كارگردانش گفته بود كه يه شخصيت منفي داريم كه متحول نميشه ، كه احتمال 95 درصد ، منظورش جلال بوده!
كارگردانش گفته بود كه يه شخصيت منفي داريم كه متحول نميشه ، كه احتمال 95 درصد ، منظورش جلال بوده!
شخصيت «اشرف السادات» در جامعه جاري است.
نقش اشرف السادات را به خاطر تفاوتهايش با ساير نقشهايم پذيرفتم. اشرف السادات يك زن و مادر بچهاش است كه دچار نوسانهاي شخصيتي بسياري شده و در حال حاضر هم به دليل اتفاقاتي كه برايش رخ داده بين همسر، فرزند و برادرانش مانده است و نميتواند تصميم بگيرد.
وي افزود: اشرف السادات زني است كه همسر خود (كاظم) را دوست دارد و ما نبايد اين نكته را فراموش كنيم كه در خانوادههاي سنتي طلاق و دعوا معنا ندارد و به همين دليل او حرف شوهر خود را ميپذيرد، هرچند كه ميداند او اشتباه ميكند.
روشن ادامه داد: اشرف السادات در مقابل همسر خود احساس خطر ميكند كه هر آن امكان دارد اتفاقي براي فرزندش بيافتد. اين ترس حقيقي است و در زندگي روزمره وجود دارد.
وي با بيان اينكه هنوز منتظر نتيجه كار هستم، درباره فضاي سنتي حاكم بر سريال «مثل هيچكس» گفت: شايد اين فضاي سنتي در تهران ملموس نباشد اما در شهرستانها هنوز خانوادههاي بسياري هستند كه به اين شيوه زندگي ميكنند. شايد الآن آن خانههاي بزرگ و حياط دار نباشند ولي ما نبايد از خاطر ببريم كه پيام اصلي اين سريال به تصوير كشيدن همبستگي بين افراد خانواده است.
روشن تصريح كرد: روابط بين افراد خانواده و همبستگي ميان آنها يك مساله مهم است كه در جوامع امروزي كمرنگ شده و در برخي از خانوادهها به فراموشي سپرده شده است و «مثل هيچكس» تلاش ميكند اين روابط از ياد رفته را دوباره به خانهها بازگرداند.
وي درباره حضور دوبارهاش در كارهاي مناسبتي گفت: حضور در سريال «اغماء» به لحاظ نوع كار، گروه و شرايط بعد از پخش ان كه تشويقهاي بسياري از گروههاي مذهبي،هنري و ... را بالا برد. حضور دوبارهام در مجموعههاي مناسبتي نيز مستلزم داشتن نقشي خاص و متفاوت است. ساخت سريالهاي مناسبتي به شركت در يك فستيوال تبديل شده و اگر نقش متفاوتي پيشنهاد شد، حتما در آن حضور خواهم داشت.
سالهاست كه ديدگاه مديران و مسئولان تلويزيون، كه ماه رمضان را پايان برنامههاي سرگرمكننده صدا و سيما ميدانستند، تغيير يافته اما در اين سال ها اين نگرش بوجود آمده كه برنامههاي تلويزيون بدون سريال نميگذرد.
اين تغيير حتي باعث شده كه به غير از اين ايام نيز سريالهايي پخش شوند كه بيننده را يك هفته منتظر نميگذارند و هر شب داستان شب قبل پيگيري ميشود. ظاهرا تغيير و تحولات اجتماعي و كم حوصله شدن مخاطب و نياز او به تفريح و سرگرمي كه از مهمترين وظايف رسانهها محسوب ميشود، نيز در شكل گيري اين سريالها بيتاثير نبوده است.اما نكته مهمي كه هميشه ناديده گرفته ميشود، موسيقي اين سريالهاست.
عدهاي معتقدند موسيقي سريالهايي كه هر شب پخش ميشوند بايد مانند ساير سريالها باشد چون داستان اين قبيل برنامهها نيز مانند ساير سريالهاست. اما برخي پخش هر شب سريال و تكرار موسيقي آن را مهمترين عامل براي متفاوت بودن آن دانسته و معتقدند چون اين سريال و موسيقي آن قرار است هر شب به سمع و نظر مخاطب برسد بايد با ساير برنامهها تفاوت داشته باشد تا حوصله مخاطب از شنيدن موسيقي تكراري سر نرود. مهمتر آنكه چون موسيقي اين برنامهها تكرار ميشوند و در ذهن مخاطب ميمانند بايد از نظر آهنگسازي، ريتم، اركستراسيون و...نيز ارزشمند باشند.
اما سؤال اين است كه مگر داستان سريالي كه هر شب پخش ميشود با سريالهاي هفتگي تفاوت دارد كه خاص بودن موسيقي آن هم مهم باشد؟ مگر ويژگي همه سريالها داشتن عزاداري، عروسي، برادر خائن، فرزند ناسپاس، پدر و مادر بيفكر، بچههاي طلاق، دعواي خانوادگي بر سر ارث و ميراث و...نيست؟ مگر همين موضوعات در ماه رمضان با چاشني وسوسه شيطان وساير مسائل مرتبط با اين ماه همراه نميشوند؟ با اين حساب موسيقي اين سريالها چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
اگر از اين منظر به سريالها نگاه كنيم ميبينيم كه موسيقي آنها نيز نبايد تفاوت چنداني با هم داشته باشند، چون موضوع آنها شبيه هم است و حتي گاهي كارگردان، بازيگران و نويسندگان آنها هم يكي هستند، نمونه اين تكرار را در همين سريالهاي ماه رمضان ميتوان ديد. گروهي كه هر سال ميهمان سفرههاي افطار مردم هستند، كساني كه امسال ميخواهند پيام متفاوتي ارائه دهند، سعي هم ميكنند، اما آيا همه عوامل در ارسال اين پيام موفق ميشوند؟ با نگاهي به سريالهايي كه سالهاي گذشته پخش شدهاند، متوجه ميشويم كه اگر سريالي در پرداخت داستان موفق بوده و مخاطب را جذب كرده باشد، موسيقي آن هم ماندگار شده و در ذهن مردم جاي گرفته است. در غيراين صورت موسيقي سريالهايي كه هر شب پخش ميشوند هم مانند موضوعات ساير سريالها فراموش ميشوند.
تفاوتي در بين نيست
افشين يداللهي تاكنون براي سريالهاي بسياري ترانه سروده كه بسياري از آنها در خاطره مردم جاي گرفته است. اين ترانه سرا چندي پيش براي سريال «پاتوق» ترانه سرود كه با صداي خودش هر شب پخش ميشد. در ماه رمضان هم براي سريال «مثل هيچ كس» ترانه سرايي كرده است.
يداللهي درباره تفاوتهاي موسيقي سريالهاي شبانه با سريالهاي هفتگي معتقد است:«نمي توان تفاوت مشخصي براي موسيقي اين دو دسته سريال در نظر گرفت. البته موسيقي سريالهايي كه هر شب پخش ميشوند از يك سو بايد مانند ساير سريالها ويژگيهاي يك موسيقي خوب را داشته باشند و از سوي ديگر بعد از چند شب، يكنواخت نشوند.»وي با تاكيد بر اينكه موسيقي همه سريالها بايد خوب و ارزنده باشند، ميافزايد:«وقتي يك سريال هر شب پخش ميشود مردم به شنيدن موسيقي آن هم عادت ميكنند، به همين دليل يك ترانه سرا و آهنگساز خوب بايد با كمك موسيقي اين علاقه را در مخاطب به وجود آورد كه او پس از پايان سريال هم آن آهنگ خاص را زمزمه كند، نه اينكه بعد از چند شب حاضر نباشد حتي هنگام پخش سريال هم آن را بشنود.»
اين ترانه سرا درباره استفاده از موسيقي كلامي در سريالها ميگويد: «استفاده از موسيقي كلامي در سريالها جاي خالي ترانه در صدا و سيما را پر ميكند. چون متأسفانه ترانهاي كه قابليت زمزمه كردن از سوي مردم را داشته باشد، بسيار كم ساخته ميشود. اما موسيقي و ترانه سريالها چون موضوعي هستند، هر شب پخش ميشوند و با داستان سريال هماهنگي دارند، بيشتر در ذهن مخاطب جاي گرفته و زمزمه آن احساس خوبي به او ميبخشد. بنابراين ميتوان با موسيقي سريالها به اين نياز مخاطب كه دوست دارد ترانه خاطره انگيز بشنود، پاسخ داد.»ترانه سراي سريالهاي «شب دهم»، «مدار صفر درجه» و «ميوه ممنوعه»، درباره ويژگيهاي اين دسته از ترانهها معتقد است: «ترانههايي كه هر شب پخش ميشوند بايد به گونهاي باشند كه مخاطب را دلزده نكنند.
بهطور مثال ترانه سرا بايد لايههايي را در شعر خود در نظر بگيرد كه مخاطب با يك بار شنيدن متوجه همه آنها نشود. در حقيقت ترانه سرا همزمان با پيشرفت قصه سريال همراه با موسيقي مناسب ترانه، داستان را رمزگشايي ميكند.»يداللهي ميافزايد: «شايد بتوان گفت موسيقي سريالهايي كه هر شب يا هر روز پخش ميشوند به صرف بيشتر وقت و رعايت ظرايفي نياز دارد، چون اين موسيقي قرار است هر شب به گوش مخاطب برسد و نبايد بعد از چند بار او را دلزده كند، بلكه بايد به گونهاي باشد كه علاوه بر هماهنگي با موضوع سريال، داستان و اتفاقات پاياني آن را لو ندهد. در غيراين صورت ممكن است مخاطب پايان قصه را از روي ترانه حدس بزند و در نتيجه از جذابيت سريال كاسته شود.»
نبايد باعث دلزدگي شود
اميرحسين مدرس كه چندي پيش سريال «ترانه مادري» با صداي او پخش شد، درباره تفاوت موسيقي سريالهاي شبانه و هفتگي معتقد است:« موسيقي هر فيلم و سريالي همپاي داستان آن پيش ميرود و از اين نظر زمان پخش آن چندان مهم نيست. حتي در ساير كشورها نيز ميبينيم كه گاه سريالهايي طي چند سال پخش ميشوند، بدون آنكه مردم از خود سريال يا موسيقي آن دلزده شوند.»
اين خواننده ميافزايد:« موسيقي خوب موسيقياي است كه گوش مخاطب را بهاصطلاح خراب نكرده و او را به شنيدن موسيقي بد عادت ندهد. با چنين تعريفي هر فيلم و سريالي بايد علاوه بر عناصر موسيقايي، ترانه و تم خوبي داشته باشد تا مخاطب را به پيگيري داستان علاقهمند سازد.»
برقراري ارتباط با موسيقي
احسان خواجه اميري كه نزديك به پنج سال است موسيقي برخي از سريالهاي ماه رمضان را ميسازد، درباره موسيقي سريالهاي شبانه معتقد است: «موسيقي متن يك فيلم يا سريال بايد علاوه بر اينكه در خدمت داستان آن است بهعنوان يك اثر موسيقايي خوب، شنيدني باشد.اما موسيقي سريالهايي كه هر شب پخش ميشوند، علاوه بر داشتن اين ويژگي بايد به گونهاي باشند كه مخاطب را دلزده و خسته نكنند.»
خواجه اميري ماه رمضان سال گذشته موسيقي سريال «ميوه ممنوعه» و امسال موسيقي سريال «مثل هيچ كس» را براي تلويزيون ساخته، وي ميافزايد:«اگر موسيقي يك سريال خوب بوده و با داستان آن هماهنگي داشته باشد، حتي تكرار هر شب آن نيز ميتواند براي مخاطب جذاب و دلنشين باشد. چون مخاطب با موسيقي سريال هم مانند داستان آن ارتباط برقرار كرده و حتي ممكن است بعد از پايان پخش سريال نيز، ترانه آن را زمزمه كند. بنابراين ميتوان گفت ويژگي كلي موسيقي همه سريالها اين است كه از نظر تكنيك و ظرايف موسيقي خوب باشند اما چون اين موسيقي و ترانهها تكرار ميشوند علاوه بر اين بايد چنان جذاب باشند كه در ذهن مخاطب ماندگار شوند.»
هرچند در ماه رمضان امسال هيچ كدام از 4 سريالي كه روي آنتن شبكهها رفت نتوانست اتفاق جديدي را رقم بزند و گوي رقابت را از باقي سريالها بربايد اما سريال مثل هيچ كس به لحاظ كيفيت توليد توانست در مجموع موفقتر ظاهر شود.
تركيب عبدالحسين برزيده بهعنوان كارگردان و محمد علي اسلامي در مقام تهيهكننده و علي اكبر محلوجيان، نويسنده، سريالي را رقم زد كه هرچند در داستان دچار كليشههاي رايج است اما با كمك بازي خوب بازيگران و انسجام در خط اصلي داستان و همين طور كارگرداني سنجيده و «تميز» در نهايت سريالي با كيفيت مطلوبتر را به مخاطب ارائه داد.
داستان سريال مثل هيچ كس، عليالظاهر درباره شخصيتي به نام داداشي است؛ فرزند بزرگ خانوادهاي كه در غيبت پدر(فوت او) نقش رهبري خانواده را بر عهده ميگيرد. او كه ظاهرا امين و مورد قبول خانواده است و توانسته همه را در خانه و كارگاه پدري دور هم نگاه دارد، به سبب طمع تعدادي از افراد خانواده، درايتها و آنچه او طي تمام سالها سعي در حفظ آن داشته كه همانا انسجام خانواده است را مورد تهديد ميبيند. او كه به همراه 3 برادر و 2 خواهرش، كه همه به جز او و برادر كوچكتر تشكيل خانواده دادهاند، در خانه پدري و زير سايه بيبي، مادر خانواده، زندگي ميكنند، ابتداي سريال با اعلام يك تصميم اعضاي خانواده را غافلگير ميكند؛ اينكه به گونهاي كه شاكله خانه پدري و كارگاه كه رزق و روزي همه اعضاي خانواده را ميدهد به هم نريزد، ميخواهد تكليف ارث و ميراث را مشخص كند.
در واقع با اعلام اين تصميم كه البته خيلي هم روشن توضيح داده نميشود، آتش زيرخاكستر طمع يكي از برادران و داماد بزرگ خانواده را روشن ميكند و در اين ميان يكي از رقيبان جدي او در محيط كارياش هم به اين وسوسهها دامن ميزند تا دعوا بر سر ارث و ميراث شروع شود؛ خط محوري و البته تنها خط داستاني فيلمنامه مثل هيچ كس كه شايد بتوان گفت چندان بكر و بديع نيست و حتي يك قدم آن سوتر در شبكه3 سيما هم همين خط اصلي، سريالي ديگر را رقم ميزند كه البته در پرداخت آن بسيار ضعيف عمل ميكند.
فيلمنامهها معمولا در دو محور جلو ميروند؛در طول داستان، يا در عرض آن. علي اكبر محلوجيان، نويسنده اين سريال، علاقه خاصي دارد تا همواره در عرض قصهها حركت كند. در واقع الگوي ايدهآل او اين است كه در آغاز تنشي را براساس اتفاق يا يك تصميم يا يك تقدير پيش بياورد و در ادامه بيش از آنكه حوادث و واقعهها و تنشها فيلمنامه را جلو ببرد تا در دامن آن تنش شخصيتها رنگ و شكل بگيرند و بعد ما در عرض شخصيتپردازيها حركت كنيم نه در طول قصه و حوادث.
هرچند همواره اين اصل وجود دارد كه تنشها، شخصيتها و در ادامه شخصيتها، تنشها را به وجود ميآورند و بدون وجود اين رابطه متقابل نميتوان اثري محكم خلق كرد اما در واقع در سبك نگارشي مورد توجه محلوجيان عرض فيلمنامه همواره بيش از طول آن است و شخصيتها و شخصيتپردازيها سهم بيشتري از زمان نمايشي را بهخود اختصاص ميدهند تا رويدادها. نمونه آن هم سريال لبه تيغ كه نوشته همين نويسنده بود و حادثه در همان آغاز نمايش رخ داد و تنش ميان شخصيتها با خودشان و ديگران فيلمنامه را تا انتها پيش برد، يا حتي نمونه قديميتر آنكه سريال پدر سالار باشد و اتفاقا سريال مثل هيچ كس به نوعي وامدار آن است. اما همين ساختار حركت در عرض است كه باعث ميشود صحنهها بيش از حد كند بهنظر برسد و اين احساس منتقل شود كه قصه پيش نميرود يا با سرعت پيش نميرود.
هرچند نكته مهم اين است كه شخصيتپردازيها و عرض فيلمنامه از مسير داستان و طول آن پرت نميافتد و عناصر داستان ثابت هستند و حتي در نيمه انتهايي وقتي نويسنده احساس ميكند نيروي نمايشي قدرت لازم را ندارد و تعداد حوادث براي تنش كافي نيست با مرگ مادر بحران را تشديد ميكند اما باز هم احساس ميشود پيوسته بودن فيلمنامه با گفتوگوهاي زياد بين افراد حفظ ميشود نه براساس نقاط عطفي مانند كنسل شدن مراسم «سمنو پزون» و مرگ مادر. در نهايت بايد گفت هرچند فيلمنامه گنگ و مبهم و آشفته نيست، اما اكشن قوياي هم ندارد.
از سوي ديگر بايد به اين نكته اشاره كرد كه هرچند با توجه به تواناييهاي محلوجيان در فيلمنامهنويسي و تسلط او به فراز و فرودهاي اين عرصه، مثل هيچ كس عناصر مورد احتياج يك درام يعني تضاد و كشمكش، شخصيت و داستان را دارد، اما بهطور مثال بر شخصيتها اين انتقاد متصور است كه بيش از حد داراي پيشبيني هستند و شخصيت اصلي بيش از حد منفعل و واكنشي است. در واقع نقشهاي اكشن بهعهده شخصيتهاي فرعي است تا شخصيت محوري، و با وجود تلاش شخصيتها براي آنكه حجمي را به داستان بياورند اما در نهايت فيلمنامه فاقد حجم كافي است مگر حجمي كه به خاطر تعدد شخصيتها ايجاد شده است. باز هم بهطور مثال با وجود اينكه شخصيتي مانند كاظم، داماد بزرگ، سعي ميكند تا با روايتي از كودكي خود و رنج و سختي بيمادري كشيدن، حجمي به داستان بياورد اما تلاشهايي از اين دست از سوي شخصيتها كم ديده ميشود.
اما نميتوان نوشتن درباره سريال مثل هيچ كس را به پايان برد و از كارگرداني خوب سريال ياد نكرد. در حاليكه معمولا شتابزدگي در ساخت سريالهاي مناسبتي ديده ميشود اما در كارگرداني اين سريال به ندرت ميتوان ردي از شتابزدگي ديد و تامل و تعمق در ضبط پلانها پشتويزور دوربين مشهود است. تعدد بازيگران نيز باعث نشده تا انسجام كار از دست كارگردان خارج شود و در نهايت بازيهاي روان، باورپذير و پخته بازيگران اين سريال نيز بر كيفيت كار تاثيري مطلوب گذاشته است. آن هم در جاييكه اين سريال، سريالي مبتني بر شخصيت است اين ساختار از سوي بازيگران نيز درك شده است و هر كدام سعي در انتقال آن دارند.
بعید میدونم جلال متحول بشهكارگردانش گفته بود كه يه شخصيت منفي داريم كه متحول نميشه ، كه احتمال 95 درصد ، منظورش جلال بوده!
احتمالا" منظورش محمد باقر بوده که دیشب متحول شد!
اگر هم منظورش نقش ها ی خیلی منفی بوده باشه من شانس کاظم رو بشتر میدونم
شهر کرد - "حميد ابراهيمي" بازيگر سريال تلويزيوني "مثل هيچ کس"، برخي از انتقادات در خصوص گرايش اين فيلم به "فيلم فارسي" را رد کرد و گفت: سريال تلويزيوني مثل هيچ کس را هرگز نمي توان به عنوان يک فيلم فارسي مطرح کرد.
"حميد ابراهيمي" روز يکشنبه در پايان جلسه نقد فيلم فرزند خاک در شهرکرد در گفت و گوي اختصاصي با ايرنا افزود:اين فيلم با موضوع دراماتيک خود به بحث حرمت ها و احترام گذاشتن بزرگترها و کوچکترها در خانواده ها مي پردازد و با فيلم فارسي دهه 40 بسيار تفاوت دارد و نبايد درباره آن اين گونه قضاوت کرد.
وي تصريح کرد: لايه هاي زيبايي شناسي سريال تلويزيوني مثل هيچ کس نيازمند بازشناسي و نقد و بررسي کارشناسانه است و اين فيلم نشانه هاي زيبايي شناسي خود را تا آخر سريال همراه دارد.
بازيگر فيلم سينمايي "فرزند خاک" گفت :متاسفانه بازيگري در ايران روبه افول است و بازيگران ضيعف در سينما در حال رشد کردن هستند و اميد است اين ضعف از سينماي ايران رخت ببندد.
وي، در خصوص فيلم سينمايي "فرزند خاک" گفت: اين فيلم يکي از فيلم هاي موفق دهه 80 ايران است و مي تواند در آينده از زواياي مختلف مورد ارزيابي و نقد صاحب نظران و کارشناسان قرار گيرد.
فيلم فرزند خاک از سوي حوزه هنري چهارمحال وبختياري به مناسبت هفته دفاع مقدس در سينما بهمن شهرکرد نقد و بررسي شد.
انگار پیشبینیم داره درست از آب در میادبعید میدونم جلال متحول بشه
احتمالا" منظورش محمد باقر بوده که دیشب متحول شد!
اگر هم منظورش نقش ها ی خیلی منفی بوده باشه من شانس کاظم رو بشتر میدونم
خب اين سريال هم به خوبي و خوشي تموم شد
همه آدم شدند جز جلال!!
فقط سوال اينكه آخر سريال ، نماز جماعتو به امامت داداشي خوندند؟!
نميدونم چرا آخر سريال سر نقش منفي ، در صورت عدم تحول ، بايد حتما يه بلايي بياد؟
یکی از خوان هایی که فیلمنامه باید از بگزره تا مجوز بگیره همینه عزیزنميدونم چرا آخر سريال سر نقش منفي ، در صورت عدم تحول ، بايد حتما يه بلايي بياد؟
سلام
می گم این عوامل مثل هیچکس ما رو چی فرض کردن؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!!!!!!!!!!!!!!!
آره جون عمه شون؛
ما هم باور کردیم اون گوسفنده رو اونجا قربونی کردن
اصلاً خون اونو چه جوری می خواستن جمع کنن؟ همه اش که از طبقه چهارم شُر شُر می ریخت پایین و به کل بازار بزرگ صفوی یه حال مشتی می داد
بعد از این سریالم اون نرگسه باید به فکش کمپلت،استراحت مطلق بده جداً که تو این سریال خیلی ازش کار کشید!
مخصوصاً این آخرا که یه بند داشت.....می زد،بیچاره داداشی هم که روز آخر خواست از دستش فرار کنه..........
مجبور شد با موبایل فرمایشات خانومو شنود کنه
اَه اَه اَه.......دیدین کاظمم بالاخره متحول شد!
ولی از سکانس آخرش (همون جا که پشت داداشی نماز خوندن) خوشم اومد،به نظرم فقط این آخر آخریشو قشنگ تموم کردن و صحنه تاثیر گذاری بود!
راستی امروز چند تا از بازیگراش اومده بودن شبکه دو(برنامه رامبد جوان و امیر حسین مدرس)،وای وای مُردم از بس فَشن دیدم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)