توي اين تاپيك ما ميخوايم فايلاي اويل 3 رو ترجمه كنيم و اپولوگها:46:
Printable View
توي اين تاپيك ما ميخوايم فايلاي اويل 3 رو ترجمه كنيم و اپولوگها:46:
اين همون فايل قرمزس منتها خيلي زيادي توضيح داده واسه بچه دو ساله ها:31:
Game INSTRUCT Ions Aاميدواريم كه شانس هاي زنده ماندن خود را بالا ببريدهدفهاي تيراندازي
ممكن است از سوي اهدافي كه به آنها شليك ميكنيد عكس العمل هاي مختلفي ببينيد از قبيل بشكه هاي سوخت و بمب هاجهت نشانه گيري مستقيم بسمت اين اهداف دكمه ي draw weapon را فشار دهيد.
چرخيدن سريع
ميتوانيد در حين بازي چرخش هاي سريع 180 درجه اي انجام دهيد.*** در هنگام عقب نشيني دكمه ي Run را فشار دهيد.
گريزهاي اضطراري
هنگامي كه دشمنان شما را در تله اي گرفتار ميكنند ميتوانيد براي فرار آنها را به كناري بياندازيد.*** دكمه هاي جهت دار - دكمه ي Action - دكمه ي Cancel - دكمه ي Run - و Draw weapon را فشار داده و دكمه ي Target را به سرعت تغيير دهيد ( مترجم : بيكاريم)
جاخالي دادن اضطراري
ميتوانيد درست قبل از يك حمله ي دشمن - حركت جا خالي دادن - را جهت فرار انجام دهيد.
** دكمه يdraw weapon (s) را فشار دهيد.
** در هنگامي كه نشانه ميگيريد دكمه ي Action را فشار دهيد.
بالا و پايين آمدن از اشيا
ميتوانيد در حين بازي بر روي اشيا مشخصي كه جلويتان ظاهر مي شوند بالا و پايين بيايد.** در هنگامي كه به لبه ي شيئي كه ميخواهيد از آن بالا يا پايين برويد رسيديد دكمه ي اكشن را فشار دهيد.
نقشه
جهت ملاحظه ي نقشه دكمه يView Map را فشار دهيد.
** بوسيله ي فشار دادن دكمه ي space Bar از نقشه استفاده كنيد. ( مترجم : اگه غلط بود شما جدي نگيريد )
** در هنگام زوم بودن نقشه جهت حركت دادن صحنه از دكمه هاي جهت دار استفاده كنيد. ( مترجم : اينو كه هر بچه ي دو ساله هم ميفهمه واسه چي ميگه؟ )
** براي حركت بين نقشه ها از دكمه ي M استفاده كنيد.
انتخاب در حين بازي
در مقطع هايي در بازي صفحه ي نمايش سياه و سفيد شده و از شما خواسته ميشود كه بين دو گزينه يكي را انتخاب كنيد.** براي حركت بين گزينه ها از دكمه ي جهت ها استفاده كنيد.
رد كردن وقايع
رد كردن صحنه هاي معيني از بازي ممكن است جهت رد كردن اين صحنه ها دكمه ي View Map يا M را فشار دهيد.
اولين اپولوگ ( جيل )
جيل پس از نجات شهر به دنبال كريس ردفيلد رفت تا به او بپيوندد.جيل با عجله اونجا رو ترك كرد چون معتقد بود كه كريس هنوز زندس جيل آنقدر به دنبالش ميگرده تا اونو پيدا كنه اونوقت هر دو مي تونن به آمبرلا برن و كارشو تموم كنن.
اما تنها چيزي كه يافت مخفيگاه خالي كريس بود. كارد كريس روي زمين جا مونده بود.
ممنون دوست عزيز
خواهش ميكنم:46:نقل قول:
اين از ترجمه ي اولين دموي بازيجيل : اين ماجرا در يك روز معمولي سپتامبر شروع شد. شهر به وسيله ي آمبرلا كنترل ميشد. كسي جرات مقابله با اونا رو نداشت. شهر در مرز نابودي بود. تنها دو نفر جرات كردند مبارزه كنند و در راه اجراي عدالت هيچ چيز نمي تونست مانع اونا بشه هيچ چيز. اين آخرين شانسه ... آخرين شانس من ... آخرين فرار.
دوست من اگه بخواي منم ميتونم كمكت كنم . چون من اين بازي رو دوبله فارسي دارم .
اگه فايلاتم دوبلس بيا:46:نقل قول:
تاپیک جالبیه . اگه تونستید ترجمه تمام فایلها و ... را بزارید.
ممنون
دوبله فارسی؟؟ شماره سوم؟؟؟نقل قول:
دوست من اگه بخواي منم ميتونم كمكت كنم . چون من اين بازي رو دوبله فارسي دارم .
نمسیس هم صداش دوبله شده یا نه؟؟!!!
میدونم از دست دادن شغل چه دردیه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
گوله نمکی تو واقعا
آره مگه چيه.نقل قول:
كاري نيست كه ايراني نتونه انجام بده (فعل معكوس) دوبله اويل 3 هم يكي از اون كارهاست كه خدا رو 100 هزار مرتبه شكر صداي جناب نمسيس (همون خوش هيكل ترين شخصيت در تمام سري هاي اويل) دوبله نشده.
دوستان بدليل امتحانات نتونستم در ترجمه فايلهاي biohazard 4 كمك كنم ولي اين يكي رو شديدا پايم.
epilogue شماره 2
كلر لطفا منو ببخش
كريس ردفيلد نامه رو با امضاش به پايان برد.اون عينك آفتابيش رو برداشت , يه زن با قدمهاي آهسته با كريس راه ميرفت. كريس فكر مي كرد كه اون زن شبيه كلره.چند لحظه بعد كريس پي برد كه خواهرش به اون نگاه ميكنه , ولي دريافت...
شماره 3
بري برتون رو كرد به دخترهاي جوونش و گفت "متاسفم افرادم منتظر منن".اون مي دونست كه بايد برگرده پيش اعظاء تيمش تا خيانت اونو ببخشن.حتي اگه معنيش اين باشه كه الان خانوادش رو ترك كنه.همسرش سعي مي كرد ترسش رو مخفي كنه پس خنديد و گفت نگران نباش ما خوبيم مشكلي براي ما پيش نمياد...
دوستان كمي تا قسمتي بد شد ديگه به بزرگواري خودتون ببخشيد.
منم يه زماني سيدي دوبلشو داشتم منتها شكست:31:نقل قول:
حالا ايراد نداره فايلا رو ترجمه ميكنيم:46:
اينم از اولين مكالمه ها
28 سپتامبر در رو شنايي روز ........ زامبي ها شهر رو گرفتن ....... به هر حال .... من هنوز زندم
جيل: بايد زود اينجا رو ترك كنيم
مرد : چي؟... اصلا ميدوني داري چي ميگي؟.... دختر من توي اين شهر گرفتار شده اونوقت تو ميگي از اينجا بريم؟
جيل: براي دخترت متاسفم اما نميتوني نجاتش بدي. بايد هرچه سري اينجا رو ترك كنيم
مرد: نه من هيج جا نميام!! ( مترجم : تو بيخود ميكني!) حاضرم بميرم اما از اينجا نرم حالا تنهام بزار
فكر كنم الكي داريم ترجمه ميكنيم كسي توجهي به تاپيك نداره.
نه اتفاقا این ترجمه ها برای من خیلی جالبند.
پس ادامه ميديم.
برا من یکی که بسیار جالب اند ...
اگه بخواین متن تمام فایل های نوشتاری اعم از خاطرات و ... که تو بازی هست براتون بنویسم اونوقت ترجمه کنمشون و براتون دوباره بنویسم ؟؟
من 10000% پایم که این کار رو ادامه بدیم.
شما ها نمی دونید...
ولی اگه کسی هست که مثل منه امیدوارم یه روز تو چشماش نگاه کنم...
بگذریم !!
الان می رم آماده می شم Ps1 ام رو روشن کنم و متنها رو در آرم !!!
یه کم وقت گیره ولی اگه صبر کنید تیکه تیکه براتون می زارم.
epilogue شماره 4
ليان اسكات كندي رو در روي مردي بود كه ادعا مي كرد مامور دولته.ليان گفت شري رو تنها بذار اون بيگناهه.مرد جواب داد اون خيلي چيزها ميدونه.به ليان نگاه كرد و گفت ولي تو ارزشمندي.اين معامله خوبيه.انتخابتو كن بدون افسوس يا دودلي , ليان چشمهاش رو بست و باصراحت جواب داد....
شماره 5
"ما رو تنها بذار"
كلر ردفيلد نمي تونست حرفهاي ليان رو باور كنه.ليان ادامه داد , تو دنبال برادرت ميگردي , درسته؟فقط برو.
كلر مي دونست كه ليان و شري به مراقبت سريع پزشكي نياز دارن ولي اون نمي تونست زمان بيشتري رو تلف كنه. من برميگردم , قول ميدم اون گفت و تنها در بيابان ناپديد شد.
پوستر برج ساعت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يك پوستر و عكس برج ساعت.
در پشت آن يك توضيح كوچك نوشته شده " يك نقطه ي راهنما: قديس ميكائيل در برج ساعت "
تصوير A
پليسها در فشار قرار گرفتند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تاريخ : 27 سپتامبر
دارم یه چیزایی براتون آماده می کنم ... 5 دقیقه صبر کنید ...
گزارش ماروين
"گزارش"24 سپتامبر
اين گزارش يك سرقت در ساختمان شهرداري قبل از سقوطش است. به جواهرات دكور ساعت در جلوي دروازه خصارت وارد شده. دو تا از دوازده تا جواهرات ساعت گمشده. به خاطر همين آن قسمت قابل استفاده ي كارمندان نبود. من هيچ انتخابي ندارم ولي براي مسكوت نگه داشتن اين مورد بايد دوباره بازرسي كنم.
امضا : ماروين براناگ
" گزارش "26 سپتامبرامضا : ماروين براناگ
بر اساس گزارش كالبد شكافي جسد مرد 42 ساله ي صاحب رستوران كشف كردم كه اون يكي از الماس ها رو دزديده بود. ( مترجم: اين چه ربطي به كالبد شكافي داشت؟) اون ظاهرا براي پنهان كردن الماس اون رو در حدود ساعت 10 صبح به قرارگاه پليس برده. وقتي كه 10 دقيقه بعد به وسيله ي شليك يك گلوله كشته شد نشانه هاي از بيماري داشت. در خلال اين مدت شهر حكومت نظامي شد. ما رو مجبور كردن كه اين قضيه رو هم مسكوت نگه داريم. به همين دليل ما الماس رو به عنوان مدرك نگه ميداريم.
اين همونجاييه كه كارلوس به وسيله ي بيسيم به اتاق S T A R S پيغام ميده.
كارلوس: سريعا جواب بديد... اينطوري زنده نميمونيم ... كارلوس هستم ... سريعا نيروي كمكي بفرستيد.
خاطرات ديويد
اقدامات بهداشتي من در حال اتمامه... من هنوز نميتونم باور كنم كه چنين اتفاقي افتاده. ما ديروز يه نفر(مرد) ديگه رو هم از دست داديم.
Meyer يكي از بهترين افرادمون بود. اون منو موقعي كه خيلي وحشتزده بودم و همه داشتن از دست زامبي ها فرار ميكردن پيدا كرد و نجات داد.
اما زماني كه من بايد محبت اونو جبران مي كردم ... فرار كردم!
من ميتونم صداشو بشنوم كه نامم رو صدا ميكرد. من هنوز ميتونم صداي اون جيغ ها رو از پشت سرم بشنوم. صداي كنده شدن گوشت از استخوانش. من وحشت كرده بودم... وحشتناك بود...
الان 27 سپتامبره . جنگي براي زندگي. من موفق شدم تعداد زيادي از زامبي هايي كه سنگر هاي مارو خراب كرده بودند رو از بين ببرم. حالا من به وسيله ي whisky كه سرما خورده بود زخمي شدم. اين اسلحه به يك دوست براي من تبديل شده. من تعداد زيادي از زامبي ها رو منفجر كردم و خاكشون كردم. ( مترجم : چه بيكار بوده )
ما 13 نفر از افرادمون رو از دست داديم. در سه ساعت ما درباره ي مسائل جزئي و ناچيز توي اتاق ملاقات پرخاش ميكرديم. اين كل ماجراي اين موقع بود. وقتي من اين بطري رو هم سر بكشم دوست قديمي من مجبور ميشه آخرين جسد رو خاك كنه.
قديمي ترين در آخر.
من ميتونم سرسختانه منتظر بمونم...
خیلی جالبه . ادامه بدید.
منم اومدم دوستان :46:
تا هر جا تونستم كمكتون مي كنم :20:
------------------------
------------------------
پيام فكس از مغازه اسلحه فروشي "كندو"
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
براي اعضاي گروه S.T.A.R.S
خبراي خوبي از برادرم جو برانون دارم؛ اون بالاخره اسلحه دستي (هفت تير) جديد رو كامل كرد. اسمش M92F هست و مخصوص گروه S.T.A.R.S طراحي شده. برادرم خودش به اسلحه "لبه ي تيز سامورايي" ميگه !
اين اسلحه دقيقترين نوع از اسلحه هاي كندو براي تير اندازي هست و اگه ديگه كسي با اين اسلحه هم نتونه درست هدف رو بزنه بهتره به جاي اسلحه يه دونه دندوني بچه توي جلد چرمي اسلحش به كمرش ببنده !
اجناس گفته شده فقط با ارائه ي مدرك معتبر تحويل داده ميشن .
مطمئنم وقتي ببينيد چه اجزاي عالي و كاملي توي طراحي قطعات M92F به كار گرفته شده خودتون تعجب مي كنيد و دلتون مي خواد با تمام وجود از اونايي كه درستش كردن تشكر كنيد.
با عرض احترام،
رابرت كندو
مغازه اسلحه فروشي كندو
خاطرات سرباز مزدورمن تصميم كرفتم كه به خودم شليك كنم اينطوري بدن من براي هميشه ميميره و زامبي نميشه.
اول سپتامبر
بعد از شش ماه تلاش زياد بدن من بسيار ضعيف و سست شد.
من يه سرباز خوب بودم اما بايد بدون هيچ شك و ترديد فرمانهاي اونا رو انجام ميدادم. منو مجبور ميكردن كه شكنجه بدم و اعتراف هاي دروغ بگيرم. اما همون صبحي كه من بايد خدمت ميكردم يه معجزه رخ داد. شركت كمك من رو رد كرد و براي دومين بار به من زندگي دوباره داد.
15 سپتامبر
من بعد از اون تعطيلات به محل كارم برگشتم. ظاهرا واحد من كه UBCS ناميده ميشن وارد عمل شدند.
واحد ارتش ترور و V.I.P از آمبرلا محافظت ميكنند. به علاوه اونا افرادي داشتند كه در اداره ي مشكلات و علت مسائل غير قانوني تخصص داشتند.
و منم توي اين جريان در رده ي دوم قرار داشتم.
28 سپتامبر
اينجا طلوع شده اما ما هنوز تلاش ميكنيم كه زنده بمونيم چون اينجا هيچ آذوقه اي وجود نداره. زامبي ها وقتي در خيابان ها راه ميرن صداي استخوانهاي اونا باعث وحشت زنده ها ميشه.
دوباره يك انتخاب داده شده. من بهتر ميدونم كه اونو اجرا كنم. صف مرگ براي اينجا يك پناهگاه آسمانيه.
آقا دستت درد نکنه همیطور ادمه بده.
با این وجود من دیگه چیزایی که جمع کرده بودم نمی فرستم چون به اندازه ی اینا مفید نخواهند بود + حجم بالایی دارن و آپلودشون سرسام آوره ..
با این حال هر کاری که لازم هست بگید من انجام می دم.
ممنون Maggy_P جان !! عالی !
خواهش ميكنم :46:نقل قول:
عكس B
اين عكس زوم شده ي سر يك زامبيه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پشتش اين طور نوشته شده : SCOOP!!!! ( مترجم : اين كلمه خيلي معني داره ولي معنياش مسخرس!!" سر طاس... خاك انداز... كفگير...خبر تازه اي كه به دست روزنامه نويس بيافتد ")
عكس C
پليسها شكست خوردند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يادداشت خبرنگاربالاخره من يه مدرك پيدا كردم من ميخوام ثابت كنم كه توي اين شهر مرض آدمخواري رايج شده.
يه آدم واقعي مردم رو اونقدر ميخوره تا بميرن. اونا مثل يه حيون وحشي هستن كه سعي ميكنن راهي پيدا كنن كه گوشت تازه بخورن . اين كاملا نفرت انگيزه. من شايعه اي شنيدم كه در حال حاضر تعداد زيادي از مردم از اين بيماري رنج ميبرند. هرچند سبب اين بيماري هنوز ناشناختس. آيا اينم يكي ديگه از رمز و راز هاي اين بيماريه؟
من يه روزي بايد اينو چك كنم...
شهر راكون رو حكومت نظامي گرفته اونم به خاطر همون مرض آدمخواري. من عامل اطلاعاتم رو كه خارج از شهره گم كردم. اما من تسليم نمي شم. به عنوان يك خبرنگار من نميتونم چشمامو ببندم و راهمو كج كنم. من بايد با مردم و با حرفه ي خودم خاكي رفتار كنم. من فكر نميكنم كه اين بيماري هنوز به طور خيلي گسترده شيوع پيدا كرده باشه.من باور دارم كه اين شهر كليد اين مشكل رو داره كه واكسن رو توليد كنه. در واقع من مطمئن هستم.
ارتش دورو بر شهر رو محاصره كرده تا راه فرار مردم رو ببنده و از شايع شدن بيماري جلوگيري كنه. مردم اين شهر يا كشته ميشن يا در مواجهه با بيماري قرار ميگيرن و بيمار ميشن. من ميدونم كه اين اقدام براي اين شهر تصميم درستيه اما من نميتونم كمكي كنم و دلم براي خودم نميسوزه اگه بيمار بشم يا خورده بشم. اهميت نداره. سرنوشت من اين طور رقم خورده. تمام چيزي كه از من باقي ميمونه مقاله ي خبرنگاريمه. من باز هم نا اميد نميشم من مشكلم رو با اين بيماري و خودم حل ميكنم. من فقط كشف كردم كه اين بيماري از طريغ هوا منتقل نميشه اما بايد راه هاي ديگه اي هم باشه.
يادداشت مكانيكمن ميدونم كه كار تازه ي تو پر از ترس و اضطرابه... كوين(Kevin ). پس بزار بهت بگم چطور قطارهات مدت زيادي سالم بمونن. تو ميدوني كه اين مدل در سال 1968 ساخته شد و براي اروپا بسيار قابل اهميت بود. گاهي اوقات لغزنده و سست هستن اما اونها هنوز كار ميكنن چون اونا نمونه ي سرسختي و مقاومتند. ما هميشه ميتونيم روي اونا حساب باز كنيم. اگه اونا روز خوبي نداشته باشن تو بايد نگاهي به مدارش بندازي كه مشكلي نداشته باشه. تو بايد بتوني ايرادش رو پيدا كني اونوقت ميتوني به راحتي تعميرش كني.
اگر تو هر روز قطعات اونو چك كني طبيعتا از قطعات كثيف و چندش آورش دوري ميكني. اگه تو فراموش كني كه اونا رو چك كني اين قطارهاي قديمي مسلما دچار مشكل ميشن. فقط به خاطر داشته باش اگه خواستي قطعه اي رو عوض كني بايد يه قطعه ي مناسب و خوب انتخاب كني . وقتي من ميگم مناسب منظورم اينه كه نتوني قطعهي اصلي رو پيدا كني تو بايد چيزي رو پيدا كني كه به اندازه ي كافي خوب كار كنه. و راجع به روغن تو بايد هميشه با دقت مواد روغن اين قطار رو مخلوط كني.
هيچ وقت فراموش نكن يه انسان ممكنه بقيه رو درگير كنه ... اما يه ماشين اين طور نيست.
خیلی خوب شدن دستت درد نکنه
منتظرم برسی به فایل های آخر بازی
اون استخره اون آخرهای بازی همیشه مشکوک می زد
ممنون 2 تا فايل ديگه كه ترجمه كنم 15 تاي اولي تموم ميشه ميرم 15 تاي دومي ايني كه دارم ترجمه ميكنم فعلا نصفس هروقت تموم شد ميزارم:46:نقل قول: