سه ضعف عمده ی بازی های ایرانی
درود دوستان گرامی من داشتم فکر میکردم و مقایسه بین بازیهای ایرانی و خارجی انجام میدادم سرانجام به این نتیجه رسیدم که بازیهای کشور ما سه ضعف عمده دارند که دقیقا نقطه های قوت بازیهای خارجی محسوب میشود.این تاپیک رو زدم تا شمارو از این نتیجه گیری خودم آگاه کنم و نظرات شمارو هم در این مورد بدونم تا بفهمم درست نتیجه گیری کردم یا نه.حالا به بیان این ضعف ها و شرح اونا میپردازم:
1-موسیقی:
نقش موسیقی در پیشبرد بازی رو نمیشه نادیده گرفت.هم حسی ای که موسیقی متن در بازیکن ایجاد میکنه موجب خو کردن بیشتر او با بازی و تمایل به ادامه ی اون میشه.در شرایط مختلف موسیقی میتونه تغییر جو رو به بازیکن القا کنه و موجب سازگاری بازیکن با فضای جدید بشه.نبود این المان یکی از ضعف هایی است که در بازی های ایرانی به خوبی احساس میشه.
2-سناریو:
در بازیهای ایرانی این مورد بسیار ضعیف ظاهر شده است بطوریکه نقش گفتگو و صحبت میان کاراکترها در پیشبرد بازی بسیار کم است.زیبایی های کلامی که در سناریو خلق میشود بازی را بیشتر جلوه گر میکند و موجب علاقه مندی بیشتر بازیکن به بازی میشود.یک سناریوی خوب میتواند روند بازی را تسریع کرده یا از سرعت آن بکاهد که هردوی این موارد در یک بازی لازم است.در حالی که در بازی های خارجی سناریو نقش بسیار مهمی ایفا میکند و بازیهایی مانند Alan wake برپایه ی سناریو شکل میگیرند در بازیهای داخلی مشاهده میشود که اغلب شخصیتها گنگ هستند یا حرفهای بیهوده ای میزنند که نقشی در روند اصلی بازی ندارد.گاهی متلک هایی که کاراکترها میاندازند میتواند موجبات آمادگی روحی بازیکن برای مرحله ی بعد یا دادن آرامش به خاطر جو سنگین مرحله ی قبل را فراهم کند که این عوامل در یک سناریوی خوب موجود است که کمبود آن در بازیهای ایرانی به وضوح احساس میشود.
3:شخصیت پردازی:
کاراکترهای بازی ها باید به گونه ای باشند که مخاطب بتواند خود را بجای آنها بگذارد و شرایط را تصور کند که این امر موجب تمایل بازیکن به ادامه ی بازی و بردن نهایت لذت از آن میشود.شخصیت کاراکتر یکی از مهمترین عواملی است که موجب شکل گیری بازی و هویت یافتن آن میشود.ماندگاری شخصیت موجب ماندگاری بازی میشود و میتواند بهانه ای برای نسخه های بعدی آن بازی باشد.کنش ها و واکنش های کاراکتر بازیکن را بیشتر درگیر بازی میکند و حتی میتواند در روند بازی و تصمیم گیریهای بعدی یا حتی تفکرات و اعنال بازیکن در دنیای واقعی تاثیر بگذارد.این عامل وابستگی و ارتباط زیادی با عامل قبلی دارد.شخصیت پردازیها و تفکرات کاراکترها در سناریو معنا می پذیرد.شخصیت پردازی قوی است که موجب ماندگاری شخصیت هایی چون مارکوس فنیکس,ناتان دریک و ادزیو میشود و دقیقا به دلیل ضعف این عامل شخصیت هایی مانند گرشاسپ فاقد ماندگاری چندانی در ذهن مخاطب میشوند و ظرفیت اسطوره شدن را از دست میدهند.
با یک آمارگیری ساده میتوان فهمید که ماندگاری کاراکترها چقدر است.ببینید چند نفر نام یا آواتار خود را از بین کاراکترهای بازی خارجی برگزیده اند و چندنفر از کاراکترهای ایرانی.
این بود برآورد من از ضعف های عمده ی بازیهای ایرانی.اگر کمی ساده انگارانه بود یا کوتاه بود هم ببخشید چون این اولین نقد(اگر بشود اسمش را نقد گذاشت)من بود و امیدوارم با کمکهای شما و نظراتتان در آینده بیشتر رضایتتان را جلب کنم.به امید پیشرفت روز افزون صنعت بازی در ایران...