حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟
وقتی خانم ها با من صحبت میکنند معمولا اظهار میدارند که رفتار آقایان آنها را تا حدی گیج میکند و به درستی نمی توانند تشخیص دهند که مردها از آنها چه انتظاراتی دارند. آنها از اینکه نمی توانند مردها را راضی نگه دارند اندکی ناراحت هستند. البته امروزه کمتر اتفاق میافتد که خانمی به رضایت و یا عدم رضایت مردها اهمیت دهد، چرا که خانم ها تصور میکنند که با در اختیار گذاشتن مسائل عاطفی تمام مشکلات به راحتی قابل حل شدن میباشد. تا زمانی که یک چنین دیدی نسبت به زندگی داشته باشید همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت، اما...
بدون توجه به اینکه چنین نقطه نظری درست است و یا اشتباه باید توجه داشته باشیم که مردهای امروزی، با تلاش هر چه بیشتر در پی یافتن جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند. خانم هایی را داریم که به عضویت ارتش و پایگاه های فضایی در آمده اند و به خوبی از انجام وظایفی که بر گردن آنها نهاده میشود بر میآیند. آنها در سایر مشاغل صنعتی دیگر هم در حال پیشرفت و ترقی میباشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ویران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته میبینند.
اگر یک خانم این مقاله را بخواند شاید با خود بگوید که خوب این مشکل مردهاست و خودشان هم باید به فکر پیدا کردن راه حلی برای آن باشند. بله درست است اما نباید انتظار داشت که به یک باره معجزه روی دهد و همه چیز مطابق میل آنها شود. تاریخ برای سالیان دراز جایگاه و عملکرد مردها را در جامعه معین کرده و شما به راحتی نمیتوانید در عرض چند سال آنرا تغییر دهید. شاید کمتر افرادی بتوانند در مقابل پیشرفت ها و موفقیت های خانم قد علم کنند اما یک چنین وضعیتی به طور قطع با خود مشکلاتی را نیز به همراه میآورد. یکی از مشکلات همانطور که قبلا نیز به آن اشاره داشتم این است که مرد قرن بیستم چه انتظاراتی دارد.
آقایان کم کم متوجه میشوند که جایگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نیست. دیگر هیچ رد پایی از زمانیکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم باید در خانه مینشستند و فرزندان خود را بزرگ میکردند، نمانده است. شاید چنین تغییر شگرفی مستلزم سپری شدن مدت زمان بسیار زیادی باشد اما همانطور که مشاهده میکنید این امر در جوامع غربی با روند چشم گیری در حال پیشروی است. این روزها مردها میدانند که اگر بخواهند برای خود همسری پیدا کنند باید سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ های بیشتری در جلو پایشان میاندازند.
خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟
اول از همه مردها به دنبال کسی هستند که تشنه عشق و محبت باشد. شاید این حرف بسیاری از خانم ها را غافلگیر کند اما مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگیرند و خودشان نیز کسی را دوست بدارند. مشکل اینجاست که خانم ها برخورد بی احساس و سردی با آنها دارند. پیدا کردن خانمی که قابل دوست داشتن باشد کمی مشکل است و مردها از اینکه بفهمند دختر رویاهایشان را پیدا کرده اند خوشحال میشوند.
مردها دنبال خانمی میگردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور میکنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم میباشد. مردها لزوما به دنبال خانم های زیبا نمیگردند ، بلکه آنها میخواهند کسی را داشته باشد که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند (البته این کار را نباید بیش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدی که قیافه خوبی داشته باشد لذت میبرند و من فکر نمی کنم که مردی چیزی جز این به شما بگوید.
مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخی از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث میشود که مردها محتاط تر عمل کنند. آقایون به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی میگردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.
مردها میخواهند برای خود تشکیل زندگی خانوادگی دهند و به دنبال شریکی هستند که بتواند با او در خانه زندگی کند. خانم هایی که در محیط های اجتماعی فعالیت میکنند نیز گرینه مناسبی برای انتخاب هستند چرا که آقایون تصور میکنند خیلی بهتر میتوانند با این گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پایدار تر خواهد بود.
مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان میگردند زیرا چنین خصوصیاتی باعث میشود که یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا کنند.
مردها به دنبال خانم های خوش مشرب هستند. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل میشوند. آیا تا به حال دختر هایی را دیده اید که دارای خلق و خوی پسرانه هستند؟ مردها میخواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتیاج به محبت دارند به همین دلیل همیشه به دنبال فرد خوش طبعی هستند که بتوانند در کنار او به آرامشی که آرزوی آن را دارند دست پیدا کنند.
مردها به دنبال زن هایی هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هایی نیست که دائما به دنبال مد میروند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در میآورند. بعضی از خانم ها هستند که در زمان عصبانیت هر چه که دلشان میخواهد بار طرف مقابل میکنند که این کار به هیچ وجه به مزاج آقایان سازگار نیست. مردها نمی خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان بی شرمانه و توهین آمیز باشد.
مردها کسی را میخواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکی از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی شان دخالت کنند. آقایان به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه میکنند زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این گذشته تا آنجا که میتواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که دلسردی پیش میآورد.
مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد میکنند خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را میپسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند. شاید خلق و خوی آتشین شما را در همان روزهای اولیه اندکی جذاب باشد اما در روز 500 به هیچ وجه به شما افتخار و قدرت نخواهد بخشید.
معمولا آقایان در مورد مسائل عاطفی و روابط زناشویی اندکی خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنید که حقیقت دارد. مردها میدانند که از همسر خود چه میخواهند و به همین دلیل توجه خود را بر روی آن معطوف میکنند. شما به هیچ وجه آن همه شور و اشتیاقی که به مردها نسبت میدهند را نمیتوانید در دنیای واقعی در وجودشان پیدا کنید. مردها در جهان واقعی بسیار محافظه کار هستند.
مردها به دنبال همسری میگردند که به آنها متعهد باشد. مردها نامزدی را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتی هایشان را با او در میان بگذارند. تعهد مثل یک خیابان یکطرفه نیست و باید از جانب هر دو طرف رعایت شود. چنین نیازی برای همیشه در وجود تمام مردها باقی خواهد ماند.
مردها دوست ندارند که تنها زندگی کنند.
در حالیکه خانم ها در نقشهای اجتماعی خود بسیار موفق هستند خوب است که هیچ گاه از یاد نبریم که جایگاه اصلی آنها به خانه و خانواده شان تعلق دارد.
مردمان/منبع
چگونه در لحظات تردید و دودلی خودمان را برای فرصتهای نو آماده کنیم؟
ترجمه توسط : افسانه کاظمی
از آن جا که نمیدانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد باید چشمانمان را باز نگه داریم و مترصد استفاده از فرصتهای نوین پیش رویمان باشیم و همچنین به ایجاد فرصت بپردازیم و این به معنای تمرکز بر خود و تلاش مضاعف برای پیشرفت و گسترش فعالیتهاست. در ادامه چند پیشنهاد برای تسهیل این امر در اختیارتان گذاشته میشود:
۱- تهیهٔ فهرستی حرفه ای شناخت خود اولین قدم در راه پیشرفت است. بدون شناخت کافی از نقاط قوت و ضعف خودمان قادر به پیشرفت نخواهیم بود. پس زمانش رسیده است نگاهی دقیق به جایگاه و شخصیت حرفه ایمان بیندازیم. لیستی از مهارتها و استعدادهایمان ایجاد کنیم و مشخص کنیم هر یک از موفقیتها و دستاوردهایمان را با کدام یک از آنها بدست آوردهایم. لیستی از صلاحیتها و کارایی ها و فایده های هر یک تهیه کن. به عنوان مثال اگر یکی از مهارتهایت این است که نویسندهٔ خوبی هستی یکی از فوایدش این است که میتوانی با سوءتفاهم کمتری ارتباط برقرار کنی که از دو جنبه میتوان آن را بررسی کرد:
۱ – این لیست کمک میکند بتوانی خودت را به کارفرمایان احتمالی، شرکا و یا سرمایه گذاران معرفی کنی
۲- یاد بگیری چطور بتوانی به بهترین نحو از فرصتهای کشف نشدهای اطرافت برای تغییر شرایطت استفاده کنی.
۲- تمرکز بر ایجاد و گسترش روابط شبکه سازی همیشه در هر رشته و با هر هدفی اهمیت دارد. زمان آن رسیده است که علاوه بر گسترش روابطت آن را عمیقتر کنی. با افرادی که دور و برت هستند مکالماتی ترتیب بده. بخشی از دانش تخصصی خود را با آنها در میان بگذار، یا از آنها دربارهٔ تخصصشان بپرس. بگذار اطرافیان تو را بشناسند و تو هم با آنها بیشتر آشنا شوی.
۳- پیشرفت و ترقی سعی کن با یادگیری مهارتهای جدید و بهبود مهارتهای پیشین برای خودت و دیگران مفیدتر باشی. ببین در چه زمینههایی میتوانی تخصص پیدا کنی و دانشت را قویتر کنی. حتی اگر این مهارتها در راستای شغل کنونی تو نیست میتوانی با بسط آنها انعطاف بیشتری در کارت پیدا میکنی و در نتیجه محدودیتهای کمتری خواهی داشت و چشم اندازهای گسترده تری در مقابلت ایجاد خواهی کرد.
۴- پرسش امروزه اطلاعات هر فرد سرمایهٔ او محسوب میشود و پرسش حتی وقتی به نظر سخت و دردناک میرسد بهترین راه برای افزایش آگاهی و اطلاعات ماست. پرسش قدرتمندترین وسیله در ایجاد و گسترش روابط بین افراد است. افراد دوست دارند دربارهٔ خودشان صحبت کنند و طرح سؤال از آنها این فرصت را در اختیارشان میگذارد.
۵- تهیهٔ توضیح آسانسوری توضیح آسانسوری یک سخنرانی ۲-۳ دقیقه ای برای یک خریدار یا سرمایه گذار است که باید کل محصولات، پیشنهادات و یا پروژه ای که در ذهن داری را در بر میگیرد. این نام گذاری بر این اساس است که فرض کنید با شخصی در یک آسانسور هستی و باید در چند دقیقه قبل از آن که شخص به طبقهٔ مورد نظرش برسد همهٔ توضیحاتت را به او بدهی. مثلاً برای بازاریابی یک محصول باید بتوانی در چند دقیقهٔ کوتاه توضیح بدهی چه کسی هستی، کارت چیست و ویژگیهای برتر محصول و یا خدماتت چیست!! همین الآن توضیح آسانسوری خود را تهیه کرده و خودت را برای ارائهٔ آن آماده کن. باید بتوانی در چند لحظه خودت را به بهترین وجه به افراد معرفی کنی نه اینکه در زمان سرنوشت سازت به دنبال کلمهها و جملات باشی و لاجرم فرصت را از دست بدهی.
۶- خلاقیت وقتی تصویر خوشایندی از خودت در نظر داشته باشی میتوانی زمانهایی که انتظارش را نداری مثمر ثمر واقع شوی. شرایط بد اقتصادی فرصتی مناسب برای نوآوری است. در این موقعیتها نیازهای خاصی در اجتماع بروز میکند که باید رفع شود و این در حالی ست که بسیاری از نیازهای قبلی فروکش میکنند و شرکتها ناگهان خودشان را در بن بست میبینند. این مشکلات را کشف کن و به دنبال راه حلهای نو و بهینه برای آنها باش. هیچ کس نمیتواند با اطمینان پیش بینی کند که چه مشکلاتی در آینده پیش خواهد آمد. اما حداقل آنست که میدانیم تغییراتی ایجاد خواهد شد. وقتی آماده باشیم میتوانیم در بدترین حالت بقای خودمان را تضمین کنیم. آماده باش مهم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد.
منبع :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۱۰ آزمایش روانشناسی مشهور که تحولی در شناخت انسان از رفتارها و علایقشان ایجاد کردند
در قرن گذشته، آزمایشهای روانشناسی کلاسیک و مشهوری انجام شدهاند که حقایقی عجیبی در مورد طبیعت ما را افشا کردهاند.
در این پست نگاهی داریم به ۱۰ تا از آنها:
۱- همه ما ظرفیت انجام رفتارهای شیطانی را داریم:
آزمایش استنفورد را بسیاری مشهورترین آزمایش روانشناسی تاریخ میدانند. این آزمایش در سال ۱۹۷۱ انجام شد و نشان داد که چگونه شرایط اجتماعی میتوانند رفتار انسان را تحت تأثیر قرار بدهند.
در این آزمایش پژوهشگران به رهبری «فیلیپ زیمباردو»، یک زندان جعلی در طبقه پایین ساختمان روانشناسی استنفورد ایجاد کردند، سپس ۲۴ دانشجو را که هیچ کدام سابقه جنایی یا اختلال روانپزشکی نداشتند، انتخاب کردند، آنها را دو دوسته کردند، گروهی را زندانی کردند و گروهی را مأمور زندانبان.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سپس پژوهشگران با دوربینهای مخفی رفتار زندانیها که ۲۴ ساعته حبس بودند و نیز رفتار زندانبانها را که در شیفتهای ۸ ساعته کار میکردند، مطالعه کردند.
این آزمایش قرار بود، دو هفته ادامه پیدا کند، اما تنها بعد از شش روز متوقف شد، دلیلش هم رفتار خشن و سوء استفادههای زندانبانها از زندانیها بود، آنها حتی در بعضی از موارد زندانیها را شکنجه روانشناسی میکردند، به همین خاطر پژوهشگران که استرس روحی شدید و اضطراب زندانیها را مشاهده کرده بودند، مجبور به قطع آزمایش شدند.
زندانبانها خشم خود را سر زندانیها خالی میکردند، آنها را برهنه میکردند، کیفهایی روی سر آنها قرار میدادند، حتی آنها را وادار میکردند که فعالیتهای جنسی تحقیرکننده انجام بدهند.
۲- ما به چیزهایی که درست جلوی چشممان هم هستند، توجه نمیکنیم!
در سال ۱۹۹۸، پژوهشگران دانشگاه هاروارد و کنت آزمایش جالبی انجام دادند. آنها از یک هنرپیشه خواستند که به یک پردیس دانشجویی برود و از رهگذران، نشانیای را بپرسد. در همین حین، دو مرد که دربی چوبی را حمل میکردند، باید چند ثانیه از بین رهگذر و هنرپیشه، عبور میکردند، طوری که در به طور کامل، امکام دید مستقیم آن دو را از بین ببرد و بین آنها سد ایجاد کند. همزمان، هنرپیشه اول، با هنرپشه دومی که قد و اندام، آرایش مو و حتی صدای متفاوتی داشت، عوض میشد، جالب بود که نیمی از موارد، رهگذران متوجه تعویض هنرپشه نمیشدند.
به این پدیده اصطلاحا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفته میشود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
3- به تأخیر انداختن لذات، برای ما دشوار است.
در دهه ۱۹۶۰ پژوهشگران آزمایش مشهور دریگری انجام دادند که هدف از آن سنجش میزان مقاومت کودکان پیشدبستانی در برابر لذات آنی بود. از روی همین آزمایش آنها نکات ارزشمندی در مورد قدرت اراده و انضباط شخصی دریافتند.
در این آزمایش به کودکان ۴ ساله در اتاقی که در آن روی میزی ظرف شیرینی قرار داده شده بود، گفته شد که اگر ۱۵ دقیقه تا بیاورند و شیرینی نخورند، وقتی پژوهشگر برگردد، به جای یک شیرینی، دو عدد دریافت خواهند کرد.
بیشتر بچهها، نخست گفتند که صبر خواهند کرد، اما بیشتر آنها طاقت نیاورند و قبل از بازگشت پژوهشگر، شیرینی خوردند.
آنهایی که هم تاب آورده بودند، غالبا از تکنیکهای اجتناب استفاده کرده بودند، مثلا رویشان را به سوی دیگری گرفته بودند یا چشمانشان را با دست پوشانیده بودند.
بعدها مشخص شد که آنهایی که طاقت آورده بودند، احتمال چاقی، اعتیاد یا مشکلات رفتاری کمنری در زمان نوجوانی داشتند و در باقی عمر موفقتر بودند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
4- آزمایش میلگرم: تجربه تکانههای اخلاقی ناسازگار:
---------------------------------------------------------------------
۵- دستیابی به قدرت، حتی به صورت محدود، باعث میشود خودمان را گم کنیم!
چرا وقتی بعضی از افراد به قدرت میرسند، رفتار ناپسندی با زیردستان خود پیدا میکنند و به آنها بیاحترامی میکنند.
در سال ۲۰۰۳ پژوهشی انجام شد، در این پژوهش، دانشآموزان به گروههای ۳ نفری تقسیم شدند، در هر گروه، ۲ نفر میبایست یک مقاله تحقیقی با کمک هم مینوشتند و نفر سوم باید مقاله را ارزیابی میکرد، بر اساس همین ارزیابی به دو نویسنده دیگر، حقالتحریر داده میشد.
در حین آزمایش برای هر گروه، در ظرفی پنج کلوچه آوردند، مشخص شد که غالبا ارزیاب گروه است که کلوچه چهارم را با دهان باز میخورد!
به صورت کلی اعطای قدرت به افراد در آزمایشهای روانشناسی باعث میشود که آنها رفتار توأم با خطر بیشتری در پیش بگیرند، در مذاکرات، پیشنهاد اول را آنها بدهند، به دیگران تحکم کنند و به صورت فیزیکی دیگران را لمس کنند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
6- ما دوست داریم که در جامعه به گروههایی بپیوندیم، به آن گروه وفادار بمانیم با گروههای دیگر کشمکش داشته باشیم.
چرا گروههای متعارض در جامعه شکل میگیرد، در دهه ۱۹۵۰ آزمایش جالبی در این مورد انجام شد.
رهبر پژوهش -مظفر شریف- در یک اردوی تابستانی، دو گروه ۱۱ نفری از پسربچههای ۱۱ ساله درست کرد. اسم یک گروه را عقابها گذاشت و اسم گروه دیگر را مارهای زنگی.
دو گروه جدا از هم، در اردو تفریح میکردند و اعضای هر گروه با هم صمیمی شدند. در این حین هم اطلاعی از گروه دیگر نداشتند.
وقتی دو گروه به هم پیوستند و در بازیهایی به صورت مشترک شرکت کردند، تعارض بین دو گروه آشکار شد، طوری که حتی از خوردن غذا با هم نیز اجتناب میکردند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در مرحله بعدی آزمایش، «شریف» سعی کرد، این دوپارگی را تقلیل دهد، نخست خواست آنها را با انجام تفریحات مشترک به هم نزدیک کند، اما موفق نشد. بعدا با مکلف کردن آنها برای حل مشترک بعضی از مسائل، دوپارگی بین دو گروه رنگ باخت.
۷- بهانه شادیمان، میتواند تنها «یک» چیز باشد: عشق!
چه چیزی باعث احساس خوشبختی طولانیمدت و رضایتمندی در زندگی میشود؟ عشق!
برای این کار یک تحقیق جالب به مدت ۷۵ سال در هاوارد برگزار شد و زندگی ۲۶۸ دانشجوی مرد، در این مدت طولانی مورد بررسی قرار گرفت. تحقیق در کلاسهای درس در سالهای ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۰ شروع شد و تا زمانی که سوژههای آزمایش ۹۰ ساله شده بودند، همچنان ادامه داشت.
روانشناسی به نام جورج ویلانت، رهبری این آزمایش را برعهده داشت، او میگوید که خوشبختی دو محور دارد: یکی از آنها عشق است و دیگری پیدا کردن راهی برای تطابق به زندگی، طوری که «عشق» از دستمان نرود.
یک مورد جالب شخصی بود که گمان میرفت، کمترین میزان پایداری در زندگی آیندهاش را داشته باشد، چرا که دست به خودکشی زده بود، اما همین شخص در انتهای زندگی خود، یکی از خوشبختترین بود، چرا که همه زندگیاش در جستجوی عشق بود!
۸- احساس درونی عزت نفس و موقیعیت اجتماعی خوب، میتواند منجر به طول عمر بیشتر شود!
با تحقیق که در مورد نامزدها و برندگان جایزه اسکار شده است، مشخص شده است که آنهایی برنده جایزه شدهاند، به طور متوسط ۴ سال بیشتر از آنهایی که نامزد شدهاند، اما برنده نشدهاند، عمر میکنند!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
9- ما به طور پپوسته، تلاش میکنیم وانمود کنیم که تجاربی که داشتهایم و کارهایمان، از منطقی تبعیت میکنند
در سال ۱۹۵۹، روانشناسی به نام لئون فستینگر، آزمایش جالبی انجام داد. او از سوژههای آزمایش خواست که یک ساعتی به کارهای بیهوده مشغول شوند، مثلا کشیدن میخ!
در انتهای آزمایش سوژههای آزمایش دو دسته شدند، به یک دسته یک دلار و به دسته دیگر ۲۰ دلار داده شد تا بک ناظر بگویند که کارهایی که انجام دادهاند، برایشان مفرح بوده است.
اما جالب این بود که دستهای که تنها یک دلار گرفته بودند، فعالیتشان را لذتبخشتر از دسته دیگر توصیف کردند. دلیلش هم این بود که این دسته نیاز داشتند با دروغ گفتن، یک ساعت زمانی را که با کاری احمقانه، تلف کرده بودند، به نوعی توجیه کنند و وانمود کنند که کارشان منطقی داشته است.
به عبارت دیگر، ما دوست داریم برای منطقی به نظر رسیدن کارهایمان، به خودمان دروغ بگوییم.
۱۰- ما ناخودآگاهانه، بر اساس یک سری کلیشه و پیشفرضها در مورد بقیه قضاوت میکنیم
ممکن است ندانیم و یا نخواهیم اعتراف کنیم، اما ما زمانی که در مورد یک کلاس اجتماعی، حرفه، نژاد، جنسیت یا قومیت حرف میزنیم، ناخودآگاه صفاتی را برای همه اعضای آن گروه، تصور میکنیم. و اگر خودمان هم متعلق به یکی از این گروهها باشیم، کلیشههایی را به خودمان تعمیم میدهیم.
بر این اساس جان بار -روانپزشک مقیم نیویورک- آزمایشی انجام داد و در آن گروهی از افراد را در معرض لغات و اصطلاحاتی قرار داد که بیشتر افراد در ذهن آنها را به عنوان خصوصیات افراد سالخورده میشناسند: مثلا انعطافناپذیر، خودخواه، سفید، محتاج کمک.
ثابت شد که شنیدن این کلمات و درگیر شدن ذهنی افراد با آنها، باعث میشود که آنها ناخودآگاه آنها کند شوند و حتی شتاب گام برداشتن آنها کم شود!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تفاوت گریه در زنان و مردان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گریه در مردان با زنان تفاوت بسیاری دارد که در زیر به برخی از انان اشاره میکنیم:
1- زنان ۴ تا ۵ برابر بیشتر از مردان گریه میکنند.۵.۴ بار در ماه.
2- دختران و پسران تا قبل از بلوغ به یک میزان گریه میکنند، چراکه ترشح هورمون پرولاکتین که باعث تحریک تولید اشک میشود به یک میزان در هر دو جنس تولید میشود.
3- پس از بلوغ میزان ترشح پرولاکتین که در تولید و تناوب گریه موثر است در زنان ۶۰ درصد بیشتر از مردان میشود.
4- غدد اشکی مردان از لحاظ ساختاری متفاوت و کوچکتر از غدد اشکی زنان میباشد. شاید یکی از دلایل بیشتر گریه کردن زنان نیزهمین مسئله باشد. مردان و زنان نمیتوانند یکدیگر را بخاطر چگونه گریه کردنشان مورد سرزنش قرار دهند.
5- یکی دیگر از علل بیشتر گریه کردن زنان باورهای فرهنگی میباشند، که اجتماع گریه کردن زنان را بیشتر مورد پذیرش قرار میدهد.
6- مردان آرام، بدون صدا و با اندکی اشک گریه میکنند. بطوری که معمولا کاسه چشمان آنها از اشک پر میشود، اما بندرت اشک به گونه ها سرازیر میگردد.
7- اما زنان معمولا پر سرو صدا و با اشک های فراوان گریه میکنند.
8- مردان اغلب در نتیجه احساسات مثبت و زنان پس از درگیری و مشاجره با دیگران و یا در نتیجه احساس بی کفایتی گریه میکنند.
همچنان علت و فرآیند اشک های احساسی مبهم و رازآلود باقی مانده است. کماکان پرسشهای بدون پاسخ مانده ی بسیاری وجود دارند نظیر: چنانچه گریه کردن به منظور کاهش استرس طراحی گردیده پس فلسفه اشک شوق و شادی چیست؟ و یا اگر گریه یک وسیله ارتباطی با دیگر همنوعان است پس چرا انسانها در خلوت وتنهایی خود نیز گریه میکنند؟
منبع:ladieez.com
گوشزدهایی برای کاهش یا حذف فشارهای عصبی
1 – هرشب زود به بستر برو و به موقع هم از خواب برخیز. اما چند دقیقه در بستر بنشین تا سیستم عصبی و ماهیچه ها آماده کارکرد طبیعی خود شوند، آنگاه کارهای روزانه را بدون اضطراب و شتاب آغاز کن!
2 – همه کارها چنان که ما می خواهیم و یا ما پیش بینی می کنیم ، پیش نمی روند. پس همیشه هرکجا که می خواهی بروی ، زودتر از موقع حرکت کن و برای خودت وقت اضافی درنظر بگیر.
3 – بی جهت غصه نخور. شاد باش و هر از گاه کمی بخند.
4 – توجه داشته باش که بعضی وقت ها، کم هم زیاد است. مثلاً اگر برای انجام دادن کاری یک ساعت وقت ، کافی باشد ، اگر دو ساعت در نظر بگیری خیلی زیاد است ! برخی از چیزهای تلف شده برگشت ناپذیر است.
5 – همیشه به اندازه پولی که در جیب داری خرج کن. نسیه کردن و حتی استفاده از کارتهای اعتباری برای خریدهای روزانه ، کار بسیار نادرستی است که نگرانی های زیادی به دنبال دارد.
6 – تلاش کن همیشه خونسرد باشی . اضطراب فقط تمرکز انسان را می کاهد.
7 – همیشه احتیاط کن. اگر خودرویت دارای یک کلید اضافی دارد آن را همیشه در کیف دستی خود به همراه داشته باش. همچنین یک کلید اضافه از منزل را در گوشه ای پنهان کن که از آن باخبر باشی. مقداری پول خرد و چند تمبرهم همیشه به همراه داشته باش.
8 – افکار، اندیشه ها و الهاماتی که برخی اوقات برایت پیش می آید در جایی یادداشت کن.
9 - سعی کن تا می توانی ساکت باشی و حرف نزنی، سکوت خیلی از مشکلات را حل می کند.
10 – کارهایت را جدی بگیر اما خودت را نه!
11 – تلاش کن بینش بخشاینده ای را در خودت توسعه بدهی. شاید همان اشتباهی که مردم مرتکب می شوند، بهترین کاری بوده که می توانسته اند، انجام دهند.
12 – کارها را به افراد شایسته واگذار کن و خودت هم اگر شایستگی انجام کاری را نداری از پذیرش آن خودداری کن.
13 – کارهایی که با جدول برنامه کاری تو متناسب نیست، یا به آرامش و سلامت فکری تو آسیب می رساند، با صراحت و جسارت رد کن. به اندازه ای که می توانی کار انجام بده.
14 – اگر فرزند خردسال داری هر روز برایش کاری کن که خوشحال شود. این کار را پس از خوشحال کردن همسرت انجام بده.
15 – سعی کن در هرشبانه روز وقتی را پیدا کنی که با خودت تنها باشی.
16 – اگر می توانی با نامهربانان هم مهربان باش، آنها احتمالاً بیشتر از دیگران به مهربانی احتیاج دارند. چه بسا عقده کمبود محبت آنان را به بی مهری کشانده است.
17 – همیشه به خودت گوشزد کن که تو مدیر کل جهان نیستی.
18 – زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.
19 – سعی کن همیشه بر اعصابت مسلط باشی.
20 – بدان، تمام اخباری (مواردی که دیگران به تو می گویند) را که می شنوی درست نیست.
21 – مسائل کم اهمیت را بشناس و نادیده بگیر.
22 – تا وقتی شغل بهتری پیدا نکردی شغل فعلیت را از دست نده.
23 – در هر شرایطی خونسردی خودت را حفظ کن.
24 – جلسات را درست در زمان مقرر شروع کن. اهمیت نده که دیگران به جلسه برسند یا نرسند.
25 – وقتی شخصی خطایی مرتکب می شود و تو دلیلی برای اثبات آن نداری ، سعی کن بپذیری که حق با اوست.
26 – وقتی دچار یأس و ناامیدی شدی سه بار( در جایی مانند کوه ، دشت و ...) فریاد بکش.
27 – هیچوقت سوار اتومبیلی نشو که راننده اش هوشیاری کامل ندارد.
28 – برای موفقیت در کارها از خدا کمک بخواه و هیچگاه ارتباطت را با او قطع نکن. همه چیز به دست خدا است؛ حتی توفیق استفاده از وقت، انرژی، سلامتی و ....
منبع: تبیان
راهی جز این برای رسیدن به آرامش دائمی روان هست ؟
سلام .
تا روانِ انسان آرامش نداشته باشه مغزش آرامش به دست نمیاره و تا مغزش آرامش نداشته باشه بدنش آرامش پیدا نمیکنه .
روان هم آرامش پیدا نمیکنه جز با معنویاتِ کافی .
نه مال و ثروت نه قدرت نه شهرت و نه هیچ چیز دیگه نمیتونه روان رو در آرامش نگه داره .
بنده قدرتمندان و ثروتمندانی رو دیدم که از نعمت چند ساعت خواب راحت محرومند .
در پائین شهر تهران هم پیرمردِ کارگری رو دیدم که ظهر توی گرما کنار خیابونِ شلوغ و پر رفت و آمد رویِ تخته های گاریش تخت خوابیده بود و دستش رو هم به جای بالش گذاشته بود زیر سرش .
چنان آرامشی در چهره اش بود که خواستم ازش عکس بگیرم اما ترسیدم یهو بیدار بشه و ناراحت بشه که ازش عکس میگیرم .
اگر مالِ قارون داشته باشین و زیبائی یوسف ع و زور بازوی رستم و هرکول و قدرت و نفوذ قدرتمندترینِ پادشاهان و ملوک , باز هم روانِ شما روی آرامشِ مُستمر رو نخواهد دید مگر با معنویاتِ کافی .
با 9 روش ساده زندگی تان را تغییر دهید!!!!
هر فردی در مقطعی از زمان احساس میکند که برنامه زندگی او دچار یکنواختی شده است. برای از بین بردن این یکنواختی نیازی به ایجاد تغییرات شگرف در زندگیتان ندارید. معمولاً ایجاد چند تغییر جزئی و کوچک در برنامه روزانهتان، روحیهتان را از این رو به آن رو میکند. اینجا به 9 راهکار ساده برای ایجاد نیرویی تازه در خود و تقویت شوقتان به زندگی اشاره میکنیم.
1 - یک بطری آب همراه خود داشته باشید
خیلی از ما در طول روز به اندازه کافی آب نمینوشیم. حفظ آب بدن اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا به بهبود عملکردهای بدن کمک کرده، پوستتان شفافتر و صافتر شده و ذهنتان بهتر کار میکند. برای بالا بردن مصرف آب روزانه خود، همیشه یک بطری آب همراه خود داشته باشید. بطری را انتخاب کنید که حداقل 750 میلیلیتر مایع در خود نگه دارد تا فقط یک بار در روز مجبور به پُر کردن دوباره آن باشید.
2 - زودتر از خواب بیدار شوید
به جای اینکه روزتان را با عجله شروع کنید، ساعتتان را کمی زودتر تنظیم کنید و از آن زمان اضافی برای انجام یک کار مفید و به دنبال آن یک کار لذت بخش استفاده کنید. بعنوان مثال، با کاری مثل مرتب کردن اتاقتان به مدت 15 دقیقه شروع کنید. اگر نتوانستید آن را تمام کنید نگران نباشید، قرار نیست اتاقتان را از بالا تا پایین خانهتکانی کنید. بعد به خودتان پاداش داده و بقیه زمان را به خواندن روزنامه و نوشیدن چای یا انجام هر کار دیگری که به شما لذت میدهد دنبال کنید. اما به خاطر داشته باشید، شبها یک ساعت زودتر به رختخواب بروید تا خوابتان کافی باشد.
3 - لباسهایتان را از شب قبل آماده کنید
اینکار برای بهبود زندگیتان، دو فایده دارد :
اول اینکه از استرس صبحهایتان کم میکند چون مجبور نیستید گیج جلوی کمدتان بایستید و نتوانید تصمیم بگیرید که چه بپوشید یا وقتتان را صرف اتو زدن پیراهن موردعلاقهتان کنید.
دوم اینکه انتخاب لباس در شب قبل باعث میشود وقت بیشتری داشته باشید که فکر کنید چه بپوشید و درنتیجه ظاهر مرتبتر و شیکتری خواهید داشت.
4 - یک عطر جدید انتخاب کنید
با استفاده از یک عطر جدید مطمئناً احساس تازگی، اعتماد به نفس و جذابیت بیشتری خواهید کرد. و از آنجا که دیگران از عطر شما برای سنجش سطح جذابیتتان استفاده میکنند، انتخاب عطرتان بنابر شیمی بدنتان میتواند به افزایش قابلملاحظه جذابیت شما و توجه دیگران بینجامد. فقط به خاطر داشته باشید عطر شما نباید بیش از اندازه تند باشد، عطری با رایحهای ملایم انتخاب کنید که اجازه دهد بوی طبیعی بدنتان نیز مشخص باشد.
5 - در زمان ناهار همه دستگاههای پیامرسان را خاموش کنید
تحقیقات جدید نشان میدهد که بمباران شدن مداوم با ایمیلها و پیامهای مختلف میتواند فشار زیادی به مغزتان وارد کند و باعث خستگی زود هنگام شما شده و جلوی یادگیری مهارتهای تازه و به خاطر سپردن اطلاعات جدید را میگیرد. برای راهاندازی دوباره مغزتان، در زمان ناهار به طور کل همه چیز را خاموش کنید، حتی تلفن همراهتان. اگر میتوانید برای صرف ناهار به محلی سرسبز در فضای باز بروید تا با انرژی بیشتری دوباره سر کار خود برگردید.
6 - برای تعطیلات آخر هفته از اواسط هفته برنامهریزی کنید
برای اینکه هفته را با امید به پایان برسانید و برنامه زندگیتان هم کمی تکان بخورد، سعی کنید از سهشنبه برای تعطیلات پنجشنبه و جمعه برنامه ریزی کنید. با این روش وقتی آخر هفته میرسد، به جای اینکه بیکار و بی برنامه در خانه بنشینید، کاری لذتبخش برای انجام دادن دارید.
7 - همه وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از خواب خاموش کنید
همانطور که همه ما میدانیم، تلویزیون و اینترنت وسایلی بسیار تحریککننده هستند. وقتی درست قبل از خواب با این وسایل خودتان را سرگرم کنید، ممکن است در تولید انتقال دهندههای عصبی که به بدنتان پیام میفرستند که زمان خواب رسیده است، اخلال ایجاد کنید. داشتن خواب خوب و با کیفیت برای داشتن ذهنی روشن، انرژی بالا و زندگی خوب ضروری است. برای ایجاد تغییر در برنامه قبل از خواب خود، سعی کنید همه وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از زمان خواب خود، خاموش کرده و یک کتاب برداشته و مطالعه کنید.
8 - به میزان کمتر و در دفعات بیشتر غذا بخورید
ایجاد تغییر در برنامه غذایی تاثیر شگرفی بر جسم و فکر شما دارد. در ابتدا احساس سیری بیشتری خواهید داشت اما کالری مصرفیتان تغییری نکرده است یا حتی کمتر از قبل خواهد بود. یکی دیگر از فواید آن،بالا نگه داشت متابولیسم بدنتان در تمام طول روز خواهد بود و این یعنی کالری بیشتری خواهید سوزاند. همچنین احساس سرزندگی و نشاط بیشتری داشته و سطح انسولین خونتان ثابتتر بوده و درنتیجه کمتر به تنقلات مضر روی خواهید آورد. سعی کنید هر 2 تا 3 ساعت یکبار یک وعده غذای سبک میل کنید
9 - صبحها ورزش کنید
اگر در حال حاضر ورزش نمیکنید، این میتوانید یکی از بهترین راهکارها برای ایجاد تغییر در زندگیتان باشد. میتوانید از راهکار شماره 1 استفاده کرده و یک ساعتی که زودتر از خواب بیدار میشوید را به ورزش کردن اختصاص دهید. ورزش صبحگاهی سیستم بدنتان را به خوبی راهاندازی کرده، سطح اندورفین را در بدنتان بالا برده و درنتیجه تا پایان روز احساسی عالی خواهید داشت. همچنین ورزش در این ساعتچربیسوزی بسیار بهتری داشته و باعث میشود اندامی مناسبتر به دست آورید. و از اینها گذشته، تولید موادشیمیایی عالی در بدنتان، کنار آمدن با استرسهای روزمره را برایتان راحتتر میکند.
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ (seemorgh.com)
۹ تکنیک برای ایجاد و افزایش اعتماد به نفس
۹ تکنیک برای ایجاد و افزایش اعتماد به نفس
اعتماد به نفس بالا میتواند شما را در هر زمینه ای از زندگی شگفت انگیز نشان دهد. از ظاهرتان گرفته تا حتی نحوهٔ خوابیدن شما. این نظریه اثبات شده است که افرادی با اعتماد به نفس بالا، موفقتر، شادتر و از زندگی لذت بیشتری میبرند.
در ادامه ۹ تکنیک برای افزایش اعتماد به نفس را برای شما شرح میدهیم:
۱- از مقایسهٔ خود را دیگران دست بکشید. یکی از بهترین روشها برای افزایش اعتماد به نفس این است که از مقایسهٔ خود با دیگران دست بردارید. مشکل اینجاست که شما فقط قسمت کوچکی از شخصیت آن فرد را که در حال مقایسهاش با خودتان هستید میبینید. هر شخص به صورت متفاوتی فکر میکند، درک میکند، احساس میکند و یاد میگیرد. شما تنها فرد در این جهان هستید که قابلیتی خاص دارید. منظور من تواناییهای خارقالعاده نیستند بلکه روش و راهی است که شما برای حل یک مسئله از آن استفاده میکنید. یادتان باشد هیچ دو اثر انگشتی یکسان نیستند. وقتی شما خود را با فرد دیگری مقایسه میکنید، در ذهنتان او را در تمام مسائل بهتر از خود میبینید. این کار به هیچ وجه روش خوبی برای ارزیابی خودتان نیست. به جای این کار بهتر است نگران این باشید که چقدر خودتان را دوست دارید. شما احتمالاً شگفت زده خواهید شد وقتی ببینید افرادی که خود را دوست دارند چقدر شاد تر از افرادی هستند که خود را دوست ندارند.
۲-همیشه ارتباط چشمی برقرار کنید. اکثر مردم خیلی زیاد نگران این هستند که دیگران چگونه در مورد انها فکر میکنند. با ایجاد ارتباط چشمی میتوانید خود را یک فرد شایسته، نترس، با اعتماد به نفس نشان میدهید. یک ترفند کوچک وجود دارد و آن این است که اگر شما از این ترس دارید که مستقیم به چشم طرف نگاه کنید، به جای چشمان طرف، به فاصلهٔ میان دو ابروی آن فرد نگاه کنید. در این حالت نه شما مستقیم به فرد نگاه کردهاید و نه آن فرد متوجه این موضوع میشود. برای این کار شما باید مدتی تلاش کنید تا این کار عادت شما شود.
۳-تغذیهٔ سالم و ورزش. ظاهر شما علت اصلی اعتماد به نفس پایین در شماست. بهبود ظاهر شما میتواند به طرز شگفت انگیزی اعتماد به نفستان را افزایش دهد. به نظر من بهترین راهی که هم میتوانید حس خوبی داشته باشید و هم اندامی مناسب، ورزش کردن است. هر ورزشی که انجام دهید خوب است چون باعث ترشح اندورفین میشود این مادهٔ شیمیایی موجب احساس نشاط و بالا رفتن روحیه در شما میشود. ورزش کردن به خودی خود باعث افزایش اعتماد به نفس شما میشود و ادامهٔ آن باعث تناسب اندام. شما بیشتر لبخند میزنید و احساس خوبی خواهید داشت. لبخند بیشتر شما موجب افزایش اعتماد به نفستان میشود. به نظر شما آیا رابطه ای میان این دو وجود دارد؟
۴-شیک لباس بپوشید. آیا شنیده ایدکه میگویند «وقتی خوشتیپ باشید، احساس خوبی خواهید داشت» این واقعاً حقیقت دارد. وقتی شما شیک لباس بپوشید تأثیر مثبت بر خود و دیگران می گذارید این گونه لباس پوشیدن احساس راحتی خاصی به شما میدهد. شیک لباس پوشیدن یکی از سادهترین راههاست که باعث افزایش اعتماد به نفس شما میشود.
۵-از دیگران تعریف کنید. مثبت اندیش باشید. این به شما اجازه میدهد تا نقاط قوت دیگران را ببینید و از آنها تعریف کنید. خوب این چه ربطی به اعتماد به نفس داشت!؟ وقتی شما از دیگران تعریف میکنید به طور حتم آنها هم همین گونه با شما رفتار میکنند و از نقاط قوت شما میگویند. به قول یک مثل قدیمی میگوید «اگر خواستید چیزی بدست بیاورید اول باید ان را به دیگران ببخشید» وقتی دیگران نقاط قوت شما را میگویند مانند یک ذره بین عمل میکنند که رفتار های مثبت شما را بهتر نشان میدهند و این موجب پیشرفت و افزایش اعتماد به نفستان میشود.
۶-به افراد محتاج کمک کنید. در ظاهر کمک به بیچارگان و درماندگان ممکن است این گونه به نظر برسد که این کار موجب ناراحتی میشود. اما شاید ندانید که کمک کردن به نیازمندان یکی از بهترین احساسات را در شما ایجاد میکند. افرادی که به صورت داوطلبانه این کار را انجام میدهند معمولاً افراد با اعتماد به نفس، با اراده ای هستند.
به قول آنتونی رابینز : راز زندگی در بخشش است. ۷- با ترسهایتان رو به رو شوید و از انها فرار نکنید. این دلیل عدم اعتماد به نفس در بیشتر مردم دنیاست. ترسهای ما رابطهٔ مستقیم با احساسی دارد که ما از خود داریم. وقتی ما از چیزی میترسیم، حس میکنیم که در آن زمینه ناتوان هستیم و این موجب کاهش اعتماد به نفس میشود. برای رفع این مورد شما باید با ترسهایتان رو به رو شوید. از ترسهایتان وحشت نکنید. بهترین راه این است که بفهمید چرا این ترسها در شما به وجود آمده اند. یاد بگیرید هیچ گاه از شکست نترسید. هر شخصی بارها در زندگی شکست میخورد. شکستهای شما زندگیتان را تعریف نمیکنند. شما مسئول پاسخگویی به شکستهایتان و رفع آنها هستید.
۸-همیشه اعتماد به نفس داشته باشید. اعتماد به نفس را همیشه با خود همراه کنید. در واقع من از شما نمیخواهم تلاش کنید که اعتماد به نفس داشته باشید و به خود استرس راه بدهید که مثلاً الآن من اعتماد به نفس دارم یا نه و … چند راه برای اینکه بتوانید اعتماد به نفس را در ظاهر خودتان نمایش دهید را برایتان میگویم. - با صدا و تن مناسب صحبت کنید. - نسبت به طرز ایستادنتان آگاه باشید. - حالت دستها و بازوهایتان را مناسب و درست نگه دارید. - از دستهای خود در زمانی که توضیح میدهید استفاده کنید.
۹-آنقدر وانمود کنید تا به دستش بیاورید. ممکن است این حرف را قبلاً نیز شنیده باشید. به نظر من در مورد اعتماد به نفس واقعاً درست است. اگر شما در وضعیتی قرار بگیرید که احساس کردید اعتماد به نفستان کم شده، وانمود کنید که اعتماد به نفس بالایی دارید. مطمئن باشید که اثر میکند. در آن لحظه فکر کنید یک فرد با اعتماد به نفس و محکم هستید. سعی کنید ظاهرتان را هم کنترل کنید. بهتر است برای اینکه بتوانید سریع این کار را انجام دهید یک فرد با اعتماد به نفس را در ذهن تجسم کنید.
چراندانستن همه جواب ها ،چیز خوبیست؟
آیامی خواهید زندگی را راحت تربپذیرید؟یادبگیرید که بطورغیرقابل پیش بینی زندگی کنید و آماده تجربیات تازه باشید.
در زندگی روزانه مان چندباربه روشی که فکر می کنیم درست است شرایط را مدیریت می کنیم؟مااین کار را با مردم هم انجام می دهیم،روابطمان را بر اساس چیزی که معتقدیم درباره دیگران می دانیم شکل می دهیم.
اما آیا واقعا همانقدر که فکر می کنیم می دانیم؟
هر نظری که داریم یا بر اساس چیزی است که به ما گفته شده یا بر اساس تجربیات گذشته ماست.ما دوست داریم که این اطلاعات را جمع کنیم و آنها را درذهنمان بعنوان راهنمایی برای اداره زندگی ذخیره کنیم و این تعجب آورنیست.زندگی متغیرونامعلوم است،بنابراین ما طبیعتا به دنبال راههایی هستیم که قابل اعتمادند.
ما از چه چیزی می توانیم مطمئن باشیم؟
تمام چیزی که ما واقعا درباره اش مطمئنیم چیزی است که دقیقا خودمان تجربه کرده ایم.بنابراین برای مطمئن بودن از چیزهایی که می دانیم،بایدهمه چیزهای دیگر را کنار بگذاریم_هرچیزی که دیگران به ما گفته اند.منظوراین نیست که نباید برای نصیحت ها ودانش دیگران ارزش قائل شویم،اما تجربه چیزی است که واقعا مهم است.
پس حالا ما فقط تجربیاتمان را داریم.اما تجربیاتمان همیشه تغییر می کنند،بنابراین ما باید آنها را هم کنار بگذاریم.
چیز زیادی باقی نمی ماند.درواقع تنها چیزی که باقی می ماند که بتوانیم واقعا به آن اطمینان کنیم، تجربه زمان حال است، که بطور متضادی نامطمئن است.
برای بعضی افراد این افشاگری دلیلی برای شادی است.فرصتی است برای دورانداختن تمام تجربیات گذشته که مارا عقب نگه می داردو در عوض با دنیا با یک حس تازه از کنجکاوی و شگفتی روبرو شدن.از همه بهتر این است که ما مجبور نیستیم وانمود کنیم که تمام جوابها را می دانیم.چون همه چیز همیشه درحال تغییر است.
برای بقیه ، روبرو شدن با عدم قطعیت سخت تر است.بعنوان یک انسان ما وقتی با مشکلات یا ترس مواجه می شویم ،احساس میکنیم که میل زیادی به فکر کردن و پیدا کردن بهترین راه حل تمرین شده که در ذهنمان است داریم تا آن مسئله را حل کنیم.این به ما حس اعتماد می دهد که بهتراز احساس مشابهی است که از زندگی نامطمئن داریم.
نامطمئن بودن خوب است.
اما یکبار که بجای احساس خجالت ازناامیدی بخاطر ندانستن چیزی احساس آزادی کنیم،انجام ان آسانتر می شود.بجای یک ذهن ثابت و برنامه ریزی شده بوسیله مجموعه ای از عقاید قبلی،ذهن متغیرما کنجکاو،علاقمند،نرم،قابل انعطاف است وبا نزدیک شدن به زندگی و افرادی که در زندگی بطور تصادفی با آنها مواجه می شویم،می توانیم زندگی و مردم را آنگونه که واقعا در آن لحظه هستند تجربه کنیم. پاسخ ما به وقایع زندگی ملایم،بدون قضاوت وبطورکلی سنجیده می شود.
ذهن نامطمئن،عقل بشریت را رد نمی کند،مارا تشویق می کند که بیشتر بفهمیم.از ارزش تجربیات دیگران نمی کاهد،به ما اجازه می دهد که عقاید آنها را بپذیریم،زیرا کمتر روی عقاید ما اثر می گذارد.
یادگرفتن اینکه متغیر باشیم، اهمیت درس گرفتن از تجربیات را آشکار می کند.بعنوان مثال اینکه درباره موضوعی به ما گفته شود یک بحث است و خود ان موضوع یک بحث دیگر.اینکه فقط چیزی را باور کنیم کافی نیست.باید آنرا کشف کنیم ، احساس کنیم و بفهمیم.
مدیتیشن به ما می آموزد که چطور تمرکز حواس میتواند توجه ما را بزمان حال جلب کند.به ما یاد میدهد که چطور از جریان همیشگی افکارمان دور شویم و فقط زندگی کنیم.یکبار که بر اینکار مسلط شویم ، میتوانیم عدم قطعیت واقعی ( آگاهی خالص ) را که بدون فکر ، قضاوت ، نظر یا تحلیل است تجربه کنیم.
بنابراین دفعه بعد که میبینید ذهنتان برای مدیریت شرایط از افکار سازماندهی شده استفاده میکند ، یک قدم عقب بروید ، به عدم قطعیت روی خوش نشان دهید و زندگی را با چشمان باز ببینید.
منبع:آی بانو - بیتوته