. پاسدار بیشه رمولوس برادر کوچکتر دیگر اوست که نامش در افسانه ذکر نشده‌است.

    برادر زاده‌ی زائتار، سلبراس پسر رمولوس، در تلاشی نافرجام سعی کرد روح زائتار را آزاد کند ولی خودش هم تحت تاثیر جادوی ثرادراس مسموم شد و هنوز در غار ماورودن به همراه درایادهایش اسیر است.

    از آنجا که بر اساس داستان سرزمین اسرار و جهان وارکرافت او تنها پدر ۵ قبیله از سنتار هاست، به نظر نمی‌رسد او پدر قبایل دیگر سنتار از جمله کرنکا، مارودر‌ها و قبیله‌ی استون تلن و یا قبایل سنتار‌های امپراطوری‌های شرقی باشد و بیشتر محتمل است که این قبایل فرزندان برادر نامشروع دیگرش که در افسانه‌ی الفی با نام «سنتار» از او یاد می‌شود، باشند.

    در جهان وارکرافت شما با روح زائتار در کوه ماورودن واقع در دیسولیس و پس از کشتن شهبانو ثرادراس مواجه می‌شوید. ماجراجویان باید برای باز پس گیری دانه‌ی زمین به قلب ماورودن سفر کرده و دانه را از روح زائتار طلب کنند. ماموریت باز پس گیری دانه‌ی زمین توسط پاسدار بیشه ی دیسولیس در کمپ اتحاد واقع در شمال دیسولیس به شما داده می‌شود، ولی در آخر دانه‌ی زمین که قرار است برای ترمیم جنگل‌های ماه بیشه یا همان مون گلید مورد استفاده قرار بگیرند، باید به دست پاسدار بیشه رمولوس برسد که موقعیت کنونی اش در جهان وارکرافت در غرب ماه بیشه و در مقبره‌ی رمولوس است.

  5. #15
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض مگ‌ثریدن


    مگ‌ثریدن یا Magtheridon، ارباب اسبق اوتلند، پیت لردی است که جهان ارک‌ها را پس از نابودیش فتح کرد. سلطنتش با آمدن ایلیدن طوفان‌خشم پایان یافت، کسی که تخت مگ‌ثریدن در معبد سیاه را برای خود گرفت. با تصمیم بر اینکه مگ‌ثریدن هنوز نقش‌های دیگری دارد، ایلیدن فرمان داد که بدن مگ‌ثریدن را به ارگ آتش جهنم حمل کنند، جایی که او را زندانی کرده و او را در امان ارک‌های فل رها کردند. نعره‌هایش در سراسر ارگ آتش جهنم شنیده می‌شود. نکتهٔ جالب اینجاست که محافظانش ارک فل نیستند، بلکه ارک‌های معمولی سبزپوست هستند. به نظر می‌رسد که ایلیدن مگ‌ثریدن را به خاطر ایجاد ارک‌های فل بیشتر تحت فرمانش زنده نگه داشته‌است.
    مگ‌ثریدن، پیت لردی بی‌رحم و یکی از خادمان منراث ویرانگر است که راهش را به درانور بعد از دگرگونی‌هایش یافت. با در اغتشاش بودن قبایل و کشته شدن بسیاری در آن فاجعه، مگ‌ثریدن به سرعت قدرت خود را نشان داد و ارک‌های باقی‌مانده را زیر پرچمش جمع کرد، ارک‌ها فاسد گشته و به ارک‌های فل تبدیل شدند. او خودش را حالم جهان ویران اوتلند معرفی کرد.

    در طول سال‌ها، مگ‌ثریدن گروه‌هایی از اهریمنان را از طریق چهار دروازه‌ چندبعدی که نرزول با آن جهان را شکافت به اوتلند آورد و لشکرش بسیار وسیع شد. این اهریمنان اژدهایان دوزخی، خلا گردها، سکیوباس، محافظان فل، جانوران فل، محافظان دووم، اردار و دوزخیان را شامل می‌شدند.

    حدودا بیست سال بعد از طوفان بود که ایلیدن و خادمانش با برنامهٔ تسخیر اوتلند به آن آمدند تا کیل جیدن ارباب کینه توز ایلیدن، نتواند آن‌ها را دنبال کند. برای این کار، او مگ‌ثریدن را باید شکست می‌داد.

    مگ‌ثریدن خود را در حال حمله از طرف ایلیدن، کیل‌تاس و الف‌های خونش، بانو وشج و لشکر ناگا و حتی درن‌آی‌های منقطع فراری، که بوسیلهٔ حکیم ارشد اکاما رهبری می‌شدند، دید.

    نیروی ترکیب‌شده دروازه‌های چند بعدی که قوای کمکی مگ‌ثریدن را تامین می‌کرد نابود کردند و سپس به خود ارگ سیاه مگ‌ثریدن حمله کردند.

    پیت لرد نیروهای خودش را برای دفاع بسیج کرد، ولی مهارت‌های ترکیب‌شدهٔ قهرمانان مقاومتش را در هم شکست. سرانجام، مگ‌ثریدن به وسیلهٔ چهار فرمانده شکست خورد و پرسید که آیا ایلیدن برای آزمایش کردن او فرستاده شده بود. ایلیدن جواب داد که برای جایگزین شدن آمده‌است.
    طبق نسخهٔ توسعه یافتهٔ جهان هنر نبرد، مگ‌ثریدن در قلعهٔ آتش جهنم، در اوتلند زندانی شده‌است. قبل از آن، پذیرفته شده بود که او به دست ایلیدن و نیروهایش کشته شده‌است.

    با اینکه پیت‌لرد شکست خورد، به نظر می‌رسد که هنوز در طرح‌های سیاه ارباب جدید اوتلند نقش‌های کشف‌نشده‌ای را باید انجام دهد...

    گرچه، جدیدا، کشف شده‌است که بعد از شکستش، مگ‌ثریدن در کنامی که برای او در ارگ آتش جهنم ساخته شده‌است، نگهداری می‌شود، و خون او برای درست کردن ارک‌های فل برای ایلیدن طوفان‌خشم، به کار می‌رود. مراقبان او بیشتر، ارک هستند. با اینکه متحد ایلدن نیست، یکی از اعضای لژیون سوزان محسوب شده و باید نابود شود.

  6. #16
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض گرام فریاد جهنمی

    گرومش «گرام» فریاد جهنمی یا Grommash "Grom" Hellscream رئیس قبیله آواز جنگ و بهترین دوست و مشاور جنگ‌سالار ترال بود. اما او یکی از رئیس قبیله‌‌هایی بود که از روی تمایل خون منراث منهدم کننده را نوشید. گرچه آن‌ها هورد را به لژیون متصل ساختند، سرانجام او بهای آن را برای آزاد سازی خویش از نفرین پرداخت.

  7. #17
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض رکسار


    در فانتزی جهان هنر نبرد، رکسار یا Rexxar نیمه ارک-نیمه غول، رام‌کننده حیوانات است او ابزاری برای کمک به هورد در دفاع از دورتار بعد از شکست لژیون سوزان بود. اصل و نسب نیمه ارک، نیمه غولی‌اش به مُک‌ناتال می‌رسد. بخاطر تبار ترکیب شده‌اش، او مبارز بزرگ و خشنی است که از دو تبر بزرگ در نبرد استفاده می‌کند. او تقریبا بی‌خانمان است. و مرتب در سرزمین‌های کالیمدور با خرس وفادارش میشا در حال گشت و گذار است.

    از گذشته رکسار اطلاعات کمی داریم. اما پس از شکست لژیون سوزان او به هورد آمد تا یکی از پهلوانان بزرگ هورد باشد. او ابزاری در کمک کردن به قبیله نیزه سیاه ترول‌ها و فرار آنها از جزیره زمانی که مارینس از کول‌تیراس به آنجا تجاوز کرد بود و با کمک ترول شکارچی سایه، روخان و ارباب اختلاط‌گر پانداها چن سِتبر طوفان کمک کرد تا دورتار برای هورد محفوظ بماند.

    هنگامی که گزارش آغاز حمله اتحاد منتشر شد. رکسار فرستاده شده بود تا وضعیت اتحاد ضعیف طرفین را بسنجد و ببیند که آیا این اتحادفسخ شده‌است یا نه؛ او توسط جینا پرادمور در اتفاقات رخ داده و ظاهر شدن مجدد دریاسالار پرادمور (پدر جینا) و حمله دریاسالار به ارک یاری شد. رکسار نیروهای هورد را رهبری کرد و تجاوزات را دفع کرد و دریاسالار را کشت.

    رکسار بعدها از سرزمین‌های وحشی کالیمدور بار دیگر برای گشت و گذار خارج شد و حتما در زمین‌های کالیمدور مثل دسولیث و فرالاس با میشا که همیشه در کنار اوست پیدا خواهد شد.

    دوران نفرت
    .............................
    در رمان، دوران نفرت رکسار بار دیگر در سفر بود که مبارز زخمی ارک «بیروک» را در سفرش ملاقات کرد، بیروک اصرار ورزید که باید رکسار پیام او را به سرعت و قبل از اینکه دیر شود به جنگ‌سالار برساند. او شاهد ملاقات بعضی از انسان‌های عضو قبیله شمشیر سوزان بود که در حال کشیدن نقشه‌ای برای حمله به دورتار بودند. در عوض رکسار او را زنده نزد گرام مش نگهدارنده برد. جایی که او توسط کالتار شمن معتمد ترال بهبود یافته بود .

    هنر نبرد ۳
    .........................
    در هنر نبرد ۳ رکسار داری توانایی ایجاد میشا است اما تبرهایش در دستانش است. همچنین او جوجه تیغی و پرنده‌ای رام شده درست می‌کند.

    در جهان هنر نبرد اخیرا تهدیدی از یک جنگ‌سالار جدید به نام رکسار که از انزوا در آمده‌است شنیده می‌شود. سیاه‌دست درنده، پسر کهنسال سیاه‌دست نابود شده که در هنر نبرد ۱، جنگ‌سالار بود ادعا کرده‌است که قسمتی از کوهستان سیاه‌صخره متعلق به او است و اعلام کرده که رهبر واقعی ارک خودش است.

    پی‌برده‌اند که سیاه‌دست درنده مانند عروسک خیمه شب بازی تحت کنترل اژدهای سیاه بوده‌است. رکسار به رهبر جوان و ماجراجوی هورد کمک کرد تا راهی برای ضربه زدن به قلب اژدهای سیاه-آنیکسیا مادر جوجه‌ها، پیدا کند.

    شجره نامه
    ............................
    نظریه : امکان ندارد که رکسار فرزند توروک غول و گریسلدای ارک، دختر سیاه‌دست باشد. این تنها جفت ارک و یک غول که تا بحال در داستان هنر نبرد حاضر ذکر شده می‌باشد، گرچه این موضوع بی ارتباط است. این ادعا شده‌است که رکسار آخرین فرزند مُک‌ناتال است و نشان دهنده این است که او تنها کسی است که این نسب را ترک کرده‌است. گرچه ممکن است به معنی این باشد که او تنها بازمانده نیمه غول‌ها است.


    مهارتها به عنوان بک رهبر
    .................................
    گرچه رکسار یک بی‌خانمان است، اما آشکارا، رهبری واقعی است. او گروهش را رهبری می‌کند (میشا خرس‌اش و در ابتدا روخان و بعدا به چن ستبر طوفان و کایرن سُم‌خونی ملحق شد) و پیروزی‌های بسیاری بدست می‌آورد و موفق می‌شود تا غول‌های سنگ کوب را در نبرد برای هورد رهبری کند.

    در زمان دفاع از دورتار و تهاجم به ثرامور، او و گروهش در نبرد، هزاران ارک، ترول، تائورن و غول را رهبری می‌کرد و نقشه‌های تاکتیکی بسیاری برای پیروز شدن بر نیروهای بالا مقام پرادمور می‌کشید. او بسیار زود غول‌ها را ترک کرد و به انزوا برگشت. اما بعقیده بسیاری او می‌توانست سنگ کوب‌ها را به سمت آینده‌ای روشن راهنمایی کند.

  8. #18
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض تایکاندریوس


    تایکاندریوس یا Tichondrius فرمانده‌ی لردهای وحشت Dread Lords و گمارده‌ی کیل جیدن برای ریز نظر گرفتن لیچ کینگ بود تا مراقب او بوده و مطمئن شود که لیچ کینگ دستورات کیل جیدن را تمام و کمال انجام می‌دهد.

    نبرد پیشینیان
    .......................
    در هیچ یک از مراحل نبرد پیشینیان حاضر نبود. گرچه در هنر نبرد ۳ بطورمستقیم وارد عمل شد. حتی اشاره‌ای به نام او در سه‌گانه نبرد پیشینیان نشده است. شاید او نقش قابل توجهی در آن زمان ایفا نمی‌کرده است.

    هنر نبرد ۳ : سرزمین آشوب
    ...............................................
    آرتاس پس از به دست آوردن شمشیر فراستمورن به لیچ کنیگ پیوست و پدرش و همچنین لرد وحشت مالگانیس را که عامل پلید شدن مردمش و پیوستن آنها به آندد بود کشت. سپس برای ملاقات لیچ کینگ به سمت نرثرند رهسپار شد. در راه تایکاندریوس را ملاقات کرد و پنداشت که او مالگانیس است و از زنده ماندن او بسیار تعجب کرده و عصبانی شد و از تایکاندریوس پرسید: که ای مالگانیس چگونه زنده مانده‌ای؟ تایکاندریوس به او گفت که من هم همانند مالگانیس لردوحشت هستم ولی من خود او نیستم بلکه من در جبهه‌ی تو قرار داشته و با تو دوست می‌باشم. آرتاس این حرف او را قبول کرده و از تایکاندریوس پرسید که حال از من چه می‌خواهی؟ تایکاندریوس به او گفت که تعدادی از کاهن‌های آندد در شهری در این نزدیکی که از آن انسان هاست در بین مردم عادی پنهان شده‌اند. تو باید آنها را پیدا کرده و نزد من بیاوری و الباقی مردم شهر را بکشی. آرتاس چنین کرد و تایکاندریوس به او گفت حالا وظیفه ی دیگری داری و آن زنده کردن کلتوزارد است که قبلا او را کشته است. سپس گفت اول باید بقایای جسد او را از قبر بیرون بیاوری و تمام پالادین‌های گروه دست نقره‌ای را بکشی و کوزه‌ی خاکستر بدن شاه ترناس را از فرمانده‌ی آنان لرد اوتر بگیری و به من بدهی تا بقیه کارهایی را که باید انجام دهی به تو بگویم. آرتاس این کارها را انجام داد. بعد تایکاندریوس به او گفت که برای زنده کردن کلتوزارد به یک منبع جادویی قویی نیاز است که تنها منبع موجود چشمه‌ی خورشید الف‌های عالی بود. باید بقایای جسد کلتوزارد را درون این چشمه بیندازی تا زنده شود. در این هنگام روح کلتوزارد ظاهر شده و به آرتاس می‌گوید که لردهای وحشت از جمله تایکاندریوس قابل اعتماد نیستند. آرتاس این دستورات را انجام می‌دهد و با سیلوانس بادپا می‌جنگد و سیلورمون شهر الف‌ها و نیز نژاد الف‌های عالی را نابود می‌کند. سپس کلتوزارد را زنده می‌کند و به همراه او کتاب جادوی آخرین محافظ مدیو را که در دالاران قرار داشته به دست آورد می‌آورد و کلتوزارد به کمک این کتاب و به دستور تایکاندریوس دروازه‌ای در دالاران برای ورود آرکیماند سرور تایکاندریوس و فرمانده‌ی لژیون سوزان به دنیای ازروت باز می‌کند. در این هنگام آرکیماند قول فرماندهی نامردگان غضب را که لیچ کینگ به وجود آورنده و فرمانده‌اش بود را به تایکاندریوس می‌دهد و باعث خوشحالی او می‌شود. در نهایت لیچ کینگ به وسیله‌ی آرتاس، ایلیدان را تحریک کرده و به او قول قدرت می‌دهد و ایلیدان هم فریب او را خورده و تایکاندریوس را می‌کشد.

  9. #19
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض آندوین لوتار


    لرد آندیون لوتار یا Anduin Lothar، شیر ازروت، آخرین نسل حقیقی خاندان باستانی اراتی، قهرمان پادشاهی ازروت (که بعدها پادشاهی استرم‌ویند نامیده شد) در زمان جنگ اول، و فرمانده‌ی کل قوای اتحاد لردران در زمان جنگ دوم بود. لوتار شمشیر قدرتمند کوئل‌زرم را به کار می‌برد. همچنین گفته شده‌است که او شمشیر بزرگ سلطنتی استرم‌ویند را استفاده کرده‌است.

    قبل از جنگ
    ............................................
    لوتار در دربار ازروت به عنوان دوست شاهزاده ل‌لین ورین و مدیو بزرگ شد. این سه نفر در جوانی و در سرزمین‌های ناآرام ازروت ماجراجویی‌های بسیاری داشتند. پس از رسیدن به سن قانونی، لوتار به ارتش ازروت محلق شد و خیلی زود به مقام مردان مسلح برادری سواره‌نظام رسید، و سرانجام ارتش به ازروت فرمان میراند.

    جنگ اول
    ............................................
    وقتی که ارکها برای اولین بار به ازروت آمدند و حمله‌ی نخستین خود را به دژ استرم‌ویند آغاز کردند. لوتار با پشتکار از جنگ با آن‌ها حمایت کرد. شاه ادامنت ورین ۳ با قضاوت لوتار موافق بود، و قسم خورد که سرزمین محبوبش را از ارک‌ها خلاص کند. البته، او قبل از اینکه این قسم به نتیجه برسد، مرد و جای او را پسرش ل‌لین ورین اول گرفت. شاه جدید کار پدرش را ادامه داد و جنگ بر علیه ارک‌ها بشدت دنبال شد. در این زمان متجاوزین در مرداب سوگ متوقف شده بودند.

    در زمانی در جنگ، کتاب الوهیت، کتابی با ارزش زیاد بین کشیش‌های ایالت شمالی، به وسیله‌ی گروهی از اوگرها به سرپرسی ارباب اوگر تورک دزدیده شد. لوتار گروهی را برای حمله به محل اختفای اوگرها در معدن‌های‌مرده در غرب خزان، فرماندهی کرد. ولی به طور کامل تاراج شد و برای به آرامی کشته شدن، زندانی گردید. لوتار برای ۲۰ ماه در غارها زندانی ماند، تا زمانی که او و بقیه‌ی افراد باقیمانده‌اش به دست نیروهای ازروت نجات یافتند. او کتاب الوهیت را یافت و به ازروت برگرداند و در صومعه‌ی ایالت شمالی از کتاب محافظت کرد. بعد از بازگشت دوباره به جنگ، لوتار به هدایت نیروهای ازروت ادامه داد.

    لوتار شکه شد وقتی که شاگرد دوست قدیمیش مدیو، خدگر جادوگر، به او گفت که جادوگر بزرگ با فراخواندن ارک‌ها به ازروت به همه خیانت کرده‌است. پس از بحثی داغ در استرم‌ویند، لوتار، شخصا نیرویی را برای حمله به کاراژان و کشتن مدیو، هدایت کرد. گروه به همراه لوتار، خدگر و گارونا نیمه‌ارک، به قسمت زیرین برج رفته و با نگهبان دیوانه درگیر شدند. سرانجام خدگر موفق شد که شمشیر را به قلب مدیو بزند، و لوتار با شمشیر بزرگش در یک حرکت سرش را جدا کرد.

    متاسفانه، مرگ مدیو دیوانگی هورد را متوقف نکرد. و جنگ در حال تغییر علیه ازروت بود. ارک‌ها از اشتباهات اولیه خود در زمان فرماندهی جنگ‌سالار سیاه‌دست پند گرفتند. شاه ل‌لین به دست عامل ارک گارونا ترور شد و شهر استرم‌ویند سقوط کرد. لوتار، با دانش بر این که ازروت شکست خورده‌است، تصمیم گرفت که باقیمانده‌ی مردمش که زمانی قدرتمند بودن را نجات دهد. او بقایای لشکر و بسیاری از مردم عادی را که میتوانست نجات دهد، جمع کرده و در یک عقب‌نشینی ناامیدانه به آنطرف دریای عظیم، در سواحل لردران به زمین نشست.

    جنگ دوم
    لوتار که زمانی در دربار شاه ترنس منتیل دوم لردران حضور داشت، داستان ترسناکش را برای هر کسی که می‌شنید گفت. درخواست‌های شیوای اوتر، سرانجام پادشاهی انسان‌ها را برای یک انجمن ضروری دور هم آورد، جایی که سیاست استادانه‌ی دوستش ترنس، اتحاد لردران را ایجاد کرد. پس از تماس ترنس، و داستان لوتار، الف‌های والامقام منزوی قسمتی از نیروهایشان را فرستادند، تا بدهی خود به خاندان اراتی به خاطر نجاتشان در زمان جنگ ترول‌ها را پس دهند. دورف‌های پتک‌وحشی از اوج مرتفع نیز بوسیله‌ی ارک‌ها مورد حمله قرار گرفتند و به سرعت به لوتار ملحق شدند. اتحاد بعدا دورفهای ریش‌برنزی و گنومهای خزمودان، که به خاطر پیشرفت هورد از زمین‌هایشان رانده شده بودند، را در خود پذیرفت.

    به خاطر مهارت بسیارش در جنگ و تجربه‌ش با ارک‌ها و اینکه شاهان شمال مایل نبودند که لشکرشان در فرماندهی کشور رقیب قرار گیرد، لوتار - فردی بی‌طرف - به عنوان فرمانده‌ی کل قوای اتحاد انتخاب شد. او به سرعت تیرالیون را جانشین خود و دریاسالار دائلین پرادمور، اوتر روشنایی‌آور و جادوگر اعظم خدگر را به عنوان ستوان انتخاب کرد. در مدت جنگ، او ارتش خود را از جنگی به جنگ دیگر با شجاعت و مهارت هدایت کرد. بعد از عقب‌نشینی اسرارآمیز هورد از لردران و پیروزی‌های دریاسالار پرادمور در دریا، لوتار ارتش اتحاد را برای آزاد کردن بیشتر ازروت و خزمودان پیش راند و حتی به خود مرداب سیاه نفوذ کرد. لوتار در دامنه‌ی منارهای سیاه‌سنگ وقتی که گروهان تحت فرمانش به وسیله‌ی نیروهای هورد غافل‌گیر شدند، کشته شد.

    او در جنگی که احتمالا بزرگترین در تاریخ ازروت است، از قسمت اصلی نیروهایش جدا شد. در میان آشفتگی، او مجبور به جنگ تن‌به‌تن با ارگریم پتک تباهی، جنگ‌سالار هورد شد؛ بعد از جنگی طولانی و خسته‌کننده، لوتار بعد از شکسته‌شدن شمشیرش به دست پتک تباهی شکست خورد، و جمجمه‌اش با ضربه‌ای سنگین از سلاح افسانه‌ای خرد شد. گرچه، بسیاری بر این باورند که پتک تباهی، در جنگی منصفانه پیروز نشد و لوتار بعد از غافل‌گیر شدن توسط گروهی از مبارزان ارک کشته شد. به هر حال، شمشیرش از چنگش افتاد، ولی مدت زیادی بر زمین نماند.
    پتک تباهی باور داشت که مرگ لوتار روح مبارزه‌ی لشکرش را از بین می‌برد، ولی اتفاقی که افتاد درست برعکس بود، بعد از مرگ لوتار، تیرالیون، ژنرال مورد اعتمادش، شمشیر و سپر او را برداشت و ارتش اتحاد را به پیروزی احتمالی بر دفاعیات سیاه‌سنگ هدایت کرد، و بعدا به خدگر دوست و متحد قدیمی لوتار، در نابودی دروازه سیاه کمک کرد

    ارث و یادبود
    آندیون آزادی سرزمین محبوبش از کنترل ارک‌ها و دوباره سازیش را ندید. ولی پیکره‌ای سنگی و بزرگ که شرح حمله‌ی آخرش را نشان می‌دهد ساخته شده (مطمئناً بدست ارک‌های زندانی اتحاد) و هنوز هم در جلگه‌های سوزان ایساتده و به جهت مخالف به منارهای سیاه‌سنگ اشاره می‌کند. میراث لرد لوتار در تمام مردم آزاد استرم‌ویند زنده‌است. شاه کنونی کشور، اسم لوتار را حمل می‌کند.

    مقبره‌ی یادگار در توقف‌گاه افتخار به عنوان یادبودی از هرچه که او برایش می‌جنگید ساخته شده‌است.


  10. #20
    داره خودمونی میشه MINIATURE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    سرزمین کورش کبیر
    پست ها
    150

    پيش فرض دورتان


    دورُتان رئیس قبیله گرگ یخی بود و تنها رئیس قبیله‌ای بود که خوردن خون ماناروث دیو را رد کرد. او اولین ارکی بود که در مورد استفاده از علم احضار ارواح تحقیق کرد. بخاطر بدگمانی اش نسبت به خوردن خون ماناروث، او و قبیله‌اش اندکی بعد از جنگ اول به قلمروی ازروت تبعید شدند. دورُتان دوست خوب جنگ‌سالار هورد، ارگریم پتک تباهی بود و با جنگ‌سالار درباره جادوی سیاه صحبت‌هایی کرد. دخالت او گولدان را ترساند. او گروهی را برای کشتن دورُتان و خانواده‌اش فرستاد. پتک تباهی نقشه ترور را کاملا حدس زده بود. اما برداشتش غلط بود. این گروه واقعا درنده و خشن بودند. فرزندان سیاه‌دست از قبیله سیاه‌صخره (از اولین هنر نبرد) فرستاده شده بودند تا دورُتان را بکشند. تنها بازمانده این حمله، پسر خردسالش بود. کسی که بعدها ترال، جنگ‌سالار بزرگ و قدرتمند هورد بعد از جنگ دوم شد.

    بعد ها ترال از اسم پدرش برای نام جدید ملت ارک الهام گرفت و نام دورتار را برگزید.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •