سلام
دادش 12 سال اختلاف واقعا زیاده و مشکل ساز ...برای پسر مشکلی ایجاد نمیکنه در صورتی که پسر 12 سال بزرگتر از دختر باشه . ولی غیر این واقعا مشکل سازه .
اگر این رابطه رو زودتر تموم نکنید حتما در اینده به مشکل جدی بر میخوری .
Printable View
سلام
دادش 12 سال اختلاف واقعا زیاده و مشکل ساز ...برای پسر مشکلی ایجاد نمیکنه در صورتی که پسر 12 سال بزرگتر از دختر باشه . ولی غیر این واقعا مشکل سازه .
اگر این رابطه رو زودتر تموم نکنید حتما در اینده به مشکل جدی بر میخوری .
نقل قول:
درود بر جوان جویای نام.
این شرایطی که شما گفتین حتی برای دوستی هم مشکل ساز هست چه برسه به زندگی مشترک زیر یک سقف.
مشکل از جایی شروع میشود که فکر میکنیم عشق فقط یک بار به وجود میاد و فقط یک نیمه گمشده در این جهان هست که با او به آرامش میرسیم !!
این مسئله هم ربطی به عقده ای نبودن و روشنفکر نبودن و... نداره، تابوهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی سرزمین ما زیاده و از نظر احساسی ضعیف هستیم.
به مرور سعی کن بُعد منطقی و بی تفاوتی نسبت به قله های خیالی خوشبختی رو در خودت تقویت کنی، میبینی که عشق از زندگیت رخت بر میبنده.
به جاش کسی رو میابی که فقط دوستش داری هم با منطق هم با احساس.
و ارزش این دوست داشتن هزار برابر از این عشق ها برتر است.
پست ها منتقل شد به تاپیک مربوطه. :n16:
وضع مالی خانواده دختر چگونه است؟نقل قول:
بنظرم از روی احساسات تصمیم گیری کردید! (در ابتدا) ببینید بهرحال 12 سال اصلا کم نیست!نقل قول:
تازه الانم که شرایط ازدواج ندارید و میمونه واسه 5سال بعد! یک خانم 37 ساله از خیلی لحاظ نمیتونه برای شروع زندگی مورد مناسبی باشه
حتی در ساده ترین مسئله و البته مهم از دید اقایون از لحاظ ظاهری خیلی زیاد کم میاره در مقابل همسرش (اینو الان ممکنه رد کنید و بگید نه دوست داشتن و اینا مهمتره ولی عملا اتفاق دیگه ای میفته!)
بحث بچه هم که خیلی مهم هست البته ممکن هست ولی شرایط سخت خواهد بود
تازه سن مادر و حوصله بچه داری و خیلی مسائل دیگه هم هست
ولی یک مسئله بسیار مهمتر
این بحث منت گذاشتن سر مسایل مالی بینهایت سنگینه
همین یک دلیل برای بهم خوردنه قطعی یک رابطه کافیه (به دید من)
حالا
بنظرم بهترین کار جدا شدن تدریجی هست
علاقه ای که تدریجا ایجاد شده یکباره از بین نمیره:n17: و آسیب بیشتر هست بهتره تدریجا از هم فاصله بگیرید چون واقعا بنظر تصمیم درست و منطقی هست:n16:
زیاد هستن دخترایی که سنشون از یه پسر بالاتره ولی لوس و گوگولی مونده و کاملا مناسب پسره هست :دی
به نظرم این مورد رو نمیشه از روی تاریخ شناسنامه تشخیص داد
البته به نظر من واسه زوجای جوون دیگه بیشتر از 4-5 سال زیاده تغریبا" + اینکه هر چی سن میره بالاتر حده اکثر اختلاف سنی هم میره بالاتر
دوستان خیلی ممنونم که دلسوزانه راهنمایی میکنید .
با اتفاقی که امروز افتاد چند قدم دیگه به تصمیمم برای تموم کردن رابطه نزدیک شدم .
امروز صبح متوجه شدم دیشب ایشون اتفاقی براشون می افته و بینیشون ضرب میبینه ، وقتی که صبح پیامش رو دیدم اول تو واتسآپ و بعد زنگ زدم تا جویای حالشون بشم ، اما باز چیزی که انتظار نداشتم رو شنیدم ، حرفایی مبنی بر بی مشئولیتی و رفتار کاملا بی تفاوتانه من نسبت به ایشون و ..............
حرفایی که هرچندشاید از روی عصبانیت باشه اما کاملا حقایقی بود که انگار از ته دلش بیرون میکشید و نثار من میکرد .
ظهر خودش هم متوجه رفتارش با من شد و برای عذرخواهی اومد ، رفتار کاملا سردی نشون دادم و برای کات کردن مقدمه چینی کردم که بازهم جروبحث و حرفای تکراری و ...... و برای سومین بار جملاتی منت بار بخاطر مسائل مالی و خرج کردن ایشون رو شنیدم
اما در آخر دوباره این مسئله رو پیش کشید که من تو این مدت با مردی رابطه نداشتم و قبول اینکه تو درکنارم باشی برام سخته و ...... زمان لازم دارم تا بتونم با این مسئله کنار بیام و ......
ولی دیگه این دفعه از حرفاش نه ناراحت شدم و نه به فکر فرو رفتم ، فقط گوش دادم و چیزی نگفتم
وضع اون هم بهتر از من نیست ، منتها پس اندازی در این چندسال جمع کردن .نقل قول:
نقل قول:
درباره تدریجی جدا شدن میشه بیشتر توضیح بدین ؟
من الان حدود 80% تصمیم به اتمام رابطه گرفتم ولی واقعا تصمیم گیری برام خیلی مشکله ، شاید اگه خودم تو این وضعیت نبودم و نفر دیگه ای رو میدیدم با این اوضاع ، خیلی راهنمایی های موثری میکردم اما شرایطم هم از نظر روحی و هم فشاری که روم هست از طرف دوستام ، خانوادم ، خانوادش و ...... واقعا قدرت تصمیم گیریمو مخطل کرده .
چیزی که هیچ اطلاعی و نظری دربارش ندارم و همین جدا شدن بطور تدریجی هست .
اصلا به هیچ وجه ، با اینکه خیلی از دستش دلخورم ، دوست ندارم حتی یه قطر اشک از چشمش بیاد .
دلم نمیخواد ضربه ای بهش بخوره و ناراحت شه ، نمیخوام من بدترین خاطره زندگیش بشم و نگاهش به مردا عوض شه :n35:
نقل قول:
سلام دوستان
لطفا مدیران پاک نکنند اگه جای تایپیک اشتباه هست منتقل کنند ، ممنون .
دوستان می خواستم درباره مشکلاتی که ممکنه برای یک زوجی که تصمیم به ازدواج گرفتند با شرایطی که میگم ، پیش بیاد رو بدونم .
چند وقته پیش با دختری در دانشگاه آشنا شدم که نزدیک 12 سال از خودم بزرگتر بود ، در ابتدا هیچ علاقه ای نسبت به هم نداشتیم ، چون درس من خیلی خوب بود و این خانوم هم ضعف درسی داشت تصمیم گرفتیم باهم در دانشگاه روزای 5شنبه و جمعه تمرین کنیم ، کم کم از طرف خانوم پیام های احساسی دریافت کردم و چندبار هم قرار غیردرسی برای گردش و سینما و پارک ..... گذاشتیم . این ابراز علاقه خانوم باعث شد من هم کم کم به اون علاقمندشم .
اولین بار بصورت مستقیم از علاقه خودم بهش گفتم ، اول یکم مخالفت کرد و سنش رو دلیل آورد ولی قبول کرد و اون هم باهام راه اومد .
همون اول هم شرایط خودم رو براش توضیح دادم و گفت که اصلا مهم نیست و تنها چیزی که براش مهمه صداقت و رفتارخوب من بوده . بهش گفتم من تازه 22 سالم شده ، سربازی نرفتم ، مدرک تحصیلیم رو 2 سال دیگه میگیرم و شغل ثابتی ندارم . همه اینا رو قبول کرد . بهش گفتم کم کم 5 سال وقت لازم دارم تا تازه برسم به اول مسیر
چون از قبل میدونست وضع مالی خوبی هم ندارم ، وقتی بیرون میرفتیم تمام خرج ها به عهده خودش بود ، چندبار خواستم من حساب کنم اما قبول نکرد و بیکاری موقتم رو پیش کشید و گفت فعلا دستت تنگه و .....
بعداز 6 ماه ، کم کم مشکلاتی باهم پیدا کردیم ، هردومون خیلی حساس شدیم ، گاهی اوقات ایشون گاهی اوقات من ، سر مسائل کوچیک باهم بحث میکنیم و خیلی زود از دست هم ناراحت میشیم .
وقتی خودمون هم متوجه این وضیعت شدیم قرار شد بریم پیش مشاور .
مشاور راهنمایی زیادی نکرد بجز اینکه تذکر داد من فعلا مرد زندگی نیستم و باید این زمان 5-6 ساله طی بشه و ..... همینطور فرصت مناسبی برای آینده و بارداری خانوم نیست و با بالا رفتن سن .......
کلا چیزهایی که قبلا هم میدونستیم .
حدود یک هفته هست که تا الان 2 بار جملاتی منت بار بخاطر مسائل مالی و خرج کردن ایشون شنیدم .
همینطور چندین بار حرفای ناراحت کننده ای که درباره سربازی نرفتن من و رفتار بچگانه و شل بودنم .
با اینکه خیلی دوستش دارم اما با اوضاع این اواخر خیلی خیلی دارم اذیت میشم ، حتی یک ساعت بدون جروبحث نیمتونیم پیش هم بشینیم .
خانوادهامون هم درجریان هستند اما صحبتش برای اونا فعلا درحد آشنایی هست و نه جدی تر ، اونا هم یکم مخالفت نشون دادن .
من پسر دختر ندیده ای نیستم و تا الان اطرافم کسایی بودن که شرایط خیلی بهتر داشتن و بهم ابراز علاقه کردند اما من نسبت به اونا هیچ حسی نداشتم ، ولی اینبار مشکل اینه که من هم دوستش دارم و از همین بیشتر اذیت میشم .
ایشون هم تا الان با مردی رابطه نداشته و کلا در خانواده بزرگ شده ، 8 تا برادر و 3 تا خواهر هستند ، بگفته های خودشون و تا جایی که متوجه شدم همیشه باهم بودن حتی شرکتی هم که کار میکنه خانوادگی ادارش میکنند .
در پایان هربار بحث کردنمون این بی ارتباطیش با مردی غیراز خانوادش رو دلیل میاره .
با اینکه خیلی دوستش دارم و نمیخواستم از دستش بدم اما دیگه واقعا مجبورم رابطمون رو تموم کنم ، قصد داشتم تو همین روزا اینکارو بکنم اما بخاطر امتحاناتی که هردو داریم خواستم بذارم بعد از امتحانات
اما قبل ازین خواستم با شما مشورت کنم ، میدونم من الان تو شرایطی هستم که نمیتونم درست تصمیم بگیرم ، از یه طرف علاقم و از یه طرف شرایط
کسی که از بیرون به این مسئله نگاه میکنه بهتر میتونه راهنمایی کنه
دوستان توضیح بیشتر جهت راهنمایی بهتر لازم بود بگین تا بنویسم .
ممنونم
بنظرم اینکه یه تعهدی رو به اشتباه قبول کردی یه قضیس ولی اون طرف قضیه رو هم ببین که طرف یکسال وقتو هزینشو صرف یکی بکنه که چی شده ؟ یکی تصمیم اشتباه گرفته
اگر هم فکر میکنی تصمیم اشتباهی نگرفتی یا واقعا نمیدونی ایراد از کجاست بهترین راه اینه کاملا منطقی هر تصمیم و فکری که راجع به اون داری محکم و قاطع بهش بگی تا از طرف تو کاملا مطمئن بشه که واقعا رابطتون در چه حده . بعد میتونی توقع یه جواب قطعی رو هم ازش داشته باشی
اینکه میگه شلی احتمالا به خاطر اینه نمیتونی محکم حرفتو بزنی و مسئولیتشو قبول کنی
اینجا یه مسئولیتتی گردنته پس قطعا نمیتونی ادای آدمای پرت رو در بیاری که من اصلا نفهمیدم چی شد رفت و تنهام گذاشت و آه و اوه . همینجا تصمیم قطعیتو بگیر. اگه الان هم میبینی اشتباه کردی برو صاف بهش بگو و رابطه رو تموم کن فکرم نکن بهش
به نظرم شما بهترین کمک به خودتون ایشون این هست ، که رابطه را تمام کنید چون از اولش هم اشتباه بوده.
زمان بگذره خیلی از این موارد برای شما قابل هضم خواهد شد.
من حتی دختر اگر هم سن شما هم بود، میگفتم بروید و حداقل 5 سال دیگر برگردید و اگر دیدید شما و دختر روی مواضع قبلی ایستادید و تصمیم تون عوض نشده، تازه یک فکری بکنید..
با وضعیت فعلی جامعه حتی 30 سالگی هم برای ازدواج (در مورد پسر) زود است..
پدر من 22 سالگی ازدواج کرده اما کارمند یک شرکت دولتی بوده.اما الان یک فرد 22 ساله، چه کاری از دستش بر میاد؟ شرایط جامعه اصلا خوب نیست.... هیچ چیزش.
ببینید بخواید نخواید هرجدایی با مقادیری مصائب همراهه!نقل قول:
البته برای هردونفر
نمیشه که یک رابطه تموم بشه ولی انتظار داشته باشید هیچ ناراحتی پیش نیاد:n37:
جدا شدن تدریجی اینه که با رفتارهاتون رفته رفته از هم دور بشید اینجوری نباشه یک روز بگید بای اونم بگه بای و تمام!
چون این جدایی پایدار نیست و خیلی زود یکی از طرفین با اشک و آه و ابراز دلتنگی برمیگرده اونیکی هم از سر دلسوزی و دلتنگی و...دوباره روز از نو روزی از نو
به اینی که گفتم شک نکنید!
ولی اگر به مرور سرد بشید کم محلی بی توجهی و...رفته رفته جدایی اسونتر خواهد شد:n39:
راحت بگم کشش بدید!