سقوط شاهنشاهی ایران ( ساسانیان )
سقوط شاهنشاهی ایران ( ساسانیان )
على غفورى
حمله اعراب به ايران
از زمانى كه خسروپرويز نامه فرستاده حضرت محمد(ص) را پاره كرد تا زمانى كه مسلمانان به صورت جدى امپراطورى ساسانى را تهديد كردند كمتر از ۲۰ سال فاصله شد اما در اين مدت همه چيز تغيير كرده بود. شاهنشاهى ايران در اثر كشمكشهاى طولانى با روم تضعيف شده و تغيير مداوم پادشاهى و جامعه طبقاتى بى رحم هم مزيد علت شد تا بزرگترين دولت سياسى آن زمان آماده فروپاشى باشد. از آن طرف اعراب مسلمان علاوه بر تشكيل يك واحد متشكل نظامى با بهره گيرى از اتحاد اعراب بيابانگرد، با بهره گيرى از فرماندهى مناسب به سرعت در حال توسعه بودند.
جنگ زنجير
ابوبكر كه پس از پيامبر به خلافت رسيد در ۱۲ هجرى برابر با ۶۳۳ ميلادى زمان را براى نبرد با ايران آماده ديد. وى مرد قدرتمند عرب «خالد بن وليد» را مأمور حمله كرد.
خالد در حركت خود به سمت ايران ابتدا در جنوب براى بصره با قواى هرمز سردار ايرانى درگير شد و در نبردى تن به تن وى را كشت و اعراب نيز سپاه وى را از بين بردند. اعراب در درگيرى ديگرى بطور همزمان سپاه كمكى ايران به سردارى «قارن» را نيز در هم كوبيدند و جنگ سلاسل يا زنجير سبب اولين برترى اعراب مسلمان به قواى ايران شد.
اعراب در «ولجا» نيز (نزديك مصب دجله و فرات) شكستى ديگر نصيب سپاه ايران كردند.
جنگ اوليس
اولين برخورد جدى در برابر سپاه خالد در «اوليس» درنزديكى فرات روى داد. سپاهيان عرب تحت فرمان ايران و سپاهيان ايران در اين نبرد به شدت در برابر نيروهاى خالد مقاومت كردند تا آنجا كه خالد قسم خورد آب رودخانه را از خون آنها قرمز كند و پس از پيروزى نيز با كشتن اسرا سعى كرد كه اين قسم خود را عملى كند و سر صدها اسير را بريد.
خالد سپس پيشروى خود را به سوى فرات ادامه داده و پس از گرفتن شهر انبار در نزديكى بابل تقريباً جنوب بين النهرين را از دست ايران خارج كرد. اما سپس به دستور ابوبكر براى دخالت در نبرد اعراب و روم (چنانكه در جنگ بعدى توضيح داده خواهد شد) موقتاً جنگ با ايران را كنار گذاشت.
قدرت گرفتن عمر
ابوبكر كه مردى ملايم بود ابتدا سبب خوشحالى ايرانيان و روميها شد اما بعدها پس از بيمارى و روى كار آمدن عمر (كه مردى جنگجو بود) پى بردند كه زنده بودن ابوبكر براى آنها بهتر بوده است.
در همين زمان يزدگردسوم آخرين پادشاه ساسانى براى پايان دادن به پيشروى اعراب رستم فرخزاد را مأمور سركوبى دشمنان ايران كرد. رستم كه سردارى بزرگ و پر قدرت بود سپاهى عظيم گردآورد و آن را به دو قسمت تقسيم كرد. بخشى از آن را به «نرسى» و بخشى از آن را به «جاپان» سپرد.
عمر كه از عزم ايرانيان براى «مقابله» با خبر شده بود در مدينه بر منبر رفت و از مردم كمك خواست و ابوعبيده بن ثقفى را با لشكرى بزرگ به سمت ايران فرستاد.
جنگ پل
«مثنا» سردار عرب كه جانشين خالد شده بود پس از چند نبرد با ايرانيان به دليل قلت نيرو مجبور به عقب نشينى و منتظر نيروهاى اعزامى از مدينه شد. پس از رسيدن ابوعبيده سپاه عرب از فرات گذشته و به جنگ بهمن جادويه سردار ايرانى رفتند.
در اين جنگ جادويه از سى فيل جنگى استفاده كرد و نبردى سخت درگرفت كه ابوعبيده در آن كشته شد و تنها پايدارى «مثنا» سبب شد تا لشكر عرب كاملاً از هم نپاشد. اعراب سراسيمه به اوليس عقب نشستند و بهمن به اشتباه از تعقيب آنها صرف نظر كرد.
نبرد بوايب
به دستور عمر سردارى سپاه به مثنا سپرده شد و اعراب پس ازرسيدن نيروهاى كمكى در رمضان سال ۱۳ هجرى (۶۳۴ ميلادى) با نيروهاى ايرانى در نزديكى كوفه محلى به نام بوايب نبردى سخت را آغاز كردند. نيروهاى طرفين در اين نبرد بسيار مردانه جنگيدند و «مردان مهرويه» سردار ايرانى در اثناى جنگ كشته شد و مثنا نيز زخمى كارى برداشت (كه در اثر آن چند هفته بعد فوت كرد) اما در نهايت ايران شكست خورده و از سپاه ايران تقريباً كسى زنده نماند.
نبرد قادسيه
در ۶۳۶ ميلادى برابر با ۱۴ هجرى رستم فرخزاد بدون فوت وقت در حال مهيا كردن سپاه عظيم ۱۲۰ هزار نفرى بود و اين مسأله دور از چشمان عمر باقى نماند. وى نيز بيكار ننشست و سپاهى ۳۰ هزار نفرى را به فرماندهى سعدبن ابى وقاص مأمور حمله به ايران كرد اين سپاه متشكل از بهترين جنگاوران عرب و مردان رزمديده شامى بود كه اخيراً از نبرد با روم فاتحانه بازگشته بودند.
سپاه دو طرف در قادسيه (در ۳۰ كيلومترى كوفه امروزى ) در برابر هم صف آرايى كردند. در اين جنگ كه از نبردهاى تعيين كننده تاريخ به شمار مى آيد در ابتدا فيلان ايرانى سواران عرب را وادار به عقب نشينى كردند اما پس ازآن تيراندازان عرب فيلان را از سر راه برداشتند با ورود نيروهاى امدادى سورى به صف اعراب قدرت آنها مضاعف شد و در روز سوم نبرد اعراب سواره نظام ايران را شكست دادند در اين زمان تلفات ايران۱۰ هزار نفر و تلفات اعراب ۲ هزار نفر ذكر شده است.
اما جسارت سربازان عرب سبب شد تا در شب سوم جنگ نيز سپاه ايران نتواند استراحت كند و از طرفى زخمى شدن فيلهاى ايرانى نيز آرايش اردوى ايران را بر هم زد.
در روز چهارم آنچه كه شكست قطعى را نصيب ايران كرد برخاستن توفان خاك به سمت نيروى ايران و مرگ رستم به دست اعراب بود. پس از اين سپاه ايران از هم پاشيد و درفش كاويانى به دست اعراب افتاد. دراين نبرد هزاران سرباز ايرانى نيز در رودخانه غرق شدند وتلفات سنگين ايران موجب برترى نظامى اعراب در منطقه ميانرودان شد.
نبرد مدائن
عمر سعد دو ماه بعد بر سر دروازه پايتخت ساسانيان بود. تيسفون با گنجهاى بزرگش اكنون روبروى اعراب قرار داشت. سربازان عرب اكنون به حدود ۶۰ هزارنفر افزايش پيدا كرده بود اما در اينجا اتفاق عجيب، ترس و فرار يزدگرد بود. تا اين زمان در جنگهاى اعراب و ايران هنوز اتفاق قريبى نيفتاده بود و ايرانيان نيز مردانه مقاومت كرده بودند اما چون پايدارى و سرسختى اعراب بيشتر بود عاقبت در هر معركه اى فاتح مى شدند چنانكه دولت روم نيز در همين زمان على رغم مقابله قدرتمندانه مجبور به عقب نشينى گام به گام شده بود اما اينكه چرا يزدگرد تيسفون را بدون مبارزه رها كرد سؤال برانگيز است و جانشين او فرخ هرمز برادر رستم نيز على رغم چند مبارزه محدود در بيرون قلعه عاقبت اين شهر افسانه اى را به تازيان واگذار كرد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جنگ نهاوند
يزدگرد كه به رى عقب نشسته بود تصميم گرفت براى آخرين بار شانس خود را بيازمايد بنابراين با فرستادن سفير به كليه استانهاى باقيمانده ايران از آنها خواست تا براى وى نيرو بفرستند. به زودى از خراسان، سيستان، بلخ، اصفهان، فارس، كرمان و آذربايجان نيرو جمع شد و ۱۵۰هزار سرباز ايرانى در نهاوند به فرماندهى فيروزان سردار پير ايران گرد آمدند. اما اعراب نتوانستند بيش از ۳۰هزار سرباز گرد آورند. به گفته برخى مورخين عرب ايرانيان در داخل شهر به دفاع پرداختند اما پس از آنكه اعراب به حيله خود را در حال عقب نشينى نشان دادند ايرانيان از اردو بيرون آمده وناگهان خود را با اعراب آماده به جنگ ديدند. اگرچه در اين نبرد در اثر پايدارى اعراب ايرانيها شكست خوردند اما به نظر مى رسد بايد نسبت به مقدار نيروهاى طرفين شك كنيم چرا كه هيچ گاه ۱۵۰هزار سرباز از ترس قوايى در حد يك پنجم خود به شهرى پناه نمى برند مضافاً آنكه اين سپاه براى پس گرفتن نواحى تسخير شده جمع شده بود. بنابراين نيروى مذكور حداقل بايد نيرويى در حد نيروى اعراب يا كمتر از آنها باشد كه ابتدا عقب نشينى و پناه به قلعه را انتخاب مى كند. (۶۴۲ميلادى)
در هر حال شكست نهاوند سبب سقوط ساير ولايات ايران به دست اعراب مى شود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هنر و موسیقی در عهد ساسانیان
هنر و موسیقی در عهد ساسانیان
بنیان سلسله ساسانی به دست اردشیر بابکان گذاشته شد و شوکت چهارصدساله آن با ورود اسلام به ایران در سال ۲۱ هجری قمری و مرگ یزد گرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، خاتمه پذیرفت.
اردشیر بابکان ایران را که در زمان اشکانیان به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد دگرگون کرد، و آن را تحت یک حکومت مرکزی در آورد و دین زردشتی را آیین رسمی کشور قرار داد. تمدن و فرهنگ این دوره آخرین تجلی تمدن و صنعت و هنر کهن ایران و مکمل تمدن هخامنشی بود که پس از انقراض سلسله ساسانی با تمدن دوره اسلامی درآمیخت و به کوشش دانشمندانی که اکثریت آنان را ایرانیان تشکیل می دادند آبیاری شد و توسعه یافت. با آنکه در اثر رویدادها و وقایع گوناگون بسیاری از کتب و آثار علمی و ادبی و هنری ایران کهن و عهد ساسانی از بین رفت اما بنا به مدارک موجود جنبشهای علمی و فرهنگی و هنری عهد ساسانی به مراتب بیش از ادوار قبل بود، از جمله جنبش علمی و هنری که از زمان اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانی، و جانشین او شاهپور اول، آغاز شده بود در زمان انوشیروان به منتهای درجه خود رسید و هنر موسیقی که از زمان اردشیر بابکان مورد حمایت و توجه قرار گرفته بود در زمان بهرام گور و خسرو پرویز رو به پیشرفت و ترقی نهاد. برای اطلاع از چگونگی موسیقی در این دوره ناگزیر باید به ادبیات و رکن اساسی آن، شعر پرداخت چه در قدیم شعر و موسیقی توام بوده است.
مقصود از شعر در این دوره سخنی است که از تعدادی هجاء (سیلاب) مرتب و معین ترکیب یافته باشد. چنانکه پیش از این گفتیم، کهنترین اثر منظوم و ادبی در درجه اول قطعاتی است از اوستا، از جمله گاتها که به شعر سروده شده و گفته های زردشت، است. گاتها در حقیقت کهنترین شعر پارسی را تشکیل می دهد و بر حسب عقیده پاره ای از محققان واژه گاه در سه گاه، چهارگاه، پنجگاه (که تا کنون در موسیقی ما عنوان دارد) از همین واژه گات آمده است.
نمونه شعر این دوره قطعاتی است به زبان پهلوی. قطعه ای به نام ستایش درخت نور.
دیگر آثار برجسته ادبی ساسانیان سرود کرکوی است که صاحب تاریخ سیستان آن را از کتاب گرشاسب نامه ابوالموید بلخی نقل کرده و در آتشکده کرکوی سیستان خوانده می شده است این سرود به زبان دری بوده است.
توجه شاهان ساسانی به موسیقی و موسیقیدانان
توجه شاهان این سلسله به موسیقی، سبب رونق بیش از پیش و اهمیت و اعتبار آن گردید، و به گفته مولفین کتاب تمدن ایرانی موسیقی بخش مهمی از تمدن ایران در زمان ساسانیان بود، و موسیقیدانان طبقه خاصی را تشکیل می دادند.
اردشیر بابکان سر سلسله پادشاهان ساسانی برای موسیقی و موسیقیدانان مقام خاص قائل بود چنانکه وزیری مخصوص برای موسیقی تعیین کرد و شخصی را نیز با عنوان خرم باشی برای پرده داری عیش و عشرت معین نمود. نوازندگان و خوانندگان پشت پرده می نشستند و به اشاره خرم باشی شروع به زدن ساز، و خواندن آواز می کردند.
اردشیر بابکان برای ندیمان و درباریان خود درجات و مراتبی تعیین کرد و آنها را به سه طبقه تقسیم نمود که از آنجمله رامشگران بوده اند و هر طبقه در حضور او جای معینی داشته اند.
طبقه یک اسواران و شاهزادگان بوده اند. این طبقه به اندازه ده ذرع از پرده (درگاه) دور می نشستند.
طبقه دوم از نزدیکان و خواص شاه و ندیمان و همنشینانی تشکیل یافته یود که از دودمانهای بزرگ و دانشمندان سترگ بوده اند و این طبقه به اندازه ده ذرع از طبقه اول دور می نشستند.
طبقه سوم از ظرفا و بذله گویان تشکیل یافته بود و انتخاب افراد این طبقه را نیز شروطی درکار بوده، از آنجمله آنکه می باید هیچ فردی از ایشان از دودمانهای پست و بدنژاد نباشند و عضوی از اعضای ایشان ناقص نبود. نه بسیار دراز باشند، نه بسیار کوتاه. نه مریض باشند، نه متهم به ننگ و رسوایی و نه بی پدر و مادر و نه از تخمه جولا (بافنده لنگ و غیره) یا حجام یعنی آنها که به مشاغل پست تن سپرده باشند، هر چند که از لحاظ عمل بی نظیر باشند و فی المثل علم غیب بدانند.
پادشاهان ایران همچنان قانون را محترم می داشتند تا نوبت به بهرام گور رسید و او به حفظ مراتب شاهزادگان و کاهبدان و بزرگان هیربد اکتفا کرده، ندیمان و رامشگران را به یک جا نمود و هر کس را که مایه خوشنودی خود دید، برتر نشانید تا آنجا که پست ترین مطربی را به والا تر رتبه رسانید و آن کس را که بر نخستین پایه بود فروتر برد، و بدین پایه قانونی را که اردشیر بنا کرده بود دگرگون ساخته و از این روی طبقات ندیمان و رامشگران را اختلالی روی داد و هرج و مرجی پیش آمد و این تباهی همچنان میبود تا آنکه خسرو انوشیروان به تخت بر آمد و دیگر باره آیین اردشیر را ساز و استوار کرد.
ابن خلدون در کتاب پرارزش خود معروف به مقدمه می گوید: ( موسیقی در نزد ایرانیان پیش از اسلام کاملا مطلوب و محبوب بوده و رواج بسیار داشت و پادشاهان توجه و علاقه زیادی به اهل فن و موسیقی مبذول می نمودند، و خنیاگران و موسیقیدانان را در دربار سلاطین ایران منزلت و مقامی بس ارجمند بوده است.)
مانی پیغمبر ایرانی را از موسیقیدانان نوشته اند. اعتبار و اهممیت موسیقی در عهد ساسانی از آیین مزدک نیز نمودار است.
رواج، رشد و تکامل موسیقی در ایران عصر ساسانی
ابن خلدون می نویسد: در دولت ساسانی در شهرها و ولایات ایران بحر ذخاری از موسیقی وجود داشته است.
هنر موسیقی در روزگار ساسانی تا آنجا رشد یافت که افزون بر آوازها هر یک از ترانه ها، و نیز ترانه های ضربی که برای آنها شعر ساخته نشده بود نامی داشته اند و هر بهره از هر آواز به نامی مشهور میشده است. چنانکه نغمه هایی را که می توان آنها را با ساز ادا کرد بی آنکه شعری برای آنها ساخته باشند، مانند پیش درآمدهای امروزی راوشن می خوانده اند و هر کدام نام ویژه ای داشته است.
فارابی درباره راوشنها و شناسانیدن آنها چنین می گوید: اینها به گونه راهها و راوشنهای فارسی و خراسانی است که برابر آنها نمی توان آواز خواند. منظور فارابی از آواز، آوازهای سخن دار است.
بعضی از آثار باقیمانده عصر ساسانی نمودار توجه پادشاهان این سلسله به موسیقی و موسیقیدانها و علاقه مفرطی است که بعضی از آنها به عیش و طرب داشتند. غیر از نوشته های کتب ادبی و روایات تاریخی و اشعار شعراء کتیبه ها و گچبریها و نقوش کنده کاری شده بر روی ظروف سیمین و نقاشیهای ظروف و موزاییکهای آن عهد نیز بیانگر همین امر است.
در طرف راست حجاری طاق بستان کرمانشاه نقش شکار گاهی است که در حدود صد زن و مرد در آن نقر کرده اند، بر بالای نقش، صورت پادشاه سوار بر اسب در حالیکه یکی از خدمه چتر پادشاهی بر سر او گرفته، در مقابل پادشاه زنانی چند نوازنده در مکان بلندی با سازهای خود که شاید غیر از چنگ، دف و نی باشد، دیده می شوند و زنی در کنار شاه ایستاده چنگ می نوازد.
در طرف چپ طاق که صورت شکار گاه خوک و گراز حجاری شده پنج قایق در مردابی روانند، به دنبال آن در قایقی دیگر چند زن نوازنده چنگ، به نوازندگی مشغولند. پشت سر پادشاه نوازندگانی دیده می شوند که دو نفر آنها شیپور می زنند و دیگری سازی، که شاید تنبور باشد، می نوازد. بالای قایق بر روی سکو زنان نوازنده چنگ قرار دارند که بعضی کف می زنند و می رقصند. نظیر این صحنه ها روی گچبریهای عهد ساسانی که در ری یافت شده نیز دیده می شوند. نقش موزاییکهای مکشوفه در کازرون در سالهای اخیر زنی نشسته را نشان می دهد که سازی شبیه چنگ در دست دارد. در بعضی از نقوش عهد ساسانی که تا کنون بیش از هزاران عدد آن به دست آمده، و تعدادی از آنها در موزه ایران باستان نگهداری می شود و بقیه زینت بخش موزه های اروپا و آمریکاست، صحنه های زیبایی از مجلس شکار و بزم و رقص کنده کاری شده که از نظر لباس، آرایش و حرکات رامشگران جالب و با ارزش است./