نظرات تعداد از نویسندگان و منتقدین
مصاحبه نویسندگان و منتقدین با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)
امين فقيري گفت: نسلي از كتابخواني با خواندن كتابهاي اسماعيل فصيح شكل گرفت.
اين داستاننويس در پي درگذشت اسماعيل فصيح در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با اظهار تأسف از درگذشت اين نويسندهي پيشكسوت، گفت: من بين سالهاي 40 تا 50 با خواندن كتاب «شراب خام»، با اسماعيل فصيح آشنا شدم. اين اثر را داراي تخيل قوي ديدم؛ چون خود كتاب مايههاي پليسي و جنايي داشت.
او در ادامه افزود: كتابهاي فصيح نثر خيلي روان و سادهاي داشتند؛ از جمله «ثريا در اغما». هرچند در كتابهاي آخرش به تكرار مضامين گذشته و همان قهرمانان ميپرداخت، با اين حال، او را هميشه در ذهنم نويسندهاي بالاتر از حسينقلي مستعان ميدانستم؛ نويسندهاي كه مثل پاورقينويسها مينويسد؛ اما با نثري قوي، انديشه و فكر بيشتر.
فقيري همچنين متذكر شد: فصيح كسي بود كه به ادبيات ايران خدمت بزرگي كرد و قشر خاصي را به خواندن كتاب و رفتن به سمت مطالعهي كتابهاي سنگينتر و مهمتر وادار كرد. مستعان و فصيح براي به وجود آوردن چنين فضايي براي كتابخوانها بسيار راهگشا بودند. او در ادبيات ما شخصيت مثبتي بود و هر شخصي كه از جامعهي ادبيات ميرود، درد بزرگي براي جامعهي هنرمندان است.
محمدرضا گودرزي گفت: اسماعيل فصيح نويسندهاي خاص بود و معمولا كار خود را ميكرد.
اين داستاننويس و منتقد در پي درگذشت اسماعيل فصيح، دربارهي اين داستاننويس پيشكسوت به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: فصيح همواره سعي ميكرد كارش را در انزوا دنبال كند و خيلي به محافل روشنفكري ادبي توجه نداشت. كمتر به ديدگاههاي نظري دربارهي داستاننويسي توجه ميكرد و بيشتر كار خودش را انجام ميداد.
او از «زمستان 62» اسماعيل فصيح به عنوان يكي از بهترين آثار اين نويسنده ياد كرد و گفت: اسماعيل فصيح روش خاص خود را براي نوشتن داشت و كمتر نويسندهاي را مانند او داريم. در واقع، در عين حالي كه آثارش طيف زيادي از مخاطبان را دربر ميگرفت، ويژگيهاي خود را در قصهنويسي داشت.
گودرزي در پايان يادآور شد: فصيح در بين نويسندگان و منتقدان نفوذ زيادي نداشت و كارهايش در سطح محمود دولتآبادي، هوشنگ گلشيري و يا صادق چوبك نبود؛ اما همواره گراهام گرين را به خاطرم ميآورد. من برخي كارهاي اين نويسنده را دوست داشتم.
به اعتقاد محمود معتقدي، اسماعيل فصيح از معدود نويسندگاني بود كه جنگ را وارد فضاي ادبيات داستاني كرد.
اين منتقد ادبي در پي درگذشت اسماعيل فصيح در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: به نظرم، فصيح در زمان خودش يعني دههي 60 تا 70، آثارش از كتابهاي درخشان بود. بويژه در حوزهي داستان و قصهي كوتاه، آثار باارزشي دارد؛ مثل «ثريا در اغما» كه ماندگار است.
او همچنين عنوان كرد: فصيح در روزگار خود از كساني بود كه به فضاي جنگ توجه كرد و از اين فضا در داستاننويسي به خوبي بهره گرفت. از چهرههايي بود كه از دههي 70 و بويژه 60 خوش درخشيد؛ البته پس از آن ديگر كار خيلي جدي از او نديديم.
محمود معتقدي «زمستان 62» و «ثريا در اغما» را جزو آثار ماندگار در ادبيات داستاني معاصر دانست و ادامه داد: فصيح جزو كساني است كه در تاريخ ادبيات ما سهم خودش را دارد. اين دو كتاب در حوزهي ادبيات داستاني و مقولهي جنگ به طورغيرمستقيم سهم فراواني داشتند و تأسف ميخورم از درگذشت اين چهرهي تأثيرگذار در حوزهي داستاننويسي كه در مقطعي بعد از انقلاب اسلامي تأثيرگذار شد و با همان داستانهاي كوتاهي كه در مجلهي «آدينه» منتشر ميكرد، توانايياش را نشان داد.
به گفتهي علياصغر شيرزادي، آثار اسماعيل فصيح از جمله آثاري هستند كه به راحتي نميتوان جاي آنها را پر كرد.
اين داستاننويس در پي درگذشت اسماعيل فصيح در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: درگذشت فصيح بسيار غمانگيز است. سالهاي پاياني زندگي فصيح با درد و رنج جسمي همراه بود و همينطور با بياعتنايي و بيتوجهي، حتا از سوي كساني كه انتظار ميرفت؛ نه اينكه ناديده گرفته شود؛ بلكه كماعتنايي شد.
او همچنين افزود: از سالهاي دههي 40 با خواندن نخستين رمان فصيح با نام «شراب خام» با توجه به پيشزمينهي ذهني كه از داستاننويسي در همان سن جواني داشتم، يكه خوردم و انتظار چنين اثري را نداشتم و مجددا آنرا خواندم؛ چون ديدم براي نخستينبار يك نويسندهي ايراني بافرهنگ در زمينهي ذهنياي كاملا ايراني و بومي بي آنكه نافي جنبهي روشنگري به معناي راستينش باشد، موفق به نوشتن يك رمان جذاب، گيرا و ارزشمند شده و ضمن ارجاعش به آن بنمايههاي تراژيك زندگي، توانسته است يك رمان جذاب، شفاف و دلپذير در اندازههاي جهاني به مفهوم متكي بر فرهنگ و سنت ايراني بنويسد و اهميت پيرنگ به عنوان اساس داستان و ارزش كار براي سنجيدن عناصر ديگر مثل شخصيتپردازي، پيشبرد، كنش و واكنشها خيلي موفقيتآميز است.
شيرزادي گفت: اين اثر تاحدي صبغهي جنايي داشت. بيآنكه داعيهي جنايينويسي داشته باشد يا به ورطهي آن به مفهوم عوامانه بيافتد، از پس يك كار ارزشمند و خواندني برآمده و بعد هم در سالهاي بعد با خواندن «دل كور» و «داستان جاويد» و برخي داستانهاي كوتاهش به اين نتيجه رسيدم كه با نويسندهاي داراي شخصيتي بارز و متكي بر اسلوب دقيقا متعلق به خودش و داراي يك شخصيت هنري، زباني و داستاني مواجه هستيم كه برخي از داستاننويسان ما حتا از گوشههايي از كل كار او گرتهبرداري ميكنند و بهره ميگيرند و اين نشاندهندهي نفوذ خاموش و بيسروصدا و بيادعاي فصيح بر داستاننويسي ما بود؛ در عين اينكه گوشهگيري در مفهوم فلسفياش داشت و بينياز از شهرتطلبي بود.
اين منتقد ادبي متذكر شد: فصيح تأثير خود را گذاشته بود و برخي بي آنكه قدردان باشند، اين بهره را از آثار او گرفتهاند. خيلي غمانگيز است كه نويسندهاي در اين پايه با اثري مثل «ثريا در اغما» كه رماني كامل و ششدانگ است و همينطور «زمستان 62» از دست برود و مشكل بشود جاي آثاري از اين دست را در اين نوع داستاننويسي به راحتي پر كرد.
شيرزادي با اشاره به تسلط فصيح به زبان انگليسي و تدريس اين زبان توسط او در دانشگاه، گفت: او با زبان انگليسي آشنا بود و با ادبيات جهان بسيار بيشتر از كساني كه مدعيان اين عرصه بودند، آشنايي داشت. اما خيلي جاي تأسف است كه حتا عدهاي از داستاننويسان نه تنها آثار او را نخواندهاند، حتا در رجوع به تاريخ يكصدسالهي ادبيات ايران با نام او كه جايگاه بارز و رفيع خودش را دارد، آشنا نيستند و اين مشكل هم باز در حوزههاي بيرون از ادبيات ريشه دارد. وقتي كسي مثل محمود دولتآبادي - نويسندهي ارجمند و ايراني كه عمرش دراز باد و شاد بزيد - اگر نامه يا مطلبي يا داستاني مينويسد، من نوعي به عنوان داستاننويس قطعا بايد پيگير باشيم؛ لااقل به صورت صنفي.
او در پايان پيشنهاد كرد: براي شناخت بهتر و عميقتر آثار نويسندهاي در پايهي بلند اسماعيل فصيح، كارهايي مثل برگزاري سخنراني و انتشار ويژهنامه در نشريههاي ادبي صورت بگيرد.