سلام خدمت دوستان پی سی ورلد
چند وقتی میشه که خیلی بی حوصله شدم . زود از کوره در میرم و اعصابم بهم میریزه . دوست دارم اون لحظه با یکی درگیر شم و هر چی حرص دارم روش خالی کنم . بیشتر لفظی نه فیزیکی .
تقریبا 6ماه میشه اینجوری شدم . کسی راه حلی داره ؟
Printable View
سلام خدمت دوستان پی سی ورلد
چند وقتی میشه که خیلی بی حوصله شدم . زود از کوره در میرم و اعصابم بهم میریزه . دوست دارم اون لحظه با یکی درگیر شم و هر چی حرص دارم روش خالی کنم . بیشتر لفظی نه فیزیکی .
تقریبا 6ماه میشه اینجوری شدم . کسی راه حلی داره ؟
فکر کنم تو انجمن پزشکی مطرح میکردی بهتر بود
شاید تکراری باشه اما فقط ورزش ادمو از این حال درمیاره
ورزش ورزش ورزش + استخر
در کل هدف داشتن تو زندگی حالا تو هر زمینه ای (مثبت) میتونه زندگی رو از یکنواختی و بی حوصلگی بیرون کنه...
دلیل دیگه اینکه اعصابتون به هم ریخته شاید درگیریهای ذهنی و روانی باشه ک این مدت داشتید...
بریا خودت سرگرمیهای مختلف درست کن....سعی کن اطلاعاتت رو تو یه زمینه خاص و تخصصی بالا ببری...اینطوری احساس عجیبی و دوست داشتنی بهت دست میده
صحبت کردن با دیگران میتونه خیلی برات مفید باشه.منظورم دردودل نیست ...منظورم اینکه درمورد یه موضوع خاص با هم بحث کنید....
در ضمن همه ادمها برای شادی خودشون قانونهای خاصی دارن....مثلا یکی میگه تا من با دیگران هر جمعه کوه نرم اون هفته شاد نیستم!!!!
شما سعی کن این قوانین رو نداشته باشی و بتونه خودتو در هر لحظه شاد نگه داری.....
بنظر من هم هرعاملی که بتونه شما رو شاد کنه میتونه مفید باشه برات و روحیت رو بالا ببره
حالا بعضی ها با گشت و گذار همچین حسی بهشون دست میده مثلا بیشتر بادوستات برنامه بچین واسه بیرون رفتن:n02:
و اینکه ورزش هم خیلی عالیه به نوعی تخلیه انرژی هستش و وقتی شما حسابی درگیر ورزش باشی کلا توان درگیری چه از نوع فیزیکی و چه لفظی برات نمیمونه:n09:
در نهایت سعی کنید دغدغه های ذهنیتون رو روی کاغذ بنویسید و برای چندتا از اونها اگر راهکار خاصی داری جلوش بنویسی همین امیدوار بودن به حل شدن مسائل حتی اگر جزئی هم باشه خیلی روحیه بخش و امیدوار کنندست!:n16:
با شناختی که من از شخصیت شما دارم باید کلا سیستم تفکرتون رو عوض کنین تا به آرامش برسین موفق باشیننقل قول:
سلامنقل قول:
به نظر من ورزشی که توش هیجان خالی کردن انرژی هست رو دنبال کنید مثل کیک بوکسینگ ، بوکس ، ووشو ساندا ، کونگ فو ، جودو این ورزشها خیلی کمک میکنن
مخصوصا بوکس ،کیک بوکسینگ و ووشو ساندا >>>:n25:
ممنون از همه ی دوستانی که نظر دادن ./ من خودم ورزش میکنم ( بدن سازی ) .... با اینکه هفته ای 4 روز میرم باشگاه بازم این حسو دارم . نمیدونم مشکل از کجاست . سنگینی درسا از یه طرف و مشکلات از طرف دیگه نمیذاره آدم آرامش داشته باشه ..... ناعدالتی هم خیلی عصبیم میکنه ...... خیلی از وقتمو تو همین انجمن هستم ...... اینجا هم که تا دلت بخواد نا عدالتی میشه .... کلا آدم خیلی حساس و احساسی و زودرنجی هستم
شما کوچیکترین چیزی که شاید به نظر شما بی اهمیت باشه اما واسه من مهمه و ممکنه رو اعصابم اثر بذاره ............. :n17:
اگه تو این دوره زمونه بخوای بخاطر ناعدالتی ها و این چیزا ناراحت بشی که نمیشه زندگی کنی و کارت بجای باریک میکشهنقل قول:
منم اولا اینطوری بودم اما واقعا ادم اذیت میشه توام حتما سعی کن دیدت رو نسبت به همه چیز عوض کنی
از عادل بودن خودت لذت ببر بجای اینکه از ناعدالتی دیگران رنج بکشی
اگه همه دنیا عادل بودن که دیگه جذابیت نداشت:n02:
توی یه کتاب بود فکر میکنم نوشته بود بچه که بودم فکر میکردم بزرگ شم دنیارو عوض کنم ولی جوون که شدم دیدم دنیارو نمیشه باید کشورمو عوض کنم و... تاااااااا اخر که طرف میفهمه هیچ چیز رو نمیشه عوض کرد به جز خودش
فکر کنم همه این جمله رو شنیده باشن
به قول مایکل اسکافیلد همیشه جزء تغییری باش که دوس داری اتفاق بی افته:n02:
اگه میخوای یه تاپیک درست کن بچه ها بیان نا عدالتی هایی که دیدن یا طول روز میبینن رو بگن
شک نکن در عرض یک روز میشه شلوغ ترین تاپیک:n02:
حرفاتو قبول دارم .... باید خودتو بزنی به بی خیالی و زیاد به این چیزا توجه نکنی ...... من از این حرصم میاد که تو روز روشن حقتو میخورن و چون زورت به جایی نمیرسه باید ساکت بمونی و چیزی نگی . به نظرت اینم میشه ساکت موند ؟ وقتی حق باتوئه اما با بی عدالتی حقتو میخورن و چون زور و پارتی اونا بیشتره نمیتونی حرف بزنی و صدات به جایی نمیرسه ....... :n23:نقل قول:
سلام مهدی جاننقل قول:
یه چیزی بگم شاید به دردت بخوره...منم مدتی خودمو بدجور به بی خیالی زده بودم.با هیچ چیز کار نداشتم و فقط و فقط چسبیده بودم به خودم و دنیای خودم...میگفتم فقط منافع شخصی و دیگر هیچ....
اما واقعیت اینکه ما داریم زندگی اجتماعی رو ادامه میدیدم.اجتماعی که بعضی وقتها توش تبعیض هست..فاصله طبقاتی شدید هست..بروکراسی هست..فقط و فحشا هست...فساد اداری هست...قانون شکنی و حق خوری هست...وخیلی ناعدالتیهای اجتماعی و مدنی
به نظرم من باید در برخورد با این مسائل اعتدال رو رعایت کرد.نه اینکه بی خیال اینا بشی و بگی به من چه آخه هر کی هر کاری دوست داره بکنه و نه اینکه بشینی شب و روز غصه این مسائل روبخوری....اینطوری از پا درمیای
اما همیشه سعی کن این مسائل برات مهم باشه و تا جایی که میتونی هم خودت و هم دیگران کارهایی رو انجام بدید که این موضوعات کمرنگ بشه...اگه من و شما بی خیال این مسائل باشیم که جامعمون روز به روز داغونتر میشه....سنگ روی سنگ بند نمیاد...احساسات و انسانیت از بین میره....
بگذریم سرتو به درد آوردم....اما یادمه امام حسین گفته اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید....این حرف یعنی اینکه بی تفاوت نباشید
ممنون حمید جان ....نقل قول:
چندباری هست که از انجمن اخراج شدم . از سال 2009 یا 2010 عضو این انجمن هستم . شاید اوایل به طور جدی تو بحث ها شرکت نمیکردم اما چند وقتیه با این یوزرم دارم فعالیت میکنم ..... چند باری تعلیق و چند باری هم بن شدم .... این الان نام کاربری سومی که دارم فک کنم ..... این نشون میده که من زیر بار حرف زور و بی عدالتی نمیرم و نخواهم رفت . مثل عده ای نیستم که جلوی بعضی ها دولا راست بشم تا سمتم رو حفظ کنم و خودمو عزیز کنم ..... حتی بازم اگه جاش برسه حقمو میگیرم حتی اگه شده به اخراجم منجر بشه ....
دوس دارم مثل مرد بمیرم تا اینکه زیر بار همچین چیزایی برم ... این مثالو زدم تا بدونی نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نیستم ......
خیلی حرفای نگفته تو دلمه که هنوز نگفتم ..... اگه شرایطش پیش بیاد به موقش پته ی کل ملت رو میریزم رو آب ..... فعلا ظرفیتم پر نشده هنوز ......
به نظرم لا اقل تو نت به این چیزا اهمیت ندین بیرون نت رو با آقای hamid_diablo موافقم ..
از محیطی که فک میکنید آزارتون میده فاصله بگیرین نه اینکه کاملا بذارینش کنار نه ..
یه مدت وارد اون محیط ها نشین یا سعی کنید اون آدم هایی که آزارتون میدن رو نبینین ..یه راه دیگش هم اینه که تو نت برای خودتون باشین به خودتون فکر کنید و انتظاری از کسی نداشته باشین
مثلا شما میاین انجمن از اطلاعات مفیدش بهره میبرین و اطلاعات مفید خودتون رو میدین به بقیه این براتون احساس لذت داره وقتی یه نفر از اطلاعات شما استفاده کرده انتظار دیگه نداشته
باشین تا اگه به نظرتون بی عدالتی هم پیش اومد آزارتون نده منظورم اینه که هدفتون رو از فعالیت کردن تو نت مشخص کنید اگه هدفتون فعالیت مفیدی باشه که براتون لذت بخشه 1000 بار هم
بن شین براتون آزار دهنده نیست دفعه بعد هم به فعالیت مفیدتون ادامه میدین
درکل آدمی هستم که اگه برام بی عدالتی پیش بیاد حتی شده به قیمت اعصاب خردیم هم پیش بره وامیستم و تو اون جدال و بحث شرکت میکنم ( ما تو محیط خودمون میگیم خروس جنگی ) .... مثلا الان دارم یه جایی یه کاری میکنم و واقعا احساس کنم که داره حقم خورده میشه ( چیزی که واقعا حق با من باشه منظورمه ) به خودم نمیگم که آره بیخیال بره از محیط دور شم تا اعصابم خرد نشه .. به خودم بگم همه جا بی عدالتی هست دیگه چه میشه کرد ... نه اینجوری نیستم ... محکم وامیستم و تا تهش هستم ... لااقل اگه صدام به جایی نرسه و بازم نتونم با اصرارم حقمو بگیرم لااقل بعدش دلم نمیسوزه که چرا فرار کردم و جوابشو ندادم .....
کلا آدم صبوری هستم ... به این راحتی ها از کوره در نمیرم .... ولی اگه عصبانی شم بدجوری میشم . :n16:
دوست عزیز واقعا برام جایه تعجبه تا جایی که من اطلاع دارم شما بزرگترین مشکل پسر ها رو ندارید و معاف شدیدنقل قول:
اونوقت معتقدی حقتون داره خورده میشه ؟ هر ازگاهیی بیا تو تاپیک مشاوره ببین حق کی داره خورده میشه
شما همین الان 2 سال از همسن های خودتون جلوترید ازش استفاده کن برادر من
سلام دوست من . دقیق متوجه صحبت هاتون نشدم . این قسمتی که بولد کردم یعنی چی دقیقا ؟ چون معاف شدم یعنی حقم خورده نمیشه ؟ نباید میشدم ؟نقل قول:
اینم اضافه کنم برای اطلاع برخی دوستان گلم : من معاف کامل نشدم و آموزشی رو رفتم .
من فکر میکنم این دوستمون منظورش از بیان این مطلب این بوده که به همون اندازه که دلیل وجود داره که از شرایط شاکی باشید گاهی هم بعضی مسائل هست که ممکنه به نفعتون بوده باشه و جای امیدواری!نقل قول:
البته برای همه همینه!
فقط کافیه خوبی ها و بدی هایی رو که در اطرافمون هست درکنار هم ببینیم اونوقت شاید بهتر باشرایط موجود کنار بیایم:n16:
والا داداش خدمتت که عرض کنم دروغ چرا بگم من به یه چیز معتقدم خدمت یا برای همه کس یا هیچ کسنقل قول:
البته بعضی وقت ها شرایط جور نیست مثل پزشکی و ...
بحث سر این نیست که حق شما خورده میشه یا نمیشه در یک شرایط برابر با یک جوان ایرانی که باید بره خدمت
اگر حق اون فرد 100 درصد خورده شده باشه حق شما 30 درصد خورده شده !!
حالا این که فکر کنید بن شدن یا پاک شدن پست میشه حق خوری پس داداش من هوز ندیدی سربازی رو که به خاطر
شل بودن بند پوتین 5 روز بازداشتگاه و یک ماه لغو مرخصی به همراه 15 روز اضاف خدمت براش اعمال شده !!
راستش باید بگم قضاوت در مورد زندگی دیگران درست نیست . زمانی مجاز به این کار هستی که از تمام جیک و پوکش خبر داشته باشی . من از سربازی معاف شدم درست ، شاید یه دلیل پزشکی داشتم و سلامت نباشم .... پس این دلیل نمیشه که باید عدالت برقرار بشه و منم حتما باید برم ( طبق گفته شما ، که سربازی برای همه کس یا هیچ کس ) ....نقل قول:
به عنوان مثال ، شما حاضری اون سلامتی که من آرزو دارم داشته باشم و نداشته باشی و مثل من از سربازی معاف شی ؟
من در مورد بن شدن و تلعیق یه مثال کوچیک زدم از یه جامعه ی خیلی کوچیک مجازی . حرف اصلی من روی این چیزا نبود . این فقط یه مثال بود ... وقتی تو یه محیط مجازی و کوچیک میشه به این راحتی حق خوری شه دیگه چه انتظاری میشه نسبت به جامعه ی واقعی و بزرگ داشت ؟ به هر حال من در هر صورت وامیستم و خواستار حقم میشم . چه نفعم تموم شه چه به ضررم
در مورد سربازی که مثال زدین والا تا جایی من خبر دارم الان بیشتر نقاط کشور سربازی شده خونه ی خاله . من خودم دوستای زیادی دارم و افرادی رو میشناسم که در حال حاضر سرباز هستند .... اونجوری که شما میگید نیست .... الان سیاست طوری شده که جز آموزشی برای خدمت اصلی اعزام میشی به شهر خودت ( دلیلشم اینه که دولت دیگه هزینه ناهار و شام و ..... شما رو نده ) وقتی تو شهر خودت هستی بعضی روزها تا ساعت اداری هستی و برمیگردی خونه . سربازی مثل قبل نیست که بخوای اینجوری راجع بش بگی . اون دوستتون هم لابد واسه شل بودن بند پوتین این همه جریمه نشده ... حتما یه شیشه خورده ی دیگه ای هم داشته .
از بحث اصلی خارج شدیم فک کنم . خلاصه اینکه قضاوت در یه صورت جایز : اونم زمانی که از تمامی ابعاد ، طرفت رو بشناسی .
یا علی . :n16:
حذف شود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام بر ابلیس عزیز :n02:
عزیز من نمیدونم روزی چند ساعت پای پی سی هستی ولی این رو میدونم که اگر خیلی زیاد پای پی سی بشینی به مرور باعث سر دردهای شدید و بی حوصلگی و خستگی های مفرط و به مرور حتی باعث عصبی شدن میشه مخصوصا اگر بهش بی خوابی و سایر شرایط بد و خوب زندگی خصوصی رو اضافه کنی (که همه کم و بیش این شرایط بد و خوب رو توی زندگیشون دارند)
من خودم یکی از بزرگترین آرزوهام که توی یه تاپیک دیگه هم گفتم اینکه کاشکی میشد برم یه هفته ای یه جایی دور از هر چی پی سی و موبایل و تی وی و ... حتی جایی که هیچ بنی بشری نبود فقط یه هفته زندگی میکردم و فقط نفس میکشیدم ... زندگی کردن توی شهرهای بزرگ و شلوغ و این زندگی ماشینی به مرور ادم رو تبدیل به ادم آهنی میکنه و احساسات رو از بین میبره اون موقعست که آدم به مرور از درون حس بی حوصلگی و بی قراری و ... حتی عصابنیت بهش دست میده چرا که روح آدم از درون داره فریاد میزنه از این طرز زندگی و از این نا آرامی ها و چیزهایی که خودت هم گفتی توی جامعه می بینی و ... خسته شدم و ...
دوستان بیشتر چیزها رو مثل ورزش کردن و ... گفتن منم چیزی که به ذهنم میرسه اینکه تا جایی که خودت صلاح میدونی از پی سی و موبایل و تی وی و ... یه کم دور شو و جاهایی برو که بهت یه کم بیشتر آرامش بده و همراه با سکوت باشه و البته در مورد عصبانیتت اینکه یکی از دوستان گفت ورزش رزمی خیلی درست گفت ورزش رزمی که توش مبارزه داشته باشی و بتونی اونجا خشمت رو تخلیه کنی خیلی بهت کمک میکنه و البته مراقب باش که خارج از محیط نت خشمت خدایی نکرده باعث ایجاد دردسر نشه (البته اگردر اون حد باشه )
در مورد ناعدالتی کاملا درکت میکنم :n06:(مراجعه شود به امضا ء) و اینکه سعی میکنی حرفت رو برنی و یا حقت رو هم بگیری تحسینت میکنم :n16: چون خیلی ها رو میشناسم (البته توی دنیای واقعی ) انقدر توی سرشون زدن و صداشون در نیومده به نوعی به این زندگی کردن عادت کردن اگرچیزی از نظرت شما ارزش به حساب میاد که از بابت اون ممکنه خیلی چیزها رو از دست بدی یا شرایطت بد بشه ولی بقیه برای اون کار شما خیچ ارزشی قائل نباشن شما اهمیت نده و فقط به ارزش های خودت مثل همین نادیده نگرفتن بی عدالتی عمل کن
بلا نسبت دوستان این تاپیک ممکنه خیلی ها این حرفات رو درک نکنن چرا که نفسشون از جای گرم در میاد و تو شرایطش نبودن و فکر میکنند خودشون بدترین شرایط عالم رو داشتن و شاید خیلی از حرف های شما برای اونا مفهومی نداشته باشه پس اینکه بخوای دیگران رو قانع کنی که ارزش های شما هم از نظر اونا ارزش شناخته بشه کار بی فایدست چرا که عقاید و سلیقه ها متفاوته و البته مهمتر از اون شرایط آدمها با هم فرق میکنه و محیطی که توش بزرگ شدن و ...
ایشااله که موفق باشی عزیز :n25::n02:
سلام بر شما دوست گلم . نکات جالبی گفتی . دلم نیومد فقط ی تشکر خالی بزنم . نیاز بود حتما ازت صمیمانه تشکر کنم . صحبتات تا حدود زیادی راجع ب من صدق میکنه . ممنون . :n16: فقط نبینم دیگه پیشم ازین :n25: شکلک ها استفاده کنیا :n02:نقل قول:
دوستان شما زمانی که اعصابتون خرده و کلافه و بی حوصله هستین چیکار میکنین ؟
من تازه تاپیکت رو دیدم
من الان 9 ماهه که اینطوری هستم.کاملا کلافه و بی حوصله.ورزش هم نمیکنم و یه جورایی حالش رو ندارم.اصلا حال هیچ کاری رو ندارم.باورت نمیشه که به زور رفتم برای خودم یکی دو ماه پیش بعد از یک سال لباس خریدم.منی که هر فصل لباس جدید میگرفتم ببینم کارم به کجا رسیده.به زور درسامو میخونم.دلیلش رو هم میدونم چیه.از وقتی که یه نفر (که بینهایت دوستش داشتم)از زندگیم رفت اینطوری شدم.به معنای واقعی کلمه میتونم بگم داغونم.
منتظر یه اتفاق خوبم تو زندگیم اما هنوز رخ نداده.با اینکه 9 ماه شده اما هنوز نتونستم فراموشش کنم و فکر نمیکنم بتونم اصلا اینکارو انجام بدم
سلام دوست گلم .نقل قول:
ممنون که در بحث شرکت کردی . ولی من اصلا مسئله ام سر عشق و عاشقی و دختر نیست . چون عواقبش رو میدونستم ... یه چیزایی تو مایه های تو که الان اینجوری شدی . من اصلا عاشقی و اینا نیست اما حس و حال تورو دارم با یه تغییر اونم اینکه من ورزش میکنم اما بازم اینجوری بی حوصلم .
دلیلش رو نمیدونم . بعضی ها میگن از نت و موبایل و این چیزا کمی دوری کن و یا حداقل کمتر بیا نت . اما ما نسلی هستیم که با این چیزا بزرگ شدیم . اگه یه روزی نت نباشه و یا قطع باشه انگار یه چیزی گم کردیم به قول یک جمله که میگه :
دیشب اینترنتم قطع شدرفتم یه ذره با خانواده نشستم،باهاشون آشنا شدمبه نظر آدماى خوبى میان
برو دنبالشنقل قول:
یا اینکه تا آخر عمر این حس باهات میمونه حتی اگه یکی بهترشو پیدا کنی.
سلام.
من ارشد این حالت رو دارم! اگه یکی دم خونه تیکه تیکه کنن حوصله ندارم پاشم بینم کیه،من ۱ سالی هست اینطوریم.مطمینم روحیه و اعصاب هست اما کامپیوتر و امواج موبایل تشدیدش میکنه.
حداقل ۱۱ساعت روزی با تبلت و لبتاب و موبایل سرکار دارم.
Sent from my WM8850-mid using Tapatalk 2
بالای 50 بار رفتم دنبالشنقل قول:
بعدا فهمیدم که ازدواج کرده:n03:
نقل قول:
سلام
یه بار رفته بودم عطر بخرم ، طرف خیلی حرفه ای بود ، قبله اینکه عطر رو انتخاب کنم یه سری سوالها در مورد سن ، شغل ، طبع و .... میپرسید .
وقتی خواستم برای خودم بخرم ، گفتم رشتم کامپیوتره ولی فلان عطر رو میخوام ، گفت اون عطر به دردت نمیخوره ، ما بررسی کردیم ، کسایی که در روز زیاد با کامپیوتر سرو کار دارن اعصابش زودتر خورد میشه و اکیدا باید از عطر های تند خودداری کنن . ( تشدید میکنه )
موفق باشید.
اوهنقل قول:
پس چاره ای نیست..
آخه هر شروعی یه پایانی داره
و هر پایانی یه شروع دیگه داره
الآن شما جمله دومی هستی.
مشکل من اینه که نمیتونم به شروع دیگه فکر کنم.اصلا نمیتونم به کس دیگه ایی فکر کنم.توی این ۹ماه خیلی سعی کردم اما نشد و فکر میکنم کسی باشه که شرایط منو درک کنه دیگه پیدا نمیشه.
واقعا حس تنهایی خیلی بده:n28:
من حستو درک میکنم . چون تو شرایطش بودم . عشق اولت کاری باهات کرده که دیگه دلت با دیدن هیچ کس و هیچ چیز نمی لرزه . دیگه هیچ حسی نسبت به دیگران نداری . نه با ورود چیزی خوشحال میشی و نه با خروج کسی ناراحت . کلا اینجوری بهت بگم که احساس ت مرده .نقل قول:
تنها چیزی که میتونه مشکل شما رو حل کنه گذر زمانه . باید صبر کنی . من مطمئنم که بعد از گذشت مدتی کم کم یادش برات کم رنگ میشه . نمیگم از بین میره و کلا فراموشش میکنی ، چون ممکن نیست که فراموش کنی ، فقط گذشت زمان میتونه کم رنگش کنه برات . اون وقته که میتونی به دیگران فکر کنی دوباره . کم کم حس و حالت برمیگرده . فقط باید صبر کنی .
چون هیچ اطلاعی از رابطه ی شما با طرف مقابلت نداشتم و ندارم نمیتونم قضاوت کنم و حق رو به شما یا عشق سابقت بدم .
امیدوارم به زودی شاد و سرحال و پراحساس بشی . :n12:
ببین عزیزم موندن و نموندن آدما دست هیچ کس نیست اما میشه کاری کرد که رفتنشون راحت تر باشه:n30:نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نوشته شده توسط sms11 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مشکل من اینه که نمیتونم به شروع دیگه فکر کنم.اصلا نمیتونم به کس دیگه ایی فکر کنم.توی این ۹ماه خیلی سعی کردم اما نشد و فکر میکنم کسی باشه که شرایط منو درک کنه دیگه پیدا نمیشه.
واقعا حس تنهایی خیلی بده:n28:
پارسال منم همینجوری بودم و تقریبا با هیچ قرص اعصابی هم آروم نمیشدم، از بچگی عاشق بوی چوب بودم تا اینکه رفتم سراغش. زمانی که سرم با چوب و معرق گرم بود راحت بودم اما تا یه مدت وقتی از کار کردن دست میکشیدم دوباره فکرم می رفت به اون سمت. با خودم عهد کردم که توی این کار خودمو قوی کنم و موفق شدم، چون از همه طرف دلزده بودم ،همه فکرو توانمو گذاشتم روی این کار.
و باید بگم آخرین تابلومو 2000000 فروختم. الان فقط این موضوع ناراحتم میکنه که چرا زودتر به فکرش نیفتادم که زودتر خلاص شم
گذر زمان چیزی رو حل نمیکنه مگر اینکه برای گذشتنش کاری انجام بدی. در غیر این صورت زمان خیلی کند میگذره شایدم عواقب بدتری داشته باشه:n13:نقل قول:
تنها چیزی که میتونه مشکل شما رو حل کنه گذر زمانه . باید صبر کنی . من مطمئنم که بعد از گذشت مدتی کم کم یادش برات کم رنگ میشه . نمیگم از بین میره و کلا فراموشش میکنی ، چون ممکن نیست که فراموش کنی ، فقط گذشت زمان میتونه کم رنگش کنه برات . اون وقته که میتونی به دیگران فکر کنی دوباره . کم کم حس و حالت برمیگرده . فقط باید صبر کنی .
سرگرمیایی که میتونه آرومت کنه رو دنبال کن و به فکر موفقیت توی اونا باش...
حالا شاید بتونم برات آرزو کنم که حالت بهتر شه عزیزم:n12:
ببین دوست عزیز شکست عشقی یا هر چیزی ک اسمشو میزارید مسئله معمولی نیست که براحتی بشه ازش رها شد...خیلی هارو دیدم ک تا سالها غمگین و دلمرده اننقل قول:
9 ماه ک چیزی نیست....این به خاطر این هست که به شدت به طرف دلبستته شدی...متوجه منظورم میشی...رابطه شما با اون طوری بوده که این حس امنیت و تکیه گاه رو بهت انتقال داده و وقتی نباشه احساس پوچی میکنی
در مورد زمان یه چیزی بگم که نباید دست کمش گرفت...اید الان فکر کنی که تا اخر عمرت نتونی فراموشش کنی اما مطمئن باش کم کم این احساس ازت دور میشه و طعم فراق رو میچشی.روزی میرسه ک عاشق هستی اما دیگه دلبسته نیستی...این حس خیلی زیباست و مطمئنم با تجربه کردنش روحیه دوباره میگیری
برای اینکه با این احوالت ضرر نکنی و از کارهای روز مره ات عقب نیوفتی بهتره به اهدافی ک از قبل داشتی بیشتر فکر کنی و برنامه ریزی داشته باشی.موفقیت تو هر زمینه ای میتونه تسکین دهنده باشه...نزار این شکست تو رو خونه نشین کنه.تمرکز روی چیزی ک علاقه داری میتونه حداقل تو رو از افکارهای شکننده و آزاردهنده رها کنه
به نظر من عشق زندگی رو جلا میده...احساس لذت نامتناهی به ادم میده...محبت رو شکوفا میکنه...شاید خیلی از ماها میترسیم دوباره عاشق نشیم اما این یه خیال باطله...عشق رو میشه دوباره تجربه کرد...وقتی همه چیزی ب خدا بسپاری اونوقت دلت آروم میگیره و دربرابر خواسته خدا که همانا نرسیدن شما به معشوقتونه تسلیم میشی....وقتی تسلیم شدی منتظر عشقی بزرگتر از جانب خدای بزرگ باش
خدا بزرگه....بزرگ........
حرف های همه ی عزیزان درسته . اما یه نکته ای هست که فقط من و جناب sms11 و اونایی که این حس رو تجربه کردن میفهمن ... درسته که باید به اهدافت رسید و ازین چیزا که مثل یه شعار میمونه اما الان ایشون حال و حوصله ی خودشو نداره چه برسه به کار و هدف و زندگی و این چیزا .... الان کاملا بی حوصله و کلافه س . انگار یه چیزی رو گم کرده .... پیش هر کی میره آروم نمیگیره .... با هرکی درد و دل میکنه و حرف میزنه آروم نمیشه ... هیچکس الان نمیتونه حس و حالشو درک کنه جز عشقش که از دست رفته .... با هیچ مکانی اروم نمیشه ( البته اگه رابطش با خدا خوب باشه ، دردل با خدا میتونه دردشو تسکین ببخشه ) و .....
این جمله بسیار درسته و کاملا در مورد همچین مواردی صدق میکنه : " از عجایب عشق همین است ، تنها همان آغوش آرامت می کند که دلت را به درد می آورد "
ببینید دوست عزیز در تایید حرفای آقای حمید باید اینو اضافه کنم که چه شما و چه اقای sms11تا وقتی که خودتون به این حستون دامن میزنید هیچی حل نمیشه!نقل قول:
ما که نمیگیم این احساسها نیست یا ضعیفه یا... ولی این هم نمیشه دست روی دست بگذارید بگید بله من کلافه هستم اعصاب ندارم حوصله هم ندارم و بعد انتظار معجزه داشته باشید!
بزرگترین کمک رو خودتون به خودتون میتونید داشته باشید اونم اینه که اینقدر به حال و هوایی که دارید دامن نزنید و تاکید نکنید!
بله درسته تلقین! به کمک تلقین حس مثبت اندیشی شما به مرور میتونید از این اوضاع فاصله بگیرید
و کم کم به مرور بهتر و بهتر بشید
همین شما اقای eblis ببین هرچقدر بیشتر بگی بی حوصلم شک نکن بی حوصله تر هم میشی ! بجای اینکار فردا صبح که از خواب پاشدی سعی کن روزت رو با این شعار(میدونم واقعا شعاره) شروع کنی که امروز من سرحالم! ببینید که به تدریج حالتون بهتر میشه
و یک چیزی رو مطمئن باشید تا وقتی خودتون کاری نکنید هیچ کمکی از کسی ساخته نیست
به امید خوب شدن و خوب بودن و خوب موندن حال همه دوستان:n16:
ممنون . من منتظر معجزه ای نیستم . نه از طرف خدا نه از طرف هیچ کس . دست رو دست هم نذاشتم ..... بحث من و آقای sms11 الان فرق داره . من تجربیاتم رو گفتم چون قبلا این حسو تجربه کردم . ایشون مشکلشون عشقیه اما بنده خیر .نقل قول:
فقط زمان میتونه به دوستم ( sms11 ) کمک کنه و بس .
اما در مورد خودم ..... من به خودم تلقین نمیکنم که عصبیم ..... وقتی میبینم عصبی هستم یا کلافه ام میشه خودمو گول بزنم و بگم به به چه روز خوبی ، چه اعصاب آرومی ..... اینجوری بیشتر دارم از واقعیت فرار میکنم ......
من کارهای روزمره رو انجام میدم اما با بی حوصلگی ..... شاید دلیلش همین نت و زندگی ماشینی مسخره باشه ، شاید کم شدن رابطه ها بین اعضای فامیل و خویشاوندان باشه ، شاید بی مهری ها و بی عدالتی ها باشه .... نمیتونم از این چیزا به راحتی بگذرم . اخلاقمه .... کسی هم نمیتونه منو یه روزه تغییر بده ......
ممنون از حسن توجهتون :n16:
خب یه چیزی شما به من بگو انتظار نداری که همه اتفاقات و دور برت به میل و دلخواه شما باشه که؟ اینجوری دنیا میشه بهشت واسمون !نقل قول:
شما مگه میتونی یک تنه فرضا جلوی بی عدالتی رو بگیری؟ میتونی جلوی ماشینی شدن زندگی ها رو بگیری؟ مطمئنا نه!
پس بنظرت بهتر نیست که سعی کنیم دیدمون رو عوض کنیم؟ بعضی جاها سعی کنیم کنار بیایم و...منظور فرار کردن نیست اندکی سعی در جهت همگامسازی با شرایط شاید!
الان نگو اخلاقمه:n02: چون بعد دیگه حرفی نمیمونه! اخلاقتو خوب کن (اسم یه فیلم بود نه؟:n09:)
پ.ن:این خط اخر رو برای دراومدن صحبتها از اون جنبه خیلی خشک و جدی گفتم :n18:
راحت باش . جنبم سوراخ نیست :n02: ..... دارم سعی میکنم دیدمو عوض کنم .... البته همه چیزم اونجور که شما میگین بر وفق مرادم که نیست .... با بعضی هاش کنار میام .. انعطافم زیاده :n02: اما خب چیکار کنم دیگه . بعضی چیزا واقعا تو ذوق میزنه و واقعا رو اعصابه :n02: ......نقل قول:
خب حالا کی داوطلب میشه وقتی من قاط زدم بیاد با هم یکم اختلاط کنیم ؟ :n08: کسی جراتشو داره ؟ :n19:
با احترام بحث یک کمی داره از روند تاپیک فاصله میگیره و حالت اسپم پیدا میکنهنقل قول:
ببینید من منظورم این بود که برای تغییر دیدگاه گاهی از ساده ترین چیزها باید شروع کرد در واقع همین اواتار شما من به قشنگی و زشتی و این حرفا کاری ندارم میگم میتونه عکس دیگه ای باشه که حالت عصبی بودن رو شاید به نوعی القا نکنه
فرضا در اتاق شما میتونید دکوراسیون رو به نحوی داشته باشید که ارام بخش باشه فرضا از رنگ سبز و آبی بیشتر استفاده کنید روتختی یا پرده اتاقتون و ...
اینا واقعا تاثیرگذار هستند
موفق باشید:n16:
نقل قول:واقعا بعضی از پست ها به قدری قشنگ هستند که فقط با یک کلیک نمیشه ازشون تشکر کرد،نقل قول:
حداقل کاشکی میشد چندبار تشکر کرد!