نقل قول:
بنظرم مورد اول درست نیست. در مسیر زندگی فرق پیدا میکنه نه اینکه از ابتدا فرق کنه و بعضیها مهارت بیشتری داشته باشن. شاید اگر پدر اینشتن در کودکی بهش قطب نما نمیداد همون لوله کش میشد نه یک فیزیکدان.
حتی IQ هم اگر فقط ارثی باشه برای هر مهارتی مورد نیاز نیست.
ببینید یه سری موضوعات هستند که علم و فلسفه هنوز نتونستند فرمول و قانون دقیقی رو برای اون موضوع پیدا کنند ..
ممکنه خیلی از مهارت ها و استعداد های انسان خدادادی باشه و یا ژنتیکی و موروثی باشه ..
مثلا" یه کودکی که در خانواده موسیقی دان به دنیا میاد ممکنه مهارت و استعداد خیلی بیشتری در یادگیری موسیقی و هنر داشته باشه .نسبت به بقیه کودکان
در مورد ذاتی بودن و یا اکتسابی بودن ویژگی ها اخلاقی بحث های خیلی زیادی بین فلاسفه و روانشناسان صورت گرفته و دیدگاه ها متفاوته.. نظرتونو به مطلب زیر جلب میکنم :
در مورد ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري نظرهاي متفاوتي توسطگذشتگان ارائه شده است. بعضي صفات و تواناييهاي مديريت و رهبري را ذاتيدانسته و تقدير الهي ميدانند كه فردي را براي رهبري خلق ميكند و برخي براكتسابي بودن صفات رهبري تكيه دارند. ويژگيهايي مانند سلامت جسمي، شهامت،تحمل، صبر، تواضع، ايثار، عفو، شجاعت، هوش بالا، فرهي، قوت اراده، اعتمادبهنفس، مصمم بودن و امانتداري را عامل مديريت و رهبري در افراد ميدانند.با توجه بهاين كه بسياري از صفات مديريت و رهبري اكتسابي و بر اثر تجربهتكامل پيدا ميكنند و از طرف ديگر افرادي با هوش بالا نه تنها نتوانستهاند در ديگراننفوذ كنند، بلكه مشكل ارتباطي نيز داشتهاند و همچنين بسياري از افرادي كه درمديريت نيز نبودند چنين صفاتي داشتند، ميتوان گفت مديريت و رهبري صرفٹ ذاتينيست. اگر چه اعتقاد بهذاتي بودن ويژگيهاي مديريت از قطعيت افتاده است،معذالك هر كسي نميتواند بدون داشتن زمينهها، استعدادها و قابليتهايي بهرهبرييا مديريت بپردازد. داشتن استعداد يادگيري، شناخت و تطبيق با محيط ميتواندعاملي براي كسب موفقيت در مديريت بهحساب آيد.بهترين صفاتي كه در رهبران يا مديران غالبٹ وجود دارد، هوش، برونگرايي،اعتماد بهنفس و دلسوزي است. از اين صفات غير از عامل هوش، بقيهي صفات ازقابليت تعميم كمي برخوردارند.يكي از مشكلات اساسي آموزش مديريت در جوامع مختلف، بهويژه در جوامععقب نگه داشته شده، اين تفكر است كه مديريت امري فطري و ذاتي است. اصولا اينفكر كه مديريت امري ذاتي است و نياز بهآموزش ندارد، فكري نادرست و زيانباراست. درجهي زيانباري آن در مديريت آموزشي بيشتر از ساير مديريت هاست.