سریال «مامور بدرقه» که کارگردانی آنرا سعید سلطانی به عهده دارد و ماه رمضان هر شب از شبکه تهران پخش می شود. نخستین تجربه سلطانی درقالب طنز تلویزیونی و به ویژه مجموعه های مناسبتی به شمار می رود. داستان «مامور بدرقه» درباره یک مامور نیروی انتظامی است که در شرف بازنشستگی، مامور می شود که مجرمی را تحویل دهد، امامجرم فرار می کند و این تعقیب و گریزها با مضمونی طنز آمیز در این سریال به تصویر کشیده می شود. در این مجموعه سیروس گرجشتانی ماهرانه و زیبا نقش این مامور نیروی انتظامی را به تصویر می کشد.
آقای گرجستانی ابتدا خودتان را معرفی کنید.
اهل رشت هستم و از سال 48 وارد تئاتر شدم. بازنشسته اداره تئاترم و متاهل دارای پنج فرزند.
چگونه وارد دنیای بازیگری شدید؟
بازیگر شدنم اتفاقی بود ولی وقتی وارد دنیای بازیگری شدم فهمیدم کار دیگری نمی توام انجام دهم و عاشق کارم هستم. من قبل از اینکه بازیگر بشوم ، با زنده یاد هادی اسلامی دوست بودم. ایشان در اداره تئاتر کار می کرد و گروهی داشتند و من به واسطه ایشان وارد اداره تئاتر شدم و به گروهشان پیوستم. در سال 48 با تئاتری نوشته های هادی خان اسلامی به نام « زیر گذرلوطی صالح » وارد دنیای تئاتر شدم.
چگونه وارد گروه آقای سلطانی برای مجموعه «مامور بدرقه» شدید؟
مستقیما با انتخاب آقای سلطانی (کارگردان) و آقای غفیفه (تهیه کننده) وارد این کار شدم.
کار با این گروه چگونه بود؟
این اولین همکاری بنده با آقای سلطانی و آقای عفیفه بود. از نظر شخصیتی عالی هستند. بازیگرها اصولا دوست دارند کارگردان و تهیه کننده دارای کلاس و شخصیتی خوب باشند و اینها را من در این گروه دیدم و تا حالا که دارم با شما مصاحبه می کنم واقعا محترم بودند.
لوکیشن مجموعه کجا بود؟
جاهای مختلفی بود، ولی لوکیشن اصلی زیر پل گیشا بود. خانه ی آصف قرقچی (خانه مامور بدرقه).
چند وقت درگیر بازی در این سریال بودید؟
حدود سه ماه و ده روز.
و بهترین خاطره؟
هر کسی در هر پروژه ای قرار می گیرد در جست و جوی خوبی ها و خاطره ها خوب هستند. همه افراد گروه خوب بودند. اکثراً جوان، فعال و جویای نام. در کنار این عزیزان همه لحظات خاطره های خوب بود.
سخت ترین لحظه ی بازی؟
سکانسی که بازیگر نتواند آن فضای دلخواه را به وجود بیاورد.
با کدام یک از نقش های مقابل راحت تر کار می کردید؟
نمی خواهم بگویم با کدام راحتتر بودم، با کدام ناراحت. بستگی به متن و یا سکانس دارد که دو یا سه کاراکتر می خواند. فضای متن اگر جاندار باشد، انگیزه به وجود می آورد و برای کاراکترها هم متن خوب باعث می شود با هم خوب بده بستان داشته باشند. این یعنی بازیگری.
چرا اغلب در کارهای طنز بازی می کنید؟
مرا انتخاب می کنند. من بازیگر هستم و باید بتوانم همه نقش ها را بازی کنم. مثلا در سریالهای « امام علی (ع)» و «کیف انگلیسی» نقش من کاملا متفاوت بود. برای طنز سعی نمی کنم مردم را بخندانم، چون بلد نیستم ولی اگر کمدی موقعیت باشد ، اتفاقی هست که برای من می افتد.
از کارهای خودتان کدام یک را بیشتر می پسندید؟
اولین کار مناسبتی من کار «یادداشت های کودکی» ساخته ی خانم بخت آور و همسرشان آقای اصغر فرهادی بود. این کار برای من خاطره خوبی بود و استقبال مردم هم خوب بود. البته کار «متهم گریخت»، «کیف انگلیسی» و «امام علی(ع)» را هم خیلی دوست دارم.
بهترین خاطره ای که از زندگی خود دارید؟
من عاشق حرفه ام هستم و دوستش دارم. خاطره خوبم این است که در سال 75 شخصی به نام ایرج قاسمی که فرد تحصیل کرده ای در آمریکا بود و فرهنگی می کرد، در سفری که به ایران داشت در میان تئاترهایی که دیده بود، تئاتر ما را انتخاب کرد. او به سراغ ما آمد و از ما خواست تا نمایش «معرکه در معرکه» به نویسندگی و کارگردانی آقای داود میرباقری را پنج ماه در ایالتهای مختلف آمریکا اجرا کنیم که با استقبال زیادی رو به رو شد. این تئاتر اگر پنج سال هم اجرا می شد از آن استقبال خوبی می شد. این یعنی خاطره خوب.
در این تئاتر با چه کسانی هم بازی بودید؟
خانم ها رویا تیموریان، ماهایا پطروسیان و آقایان رضا رویگری و سیاوش طهمورث.
وضعیت سینمای ایران از دیدگاه شما؟
سینمای ایران را دنبال نمی کنم، چون برایم انگیزه به وجود نیاورده. من باید یک فیلم خوب ببینم. من بیشتر به کارهای خودم فکر می کنم که اغلب تلویزیونی هستند یا کارهای نود دقیقه ای. به جشنواره فجر و به سینما نمی روم. اوایل انقلاب چند تا از فیلمهای خوب بودند که می رفتم و می دیدم ، ولی سینمای ایران الان چند دسته شده است. عده زیادی ازکارگردانها هستند که هنر سینما را که هنر هفتم لقب گرفته به عنوان این هنر دنبال نمی کنند. بلکه برای اینکه خوشان را مطرح کنند فیلم می سازند. بنابراین ما نمی دانستیم سینمای ما به کجا می رود. سابق زمانی که دبیرستانی بودم و به سینما می رفتم و فیلمی را می دیدم (از جمله فیلم های ایتالیایی و فرانسوی و آمریکایی) شاید تا پانزده روز با خاطره، سوژه و قهرمان آن زندگی می کردم. آن موقع من سینما را آن شکلی فهمیدم ولی اکنون آن انگیزه در من به وجود نمی آید. این چیزیست که باید علتش را پیدا کرد.
نقطه عطف زندگی سیروس گرجستانی؟
خانواده.
در انتخاب نقش ها با کسی هم مشورت می کنید؟
بله، با خانمم و بچه ها. پسرم طراح گریم سریال مامور بدرقه است (سیاوش گرجستانی) و دخنرم سودابه هم دانشجوی نمایش است.
اهل ورزش هستید؟
یک موقع فوتبالیست خوبی بودم و در تیم شاهین بازی می کردم. هم دوره ای های من همایون بهزادی، زنده یاد شیرزادگان و ناصر ابراهیمی بودند. من عاشق فوتبالم. اگر زمانی برنامه خودم پخش شود و همان زمان شبکه سه فوتبال داشته باشد به خصوص فوتبال اروپا، فوتبال را ترجیح می دهم.
در تیم فوتبال هنرمندان بازی می کنید؟
نه نمی روم. چون می ترسم تنه بزنند، بیفتم و پایم بشکند.
استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟
من طرفدار تیم خوبم. اگر دوست داری بنویس شموشک.
آیا در محیط منزل هم شوخ طبعی می کنید؟
بله. شوخ طبعی در ذات من است. اگر شوخی طبعی را از خودمان بگیریم، جای آن چه چیزی بگذاریم؟ زانوی غم به بغل بگیریم؟ نه، شوخ طبعی باعث می شود ارتباطات زیاد شود و دوست پیدا کنیم و به نوعی خوراک مغز است.
چه نوع موسیقی گوش می دهید؟
من همه مویسقی ها را دوست دارم و هر کدام جایگاه و حال و هوای خاص خودش را دارد. موسیقی زبان بین المللی است ولی موسیقی را دوست دارم که مرا به حرکت وادارد و هیجان انگیز باشد.
در آخر حرف نگفته ای هست؟
خیر. از شما و مجله خوبتان متشکرم.
( روزهای زندگی )