بنشين تا به تو گويم زينب ؛ غم دل با تو گويم زينب
بعد من قافله سالار تويئ ؛ خواهر من
دختر حيدر کرار توئي ؛ خواهر من
خون ما جمله در اين دشت روان خواهد شد ؛ خواهر من
خولي و شمر به ما دشمن خواهد شد ؛خواهر من
خواهرم ! اکبر و عباس و علي اصغر من
هدف نيزه و پيکار جفا خواهد شد ؛خواهر من
جمله ياران حسين در سفر کرب و بلا
سر به کف ؛ جان به ره دين خدا خواهد شد ؛ خواهر من
خواهرم ! خون شهيدان به بيايان بلا
نهره جوشنده و پر شور خواهد شد ؛ خواهر من
چون که با دجله و با نهر فرات آميزد
خواهرم ! خوب نگه تا که چه ها خواهد شد ؛خواهر من
موج طوفنده و غران چو هزاران شمشير
بي امان بر سر عدوان خدا خواهد شد ؛ خواهر من
بعد من خواهر من باز نما قصه ما
چو زبانت سپر آل عبا خواهد شد ؛ خواهر من
چون که بر ني سر پر خون حسينت بيني
خواهرم ! صبر نما ! ظلم فنا خواهد شد ؛ خواهر من
اهل بيتم همه در سوگ پدر مي گريند
ام کلثوم در آن دم به نوا خواهد شد ؛خواهر من
گر تو را مضطر و نالان و پريشان بينند
شاد و خندان دو لب دشمن ما خواهد شد ؛ خواهر من
لشگر خصم شما را به اسيري گيرند
شام غم مسکن و ماواي شما خواهد شد ؛ خواهرمن
اين زمان نوبت شمشير زبان مي ايد
تيز و بران به چون خون شهدا خواهد شد ؛ خواهر من