خانه از پای بست ویران است , صاحبخانه مشغول بنقش ایوان است
نقل قول:
به نظر من كسي كه اعتقاداتش ثابت باشه خيلي كمتر دچار مشكلات روحي ميشه !! من خودم مشكلات روحي رواني رو بيشتر به بي ثباتي در انديشه هاي پايه اي فرد ربط ميدم .اما نميشه گفت كسي كه معنويات قوي داره دچار مشكلات روحي و رواني نميشه ! به نظر من چيزي كه جلوي مشكلات روحي رواني رو ميگيره اطلاعات بالاست نه معنويت بالا !! وقتي شخص حالات روحي خودش رو بشناسه و بدونه چي نياز داره انوقت دچار مشكل نميشه !
سلام.
معنويات چیزی نیست جز علم و دانش .
مثال :
سرچشمه ی صبر از امید هست و امید خودش دستاورد و محصولِ علم و دانش و اطلاعات هست .
انسان هر چی امیدش بیشتر میشه صبرش هم بیشتر میشه .
و امید هم با افزایش علم و دانش و اطلاعات بیشتر و بیشتر میشه
گوشه گیر بودن چیز بدی نیست اما باید دید علتش چی هست و چه نتیجه ای داره
نقل قول:
سلام دوستان کسی میدونه بهترین راه واسه رهایی از گوشه گیری و منزوی شدن ، تنهایی چیه؟ ممنون میشم کمکم کنین
سلام . بسیار از مخترعان و مبتکران و اندیشمندان و دانشمندان گوشه گیر بودند . شما باید ببینید چرا گوشه گیری رو دوست دارید و در اون چکار میکنید و دنبال چی میگردین . در ضمن گوشه گیری هم مثل هر چیز دیگه ای حد و اندازه ای باید داشته باشه . پس شد دو چیز : چرا گوشه گیر شدین و هدفتون چیه ؟ چه مدت در روز یا در هفته در انزوا هستین و آیا تاثیر منفی داشته بر شما یا تاثیر مثبت ؟ مثال : جوانی که در یک جامعه فاسد و خراب زندگی میکنه اما فاسد و خراب نیست و تمایلی هم به فساد نداره ,از جامعه اش منزوی میشه اما این انزوا به نفعش هست و از خراب شدنش جلوگیری میکنه تا اینکه راهی پیدا بشه و از اون جامعه ی فاسد بیرون بره
خطر رها کردنِ "خود" به حال خودش و کنترلش بر اعضای بدن انسان
دوستِ عزیز alisv
دانستنِ یک سری اطلاعات در مورد انسان خیلی به درد بخور هست .
1- یک قسمت از بدن انسان هست که اسمش "خود" هست .
البته اسمش اصلاً مهم نیست .
مهم کارش و خصوصیاتش هست .
این "خود" خیلی بیخوده !
فقط دوست داره لذت ببره .
فقط همین .
هر چیزی که یاد بگیره یا تجربه کنه و لذت داشته باشه براش , دیگه همش دوست داره اون کارها رو انجام بده .
این "خود" خیلی هم خطرناکه .
اصلاً شما براش مهم نیستی. نه شما نه سلامتیت نه آبروت نه آینده ات نه اعتبارت نه امنیتت و نه هیچ چیز دیگه .
فقط دوست داره لذت ببره .
بخور و بخواب , سیگار , قلیون , قرص روان گردان , مشروب , مواد مخدر , قرص آرام بخش , انواع سک س و خلاصه هر چیزی رو که امتحان کنه و ازش لذت ببره دیگه ول کنش نیست که نیست .
همین "خود" یا "نفس" ملیونها میلیون نفر رو تا مرز دیوانگی و روانی شدن یا خودکشی یا زندان و اعدام هم برده و نبست و نابودشون کرده
========================
چطوری میشه کنترلش کرد ؟
چند راه داره :
1- پیشگیری
یعنی چیزهائی که لذت داره اما میدونیم که لذتش بی ضرر نیست رو اصلاً امتحان نکنیم تا "خود" اون رو یاد نگیره وگرنه دیگه ولکنش نیست .
همه ی کسانی که اعتیاد رو ترک میکنند (الکل , مواد مخدر , قرص روان گردان ) و دوباره معتاد میشند , علتش همون لذتِ لعنتی هست که در مغزشون جا خشک کرده و نقش بسته و وسوسشون میکنه تا دوباره برند سراغش .
پس بهترین راه برایِ کنترل "خود" پیشگیری هست .
2- راه دوم برایِ کسانی هست که از مرحله ی پیشگیری گذشتند و امتحان کردند یک چیز لذت بخش ضرردار رو و حالا دیگه باید با وسوسه ی نقش بسته در مغزشون مبارزه کنند تا بتونند از انجام اون کار لذتبخشِ مُضر خودداری کنند .
اولین وسیله ی دفاعی گرفتنِ فرصتِ انجام اون لذت از "خود" هست .
مثال :
کسی که به عادتِ سری مبتلا شده و "خود" دائماً وسوسه اش میکنه که اون کار رو برایِ رسیدن به لذت انجام بده , با فرار از تنهائی , فرصتِ انجام ایم کار رو از خودش بگیره .
یعنی تنها نخوابه , هرگز در اتاقش رو قفل نکنه و همیشه باز باشه , تا وسوسه میاد به سراغش به پاهاش بگه بلند شید من رو ببرید جائی که فرصتِ این کار وجود نداشته باشه .
این جور تصمیمها و دستورها از عقل انسان سرچشمه میگیره .
اگر "عقل" قویتر از "خود" نباشه اونوقت محاله انسان بتونه در مقابل وسوسه های "خود" مقاومت کنه .
عقل قوی نمیشه جز با علم و دانش و اطلاعات تا انگیزه ی مبارزه با "خود" براش قوی بشه .
همه انسانها باید "خود" رو یک دشمن حساب کنند و تا میتونند باهاش لجبازی کنند و جلوش رو بگیرند تا نتونه کنترلِ بدن رو به دست بگیره و داغونش کنه .
راه دیگه برایِ مبارزه با "خود" " , رسیدن بهه اون لذت از راهِ صحیح هست .
مثال :
برایِ مبارزه با وسوسه ی خودارضائی , بره ازدواج کنه .
==========================
جالب اینه که بیشتر این وسوسه ها گذرا هست و اگر مدتِ کوتاهی باهاش مخالفت کنین از بین میره .
مثل وسوسه ی رسیدن به لذتِ جن سی که اگر طرف مشغول به کاری بشه اون وسوسه به اصطلاح از سرش میپره .
====================
خلاصه ی مطلب :
"خود" لذت رو دوست داره و دیگه هیچ ویز براش مهم نیست .
بهترین کار اینه که "خود" چشم و گوش بسته بمونه و هرگز لذتِ چیزهای لذتبخشِ خطرناک رو نچشه وگرنه دیگه ول کنش نیست .
اگر اون لذت ضرردار رو چشید , بعدش باید فرصتِ انجام اون کار لذتبخشِ خطرناک رو از "خود" بگیرید .
قوی کردن عقل با علم و دانش و اطلاعات در مورد عاقبِ خطرناکِ اون کار و ضررهاش باعث میشه بهتر با وسوسه های "خود" مبارزه کنیم و باهاش لجبازی کنیم .
رسیدن به اون لذت از راه درست (اگر امکان داشته باشه ) مثل ازدواج برای اجتناب از خودارضائی .
نکته ی مهم دیگه به وگود آوردنِ یک ترس هوشمندانه و عاقلانه از عاقبت انگام کارهای لذتبخشِ مُضر هست که انگیزه ی قوی ایجاد میکنه برایِ ترک کارهای لذتبخشی که خطرناک و مُضر و نابود کننده ی سلامتی و آینده و مال و اموال و آبرو و حیثیت هست .