این گزاره که «انسان برای رسیدن به فراغت و رفاه کار میکند» برای انگلستان 19xx کاملن درست هست، اما توی ساختارهای اقتصادی کلاسیکتر، فرد ارتباط عمیقتری با «دسترنج» و «دستساختهی» خودش داره. فرد هنوز با محصول «بیگانه» نشده (به قول مارکس)، یعنی وضعی مقابل وضعی که در نظام «خط تولیدی» هنری فورد وجود داره.
اصلن مفهوم «اوقات فراغت» محصول همین شکلِ تولید صنعتی هست..
نظام کار و تولید توی ایران در حال گذار هست، یعنی شکل و نحوهی فعالیتها خیلی سریع تغییر کرده اما بخش اعظم آدمها هنوز ذاتن جور نشدن با این وضع یا اینکه نصفه نیمه تغییراتی در ذائقهشون رخ داده و در واقع استیبل و پایدار نیستند..این از نحوهی برخورد و انتظاراتشون از فعالیتی که انجام میدن کاملن معلومه
وضع توی اروپا متفاوت هست، مثلن توی اروپا مسئلهای مثل «افسردگی تعطیلات» رو داریم (مقایسه کنید با ایران!)
من مخالف نظر شمام، یعنی اگر تمام پارامترهای دیگه همونی باشه که الان هست، کاری که توی فرانسه انجام شده ابدن توی ایران (الان) جواب نمیده
از این که بگذریم، استدلال راسل توی این پاراگرافی که گذاشتید کاملن بر اساس آسایش همگانی هست (utilitarianism)...من مخالف این طرز فکر هستم. آدمهای بزرگی هم هستن که اینو سطحی میدونن...(گرچه خوشایند عمدهی مردم بوده و قطعن توی ایران هم هست)..در نتیجه از این جهت هم من مخالف نظر شما و راسلام
پ.ن: رفاه همگانی تنها آلترنانیو دیدگاه الهی و سرمدی نیست، گرچه، بدیهیه که با معیارهای تولید شده توی همین سیستم، بهترین گزینه هست