معمولا مسائل جزیی روزمره است که ما را عصبانی میکند ما درمانده میشویم و از کوره در میرویم، اما نه بابت رویدادی مهم، بلکه برسر مسالهیی بسیار بسیار جزیی متانت خود را از دست میدهیم و بیجهت عصبانی میشویم و بیشتر اوقات این اتفاق آخر روز رخ میدهد که افراد خانواده خسته و گرسنه به خانه برمیگردند.
چقدر خوب است که وقتی احساس درماندگی میکنیم حتی اگر مساله به خودمان مربوط است، خود دار باشیم، چگونه بچهها با مشاهده طرز برخورد ما یاد میگیرند چطور احساسات ناشی از بیحوصلگی، خصومتآمیز میشوند و کار را به دعوا و مرافعه میکشانند. ما به عنوان پدر و مادر باید به فرزندانمان کمک کنیم تا یاد بگیرند احساسات خود را در قالب کلمات و عمل ابراز کنند نه خشم و خشونت و در عین حال رعایت حد و حدود و قوانین رفتاری را از آنان بخواهیم و برای به دست آوردن توازنی استوار مبارزه کرده، برای ما پدر و مادرها بیشتر احساسات مانند ابرهای بهاری میآید و میرود این خیلی آسان است که درباره اتفاقی که برایمان افتاده و ما نمیتوانیم برآن مسلط شویم فکر کنیم، وقتی ما به واکنش خود پی ببریم، میتوانیم بفهمیم که چگونه به خودمان کمک کنیم زیرا هر دعوایی، دعواهای دیگر به دنبال دارد. بنابراین اگر ما بتوانیم به اشتباهات خود پی ببریم و آنها را ارزیابی کنیم و از رفتارمان معذرت بخواهیم، بچههای ما درس مهمی را یاد خواهند گرفت؛ اینکه پدر و مادر هم دایم در حال یادگیری راههای بهتری برای مواجه شدن با احساسات خود هستند. مهم است که به بچهها ثابت کنیم: عصبانیت به این معنا نیست که دشمنی در برابر خود داریم و باید با او مقابله کنیم، بلکه این فقط نیرویی است که ابتکار و خلاقیت را از انسان میگیرد.
برای سلامت و آسایش خانواده خیلی مهم است که بچهها بدانند که با این انرژی چه کنند و چگونه آن را هدایت کنند. از این گذشته، رفتار روزمره ماست که الگوهای خانوادگی را میسازد و بچهها آن را میگیرند و به نسل بعد منتقل میکنند.
صدای ترمز چند خودرو شنیده می شود. عده ای كه همان جایی كه هستند، می مانند و عده ای می دوند كه حادثه را از نزدیك ببینند. خودروهای دیگر با بوق ممتد، می خواهند ترافیك ایجاد شده باز شود. در میان حلقه جمعیت ۲ مرد در حالی كه گریبان یكدیگر را گرفته اند، فحاشی و كتك كاری می كنند ..
. شاید در خیابان ها، معابر، پاساژها و ... بارها شاهد پرخاشگری و اعمال خشونت از سوی شهروندان بوده ایم كه در بسیاری موارد، با میانجی گری عابران خاتمه یافته است و اغلب، پیش از چنین برخوردهایی آماری فراهم شود، مردم و پرخاشگران متفرق شده اند؛ اما براستی چرا آستانه تحمل اجتماع پایین است و در شكل گیری این پدیده اجتماعی – فردی چه عواملی نقش ایفا نمی كنند؟
روان شناسان در تعریف رفتار پرخاشگرانه می گویند: پرخاشگری به ابراز یا رفتارهایی اطلاق می شود كه شامل رفتارهای هیجانی است و در آن اعمال زور و به كارگیری الفاظ و حركتهای ركیك و تند به منظور ایراد ضرب و شتم و یا تحقیر و توهین به دیگران استفاده می شود. سوء استفاده و تجاوز به حقوق دیگران از انواع تجاوزهای اجتماعی است. رفتارهای انفعالی نیز كه در آن فرد به صورت فعال خشونت نمی كند؛ بلكه دست به اعمالی انفعالی نیز كه در آن فرد به صورت فعال خشونت نمی كند؛ بلكه دست به اعمالی انفعالی نیز كه در آن فرد به صورت فعال خشونت نمی كند؛ بلكه دست به اعمالی می زند كه دیگری را عصبی كرده و وادار به خشونت می كند، نوعی دیگر از رفتارهای پرخاشگرانه است.