1 پيوست (پيوستها)
مختصری درباره انواع زبان ها
زبان وسیله ی بیان تفکر است و غالباً برای انتقال فکر کسی به دیگری به کار میرود. این انتقال ممکن است به وسیله ی گفتن، نوشتن، اشاره و یا لمس انجام شود. پس هر چه وسیله ی انتقال فکر، یعنی زبان، از طرفی ساده و از طرف دیگر دقیق تر باشد، عمل انتقال فکر دقیق تر و راحت تر صورت خواهد گرفت.
انواع زبان
زبان از لحاظ ارزش ادبی به سه قسمت میشود:
1-زبان ادبی: که زبان شاعران و نویسندگان است و در آن هنرنمایی های ادبی بسیار به کار میرود. نظم و نثر قدیم فارسی نمونه ی درخشانی از زبان ادبی است.
2-زبان گفتگو: که زبان صحبت افراد تحصیل کرده است و اگر چه فاقد هنرنمایی های ادبی است، ولی باید در حال سادگی بی غلط باشد. در زبان گفتگو همیشه صرفه جویی به کار میرود. نویسندگان معمولاً در نوشتن زبان ادبی به کار میبرند و در صحبت زبان گفتگو.
3-زبان عامیانه: که زبان مردم تحصیل نکرده و عامی است و شامل لغتهای غلط یا نیمه غلطی است که در دو زبان دیگر نباید دیده شود، علاوه بر این دارای غلط های صرفی و نحوی نیز هست. گاه در زبان عامیانه لغات بسیار اصییل نیز یافت میشود که باید آنها را با به کار بردن ادبی زنده کرد.
طبقه بندی زبان های جهان
زبان شناسان زبان های جهان را به سه دسته ی زیر تقسیم کرده اند:
1-زبان های یک هجائی (تک هجایی)
در این زبان ها کلمات فقط از یک هجای تغییر ناپذیر درست شده اند. یعنی نه ریشه ی کلمه تغییر میکند و نه بدان پیشوند یا پسوندی متصل می شود. این زبان ها در حالت ابتدایی باقی مانده اند، مثل: زبان های چینی، تبتی و سیامی
2-زبان های التصاقی (پیوندی)
در این زبان ها کلمات از یک یا چند هجای تغییرناپذیر درست شده اند، ولی میتواند به هم بچسبند یا پیشوند و پسوندی بگیرند تا معنی نوی به دست آید، مثل: زبان های فنلاندی، ترکی، مغولی، تاتاری، ژاپنی و کره ای
3-زبان های منصرف (صرفی)
در این زبان ها کلمات از یک یا چند هجای تغییرپذیر درست شده اند. یعنی ریشه ی کلمه ها برعکس زبان های بالا تغییر می کند و به صورت های مختلف درمیاید. علاوه بر این پیوند پیشوند و پسوند با کلمه ها در این زبان ها فراوان است. زبان های مهم دنیا از این نوعند، مثل زبان های هندی، ایرانی، یونانی، لاتین، ژرمنی، اسلاوی، ارمنی و سامی
الف- زبان های هندی و اروپاای
1-زبان های هندی: سانسکریت، ودا، ...
2-زبان های ایرانی: پارسی باستان (پارسی کهن – فرس قدیم)، اوستایی، پهلوی (زبان ساسانیان)، پارتی (زبان اشکانیان)، دری، سُغدی، خوارزمی، سکایی، ...
پارسی باستان با زبان اوستاای و سانسکرت از یک ریشه اند. اوستا زبانی است که برای نوشتن اوستا کتاب دینی زردشتیان ایران باستان به کار رفته است، به این سبب آن را زبان اوستاای نامند. پارسی باستان و اوستا فرزندان یک پدرند.
زبان های هند و ایرانی یکی از مهم ترین شاخه های زبان هند و اروپاای است و آریاای نامیده میشوند.
3-زبان یونانی
4-زبان لاتین
زبان لاتین زبان رومیان قدیم بوده است که امروزه جزو زبان های مرده ی دنیا محسوب میشود.
زبان های زیر مشتق از زبان لاتین هستند: فرانسه، ایتالیایی، اسپانیایی، پرتقالی و رومانی.
5-زبان های ژرمنی: آلمانی، انگلیسی، هلندی، سوئدی، نروژی، ...
6-زبان های اسلاوی: روسی، چکی، لهستانی، ...
ب- زبان های سامی
زبان های سامی عبارتند از: عربی، عبری، آشوری، فینیقی، کلدانی، سریانی، ...
زبان های سامی بالا با چند زبان نزدیک به آنها در شاخه ی بزرگ تری بنام زبان های سامی و حامی قرار می گیرند.
زبان فارسی
فارسی زبانی است که در ایران، افغانستان، تاجیکستان، قسمتی از هندوستان، ترکستان، قفقاز و عراق بدان صحبت می کنند. زبان فارسی به جا مانده ی زبان های قدیمی ایران است. این زبان ها عبارتند از:
1-فارسی باستان
فارسی باستان (پارسی کهن) زبانی است که در زمان هخامنشیان بدان صحبت کرده اند و سنگ نبشته های بیستون، الوند و تخت جمشید بدان زبان است. خط این زبان را میخی نامند، زیرا شبیه به میخ است و از چپ به راست نوشته می شده است.
2-فارسی میانه
فارسی میانه که آن را پهلوی هم می خوانند، به خصوص در زمان اشکانیان معمول بوده است و به دو قسمت می شود، یکی پهلوی اشکانی (پارتی) و دیگری پهلوی ساسانی. خط این زبان را نیز پهلوی نامند. پهلوی در شمال شرق ایران معمول بوده است و از راست به چپ نوشته می شده.
3-فارسی دری
فارسی دری در زمان ساسانیان در مشرق و جنوب ایران به خصوص در پایتخت آنان مدائن معمول بوده است و پس از ورود اسلام به ایران به تدریج تغییراتی در آن داده شده است و به صورت زبان بعد از اسلام ایران در آمده و از نیمه دوم قرن سوم هجری تا به حال ادامه دارد.
چندی پس از ورود اسلام به ایران کم کم لغت های عربی به مقدار کم وارد زبان فارسی شدند، چنان که در قدیمی ترین کتاب های فارسی تعداد لغت های عربی از پنج درصد تجاوز نمی کند. ولی در دوره های بعد نویسندگان فارسی لغت های عربی فراوانی وارد زبان فارسی کردند، به حدی که در دوره های بعد در بعضی از کتاب های قدیمی تعداد آنها به بیش از شصد درصد رسید.
فارسی دری با اختلافات کمی همان زبان فرس قدیم و میانه است ولی خط بعللی که مهم تر از همه ارتباط با مذهب می باشد هنوز عربی است. به عبارت دیگر همان خصوصیاتی که در نوشتن یک آیه از قرآن کریم یا یک جمله عربی به کار می رود ما در نوشتن یک شعر یا یک جمله فارسی نیز بکار می بریم:
1-از راست به چپ می نویسیم.
2-متصل و منفصل است.
3-هر حرف نماینده چند صدا است.
4-حروف آن بعضی نقطه دار و بعضی بی نقطه است.
تعریف دستور زبان، صرف و نحو در زبان فارسی
دانشی که به ما راه درست گفتن و درست نوشتن را می آموزد در زبان ما بنام دستور معروف شده است.
صرف (تجزیه)در زبان فارسی عبارت از شناخت نوع واژه بدون در نظر گرفتن آن در جمله است. یعنی تقسیم کلمه ها را بنابر نوع آنها در فارسی دستور صرفی نامند.
نحو (ترکیب)در زبان فارسی عبارت از شناخت عمل واژه ها در جمله و رابطه آنها با هم است و این را دستور نحوی نامند.
بنابر این فایده آموختن دستور زبان درست گفتن و درست نوشتن است و غرض از تعلیم و تعلم آن رسیدن به این مقصود است.
کلام، جمله، کلمه، هجا، حرف
آنچه بدان مقصود خود را بیان می کنند کلام نام دارد. کلام از جمله و جمله از کلمه و کلمه از هجا، و هجا از حرف درست شده است. از مجموع دو یا سه حرف، هجا درست می شود و از مجموع دو یا چند هجا، کلمه، مثلاً کلمه ی مردم دارای دو هجا است (مر+دم) و کلمه ی دانشگاه دارای سه هجا است (دا+نش+گاه). کلمه دارای معنی است مانند: خانه، ولی حرف هرگز معنی ندارد مانند: ج، ش و ک. از مجموع کلمه جمله درست می شود (که همیشه باید با معنی باشد) و از مجموع جمله کلام.
حرف های زبان فارسی
زبان فارسی دارای سی و دو حرف زیر است:
ا، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ح، خ، د، ذ، ر، ز، ژ، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ف، ق، ک، گ، ل، م، ن، و، ه، ی
پس از چندی از ورود اسلام به ایران، زبان فارسی را به خط عربی نوشتند. به این سبب الفبای عربی را برای نوشتن خط فارسی به کار بردند. برای این چهار حرف فارسی پ، چ، ژ، گ حرف های مشابه عربی را با کمی تغییر به کار برده اند. پس در هر کلمه ای که یکی از چهار حرف بالا به کار رفته باشد، آن کلمه عربی نیست.
مثال: پسر، چشم، ژاله و گرگ
هشت حرف ث، ح، ص، ض، ط، ظ، ع، ق ویژه زبان عربی است.
مثال: ثلث، حسن، صاحب، ضربه، طلب، ظهر، علی و قلم
پس هر کلمه ای که با این حرفها نوشته شود، یا عربی است یا فارسی تغییر یافته.
و باقی بیست حروف بالا که با رنگ سبز مشخص شده اند بین دو زبان مشترک می باشند.
بعضی از کلمه های فارسی را با حرف های عربی نوشته اند.
مثال: صد، شصت، غلطیدن، طپیدن، طپانچه، ...
که فارسی آنها به صورت زیر است:
سد، شَست، غلتیدن، تپیدن، طپانچه، ...
1 پيوست (پيوستها)
خانواده های زبانی و تاریخ زبان ها
در سال 2000، برابر محاسبه ی زبانشناسان، بیش از شش هزار زبان در سراسر جهان استفاده می شده است که بیشتر آنها را ده هزار نفر یا کمتر بکار می برده اند. این تعداد تا سال 2100 یعنی در گذرِ تنها یک قرن نصف خواهد شد. ”یعنی هر دوازده روز = مرگ یک زبان“.
بسیاری از فرهنگ های بومی و ملی نیز همراه با این زبان ها به موزه ی تاریخ سپرده خواهد شد. زبان هایی که تعداد سخنگویان بدانها بسیار است (مانند زبان فارسی) دیرتر فراموش خواهند شد. بسیاری معتقدند که زبان هایی باقی خواهد ماند که خاستگاه آنها مهد فن آوری یا اقتصاد باشد بیشتر بر این باورند که زبانی که مردمِ آن بدان عشق ورزند نیز هرگز نخواهد مرد.
برای دسته بندی زبان ها از دیدگاه زبان شناسی، دو شیوه مرسوم است:
شیوه ی وابسته به گونه شناسی (Typology )
شیوه ی زادگانی (Genetic)
شیوه ی وابسته به گونه شناسی (Typology ) : در این شیوه، زبان ها بر پایه ساختار شان دسته بندی می شوند. در این روش، برای نمونه، زبان انگلیسی و زبان چینی که هر دو از واژه پردازیِ ”فاعل- فعل- مفعول“ پیروی می کنند، در یک گروه قرار می گیرند.
شیوه ی زادگانی (Genetic) : در این شیوه، زبان ها برپایه ی روند شکل گیری و برمبنای تاریخی دسته بندی می شوند. این روش، بسیار پیچیده تر و علمی تر از شیوه ی وابسته به گونه شناسی است. در شیوه ی زادگانی، گروهی از دانش ها همچون باستان شناسی ، مردم شناسی ، تاریخ، و... توسط زبانشناسان بخدمت گرفته می شود. خانواده های زبان ها نیز با استفاده از همین شیوه دسته بندی شده اند.
زبان های آفریقایی
،
گروه بزرگی از خانوانده های زبان هایی که بومی آفریقا هستند و یا ریشه آفریقایی دارند. بیش از هزار زبان، در این گروه بزرگ جای می گیرند؛ البته، در این میان، تنها 50 زبان وجود دارد که بیش از 500000 نفر بدان سخن می گویند و بقیه زبان ها، تنها در میان یک قبیله یا در یک منطقه کوچک رایج است.
بدون در نظر گرفتن زبان عربی ، زبان های سوواحیلی (با پنجاه میلیون نفر) و هُوسایی (با 22 میلیون نفر)، رایج ترین زبان های آفریقایی به شمار می روند.
ژورف گرینبرگ ، زبان شناس آمریکایی، در سال 1963 برای اولین بار، دسته بندی جامعی از خانواده های زبان های آفریقایی ارایه داد:
;1)خانواده زبان های نیجر- کنگو
:این گروه، بزرگترین خانواده زبان های آفریقایی به شمار می رود. بیش از 400 میلیون نفر در آفریقا به زبان های نیجر- کنگو سخن می گویند.
;2)خانواده زبان های آفریقاسیایی
:حدود 200 میلیون نفر در شمال آفریقا، اتیوپی، اریتره و پیرامون دریاچه چاد ، به این زبان سخن می گویند. این خانواده، به پنج زیرگروه زبان های «چادی»، «سامی»، «بربری»، «کوشی» و «مصری» تقسیم می شود.
;3)خانواده زبان های نیل و صحرایی
:18 تا 30 میلیون نفری که به یکی از زبان های این خانواده سخن می گویند، در خاور صحرای بزرگ آفریقا ، شمال دره نیل ، و اطراف دریاچه ویکتوریا ساکن هستند.
;4)خانواده زبان های خویسان
:خانواده ی کویسان تنها 12 زبان را در بر می گیرد، 200 تا 300 هزار نفر بدانها سخن می گویند
خانواده های زبان های آسیایی
آسیا خاستگاه مهمترین خانواده های زبانی جهان است. امروزه اکثریت مطلق مردم جهان به یکی از زبان های خانواده های هند و اروپایی ، سامی ، استرالیایی- آسیایی ، استرانزی، و آلتای سخن می گویند؛ خانواده هایی که همگی ریشه آسیایی دارند. این نظریه که ”بشر ریشه ی آفریقایی دارد“ شاید درست باشد، اما بدیهی است که زبان های آسیایی، دقیقا در آسیا تکامل یافته اند:
2.5 میلیون سال پیش، نیاکانِ بشر (و نه انسان امروزی) از نظر فیزیکی و رشد مغزی به درجه ای رسید که بتواند طراحی کند و بسازد. البته، در عمل، این اتفاق بسیار دیر رخ داد؛ تنها 350 هزار سال پیش بود که بشر برای نخستین بار شکارهای از پیش طراحی شده را پایه گذاشت، آتش افروخت، و لباس پوشید. همچنین کهن ترین آثار هنری و دینی بشر (در قالب نقش ها و اشیای مذهبی) بین 30 تا 40 هزار سال قدمت دارند. از دید یک انسان شناس ، زبان ساده ی بشر نباید قدمتی بیش از 350 هزار سال داشته باشد و این زبان احتمالا از حدود 40- 30 هزار سال پیش شکل های پیچیده تری به خود گرفته است. آواهای معنادار برای ارتباط میان انسان هایی که دو میلیون سال پیش می زیسته اند کافی بوده است.
فسیل مرد پکنی که در نزدیکی پکن پیداشده و نیز فسیل مرد جاوه ای که در اندونزی کشف شده است، 500 هزار سال قدمت دارد. هر دوی این مردان، پدران انسانِ امروزی، یعنی Homo erectus هستند. نشانه هایی وجود دارد که اینگونه انسان ها یک میلیون سال پیش پا به قاره ی آسیا گذاشته بودند.
نخستین تمدن های آسیایی، در جنوب باختری آسیا (میان رودگان)، شمال هندوستان، و شمال چین پدیدار شد. کشاورزی ویژگی مشترک هر سه تمدن بود. حمله های افراد بیابانگرد، کشاورزان را به داخل شهرهایی با برج و باروی مستحکم راند. از حدود سه هزار سال پیش از میلاد که گاوآهن اختراع شد، گروهی از کارگرانِ کشاورزی این امکان را یافتند تا به صنعت روی آورند و افزایش محصولات کشاورزی و کارِ صنعتگران، رویهمرفته، زمینه را برای بازرگانی و ارتباط فرهنگی مهیا ساخت.
با مطالعه ی خانواده های زبان های آسیایی خواهید دید که تقسیم این خانواده ها به زیرخانواده ها و سپس به زبانهای گوناگون از پس از اختراع گاوآهن آغاز شده است. اساسا گوناگونی زبان ها، نتیجه ی مستقیم کوچ و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری فرهنگی است.
منبع: دانشنامه ی رشد
1 پيوست (پيوستها)
نقش «عاملزبان» در آموزش زبان
زبان آموزشی در دوران کودکی نتیجه طبیعی تماس با زبان است؛ به طوری که کودکان بدون در نظر گرفتن سطح هوش و دریافت هیچگونه آموزشی، زبان یا به بیان دقیقتر صورت شفاهی زبان را میآموزند.
زبان آموزشی در دوران کودکی نتیجه طبیعی تماس با زبان است؛ به طوری که کودکان بدون در نظر گرفتن سطح هوش و دریافت هیچگونه آموزشی، زبان یا به بیان دقیقتر صورت شفاهی زبان را میآموزند.
افزون بر این اگر کودکی به طور طبیعی در تماس با دو یا چند زبان قرار بگیرد، میتواند این زبانها را مانند گویشوران بومی بیاموزد و روان و سلیس صحبت کند. اما در اکثریت قریب به اتفاق بزرگسالان، این توانایی با افزایش سن شدیدا کاهش مییابد.
به بیان دیگر زبان آموزشی در بزرگسالان نتیجه طبیعی تماس با زبان نیست بلکه امری است اکتسابی که نقش عوامل غیرزبانی همچون حافظه و رشد شناختی در آن بسیار بیشتر از کودکان است. آنچه در کودکی به صورت طبیعی و بدون دردسر آموخته میشود، در بزرگسالی تنها به کمک انگیزه قوی و تلاش آگاهانه میسر خواهد بود.
یکی از علاقهمندان به مسئله آموزش زبان، اریک لینبرگ آمریکایی، متخصص روانشناسی زبان بود که به بررسی مطالعات زیستشناختی در رابطه با رفتار مخصوص گونهها پرداخت.
در این مطالعات تصریح شده بود که برای رشد طبیعی نوزاد حیوانات، حضور محرکی در زمانهای بهخصوصی از زندگی نوزادها ضروری است. لینبرگ از این مطالعات به این نتیجه رسید که برای زبانآموزی نیز دوره به خصوصی در زندگی ا فراد وجود دارد و به این ترتیب فرضیه دوره بحرانی را مطرح ساخت. براساس این فرضیه سرعت و سهولت فراگیری زبان در کودکی بسیار بیشتر از بزرگسالی است و با رسیدن به دوره بلوغ فراگیری زبان بسیار مشکلتر خواهد شد.
با توجه به این فرضیه میتوان سازوکار افت فراگیری زبان در افراد بالغ را توضیح داد. فرضیه لینبرگ بر این پایه استوار بود که تغییراتی که در توانایی زبانآموزی افراد دیده میشود با مراحل رشد مغز در ارتباط است.
مطالعات نشان دادهاند که در حدود ۲ سالگی، مهارتهای زبانی که در نیمکره چپ مغز و در ۲ منطقه بروکا یا مرکز تولید زبان و ورئیکه یا مرکز درک زبان جای داشتهاند، در صورت تماس با زبان بهخصوصی، در جهت آن زبان تثبیت میشوند. به این فرایند یکسوشدگی مغز میگویند که در نتیجه آن تمام فعالیتهای قشر مخ بین ۲ نیمکره چپ و راست تقسیم میشوند. به نظر میرسد که فرایند یکسوشدگی در سن بلوغ (۱۲ تا ۱۴سالگی) به پایان میرسد و فراگیری کامل زبان از آن پس به امری تقریبا غیرممکن تبدیل میشود. مثلا دوره حساس آموزش آواهای زبان در حدود ۵ تا ۶ سالگی است ولی برای یادگیری دستور یا واژگان این سن بالاتر میرود. از دیگر دلایلی که برای آموزش آواها در سنین پایینتر میتواند ذکر کرد، آمادگی و انعطاف اندامهای گفتار در تولید آواهای گوناگون در کودکی است اما در دوران بلوغ اندامهای گفتار دیگر کاملا شکل گرفتهاند و تولید آواهایی که تا پیش از آن زمان شنیده نشدهاند، اگر نگوییم غیرممکن، دستکم بسیار مشکل خواهد بود.
لینبرگ فرضیه خود را براساس مطالعه بیمارانی که بر اثر ضایعه مغزی به زبانپریشی مبتلا شده بودند، بنا نهاده بود. وی متوجه شد که بزرگسالانی که دچار زبان پریشی خفیف هستند، ممکن است بهبود کامل پیدا کنند اما اگر ضایعه مغزی شدید باشد، بخشی از توانایی زبانی فرد یا تمام آن از بین میرود.
این در حالی است که در کودکان حتی اگر تمام نیمکره چپ، که مراکز زبان در آن واقعاند برداشته شود، مراکز زبانی به نیم کره راست مغز منتقل میشوند. با گذشت زمان و پیشرفت علم، ایرادات زیادی به فرضیه دوره بحرانی وارد شد اما با وجود همه ایرادات، کسی تاکنون نتوانسته این فرضیه را به طور قطع رد کند یا کنار بگذارد. متخصصان آموزش زبان همچنان معتقدند که عامل سن یکی از عوامل موثر در فراگیری زبان محسوب میشود.
امروز بیشتر از دوره حساس زبانآموزی (و نه دوره بحرانی) نام برده میشود. این دوره به زمانی اطلاق میشود که کودک میتواند به آسانی،با سرعت و به طور کامل و حتی بدون آموزش زبان بیاموزد. به نظر میرسد که برای آموزش مهارتهای مختلف زبانی دورههای حساس متفاوتی وجود دارد.
در حقیقت در دوره نوجوانی دوران رشد فراگیری زبان دیگر سپری شده است. زبانآموزی که پس از بلوغ به آموختن زبان دوم روی میآورد، همواره با تداخل زبانی یا آمیختن ۲ زبان با همدیگر مواجه خواهد بود چرا که۲ زبان در شرایط نابرابر یادگیری قرار میگیرند. این تداخل زبانی بیشتر اوقات از جهت زبان اول به سمت زبان دوم خواهد بود و مشکلات زبانآموز ابتدا درتواناییهای روساختی یعنی آوایی، واژگانی، دستوری،سبکی و در موقعیتهای پیشرفتهتر در زمینه تواناییهای ژرفساختی یعنی شمزبانی و اندیشیدن زبانی در زبان دوم متجلی خواهد شد.
حال اگر تنها از منظر این فرضیه به وضعیت آموزش زبان خارجی در نظام رسمی آموزشوپرورش کشور نظر کنیم، متوجه میشویم که عامل سن در آموزش زبان در ایران نادیده گرفته شده است. درس زبان خارجی در دوره راهنمایی یعنی در آستانه بلوغ به برنامه درسی دانشآموزان معرفی میشود که با توجه به مطالب گفته شده، سنی بالاست به طوری که تواناییهای فراگیری زبان در این زمان رو به کاهش میرود.
اگر بپذیریم که زبان انگلیسی دیگر زبان خارجی نیست بلکه زبان میانجی یا زبان مشترک تمام جهانیان است، باید حق آموزش درست را هم برای تمام کودکان ایرانی قائل شویم.
سالهاست که در کشور انواع مدارس خصوصی، ملی، غیرانتفاعی و اخیرا غیردولتی آموزش زبان انگلیسی را از دوره ابتدایی در برنامه درسی خود قرار دادهاند. بدون در نظر گرفتن کیفیت آموزش زبان در این مدارس، که خود موضوع بحث جداگانهای است، آیا وقت آن نرسیده است که تمام کودکان ایرانی در شهرها و روستاها از آموزش برابر درس زبان انگلیسی در دوره ابتدایی برخودار شوند؟
با در نظر داشتن تمام مشکلات و موانع اجرایی که این کار خواهد داشت، متولیان آموزشوپرورش کشور با گنجاندن درس انگلیسی در برنامه رسمی دوره ابتدایی ثابت میکنند که هیچ کودکی ایرانی باهوشتر یا لایقتر یا برتر در فراگیری زبان نیست.
دانستن درست و کامل زبان انگلیسی نیرومندترین ابزاری است که میتوان به یاری آن به گنجینه ارزشمند علم و ادب و هنر جهانی دست یافت. در را به روی کودکان ایرانی نبندیم.
منبع: zabihjavanbakht.blogfa.com/post-169.aspx