یه پیشنهاد دوست من.
بهت پیشنهاد میکنم فراموششون کنی و همه رو به سطل آشغال خاطرات منتقل کنی. خودت داری میگی اذیت میشی. اون حس خوش اومدنی که میگی هم کاذبه. چون مطمئنا اگه دچار بحران میانسالی بشی خیلی بهت سخت میگذره. بابا دنیا دو روز به خدا.
آدم باید همیشه ناراحتی ها و ناکامی های گذشته رو فراموش کنه. چون با یادآوری اون ها (مخصوصا اگه خیلی ناگوار باشن) آدم به مرور خورد میشه و دچار انزوا و هزار جور مشکلات روانی (که اکثر اوقات آدم خودش هم از اونا بی خبره) میشه.
در جواب سوال هم من چون تجربه نداشتم و تاحالا عاشق نشدم نمیتونم جواب بدم. (نه اینکه سنگ باشم ها ؟!! ولی من این جلف بازی های امروزی اسمشون رو عشق نمی زارم. عشق واقعی رو من این روزها نمیبینم. کم شده خیلی. عشق واقعی یعنی مثلا عشق استاد شهریار که مثال زدنیه)
ولی سعی میکنم حتی اگه عاشق شدم (بالاخره آدم میفهمه که اون طرفش رو پیدا کرده یا نه دیگه!) حتما بهش برسم. هر ناکامی تو زندگی آدم رو افسرده میکنه. مخصوصا این نوعش. ولی اگه هم نشد باز بیخیالش. به خدا توکل کنید.
یا علی.