گفتوگو با مونا احمدي، بازيگر نقش شيرين در سريال «وضعيت سفيد»
عشق از نگاه فرشتههاي جنگ

وقتي گفت قبل از «وضعيت سفيد» در فيلم «كودك و فرشته» نقش فرشته را بازي كرده است، صحنههاي جنگي اين فيلم در ذهنم مرور شد و ياد چهره دختر نوجواني افتادم كه با مهارت زياد در اين فيلم نقش دختر خرمشهري را بازي ميكرد كه در وسط جنگ گير افتاده بود.
او شباهت زيادي به شيرين داشت. دختري معصوم كه در وضعيت سفيد، هم اصل است هم نيست. فرشته حالا شيرين شده بود. مونا احمدي، بازيگر اين دو نقش متولد سال 69 است و اين روزها در در رشته كارشناسي تئاتر درس ميخواند.
خودش ميگويد وقتي در سريال وضعيت سفيد بازي ميكردم، كنكور شركت كرده بودم اما هنوز دانشگاه سراسري قبوليها را اعلام نكرده بود، اما در دانشگاه آزاد رشته تئاتر قبول شده بودم. با مونا احمدي به گفتوگو نشستيم تا اين بازيگر تازه نفس از انگيزههايش براي بازيگري و وضعيت سفيد بيشتر برايمان بگويد.
قبل از وضعيت سفيد تجربه سنگين بازي در نقش فرشته را در يك فيلم جنگي كودك و فرشته داشتهايد. اما در گفتوگويي خوانده بودم حميد نعمتالله گفته بود جايي شما را ديده و همانجا شما را براي بازي در نقش شيرين انتخاب كرده است...
بله! آن زمان آقاي نعمتالله نميدانستند كه من قبلا در فيلم كودك و فرشته بازي كردهام.
پس بهتر است براي آشنايي بيشتر با شما اين سوال را بپرسم كه چگونه براي بازي در فيلم كودك و فرشته انتخاب شديد؟
من قبل از بازي در فيلم كودك و فرشته در هنرستان درس تئاتر ميخواندم. چند نفري بوديم كه از طرف هنرستان براي بازي در اين فيلم به خانم مهتاب نصيرپور كه از نوجوانان دختر براي بازي در اين فيلم تست بازي ميگرفتند، معرفي شديم و از ميان آنها من براي نقش فرشته انتخاب شدم. قبل از اين هم وقتي خيلي بچه بودم در يك اپيزود از سريال پنجره بازي كرده بودم.
بازي در نقش فرشته برايت سخت نبود؟ چون فيلم كودك و فرشته پر بود از انفجار و آتش و جنگ. در سني كه داشتيد از اين همه انفجار و صداي گلوله و... نميترسيدي؟
17 ساله بودم كه در اين فيلم بازي كردم. اتفاقا در آن سن، ترس زياد معنايي ندارد چون در اين سن خطر كردن جذاب است. بيشتر هيجانزده بودم.
آن صحنهها و تجربه جنگ از نزديك بايد برايت جالب باشد، چون نسل شما جنگ را از نزديك تجربه نكرده است و در آن زمان متولد نشده بوديد. تجربه صحنههايي كه بسيار شبيه جنگ واقعي بود برايت چگونه بود؟
درست است كه من و همنسلانم سالهاي جنگ را نديدهايم و خاطره شخصي از آن نداريم اما همه ساله در هفته دفاع مقدس ما را با جنگ و تبعات آن آشنا ميكنند. به همين دليل چندان با اين موضوع بيگانه نيستيم.
وقتي براي بازي در فيلم كودك و فرشته به خرمشهر وارد شدم واقعا جنگ را در همه جاي اين شهر لمس كردم، از تركشهايي كه هنوز اثرات آنها بر در و ديوار شهر ديده ميشود. حتي در نگاه مردم خرمشهر ميتوان جنگ و اثرات آن را ديد. البته اين را هم اضافه كنم ما كه سالهاي جنگ را تجربه نكردهايم با جنگ از طريق كتابها، مقالات، فيلمها و سريالها آشنا شدهايم. اما فيلم كودك و فرشته مرا با ابعاد گستردهتري از جنگ آشنا و اتفاقات آن را برايم ملموستر كرد.
برگرديم به وضعيت سفيد. در اين سريال مقابل تعداد زيادي بازيگر حرفهاي و غيرحرفهاي بازي كردهايد. اين حضور چگونه تجربهاي بود؟ آيا حرفهايها باعث شدند آموختههايت درباره بازيگري بيشتر شود؟
درباره بازيگر حرفهاي و غيرحرفهاي ديدگاه خاص خودم را دارم. برخي بازيگران سالهاست در نقشهاي مختلف بازي ميكنند، اما هنوز حرفهاي نشدهاند. برخي هم هستند كه در اولين حضور خود كاملا حرفهاي ظاهر ميشوند. من در فيلم كودك و فرشته با بازيگراني مانند افشين هاشمي و مريم مقدمي همبازي بودم كه از آنها خيلي ياد گرفتم. در آن كار، اصول بازيگري را از بازيگران مقابلم بيشتر ياد گرفتم. در وضعيت سفيد هم سعي كردم از همه بازيگراني كه بيشتر با آنها همبازي بودم، اصول بازيگري را بياموزم.
ابتداي وضعيت سفيد، شيرين شخصيتي بود كه از انفجار و جنگ ترس شديدي داشت و شما اين ترس را خيلي خوب در بازيتان نشان داديد. احتمالا بازي در فيلم كودك و فرشته و تجربه صحنههاي جنگي در آن فيلم براي نمايش حس ترس در وضعيت سفيد به شما كمك كرد؟
بله. اما همه سعيام اين بود كه بازيام در نقش شيرين شبيه بازيام در فيلم كودك و فرشته و نقش فرشته نشود. در قسمت دوم سريال گفته شد شيرين و خانوادهاش در شهري نزديك منطقه جنگي زندگي ميكردهاند. پدرش خبرنگار بوده و از مناطق جنگي گزارش تهيه ميكرده، بنابراين شيرين شخصيتي ناآشنا با جنگ نيست. من هم در عين حال كه تلاش ميكردم بازيام شبيه فرشته نباشد اما گاهي از آن تجربه استفاده كردم، چون فرشته و شيرين كاملا با هم فرق دارند.
شيرين خيلي آرام و ساكت بود، اما به مرور بيشتر خودش را نشان ميدهد. با امير رودر رو ميشود و با او صحبت ميكند. اين تحول شخصيتي شيرين را چطور ارزيابي ميكنيد؟
هر چه داستان جلوتر ميرود، امير تلاش ميكند به شيرين نزديكتر شود و اين روش امير، شيرين را به واكنش واميدارد. شيرين دوست ندارد امير با رفتارهايش نظر ديگران را نسبت به شيرين تغيير دهد يا او را در مركز توجه ديگران قرار دهد.
يعني امير هر چه عاشقتر ميشود، شيرين از او دورتر ميشود؟
بله! چون شيرين رفتارهاي امير را نميپسندد و با آنها مقابله ميكند. او به امير و واكنشهايش حساس شده و تلاش ميكند از او فاصله بگيرد.
نسبت به سني كه شما و يونس غزالي (امير) داريد و از دريچه نگاه كسي كه سن و شرايط سني امير و شيرين را درك ميكنيد، رابطه عاطفي امير و شيرين را چگونه ميبينيد؟
اين رابطه عاطفي يكطرفه و از جانب امير است. رابطه عاطفي دو طرفه بين آنها هيچ وقت شكل نميگيرد و چيزي كه اين رابطه را قشنگ كرده، دستنيافتني بودن شيرين است. امير همه تلاش خود را ميكند اما راهي پيدا نميكند. در اين عملها و عكسالعملها بيننده با امير بيشتر همراه ميشود، چون لطفها و تلاش او را نسبت به شيرين ميبيند، اما شيرين همه آنها را ناديده ميگيرد و به امير هيچ توجهي نميكند.
الان كه سريال را ميبينيد، تلخي شيرين را هم احساس ميكنيد؟
بله! شيرين كمي تلخ است، چون شرايط زندگي و خانوادگيش كاملا با امير فرق دارد. شيرين جنگ را از نزديك لمس كرده و تحت تاثير افكار پدرش هم هست. او اخبار جنگ را از طريق روزنامه و راديو پيگيري ميكند، اما امير تنها كارش اين است كه هر طور شده به شيرين نزديك شود و اين نوع رفتار براي شيرين قابل قبول نيست چون او در جنگ همسن و سالان امير را ديده كه كارهاي بزرگي انجام ميدادند.
امير بازي كاملا بيروني دارد و بازي شما خيلي دروني است. اين نوع بازي خواسته كارگردان بود يا درام و فيلمنامه به شما، نوع بازيتان را ديكته ميكرد؟
فيلمنامه كاملا چنين بازياي را از ما ميخواست و راهنماييهاي آقاي نعمتالله هم ما را به نوع بازي و شخصيتهايمان بيشتر آشنا ميكرد. درونگرايي شيرين از اين بابت هم جذاب است كه او كمتر احساسات و هيجانات خود را بروز ميدهد، اما در مقابل بمباران آنقدر ترس دارد كه اين ترس را بوضوح به نمايش ميگذارد.
جالب اينجاست كه آقاي نعمتالله براي شخصيت شيرين ميزانسن خاصي در نظر گرفته بودند. نماهايي كه از شيرين گرفته شده بيشتر از پشت پنجره است. يعني دوربين زياد به او نزديك نميشود. يعني بيننده هم نبايد زياد به او نزديك شود. بيشتر اوقات او از ديد امير نشان داده ميشود.
اين ميزانسن شايد به اين دليل است كه دستنيافتني بودن شيرين را بيشتر نشان دهد. اما اين عشق را به نوعي ميتوان نخ تسبيح سريال هم دانست.
اين به اصطلاح نخ تسبيح بودن رابطه عاطفي شيرين و امير، مربوط به شخصيت امير است كه همهجا هست. به خانه شخصيتهاي مختلف داستان ميرود و باعث ميشود حرفها و ماجراها بين شخصيتهاي مختلف جريان يابد و آنها را به نوعي به هم نزديك كند.
نقش فرشته در كودك و فرشته اصلي بود، اما در وضعيت سفيد در حاشيه هستيد و بيشتر در توهمات امير ديده ميشويد به همين دليل شايد بينندهها خيلي شيرين را جدي نگيرند.
در كودك و فرشته بجز در 2 سكانس كه بيشتر از دو سه دقيقه نبود در بقيه حضور داشتم، اما در وضعيت سفيد كمتر ديده ميشوم. اما همين حضور كمرنگ باعث شده بود انرژي بيشتري براي بازي در نقش شيرين بگذارم. بايد جوري بازي ميكردم كه بيننده متاثر شود.
همين باعث ميشد در طول كار اضطراب بيشتري داشته باشم. اما اينكه چون شيرين در رويا و توهم امير است مردم او را دستكم بگيرند و در نتيجه بازي من اهميت نداشته باشد، اصلا درست نيست و اميدوارم چنين هم نباشد. چون من براي بازي در وضعيت سفيد خيلي انرژي گذاشتم. بايد دو جور بازي ارائه ميدادم. يك بازي بيرونيتر و واقعيتر براي سكانسهايي كه در روياي امير نيستم و يك بازي درونيتر براي سكانسهايي كه در توهم امير با او روبهرو ميشوم. اين دو جور بازي واقعا دشوار بود و اميدوارم مردم شيرين را ببينند و او را دوست داشته باشند.
طاهره آشياني / گروه راديو و تلويزيون
روزنامه جام جم چهارشنبه 11 آبان 1390