تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 46

نام تاپيک: خسرو گلسرخی

  1. #11
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    با این غرور بلندت

    در بقعه های سکت بودن
    همراه خوب من
    آن شال سبز کبر را
    بدرود بیفکن
    و با تمامی وسعت انسانیت بگو
    که ما باغی این
    باغی چنان بزرگ و سبز
    که دنیا
    در زیر سایه اش
    خواب هزار ساله ی خود را
    خمیازه می کشد
    در بقعه های خامش بودن
    از جوار ضریح
    چندی است
    طنین ضربه ی برخاستن بزرگ ترا نمی شنوم
    همراه خوب من
    از پله های بلند غرورت
    بگیر دست مرا
    تا قلب شب بشکافیم
    و با ردای سپیده
    به رقص برخیزیم
    همراه خوب من
    با این غرور بلندت
    در سرزمین یائسه ها
    تو تمامی خود نرفته ای بر باد
    اینک
    به رزیش رگبار سرخگونه ی خنجر
    دست مرابگیر
    تا از پل نگاه صادقانه ی مردم
    به آفتاب
    سفر کنیم

  2. #12
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    تو

    تن تو کوه دماوند است
    با غرورش تا عرش
    دشنه ی دژخیمان نتواند هرگز
    ماری افتد از پشت
    تن تو دنیای از چشم است
    تن تو جنگل بیداری هاست
    هم چنان پابرجا
    که قیامت
    ندارد قدرت
    خواب را خک کند در چشمت
    تن تو آن حرف نایاب است
    کز زبان یعقوب
    پسر جنگل عیاری ها
    در مصاف نان و تیغه ی شمشیر
    میان سبز
    خیمه می بست برای شفق فرداها
    تن تو یک شهر شمع آجین
    که گل زخمش
    نه که شادی بخش دست آن همسایه است
    که برای پسرش جشنی برپا دارد
    گل زخم تو
    ویران گر این شادی هاست
    تن تو سلسله ی البرز است
    اولین برف سال
    بر دو کوه پلکت
    خواب یک رود ویران گر را می بیند
    در بهار هر سال
    دشنه ی دژخیمان نتواند هرگز
    کاری افتد از پشت
    تن تو
    دنیایی از چشم است

  3. #13
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    پرنده ی خیس

    می دانی
    پرنده را بی دلیل اعدام می کنی
    در ژرف تو
    اینه ایست
    که قفس ها را انعکاس می دهد
    و دستان تو محلولی ست
    که انجماد روز را
    در حوضچه ی شب غرق می کند
    ای صمیمی
    دیگر زندگی را نمی توان
    در فرو مردن یک برگ
    با شکفتن یک گل
    یا پریدن یک پرنده دید
    ما در حجم کوچک خود رسوب می کنیم
    ایا شود که باز درختان جوانی را
    در راستای خیابان
    پرورش دهیم
    و صندوق های زرد پست
    سنگین
    ز غمنامه های زمانه نباشند ؟
    در سرزمینی که عشق آهنی ست
    انتظار معجزه را بعید می دانم
    باغبان مفلوک چه هدیه ای دارد ؟
    پرندگان
    از شاخه های خشک پرواز می کنند
    آن مرد زردپوش
    که تنها و بی وقفه گام می زند
    با کوچه های ورود ممنوع
    با خانه های به اجاره داده می شود
    چه خواهد کرد
    سرزمینی را که دوستش می داریم ؟
    پرندگان همه خیس اند
    و گفتگویی از پریدن نیست
    در سرزمین ما
    پرندگان همه خیس اند
    در سرزمینی که عشق کاغذی است
    انتظار معجزه را بعید می دانم

  4. #14
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    پرنده و طناب

    پشت پنجره ام را کوبید
    گفتم که هستی ؟
    گفت : آفتاب
    بی اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبید
    گفتم که هستی ؟
    گفت : ماه
    بی اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبیدند
    گفتم که هستید ؟
    گفتند همه ی ستارگان دنیا
    بی اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبید
    گفتم که هستی ؟
    گفت : یک پرنده آزادی
    من پنجره را با اشتیاق باز کردم

  5. #15
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    من شکستم در خود

    من شکستم در خود
    من نشستم در خویش
    لیک هرگز نگذشتم از
    پل
    که ز رگ های رنگین بسته ست کنون
    بر دو سوی رود آسودن
    باورن کن نگذشتم از پل
    غرق یکباره شدم
    من فرو رفتم
    در حرکت دستان تو
    من فرو رفتم
    در هر قدمت ، در میدان
    من نگفتم به ذوالکتاف سلام
    شانه ات بوسیدم
    تا تو از این همه ناهمواری
    به دیار پکی راه بری
    که در آن یکسانی پیروزست
    من شکستم در خود
    من نشستم در خویش

  6. #16
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    سفر

    تو سفر خواهی کرد
    با دو چشم مطمئن تر از نور
    با دو دست راستگو تر از همه ی اینه ها
    خواب دریای خزر را
    به شب
    چشمانت می بخشم
    موج ها
    زیر پایت همه قایق هستند
    ماسه ها
    در قدمت می رقصند
    من ترا در همه ی اینه ها
    می بینم
    روبرو
    در خورشید
    پشت سر
    شب
    در ماه
    من تو را تا جایی خواهم برد
    که صدایی از جنگ
    و خبرهایی کذایی از ماه
    لحظه هامان را زایل نکند
    من ترا
    از همه آفاق جهان خواهم برد
    س همسفر با منی
    تو سفر می کنی اما تنها
    صبح صادق
    و همه همهمه ی دستان
    ره توشه ی تو
    این صمیمی
    هر ستاره
    پسته ی خندان راه تو باد
    جفت من
    سفری می کنیم اما
    دست های خود را به بهاری بخشیم
    که همه گل های تنها را
    با صداقت
    نوازش باشد
    چشم خود را به راهی بخشیم
    که برای طرح بی بک
    قدم ها
    ستایش باشند
    تو سفر خواهی کرد
    من تو را در نفسم خواهم خواند
    وقتی آزاد شوند از قفس کهنه
    کبوترهایم
    در جوار همه ی گنبدها
    به زیارتگاه چشمانت می ایم
    و در آن لحظه ماه
    در دستم خواهد خواند
    زندگی در فراسوی همه زنجیر ست
    روح من گسترده ست
    تا قدم بگذاری
    در خیابان صداقت هایش
    و بکاری
    کاج دستانت را
    در هزاران راهش
    روح من گسترده ست
    تا که آغاز کنی
    فلسفه ی رخصت چشمانت را
    به همه ضجه ی جاوید برادرهایم
    تا که احساس کنی
    برگی دستانم
    تا که آگاه شوی
    از قفس واژه که آویزان است ؟
    سوختن نزدیک است
    تو سفر خواهی کرد
    من تو را
    از صف این آدمکان چوبی
    خواهم برد

  7. #17
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    در خیابان

    در خیابان مردی می گرید
    پنجره های دو چشمش بسته ست
    دست ها را باید
    به گرو بگذارد
    تا که یک پنجره را بگشاید
    در خیابان مردی می گرید
    همه روزان سپدیش جمعه ست
    او که از بیکاری
    تیر سلیمانی را می شمرد
    در قدم های ملولش قفسی می رقصد
    با خودش می گوید
    کاش می شد همه ی عقربک ساعت ها
    می ایستاد
    کاش تردید سلام تو نبود
    دست هایم همه بیمار پریدن هایی
    از بغل دیوارست
    کاش دستم دو کبوتر می بود
    در خیابان مردی می گرید

  8. #18
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    خون لاله ها

    گل های وحشی جنگل
    اینک به جست و جوی خون شهیدان نشسته اند
    جنگل
    کجاست جای قطره های خون شهیدان ؟
    ایا
    امسال خواهد شکفت این لاله های خون ؟
    ایا پرندگان مهاجر
    امسال
    با بالهای خونین
    آن سوی سرزمین گرفتاران
    آواز می دهند ... ؟
    ایا کنون
    نام شهیدان شرقی ما را
    آن سوی مرزها
    تکرار می کنند ؟
    امسال
    جای پایشان
    بارانی از ستاره خواهد ریخت ؟
    امسال
    سال دست های جوان است
    بر ماشه های مسلسل
    امسال
    سال شکفتن عدالت مردم
    امسال
    سال مرگ دشمنان و هرزه درایان
    امسال
    دست های تازه تری شلیک می کنند
    جنگل
    پیراهن محافظ در ستیز خلق
    باران بی امان شمالی
    اگر بشوید خون
    خون مبارزان
    این لاله های شکفته
    در رنج و اشک ها
    در برگ های سبز تو هر سال
    زنده است
    آوازهای خونین
    امسال زمزمه ی ماست
    اما
    در چشم ما
    نه ترس و نه گریه
    خشم بزرگ خلق
    در هر نگاه ساکت ما
    شعله می کشد

  9. #19
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    ستی

    چشمه ی پیری است
    در انتهای راه کویر
    باید گذشت از این راه ؟
    این مرد راه
    صبوری و تسلیم
    جاری ست
    در رگش
    بر هوتیان کلافه ی تنهایی
    باید ز راه مانده ، گذشتن
    باید که سرافراز به چشمه رسیدن
    این چشمه در انتظار عبث نیست

  10. #20
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    روا مدار

    غروب فصلی
    این کفتران عاصی شهر
    به انزوای سکت آن سوی میله های بلند
    هرگز طلوع سلسله وار شبی در اینجا نیست
    و تو بسان همیشه ، همیشه دانستن
    چه خوب می دانی
    که اینصدای کاذب جاری درون کوچه و کومه
    در این حصار شب زده ی تار
    بشارتی ست
    بشارت ظهور جوانه
    جوانه های بلند
    که رنگ اناری میله
    با آن شتاب و بداهت
    دروغ بزرگ
    زمانه خود را
    در اوج انزجار انکار می کنند

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •