ازدواج پسر با دختر بزرگتر (از نظر سن)؟
یک اتفاقی که من این روزها زیاد شاهدش هستم مخصوصا در بین دوستانم، ازدواج پسرها با دخترها یا خانم هایی هست که این خانم ها اختلاف سنی خیلی کمی با پسر دارند و یا از او بزرگتر هستند.
از طرفی اگر پسری از همان اول با شک و تردید در مورد بزرگتر بودن خانمش بیندیشد، آمادگی دارد که بعدا با دخالت یا کنایه یا سرزنش یا حرف و حدیث یا دخالت مستقیم و غیرمستقیم اطرافیان، به هم بریزد.
اگر هم دچار تعارضهای طبیعی زناشویی با همسر هم شود، احتمالا آنها را بزرگنمایی میکند و سایر تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی هم برایش پررنگتر میشود و این مساله را مرتب به رخ همسرش میکشد.
گاهی هم مرد به علت فرسودگی جسمی و جنسی زودرس زن، مخصوصا در یائسگی، احساس ضرر میکند.
البته اگر پسری نگاه مثبتی به این قضیه داشته باشد، شاید به سادگی از کنار این مساله بگذرد. همچنین دختری که به این مساله (بالاتر بودن سن زیاد خودش) حساس باشد، یا حساسش کرده باشد، بعدا هر مسالهای در رابطهاش را به خودش و سن بالاترش نسبت میدهد.
با توجه به شناختی که از خودتون و جامعه دارین، چنین ازدواجی رو به صلاح میدونین؟
(چه به عنوان خانم چه به عنوان آقا)
ازدواج با دختر بزرگتر از خود
سلام دوستان
لطفا مدیران پاک نکنند اگه جای تایپیک اشتباه هست منتقل کنند ، ممنون .
دوستان می خواستم درباره مشکلاتی که ممکنه برای یک زوجی که تصمیم به ازدواج گرفتند با شرایطی که میگم ، پیش بیاد رو بدونم .
چند وقته پیش با دختری در دانشگاه آشنا شدم که نزدیک 12 سال از خودم بزرگتر بود ، در ابتدا هیچ علاقه ای نسبت به هم نداشتیم ، چون درس من خیلی خوب بود و این خانوم هم ضعف درسی داشت تصمیم گرفتیم باهم در دانشگاه روزای 5شنبه و جمعه تمرین کنیم ، کم کم از طرف خانوم پیام های احساسی دریافت کردم و چندبار هم قرار غیردرسی برای گردش و سینما و پارک ..... گذاشتیم . این ابراز علاقه خانوم باعث شد من هم کم کم به اون علاقمندشم .
اولین بار بصورت مستقیم از علاقه خودم بهش گفتم ، اول یکم مخالفت کرد و سنش رو دلیل آورد ولی قبول کرد و اون هم باهام راه اومد .
همون اول هم شرایط خودم رو براش توضیح دادم و گفت که اصلا مهم نیست و تنها چیزی که براش مهمه صداقت و رفتارخوب من بوده . بهش گفتم من تازه 22 سالم شده ، سربازی نرفتم ، مدرک تحصیلیم رو 2 سال دیگه میگیرم و شغل ثابتی ندارم . همه اینا رو قبول کرد . بهش گفتم کم کم 5 سال وقت لازم دارم تا تازه برسم به اول مسیر
چون از قبل میدونست وضع مالی خوبی هم ندارم ، وقتی بیرون میرفتیم تمام خرج ها به عهده خودش بود ، چندبار خواستم من حساب کنم اما قبول نکرد و بیکاری موقتم رو پیش کشید و گفت فعلا دستت تنگه و .....
بعداز 6 ماه ، کم کم مشکلاتی باهم پیدا کردیم ، هردومون خیلی حساس شدیم ، گاهی اوقات ایشون گاهی اوقات من ، سر مسائل کوچیک باهم بحث میکنیم و خیلی زود از دست هم ناراحت میشیم .
وقتی خودمون هم متوجه این وضیعت شدیم قرار شد بریم پیش مشاور .
مشاور راهنمایی زیادی نکرد بجز اینکه تذکر داد من فعلا مرد زندگی نیستم و باید این زمان 5-6 ساله طی بشه و ..... همینطور فرصت مناسبی برای آینده و بارداری خانوم نیست و با بالا رفتن سن .......
کلا چیزهایی که قبلا هم میدونستیم .
حدود یک هفته هست که تا الان 2 بار جملاتی منت بار بخاطر مسائل مالی و خرج کردن ایشون شنیدم .
همینطور چندین بار حرفای ناراحت کننده ای که درباره سربازی نرفتن من و رفتار بچگانه و شل بودنم .
با اینکه خیلی دوستش دارم اما با اوضاع این اواخر خیلی خیلی دارم اذیت میشم ، حتی یک ساعت بدون جروبحث نیمتونیم پیش هم بشینیم .
خانوادهامون هم درجریان هستند اما صحبتش برای اونا فعلا درحد آشنایی هست و نه جدی تر ، اونا هم یکم مخالفت نشون دادن .
من پسر دختر ندیده ای نیستم و تا الان اطرافم کسایی بودن که شرایط خیلی بهتر داشتن و بهم ابراز علاقه کردند اما من نسبت به اونا هیچ حسی نداشتم ، ولی اینبار مشکل اینه که من هم دوستش دارم و از همین بیشتر اذیت میشم .
ایشون هم تا الان با مردی رابطه نداشته و کلا در خانواده بزرگ شده ، 8 تا برادر و 3 تا خواهر هستند ، بگفته های خودشون و تا جایی که متوجه شدم همیشه باهم بودن حتی شرکتی هم که کار میکنه خانوادگی ادارش میکنند .
در پایان هربار بحث کردنمون این بی ارتباطیش با مردی غیراز خانوادش رو دلیل میاره .
با اینکه خیلی دوستش دارم و نمیخواستم از دستش بدم اما دیگه واقعا مجبورم رابطمون رو تموم کنم ، قصد داشتم تو همین روزا اینکارو بکنم اما بخاطر امتحاناتی که هردو داریم خواستم بذارم بعد از امتحانات
اما قبل ازین خواستم با شما مشورت کنم ، میدونم من الان تو شرایطی هستم که نمیتونم درست تصمیم بگیرم ، از یه طرف علاقم و از یه طرف شرایط
کسی که از بیرون به این مسئله نگاه میکنه بهتر میتونه راهنمایی کنه
دوستان توضیح بیشتر جهت راهنمایی بهتر لازم بود بگین تا بنویسم .
ممنونم