سلام به دوستان عزیز،
منم متاسفانه به این بیماری یعنی فوبیای اجتماعی مبتلا هستم تا الان که 22 سالم شده خیلی تاثیر منفی تو زندگیم گذاشته و همیشه برای فرار از این ترس ها و اضطرابهای لعنتی از خیلی موقعیت ها فرار کردم هرچند دانشگاه تموم شد ولی تا الان شاید باور نکنید ده بار بیشتر نرفتم تا یه سوپرمارکت یه چیزی بخرم همیشه بقیه میخریدن خودم بشدت ناراحتم از این قضیه ضمنا شش ماهه بخاطر تموم شدن دانشگاه تو خونه نشستم و افسردگی شدیدم دارم خیلی وقتها فکر میکنم خلاص شدن از زندگی تنها راه حل هست ولی چون نمیشه خودکشی کرد خودمو یه چندساعت به بیخیالی میزنم ولی دوباره اون ترس ها برمیگرده تا حد جنون.
ضمنا خیلی از این مشکلات هم تقصیر خونوادم هست و از نظر ژنتیکیم سراغ دارم تو خونه پدرمم همینطوریه و مادرمم بیخودی از همه چیز میترسه و وقتی بهشون میگم منم میترسم میگن این مشکلی نیست وضعیت جامعه خرابه !! دور دوستات رو هم خط بزن نمیدونی بیرون چه خبره بخدا نمی بخشمشون هیچ وقت نمیتونم برای درمان و روانپزشکیم روشون حساب کنم چون چطور میشه با کسی مشورت کرد که اونم این بیماری رو داره حالا هرکی میخواد باشه پدر مادر و ... ضمنا فرق من با اونا اینه که اونا مشکلشون رو انکار میکنن پس ببینید چقدر شرایط برام سخته. تو بچگیم منو از همه چی محدود کردن نزاشتن برم بیرون نکنه بلایی سرم بیاد تو هیچ جایی هم اجازه حرف زدن نداشتم میگفتن تو بچه ای ضربه ای خوردم که یک عمر تاثیرش باهام هست و به خودمم حق میدم که میترسم و با این وجود که دوست دارم حلش کنم این مشکل لعنتی رو ولی نمیشه یعنی بخوام هم خودمو تو شرایط استرس و مقابله قرار بدم خونواده بهم اجازه نمیدن چه جنایتی بزرگتر از این که از همه طرف محدود باشی و کسی درکت نکنه و بخوای باهاشون بجنگی. الان چند وقته بخاطر ترس خونواده نتونستم چندتا از دوستام رو ببینم تو یه شهر دیگه هرچند خودمم بخاطر فوبیا میترسیدم ولی گفتم دلو میزنم به دریا وقتی دیدم بقیه این اجازه رو بهم نمیدن آرزوی مرگ بهم دست داد من چیم از بقیه هم سن و سالای خودم کمتره اینطوری آیندم سیاهه آخرش از بین میرم. میدونید مادرمم بدجور میترسه که مشکلی واسه من پیش بیاد بیماری قلبیم داره به همین خاطر واسه اون که نکنه یه وقت اتفاق بدی براش بیوفته کلی زجر کشیدم و دور رفتن تو اجتماع رو خط زدم.
الان هم نمیدونم چکار کنم واسه رضای خدا دست منو بگیرید التماستون میکنم کمکم کنید واقعا دیگه خسته شدم. بزور هم که شده باید برم پیش یه روانشناس با خونواده چون هممون این مشکل ترس اجتماعیو داریم شاید حداقل اون طرف منو کمک کنه از حق منم دفاع کنه بعد هممون با رفتاردرمانی و در صورت نیاز با دارو درست بشیم. در جریان داروهای سراترالین و فلکستین هستم ولی نمیدونم باید دکتر تجویز کنه.
ممنون که به حرفام گوش کردید.
ضمنا تو یه انجمن دیگه به نام همدردی هم کلی پست به همراه توضیحات دادم دو ماه پیش زیاد به نتیجه نرسیدم پیشنهاد میکنم وقت داشتید حتما بخونید.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]