گفتوگو با كارگردان «گل هاي گرمسيري»: اين سريالي كاملا جنگي نيست
محمدمهدي عسگرپور با تاكيد بر اينكه «گلهاي گرمسيري» سريالي كاملا جنگي نيست درعين حال گفت: بخش مهمي از داستان اين سريال در دورهي جنگ اتفاق ميافتد و درحقيقت جنگ خيلي از مسائل قبل و بعد خود را تحت تاثير قرار ميدهد.
اين كارگردان سينما و تلويزيون سپس «گلهاي گرمسيري» را يك مجموعهي اجتماعي ـ خانوادگي دانست و در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران خاطرنشان كرد: غلبه فضاي جنگ دراين مجموعه، غلبهي قابل توجهي است و شايد خيليها به همين دليل است كه فكر ميكنند كه «گلهاي گرمسيري» مشخصا يك سريال جنگي است.
وي ادامه داد: بعضي اوقات ما براي نزديك كردن ذهن، از بعضي كلمات استفاده ميكنيم كه براي خود يكبار دارد. وقتي ميگوييم سريال يا فيلمي جنگي است، اين تصور ايجاد ميشود كه داستان تماما در جبهههاي جنگ ميگذرد؛ به اين اعتبار، «گلهاي گرمسيري» يك سريال جنگي نيست؛ اما همانطور كه گفتم جنگ، بخش مهمي از داستان را به خود اختصاص داده است و ماجراهاي بعد از خودش را تحت تاثير قرار ميدهد.
محمدمهدي عسگرپور، فكر اوليهي ساخت «گلهاي گرمسيري» را متعلق به حدود سال 70 دانست و افزود: حدود 16 ـ 17 سال قبل فكرم اين بود كه اين داستان را در قالب يك فيلم سينمايي بسازم؛ اما بنا به دلايل مختلف از جمله مسووليتهايي كه دراين سالها داشتم، اينكار به تعويق افتاد. چندسال قبل، همانطور كه داستان درذهنم پختهتر ميشد، احساس كردم كه ميتواند قالب يك سريال را داشته باشد؛ بنابراين براي ساخت آن با شبكهي اول سيما وارد مذاكره شدم و نهايتا كار به اين جا كه الان هستيم، رسيد.
محمدمهدي عسگرپور دربارهي تمايل كارگردانان سينما به حضور در تلويزيون طي سالهاي اخير كه اغلب هم بهدليل ركود سينما اتفاق افتاده است، گفت: ميدانم برخي از همكاران من در سينما بهدلايل مختلف ازجمله ركود سينما ممكن است به تلويزيون روي بياورند. ولي حضور من و احتمالا خيلي ديگر از همكاران من به اين دليل نبوده است. كما اينكه اين امكان براي بسياري از امثال ما وجود دارد كه باز بتوانيم به سرعت درسينما كار كنيم.
سپس توضيح داد: نياز روحي و روانيام اين بود طرحي كه از 15 ـ 16 سال قبل درذهنم شكل گرفته را به تصوير بكشم و در نهايت قالبي كه برايش پيدا كردم سريال بود. اگر اين قالب فيلم سينمايي بود، حتما «گلهاي گرمسيري» را در قالب سينمايي ميساختم.
وی دربارهي تصميم بر پخش سريال «گلهاي گرمسيري» در مقطعي از سوي تلويزيون و سپس لغو آن، گفت: زماني كه فيلمنامه به وضعيتي رسيد كه آمادهي توليد شد، ما هيچ اصراري مبني بر اينكه «گلهاي گرمسيري» درچه مقعطي پخش شود، نداشتيم. پس از آن بود كه از سوي مدير شبكهي اول سيما به من گفته شد كه بهدليل تقارن هفتهي دفاع مقدس و ماه مبارك رمضان، اين سريال دراين زمان پخش شود. پيش از اين تصميم «گلهاي گرمسيري» در قالب 20 قسمت 50 دقيقهاي نوشته شده بود. اما به دليل اصرار تلويزيون مبنيبر پخش در ماه رمضان، ما ترتيب اپيزودها را تغيير داديم و «گلهاي گرمسيري» را به 30 قسمت تبديل كرديم. بيآن كه اساسا به موضوع ماه رمضان بهطور مستقيم بپردازيم. با اين حال درنهايت «روز حسرت» جايگزين «گلهاي گرمسيري» براي پخش در ماه مبارك رمضان شد.
كارگردان «گلهاي گرمسيري» با تاكيد براينكه هيچ اصراري براي پخش اين سريال در ماه رمضان نداشته است، دراين باره گفت: من از همان ابتدا ترديد داشتم كه «گلهاي گرمسيري» مناسب ماه مبارك رمضان باشد؛ چرا كه دراين سالها فرهنگي ايجاد شده و مردم تماشاي سريالهايي كه ساده برگزار ميشوند يا موضوعات ماورايي دارند را ترجيح ميدهند. بحث هم اين است كه مردم برسر سفرههاي افطار بايد ساده و راحت بنشينند و درگير موضوعات چندان جدي نشوند.
محمدمهدي عسگرپور دربارهي كاملنبودن فيلمنامه به هنگام تصويربرداري «گلهاي گرمسيري» خاطرنشان كرد: تغييراتي كه در اپيزودها داديم و تبديل سريال به 30 قسمت، باعث شد كه فضاي جديدتري درداستان به وجود آيد و درنتيجه در 7 ـ 8 قسمت آخر نگارش فيلمنامه با توليد همزمان شد.
او در پاسخ به اين پرسش كه آيا اين تغييرات به نفع پروژه بوده است؟ گفت: من تلاش كردم اين تغييرات به نفع كار باشد. مدل ابتدايي كه براي سريال «گلهاي گرمسيري» درنظر داشتيم، تلفيق زمان گذشته و حال بود؛ اما با افزايش تعداد قسمتها اين حالت را از فيلمنامه گرفتيم تا روايتي يك خطي را در «گلهاي گرمسيري» ببينيم.
گفت و گویی داغ داغ با اشکان خطیبی به بهانه نمایش سریال گل های گرمسیری اش
درجنگ عشاق تافته جدا بافته نيستند !!
با توجه به شروع پخش مجموعه " گلهاي گرمسيري " ابتدا ازاين مجموعه شروع مي کنيم. شما پس ازيکسال که بيشتروقت خود را صرف مجري گري کرديد. درمجموعه گلهاي گرمسيري ايفاي نقش کرديد. حضورخود را دراين مجموعه چگونه ارزيابي مي کنيد. با توجه به اينکه خيلي ها معتقدند مجموعه آنطورکه بايد منسجم نيست؟
البته آن طور که شما هم گفتيد بنده در يک سال گذشته بيکار نبودم. من در دو تله فيلم بازي کردم که هنوز پخش نشده، درواقع هميشه دوست داشتم که مجري گري را هم تجربه کنم وفکر مي کنم اتفاق خوبي براي من بود. در ارتباط با مجموعه گل هاي گرمسيري هم بايد بگويم که نقش را بسيار دوست داشتم. رسول يکي ازآن نقش هايي بود که هميشه آرزو داشتم بازي کنم. در ارتباط با نقد منتقدان هم بايد بگويم هميشه آراء متضاد وجود دارد. ولي به نظرمن معيار اصلي سنجش يک اثر ميزان استقبال مخاطبان آن اثراست.
چيزي که درقريب به اتفاق نقدها به چشم مي خورد ايرادي ست که به فيلمنامه گرفته اند. اين که همه چيز در فيلمنامه، مخصوصا درصحنه هاي جنگ بزرگنمايي شده. آيا موافق اين نکته هستيد؟
اين به نظرمن کم لطفي ست. فيلمنامه چندين و چند بار بازنويسي شد تا بدين جا رسيد. چيزي که به نظرمن براي نويسنده ازاهميت زيادي برخوردار بود رابطه عاشقانه رسول و ناهيد است. اما وقتي اتفاقي بزرگ مانند جنگ رخ مي دهد آيا مي توان نسبت به آن بي تفاوت بود. وقتي کشوري درگير جنگ مي شود همه آدم هاي آن کشور تحت تاثير اين اتفاق قرار مي گيرند. نمي توان عشاق را ازبقيه افراد جدا کرد.
سکانسي درمجموعه موجود است که شما پشت به دوربين هستيد. اما پس ازاين که از بيرون قاب خبر تير خوردن همسرتان را به شما مي دهند خيلي سريع به سمت دوربين مي چرخيد و ازقاب بيرون مي رويد به طوري که مخاطب به زحمت چهره شما را مي بيند. آيا اين حرکت انتخاب کارگردان بود و يا پيشنهاد خودتان؟
به صحنه اي اشاره کرديد که من خيلي آن را دوست دارم. سر اين لحظه خيلي صحبت کرديم در آخر به اين نتيجه رسيديم که اگر مخاطب چهره رسول را درهنگام با خبر شدن از اين اتفاق نبيند خيلي موثرتر است. فکرمي کنم انتخاب درستي براي اين صحنه بود.
آيا بازهم در اثري جنگي اگرپيشنهاد شود بازي مي کنيد؟
ببينيد، من اولا کار را به دليل علاقه اي که به نقش رسول داشتم، پذيرفتم. نکته ديگر اين که هميشه دوست دارم در اثري جنگي بازي کنم. اين نوع ژانر يکي از ژانرهايي است که آن را خيلي دوست دارم.
آيا بازهم شما را درجايگاه مجري برنامه تلويزيوني خواهيم ديد؟
نمي دانم، شايد. مجري گري هم مانند بازيگري سخت است. اما تجربه يي که من درسال گذشته با رامبد جوان داشتم گاهي اوقات باعث مي شود به مجري گري هم فکرکنم.
درحال حاضرمشغول چه کاري هستيد؟
مشغول تمرين نمايشنامه "ماچيسمو" به نويسندگي و کارگرداني محمد رحمانيان هستم که براي اجرا درجشنواره بين المللي تئاتر فجر آماده مي شود. يکي دو کار هم در تلويزيون پيشنهاد شده است که فعلا درحد حرف است وهنوز هيچ چيز قطعي نشده.
امسال که ديگردرپروسه تمريني نمايش "ماچيسمو" مانند سال گذشته به مشکل برنخورده ايد؟
نه خوشبختانه. متأسفانه اين کار بايد درسال گذشته اجرا مي شد که با بي مهري بعضي افراد اين امر ميسر نشد. اما اميدوارم که امسال اجراي خوبي در جشنواره داشته باشيم.
ساخت موسيقي «گلهاي گرمسيري» هنوز ادامه دارد
با گذشت يك ماه و نيم از پخش سريال «گلهاي گرمسيري»، اين مجموعه تلويزيوني آخرين مراحل ساخت موسيقي را پشت سر ميگذارد.
عليرضا صادق جلالي ـ تهيهكننده سريال «گلهاي گرمسيري» ـ در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا، در پاسخ به پرسشي دربارهي آخرين وضعيت ساخت اين سريال، خاطرنشان كرد: در حال حاضر تدوين و صداگذاري سريال «گلهاي گرمسيري» به پايان رسيدهاست و تنها ساخت موسيقي آن توسط علي كهنديري باقي مانده است.
به گفته وي، ساخت موسيقي اين سريال محمدمهدي عسگرپور، طي 5 ـ 6 هفته آتي به پايان ميرسد.
تهيهكننده «گلهاي گرمسيري» در پاسخ به پرسش ايسنا درباره علت به طول انجاميدن ساخت موسيقي اين سريال، خاطرنشان كرد: براي هر قسمت از سريال «گلهاي گرمسيري» يك موسيقي مجزا ساخته ميشود و آقاي كهنديري با وسواس اين كار را انجام ميدهد؛ اين در حالي است كه در اغلب سريالها تنها حدود دو ساعت موسيقي ساخته ميشود و به تناسب موضوع و تم صحنه از بخشهاي مختلف آن موسيقي استفاده ميشود.
عليرضا صادق جلالي در پاسخ به پرسش ديگر ايسنا، دربارهي انتقاداتي كه محمدمهدي عسگرپور دربارهي نحوهي مميزي و پخش سريال «گلهاي گرمسيري» مطرح كرده بود، اظهار كرد: خوشبختانه مشكلاتي كه ما در 4 ـ 5 قسمت اول به دليل حذف برخي صحنهها داشتيم، حل شدهاست و طي دو قسمت اخير مشكلي در نحوهي پخش اين سريال نداشتيم.
سريال «گلهاي گرمسيري» حدود 5 ماه قبل در آبان ماه كليد خورد و همزمان با پخش از تلويزيون، تدوين و صداگذاري آن نيز انجام شد؛ اين سريال در گروه حماسه و دفاع شبكه اول سيما تهيه شده و در زمان تصويربرداري، لوكشينهاي متعددي را در تهران و جنوب كشور پشت سر گذاشتهاست؛ در اين سريال بازيگراني چون آتيلا پسياني، مينا لاكاني، اشكان خطيبي، روناك يونسي، پرويز فلاحيپور و مريم بوباني مقابل دوربين رفتند.
گپی صمیمانه با اشکان خطیبی پیرامون حضورش در سریال گل های گرمسیری
بعد از "خانه ای با طرح نو" با اجرای رامبد جوان و اشكان خطیبی، دیگر لازم نیست برای به خاطر آوردن چهره خطیبی خیلی فكر كنیم. خطیبی از خواننده های مجله نیز هست و از اینكه در رویداد در هفته، ضرغامی را عمو عزت صدا میزنیم، حال میكند. حالا او با گل های گرمسیری از پس یك نقش اول مثبت خوب برآمده. مصاحبه با خطیبی در لابه لای روزهای پركارش، فرصت طولانی ای نبود اما سعی كردیم درباره موضوع های اصلی گلهای گرمسیری و شخصیت "رسول" با او حرف بزنیم. البته بخش زیادی از حس و حال حرف های خطیبی هنگام تبدیل حرفهاش به نوشته از بین رفت. او با اینكه روزها مشغول بازی در فیلم سینمایی "به هدف شلیك كن" و شب ها هم مشغول تمرین نمایش "مانیفست چو" است، با هیجان درباره جنوب و جنوبی ها حرف میزد.
2 سالی كه در قسمت های اول سریال دیده ایم، سال هایی هستند كه تا به حال هیچ سابقه تصویری از آنها نداشته ایم. چطور آن فضاها را پیدا كردید؟
فكر میكنم پیدا كردن آن فضاها چندان ربطی به بازیگر ندارد. فضا را اول فیلمنامه نویس خلق میكند و بعد كارگردان آن را اجرا میكند؛ ضمن اینكه شاید آن سال ها برای گروه سازنده مهم بود ولی حقیقتش من چندان به آن فكر نمیكردم كه داستان در آن سال ها اتفاق میافتد. محور اصلی، یك داستان و رابطه عاشقانه بود كه قرار بود گره هایی هم سر آن رابطه ایجاد شوند؛ از جمله به كما رفتن دختر، شروع جنگ، گیر افتادن مادر پسر و ... خب، مسلما این پس زمینه، داستان را جذاب تر میكند. دو برهه روزهای بعد از انقلاب و جنگ، دو برهه مهم در تاریخ ما هستند كه به ما كمك كردند ضمن به تماشا نشستن آن روزها، داستان هم جذاب تر شود.
منظورمان این بود كه چی كار كردید؟
فقط كمی با پدرم درباره آن روزها صحبت كردم. گریم خانم شیرازی هم خیلی كمك كرد و به هر حال، آقای عسگرپور هم كاملا با آن فضاها آشنا بود چون خودش در آن سال ها زندگی كرده و جوان بود. بیشترین مشورتی كه از پدرم گرفتم، درباره روابط دختر و پسرها در آن روزها بود چون به هر حال، رسول یك جوان شهرستانی است كه به تهران آمده و پدر من هم در آن سال ها، هم دانشكده های زیادی داشت كه شمالی، جنوبی یا ... بودند. سعی كردم اطلاعاتی درباره روابط دانشجویان آن دوره بگیرم.
حسین مجد هم رنگ و نوع لباس ها را خیلی خوب انتخاب كرده بود و طراحی لباس و صحنه هم بیشتر كمك میكرد در فضا قرار بگیرم. وقتی عوامل و انتخاب ها درست انتخاب شده باشد، معمولا همه چیز خوب پیش میرود.
البته ما جزییات، زیادی درباره روابط دانشجویان آن روزها نمیبینیم.
بله. روابط و اتفاقات مربوط به فضای دانشگاه فیلمنامه هم بیشتر از این نبود.
یكی از ویژگی هایی كه باعث شده شخصیت رسول باور نكردنی بشود، خوب از كار در آمدن لهجهاش است. این لهجه را چطور پیدا كردید؟
یك ماه و خرده ای قبل از اینكه كارم شروع شود با گروه به جنوب رفتم. در شهر میچرخیدم تا فضاها را پیدا كنم . بعد از چند روز شروع كردم به ادای لهجه جنوبی ها را درآوردن كه خیلی هم بد بود ولی این كار را ادامه دادم. بیشترین چیزی كه در جنوب با آن برخورد كردم، این بود كه جنوبی ها میگفتند ما را چرا اینطوری بازی میكنید؟ شاكی بودند كه ما كی اینطوری حرف میزنیم. من تمام آن روزها انرژیام را برای پیدا كردن لهجهام گذاشتم تا زمان فیلم برداری پلان ها به لهجه ام فكر نكنم. عملا از هفته دومی كه در جنوب بودم، جنوبی حرف میزدم؛ چه بلد بودم ،چه بلد نبودم ،چه درست حرف میزدم چه غلط؛ مثلا بعضی از واژه ها اصلا در زبان جنوبی نیست اما من میگفتم و آنهایی كه جنوبی بودند و دور و بر من بودند- مثل راننده و بازیگران جنوبی- كلمه هایم را تصحیح میكردند. اولین باری كه با آقای عسگرپور صحبت كردم وقتی بود كه میخواستم سكانسی را كه بازنویسی كرده بودم بخوانند؛ وارد اتاق آقای عسگرپور شدم و شروع كردم جنوبی حرف زدن. آقای عسگرپور خنده اش گرفته بود و میخواست بخندد اما وقتی دید من جدی ام خنده اش را خورد و بعد از آن روز من با آقای عسگرپور و با تمام عوامل و حتی در ساعت های استراحت و و ناهار هم جنوبی حرف میزدم. چند بار هم با گوشی موبایلم كه در جیبم مخفی كرده بودم، حرف های عادی مردم شهر را ضبط كردم. الان یك آرشیو 17-18 قطعه ای از آن لهجه ها را دارم. به هر حال تمام سعیام این بود كه درانتها جنوبی ها از بازیام ناراحت نباشند.
البته انتقاد خیلی ها به لهجه رسول مربوط به وقتی است كه رسول تهرانی حرف میزند.
خب هر كسی اگر یك بار جنوب برود، میبیند كه جنوبی ها وقتی با آدم های غیرجنوبی دارند حرف میزنند لهجه ندارند، لحن دارند؛ خیلی عادی مثل تهرانی ها حرف میزنند و فقط لحن دارند. من فكر میكنم چون خیلی ها پیش زمینه چندان درستی از لهجه جنوبی ندارند و نهایتا اطلاعاتشان درباره جنوب از فیلم ها و سریال هایی است كه دیده اند، توقع لهجه غلیظ دارند كه ما نمیخواستیم به آن سمت برویم.
در بین حرف هایتان گفتید سكانس ها را بازنویسی میكنید. چطور؟ چرا؟
اصلا قصد توهین به فیلمنامه نویس ها و كارگردان ها را ندارم. همه آنهایی كه با من كار كردهاند، حسن نیت مرا در این باره دیده اند. برایم مهم است كه چه دیالوگی از دهنم بیرون میآید؛ چون نوع صحبت كردن هر كسی و ادبیات هر كسی، شخصیت او را میسازد و مشخص میكند اما متاسفانه در بیشتر فیلمنامه ها آدم ها شبیه هم حرف میزنند. به همین دلیل ترجیح میدهم دیالوگ هایم را بازنویسی كنم. اولین باری كه فیلمنامه را خواندم به آقای عسگرپور گفتم كار خوبی است و مطمئنا میتواند بهتر از این هم شود. ولی دیالوگ ها را دوست ندارم. به هر حال خدا را شكر، من این توانایی را دارم یا یاد گرفته ام كه یك سكانس را بازنویسی كنم. این پیشنهاد را به آقای عسگرپور دادم، گفت بنویس ببینم چه میشود. من هم نوشتم و دیدند و خوششان آمد و اینطوری كار ادامه پیدا كرد.
جز این بازنویسی درباره نقشتان و كل سریال چه تبادل نظرهایی با آقای عسگر پور داشتید؟
خب واقعیت این است كه كارگردان های زیادی در سینما و تلویزیون وجود ندارند كه اهمیت كار گروهی را بدانند و متوجه باشند كه فیلم ساختن مثل نقاشی نیست كه به تنهایی پالت دست بگیرد و اثری خلق كند. در فضای ساختن یك سریال و یا فیلم سینمایی، همه عوامل از آبدارچی كه چای میآورد تا عوامل پشت دوربین، تا خود كارگردان و بازیگر، مهم و تاثیر گذارند و آقای عسگر پور از معدود كسانی هستند كه معنای كار گروهی را درك میكنند؛ مثلا بیشتر سكانس هایی كه مربوط به من و هم دانشگاهیام (مهران نائل) بود فی البداهه بازی كردیم. آقای عسگرپور دستمان را باز گذاشت. سكانس را برای خودمان و فیلم بردار و صدابردار تعریف میكردیم و بعد حركت! آقای عسگرپور در این زمینه خیلی خوب بودند؛ با هم راحت بودیم و جاهایی كه لازم بود بازیگر را مهار میكردند و نكته هایی را گوشزد میكردند. فكر میكنم تمام گروه همین حس همراهی و همكاری را داشتند.
منبع: همشهری جوان